eitaa logo
گرافیست الشهدا🎨
1.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
214 ویدیو
1.4هزار فایل
بنام 🍁خدا بیاد🌿 خدا برای🌹خدا کپی بدون تغییر با ذکر اللهم عجل لولیک‌الفرج حذف #لوگوی روی عکس و #اسم_نویسنده متن ها #حرام است حذف لینک و هشتک از #متن ها مانعی ندارد تبادل و تبلیغ نداریم خادم @Zare_art https://www.instagram.com/ammarabdi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
◇بسم الله الرحمن الرحیم◇ 🍃مهدی جانم! میدانم نگاه هایت شب و روز بدنبال من و است، هر روز همراه با من لباس بر تن میکنی و در انتخاب رنگ خوش سلیقگی به خرج میدهی. بند کفش های امیرعباس را میبندی و نگرانی که مبادا سرما دردانه ات را بیازارد. چادر که بر سر میکنم نگاهت را به سمتم روانه میکنی و دلم غنج میرود برای نگاه های ات! 🍃با هم راه گلزار را در پیش میگیریم و‌ مقصدمان است که مردم به عادت، قطعه خطابش میکنند! دست امیرعباس را میگیری، میانه ی راه همچون همیشه به دیدار فرمانده شهیدت، ، میروی و با تعریف ها و با اشک هایی که بوی جا ماندن میدهد، دل همسفر را میلرزانی... 🍃به بهشت پنجاه و سه که میرسیم کنج مزار خلوت میگیری؛ خدا میداند چگونه نجوا میکنی که شهید روح الله این چنین به تو خیره شده و با همان همیشگی‌اش دل بیقرارِ شهادتت را آرام میکند! 🍃از خیالاتم بیرون می آیم و میفهمم مدت هاست خیره شده ام به لبخندی که قاب عکست را شکوه داده است؛ همانی که از با شهید روح الله قربانی به تو رسیده است. همان لبخند، همان جلوه تنها چند قدم آن طرف تر.... 🍃محو تو بودم که کسی کنارم می نشیند! مادرت آمده... خوب که نگاهش میکنم اش همه چیز را به یادم می آورد. سخت است درد نبودن را به دوش بکشی اما این روزها توسلش به (س) است که دل بی تابش را تسکین میبخشد. گویا چاره فراق را از مادر (ع) طلب میکند... 🍃مهدی جان! امروز سالروز توست... همه میدانند مدت هاست روزشماری میکنم تا روزی که متولد شدی فرا برسد و من خدارا هزاران بار شکر کنم برای تو! 🍃همسرِ شهید من! اینبار هم میدانم مرا میشنوی و با همان خانوم گفتن هایت با تشکر میکنی؛ نیستی اما من به پای مسیری که تو رفتی ایستاده ام، تو نیز با بدرقه کردن دعاهای خیرت هوای دلم را کمی بیشتر داشته باش. ♡ باشد پ.ا.س.د.ا.رِ رشیدِ من♡ ✨پ.ن : از زبان همسر شهید ✍نویسنده : 💐به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۷ آبان ۱۳۷۰ 📅تاریخ شهادت : ۲۵ اسفند ۱۳۹۹ 📅تاریخ انتشار : ۲۶ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا 🕊محل شهادت : المیادین_ سوریه
♡بسم الله الرحمن الرحیم♡ 🍃 اند که دل به دریا میزنند! چشم هایشان را در امواج آن غرق و میانِ جوش و خروشش، خدا را جستجو میکنند‌. هم از دریا به اعلی رسید و در آبیِ موج های دریا، انعکاس چهره ی ماهِ خدا را دید. شاید هم ورودش به به همین دلیل بود، هر چند او هر کجا قدم میگذاشت عِطر حضور را حس میکرد و کیست که اینگونه را پذیرا نباشد؟!