🍃هنوز هم روحمان از خواب راحت آزرده است. صبح با شنیدن خبر، خواب را نفرین کردیم و خودمان را ملامت که تمام عمرش برای راحتی ما، خواب با چشمانش غریبه بود و وقتی از خستگی برای همیشه خوابید، نتوانستیم به قدر یک تشکر چشم هایمان را باز نگه داریم و یک دل سیر او را ببینیم😓 🍃اما آنان که در هوای مهرش کشیده بودند و جانشان به جانش وابسته، تاب دوری اش را نداشتند. عده ای در کنارش جان دادند و کمی آنطرف تر، یار با وفایش به حرمت عشق به دنبال فرمانده و دوستانش، راهی شد🌺 🍃شاید نامش را کمتر کسی شنیده باشد شاید هم داغ او بر دل داغدار خیلی ها مثل مردم ِمحله سنگینی کند. آخر مصطفی، همه کاره محله بود. از باربری صلواتی با ماشینش تا انجام تمام کارهای فنی محله. بعد از شهادتش فهمیدند اوسای همه فن حریف محله، بوده است.. 🍃در آخرین وداعش در فرودگاه، مادرش چون پروانه دورش می گشت و آخرین نگاههای پر محبت را از بر میکرد آخر می دانست مصطفی دلبسته دنیا نیست و شهید می شود. بیقرار بود و دلتنگ پسرش. امید داشت پسرش را در لباس دامادی ببیند. اما وقتی خبر شهادتش در روز جمعه که مصادف با عزاداری مادر برای پسرش بود را شنید فهمید پسرش عاقبت بخیر شد و لباس بیشتر به تنش می آید❣ 🍃از بدن ارباً اربا و سوخته فرزندش هنوز هم خبری نیست و حسرت به آغوش کشیدنش را به دل دارد. اما یک قبر خالی با نام یادبود شهید مصطفی محمد میرزایی مونس و درد و دل های او با پسرش است ... 🍃امینِ حاج قاسم، از فرمانده یاد گرفته ای که گمنام باشی و برای خدمت به مردم، خوشا به سعادتت که هم نامت و هم پیکرت گم شد در هیاهوی دنیا...🌷 🍃اما برای دل مادرت که غریبی ات دلش را می سوزاند می گویم یار باوفای سردار،امروز تولدِ توست و همه ما که مدیونیم به خون پاکت، می گوییم آقا مصطفی... ✍نویسنده : 💐به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ مرداد ۱۳۶۰ 📅تاریخ شهادت : ۱۳ دی ۱۳۹۸ 📅تاریخ انتشار : ۱ مرداد ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : شبستان حرم حضرت عبدالعظیم