*بسم رب الزهرا* 🍃هر چه پیش میروم، بیشتر مبهوت میمانم. حیرت سراسر وجودم را فرا میگیرد و چشمانم خیره تصویر او میشود. هر چه خودم را مقایسه میکنم نامعادلات بیشتری درگیرم میکند و در اخَر به این پی میبرم که گویی سالهای سال با او فاصله دارم! 🍃شهیده فاطمه پروین روحی را میگویم. ابتدا برای من هم ناشناس بود اما، صدایم زد و قلم من را به نام خود معطر کرد. با او که اشنا میشدم این حس در من قوی تر میشد که او تماما خود را وقف رضای خدا کرده بود. از همان نوجوانی هم فریاد ازادی خواهی اورا میشد از میان صدای مردم در راهپیمایی ها شنید. 🍃از هر چه که میشد با آن به مردم خدمت کرد دریغ نمیکرد و چتر مهربانی اش را بر سر همه می گستراند؛ حتی با خونِ خود هم جهاد میکرد و بارها وبارها در صف اهداکنندگان خون بود. خانه اش را هم متبرک به نام (عج) کرده و سه شنبه ها ٬با نوای دعای توسل و روضه های خانگی دل حضرت(عج) را ارام میکرد! 🍃شنیده بودم از دامن زن، مرد به میرسد؛ شنیده بودم مرد به محرابِ شهادت اقتدا میکند و زن در این راه صبوری اما به چشم دیدم که میشود بانویی شهادت را در آغوش بگیردِ. مانند فاطمه! همان بانویی که شوق زیارت خانه ی خدا، اورا به مکه کشاند و در مراسم برائت از مشرکین، را در آغوش گرفت! 🍃، نمیدانم چگونه باید آن سالیان سال فاصله ای که بینمان است را طی کنم، شاید با اشک شاید سحرنشینی ها و زمزمه ی العفو گفتن هایم میان قنوت وتر. اما هر چه که هست کمی هم حواستان به این پایینی ها باشد. ✨میلادت مبارک ی ایرانی ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ مهر ۱۳۳۵ 📅تاریخ شهادت : ۹ تیر ۱۳۶۶ 📅تاریخ انتشار : ۲ مهر ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : مکه مکرمه 🥀مزار شهید : بهشت زهرا