‌ 🍃درخت زندگی اش پر شاخ و برگ است، هر شاخه اش ختم به خدا میشود و هر برگ آن کتابی است برای . برگ های زندگی اش را که زیر رو رو کنی، را نسبت به غیبت تحسین میکنی و بحث عوض کردن های همیشگی اش هنگام ، تورا به فکر فرو میبَرَد. به راستی که این سخن کلید زندگی اش شده بود: "سربازان (عج) از هیچ چیز جز گناهان خویش نمیترسند" 🍃همین هم شد که خدا سربند "کُلُنا عَباسُکَ یا زِینَب" را به پیشانی اش بست و اورا راهی دیار (س) کرد. از سوریه که بازگشت سوغاتی اش بیمار شده‌ی او بود و هایی که نشان از حال خرابش میداد. در بیمارستان بستری بود اما دلِ بیتابش جایی نزدیکی حرم ی ارباب پر میزد و جاماندگی اش نمکی شده بود بر زخم هایِ سر باز کرده اش... 🍃میان آن توسلات و هایش چه گفت را نمیدانم اما هر چه که بود خوب پر کشید. خدا هم تابِ دوریِ اورا نداشت و این چنین شد که محمدامین زارعِ داستانِ ما، شهیدِ مدافع حرم شد و با قبل شهادتش هم مُهر رضایت را از گرفت...💔 ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۳۶۴ 📅تاریخ شهادت: ۲ آذر ۱۳۹۵ 📅تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : شهرستان فسا 🕊محل شهادت‌ : سوریه
◇بسم الله الرحمن الرحیم◇ 🍃به پرچم مزین شده با نامِ (س) خیره شده ام، روضه ها جلوی چشمانم جان میگیرد و دلم پر میکشد به روزی که (ع) صدا زد: "برادر، برادرت را دریاب" چشمانم بارید برای کمر خمیده حسین(ع) اما جگرم سوخت برای زینب(س)، برای خیمه ای که دیگر نداشت و خدا میدانست بی عباس چه خواهند کرد. 🍃قرن ها گذشت و نه از یادها رفت و نه از دلها، عشق غریب کربلا شعله میکشید و پرتوی جاودانگی اش فروزان‌تر میشد. این بار هم یزیدیانی از جنس همان روزهای کربلا، زینبیه را هدف گرفتند و خیالِ ، لشکرشان را به هلهله انداخته بود اما زهی خیال باطل! که هرکدامشان در خلوت های خویش به عباس(ع) اقتدا کرده بودند حال زمان برایشان مقدر شده بود و چه فرصتی از این دلچسب‌تر؟! 🍃سربازانی که به ها ختم نشدند بلکه لشکری ساخته شد با نام و شیرمردانی چون را پیشکش حضرت زینب(س) کرد. ذوالفقار همچون نامش، شمشیر بُرَّنده ای شد و پس از بریدن طناب های ، پله های عاقبت بخیری را یک به یک طی کرد. حرف‌ها را به جان خرید و به پای دفاع از حرم فدا کرد. جوانِ رشید فاطمیون سربلند شد و نهایتِ بندگی‌اش ختم به بهترین مرگ ها شد! 🍃ذوالفقار ایستاد پای امام زمانش و چنان مردانه مدافعِ دختر مولایمان شد که حال در صحرای محشر روسفید است و باعث افتخار... ♡ذوالفقارِ حرم، گوارای وجود آسمانی ات♡ ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۳۶۸ 📅تاریخ شهادت : ۲ آذر ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ۲ آذر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا 🕊محل شهادت : سوریه
☆بسم رب العشق☆ 🍃دیده می گشایم و هایت گشایش قلبم میشود. این بار اما نمیخواهم با کلمات بازی کنم و کلمات عجیب وجودم را فرا گرفته اند. گویی دستانم را به چشمانت سپرده اند و قلمم توان این موج سرشار از را ندارد. 🍃به دنبال بودی. همانی را میگویم که بیتابش بودی و بیقرارت کرده بود. همانی که دلبرت بود و دلدارش بودی. رسم را خوب آموخته و گویی آن تپش قلب جریانی دوطرفه بود بین او که بود و تویی که مخلوقش بودی. سخنت این بود که راضی باشید به . حتی اگر میان جهنم غرق شده بودید. میگفتی چه شهید شوی چه نشوی یا سهمت از آن دنیا و باشد تنها دل بسپرد به رضای معشوقت. 🍃میخواهیم از سیم خاردار های عبور کنیم اما نمیشود و اینک سخنت نیز چاره ی دل های درمانده ی ما میشود که میگفتی اگر میخواهید از سیم خاردار دشمن عبور کنید باید از سیم خاردار عبور کنید و شما چه زیبا مین های این جاده را خنثی کردید و ما در این میدان پاره های تکه تکه ای هستیم که هر کدام به سویی روانه شده ایم. 🍃حال این روزها عطر تورا گرفته است؛ عطر آسمانی شدنت؛ را از خود بیخود کرده. ما میان راهی عجیب مانده ایم. در میانی از قلبمان خوشحال برای پرکشیدنت و در میانی دیگر مالامال از و غم برای از دست دادنت. این روزها ما به یادت هستیم و عجیب محتاج آنیم که یادمان کنی. دستمان به سویت روانه شده، را گیرایی؟! ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز . 📅تاریخ تولد: ۲۰ آذر ۱۳۴۱ 📅تاریخ شهادت : ۴ آذر ۱۳۶۶ 📅تاریخ انتشار: ۳ آذر ۱۴۰۰ 🥀مزار: گلزار شهدای همدان 🕊محل شهادت : گامو
♡بسم الله الرحمن الرحیم♡ 🍃باور کن از تو نوشتن برای من است، باور کن این روزها اینجا کسی عجیب چشم توست؛ چشم انتظار همان چشم هایِ گونه ی تو! کسی زیر آسمانِ خدا هر شب تورا آرزو میکند و در رویاهایش محتاج ثانیه ای از صدای تو است. 🍃برادر جان! جان یاری نمیکند، وگرنه فریاد میزدم تا نامت را به جهانی بشناسانم. از هایت میگفتم، با اشک هایم مزارت را پاک میکردم و با لبخند زمزمه میکردم: * 🍃قدم هایم یاری نمیکند وگرنه آنقدر می دویدم تا نهایت خود را به تو می رساندم. به پاهایت می افتادم و از تو برادری کردن در حق این خود را داشتم... 🍃تو؛ شهیدِ این کشوری! تمامِ عاشقانه هایت هم در پاییز رقم خورد! از کربلا رفتنت تا و نهایت قبولی ات نزد سه ساله ی ارباب. اصلا خیالِ من این است که پاییز زیبایی اش را از وجودِ تو گرفته و من نیز عاقبتم به دست تو در پاییز ختم به (س)شد... 🍃ما کجا و روضه ی کجا، ما کجا و اشک بهر غریبیِ حسین(ع)کجا! اصلا ما کجا و چادر خاکیِ مادرِ کجا... 🍃 * ! اگر نبودی چه کسی خوش طعمیِ چایِ روضه ها را به ما می چشاند و چه کسی تا بی نهایت به پایِ روسیاهی های ما میماند تا عاقبت بخیرمان کند؟! 🍃 آری، ما هیچ نبودیم و این تو بودی که صدایمان زدی... از طرف همه ی ما :"یادت باشد" ✨بمانی برایمان برادرترین؛ سالروز ، آرامِ جان❤️ پ.ن : یادت باشد رمزی است بین شهید و همسرش به معنای دوستت دارم♡ پ.ن : شهید حمید سیاهکالی مرادی به دلیل زیبایی چشم هایشان به حمید همت معروف بودند ✍نویسنده : 🌷به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۴ اردیبهشت ۱۳۶۸ 📅تاریخ شهادت : ۴ آذر ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ۳ آذر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای قزوین 🕊محل شهادت : سوریه
♡بسم رب الشهید♡ 🍃 ها کم غم ندارد ، از شب قبلش دلمان پر میکشد به ؛ گوش ها و دلهایمان را به ناله های میسپاریم و چشم هایمان بارانیِ غم (ع) و اصحابش میشود ... 🍃اصلا تا نام شبِ جمعه می آید ، بی اراده انگشت و انگشتر میان لب هایمان جاری میشود ، چشمه گریه هایمان مسیرش را از دیده های سرخی که به خیره شده اند آغاز میکند و ردِ داغ ها شکستگیِ قلبمان را بیشتر میکند . 🍃اینبار هم یکی از همان جمعه های دلهره آور کشورمان شد ؛ ردِ را گرفت و هدفش مجاهدی بود که همچنان طرحِ لبخندش دل های بیقرار است !سال گذشته ، هفتمین روز آذر مزین به پر کشیدن محسن فخری زاده شد. با رفتنش ، روضه های سیزدهم دی تداعی شد و کمرها هر چند شکست اما سرها بالا رفت !غرورها گرفت و اشک هایمان نشان از او داشت . 🍃هفتم آذر سالروز دانشمندِ ایران زمین است اما جایی در کنار این مناسبت باید# ترس رژیم صهیونیستی را در این روز به خاطرها نشاند و در جهان فریاد زد که احدی توان مقابله ی رو در رو با سربازانِ سیدعلی را ندارد ؛ برای آن ها از پا درآمدن بی معناست و تنها راه مقابله خنجرهایی است که از پشت آن هارا میگیرد ، همان رویه ی این روزهای دشمنانی بزدل که از سایه ی عباس های نیز هراس دارند . 🍃محسن فخری زاده با قدم هایی استوار به ی عاشوراییانِ (عج) رسید و دشمن با به شهادت رساندنش ، اورا زنده تر کرد . پذیر بودنِ او را فراموش نمیکنیم ، هر یک به نیتِ شهیدِ مفتخرِ کشور ، جان هایمان را در دست گرفته و پیشکشِ سیدِ خراسانیِ خواهیم کرد ✌️🏻 🍃سربازانِ سیدعلی را به تهدید نکنید ، ما مشتاقانه به سمت خنثی سازیِ هایی که مانع ظهورند قدم برمیداریم و نهایت روسیاهیِ این نصیب چهره های منفورِ غاصبان است ! ✍️نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز م.ح.س.ن.ف.خ.ر.ی.ز.ا.د.ه 📅تاریخ تولد : ۱ فروردین ۱۳۴۰ 📅تاریخ شهادت : ۷ آذر ۱۳۹۹ 📅تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید :امامزاده صالح تهران 🕊محل شهادت : آبسرد دماوند
♡بسم الله الرحمن الرحیم♡ 🍃اولین ها ماندگار تر هستند، مثل تو که برای اولین بار نامت را از اهالیِ ، میانِ فداییان ‌ حک کردی و ماندگارِ تاریخ شدی‌؛ مثل تو که همسرشهید بودن را به همسفر زندگی ات آموختی و دخترانِ بابایی ات را به بودن دعوت کردی! 🍃شهادتِ تو، گمانِ محالی نبود؛ گویی کسی در گوشه پس گوشه های خیالمان مدام نبودن تورا یادآوری میکرد و به ما درس وابسته نشدن میداد. آخر مگر میشود خریدار خنده های همیشگی ات نشود؟! 🍃مگر میشود مَردی با آن ، عهد میانِ خود و خدایش را فراموش کند؟! همه ی این ها را نیز از عشقِ به داشتی! بسیجی بودن و بودن هم که نشانِ بارزِ مومنون است و الحق که داستان زندگی ات تلمیح میشود برای " نه ترسی دارند و نه اندوهگین میشوند" 🍃نامِ هم برازنده ی وجود کریمانه ی توست، مگر کسی که برای نجات جانِ و دفاع از حرمِ ترک دیار میکند و فاطمه و ریحانه اش را به خدا میسپارد کریم نیست؟! 🍃حال که قلم، مفتاح باب آشناییمان شد حرف هایمان را شنوا باش چرا که در این وادی، اسیر شده و شاید سالروز تو، پُلی باشد برای بازگشت ما. شهادت، مقام نیست! زندگی کردن است اما در دیارِ . پس زندگی در آغوش خدا مبارکِ قلبِ خالصت♡ ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ مهر ۱۳۶۲ 📅تاریخ شهادت : ۱۰ آذر ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : باغملک 🕊محل شهادت : حلب
♡بسم الله الرحمن الرحیم♡ 🍃زندگی‌اش در خلاصه می‌شود. از دوازده سالگی‌اش میان بحث‌های و اجتماعی گرفته تا حضور همه جانبه‌اش در سخنرانی‌ها و علیه ظالمانِ زمان. آرام و قرار هم نداشت و دائم در حال تلاش برای استوارتر کردن این بود. 🍃دائم زمزمه می‌کرد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا استَعينوا بِالصَّبرِ وَالصَّلاةِ ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصّابِرين»؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید از و کمک جویید که همانا خداوند با شکیبایان است. این چنین بود که نماز فرصتی برای او شده بود تا با خدایش ملاقات کند و آرزوهایش را در گوش خدا کند. 🍃رفاقت زیاد او با خدا هم باعث شده بود تا رنگ و بوی به خود گیرد و با خواندن دائمیِ قرآن هیچ لحظه‌ای از یاد خالقِ مهربانش غافل نشود؛ داستانِ ما، مهربان بودن را نیز از خدا آموخته بود و خوش‌ برخوردی‌اش نشان از بودنش داشت. آنقدر هم متواضع و بود که همیشه احترام به پدر و مادرش را به خود گوشزد می‌کرد. 🍃عاشق شد و به پای معشوقش عاشقی کرد! کرد و ثابت قدم ماند. به قول خودش با زبان و عمل دعوت (ره) را لبیک گفت و تا پایِ جانش به این عهد وفادار ماند. هم پاداش سربازانی چون محسن است؛ این چنین بود که ، معراجِ او شد. در جوانی و همچون آقایش حضرت (ع) با رویِ سفید و چهره‌ای خوشحال به آغوش خدا پر کشید و برای همیشه میانِ قلب‌های ما جاودانه شد. ✍نویسنده : 🥀به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ فروردین ۱۳۳۶ 📅تاریخ شهادت : ۱۱ آذر ۱۳۵۹ 📅تاریخ انتشار : ۱۲ آذر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بجنورد 🕊محل شهادت : سوسنگرد
♡بسم رب الشهید♡ 🍃تک فرزند بود و دردانه‌ی پدر و مادر. دلش گیر جهاد اطراف (س) بود طوری‌که حتی تک فرزند بودن و تنها بودن پدر و مادر هم نتوانسته بود شوق او را برای رفتن کم کند. اصرارهایش برای رفتن تمامی نداشت، از طرفی هم کسی از آرزوی او باخبر نبود و همه خیال می‌کردند او یک است که مسئول گروه جهادی است. 🍃اما منتظر بودن را در عمل معنا کرد و با رجز "بابی انت و امی یا اباعبدالله" رضایت نامه رفتن را گرفت و خود را به کاروان عمه‌ی سادات رساند. در نبودنش جای خالی‌اش حس می‌شد و گوشه به گوشه‌ی شهر دلتنگ فعالیت‌های محمد بود. 🍃فعالیت‌هایی که همه‌شان سرچشمه‌اش شیرپاک مادر و نان حلال پدر است. شهید هادی‌نژاد زنی است که سخنانش در روز تشییع پیکر دردانه پسرش خود رجزی بود برای تمامِ . پای صحبت‌های مادرش که می‌نشینی از خوابش برایت تعریف می‌کند؛ همانی که حضرت زینب(س) آمده بود و محمد را از مادرش طلب کرده بود. چند روز بعد پسرش هوای رفتن کرده و مادر نیز با ذکر (س) بساط رفتنش را مهیا می‌کند. 🍃محمد به آرزویش رسید، هم شد و هم شهید. به دوستان پیوست و افتخار فدایی دادن در راه خدا را نصیب پدر و مادرش کرد. جوانِ کشور حسینی‌وار زندگی کرد و حسینی‌وار نیز به استقبال شهادت رفت؛ یعنی حقیقتِ "اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمدِِ و آل محمد". امروز سالروز اوست و همه ما محتاج نیم‌نگاهی از قافله‌ی شهداییم، ادرکنی ایها الشهید💔 ✍نویسنده : 🌷به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۴ آذر ۱۳۶۳ 📅تاریخ شهادت : ۱۷ آذر ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ۱۷ آذر ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : حلب، سوریه 🥀مزار شهید : خوزستان، گلزار شهدای آغاجری
"بسم الله الرحمن الرحیم" 🍃نام که به گوش میخورد، قاب عکس دهه هفتادی مقابل چشم ها جان میگیرد، اینبار اما داستان درباره ی پرستویی است که از نسل دهه شصتی ها آمده بود تا باد بهاری شده و خنکایش بر دل بنشیند. 🍃ایوب رحیم پور مدافعی بود که ، غیرتش را به تصویر کشاند. لباس رزم بر تن کرد و بند پوتین هایش را همچون ایمانش محکم کرد. در جنگ تحمیلی نبود اما خدا سرنوشت او را در رقم زده بود؛ سرنوشتی که و خردسال نیز مانع آن نشدند و پدرشان با مُهر مدافع حرم راهی شد. 🍃نماز شبش ترک نمیشد، کارهای مستحبی و دعاهای سحرگاهی‌اش هم ختم به آرزوی بود. همسرش از او سراغ وصیت نامه گرفته بود اما در پاسخ تنها گفت: "نمازت را بخوان همه چیز خود به خود حل می‌شود. فقط من را ببخش که نتوانستم مهریه‌ات را کامل بدهم" بعد عم عکس و را برداشته و راهی شده است. 🍃فرق است بین کسی که به دنبال شهادت است و کسی که شهادت به دنبال اوست، شهادت هم پا به پای ایوب رفت؛ از تپه ها و های سوریه گذر کرد، در حرم کنار او جست. درنهایت با به سر و قلبش او را در آغوش کشید و ایوب رحیم پور تا ابد جاودانه و سربلند شد. ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۴ شهریور ۱۳۶۰ 📅تاریخ شهادت : ۱۷ آذر ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ۱۷ آذر ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : حلب، سوریه 🥀مزار شهید : امیدیه
◇بسم الله الرحمن الرحیم◇ 🍃شنیده ام جواب واجب است، شنیده ام اگر یادت میکنیم این تو بودی که صدایمان زدی و مارا یاد کردی پس میخواهم سلامت دهم. سلام علتِ روشناییِ ، سلام آبیِ زیبای آسمان و سلام نسیمِ خنک ... 🍃سلام بر تو آقایی که این چنین بی صدا مرا میشنوی، دلم را میخوانی و بی واسطه میکنی. سلام بر تو ای مهربان ترین پدر، ای دلسوزِ ما و ای کسی که هایت آرامشِ جانِ بیقرار ماست. 🍃؛ تورا صدا میزنم. تویی که زیبایِ زندگی منی و طولانیِ زندگی ام با تو رنگ و بوی میگیرد‌. میدانم نگاه خیره و مهربانت را همچنان بر ما دوختی و آماده شدن ما هستی! تو نشانه ی نعماتِ بیکرانِ خدا هستی و ی عاشقانِ مشتاقی که دلشان روانه ی امامشان است. 🍃این را از ما بپذیر و دلمانِ را برای خودت هوایی تر کن. ؛ عاشقانه ترین دلیل برای زندگی، .الهی به حقِ حسین(ع) "" ✍️نویسنده: 📅تاریخ انتشار : ۱۹ آذر ۱۴۰۰