eitaa logo
گرافیست الشهدا🎨
1.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
214 ویدیو
1.4هزار فایل
بنام 🍁خدا بیاد🌿 خدا برای🌹خدا کپی بدون تغییر با ذکر اللهم عجل لولیک‌الفرج حذف #لوگوی روی عکس و #اسم_نویسنده متن ها #حرام است حذف لینک و هشتک از #متن ها مانعی ندارد تبادل و تبلیغ نداریم خادم @Zare_art https://www.instagram.com/ammarabdi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃بسم رب الزهرا . 🍃از کودکی مشق های زیادی را تمرین کردیم. بزرگتر اما که شدیم، حتی دیگر املای مشق را یادمان نمی آمد و ما فارغ از این بودیم که باید در سراسر زندگیمان مشق را به تمرین بنشینیم. بندگی برای او. این باید مشق شب هر روزمان می بود اما نشد ... . 🍃 به جایش خوب یادمان ماند تا تمرین کردیم را؛ در حالی که مضحک است؛ بدبخت خواندن آدمیان را. چرا که صدف ، خود را نگون بخت نمیداند . شاید بگویی تو از بدبختی چیزی جز مترادف نمیدانی.. . 🍃اما من به چیزی میگویم ، که والاتر از ثروت است . حال آن چیست؟ گوهر محبتی است که آن را به ما ارزانی داشته و به خزانه داری ان، صدف جسم ما را گماشته است . . 🍃به این فکر کن که این گوهر تکه ایی از روح است .خدایی با آن همه عظمت، چه بخشنده است که روح خود را در جسم ناچیز آدمیان قرار داده و اینک آدمی باید رسم امانت داری را به جا آورد . ما مانند کودکی است که میزند و خواسته ایی را طلب میکند ؛ تقرب به خدا را میخواهد اما ما با خفه اش میکنیم و نمیذاریم به آن چیزی که میخواهد برسد . . 🍃اما نباید پوشی کرد از امانت دارانی که بی وقفه و روز در تلاش اند تا روحشان را به نزدیک تر کنند. . 🍃روح ما به "ساده زیستن" نیاز دارد تا وابسته تجملات نشود چرا که اگر بشود؛ میشود مادی گرا... روح ما به " "نیاز دارد، به " و ". به "آگاهی".. و شاید او مصداق برای حرف هایم باشد. میدانی او میگفت هر چقدر برای تحصیل کنید؛ بازهم کم است .. . 🍃 شاید او آگاهی را درک کرده بود.شاید او بی نیاز تقرب یافت... به راستی روح ما چگونه پیش معبودش باز میگردد ؟! آیا دار های خوبی بوده ایم؟! آیا نیاز های روحمان را برطرف کرده ایم؟! آیا اسیب زده ایم به روحمان یا پرورشش داده ایم؟! آیا.... . . ✍️نویسنده: . 🕊به مناسبت شهادت . 📅تاریخ تولد : ۱ مرداد ۱۳۵۸ . 📅تاریخ شهادت : ۱۱ مرداد ۱۳۹۲ . 📅تاریخ انتشار: ۱۱ مرداد ۱۳۹۹ . 🥀مزار : گلزار شهدای البرز .
🍃چه کرده ای؟ نه تنها آدم ها بلکه را به هم ریخته ای.... . 🍃چند روز است نیت می کنم چند خطی از تو بنویسم، دفتر می شود و قلم لام تا کام حرفی برای نوشتن ندارد.حتی پای عقربه های هم برای رسیدن به چنین لحظه ای می لنگد.تو با رفتنت همه را خودشان کردی.😔 . 🍃در نامت را جست و جو کردم ، آن تصویر معروف دلم را به بازی گرفت.در کودکی خواندی و در روزهای جوانی ارباب شدی. . 🍃چشم های شجاعت در لحظه اسارت، فروغ هایم را گرفت.آن بیابان و آن ها برایم عصر را تداعی می کند.نمی دانم در آن بیابان بوده است یا نه اما خداراشکر که خانواده ات طعم اسارت را نچشیدند .😞 . 🍃از هر چه بگذرم لب های خشکیده ات ای است پر از درد، ، داغ 😭 . 🍃نمی دانم چه گذشت بر تو از تا اما پیکر جراحت دیده و جداشده ات برایم و زینب مضطر را زنده کرد😓 . 🍃چه شد این چنین شبیه ارباب شدی.چه شد که دل ها را زیر و رو کردی.چه کرده ای که هرگاه به تو می اندیشم مهمانم می شود و زانوهایم می لرزند😰 . 🍃به قول خودت جامعه روز به روز سخت تر شود و روز به روز پیشرفت می کند و پاک بودن سخت است.تو برای رسیدن به چیزهای خوب تر از خوب هایت گذشتی.برای ما که بین بد و بدتر دست و پا می زنیم دعا کن. . 🍃حافظ آیه های نور، تو را قسم به آن ، برای شفای دل های مرده ما اندکی یا من اسمه دوا بخوان. داریم و درمان گم کرده ایم.😔 . 🍃راستی شهادتت مبارک .دعای فرج بخوان تا برسد نجات این روزهای ☘ . ✍نویسنده: . 🕊به مناسبت سالروز شهادت . 📅تاریخ تولد : ۲۱ تیر ۱۳۷۰ . 📅تاریخ شهادت : ۱۸ مرداد ۱۳۹۶.منطقه التنف مرز بین سوریه وعراق . 📅تاریخ انتشار : ۱۸ مرداد ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید : نجف آباد اصفهان .
🍃پلک شهریور نیمه باز بود که به گشودی. سومِ شهریور ۱۳۲۱، در شهری به همسایگی امامِ مهربانی ها، . . 🍃نامت را گذاشتند و این سرآغازی شد برای درک بازی هایت. . 🍃به گمانم تمام احوالاتِ خوبت در سایه سارِ نامِ بلندت، بهتر لمس میشود. . 🍃همیشه مراقب نگاهت بودی و این کاری کرد که در روزهای نبودنت، کسی نگاه به ندوزد، حتی زمانی که دیوار خانه ریخته بود!! . 🍃و چه است شهری که مردانش، و سربه زیر باشد.👀❌ . 🍃کمی با ما راه بیا، برایمان بگو چه کردی؟ چه گفتی؟ چه خواستی؟ که اجابتش هم صحبتی با حضرت مادر شد؟!🤔 . 🍃بعید میدانم کسی از راه گشایی مادر بی خبر باشد؟! . 🍃در آن وهم انگیز، میان تلّ های خاکی، با دلی مضطر سر بر گذاشتی و ندا از به گوشَت رسید که از این سو بروید.👈 . 🍃تو خاصی...! یعنی باید بود که خواهری چون زینب(س)، خود برای بیاید. مگر غیر از این است که فرمود: ما کسانی که برادرمان را می‌کنند تنها نمی‌گذاریم؟ . 🍃به گمــ🤔ــانم باید برای پی بردن به رازت، پی به ارتباطت با حسین(ع) برد. . 🍃تو عجین شده با این خانواده ای. 🍂مورد عنایت 🙂 🍃 همچو مادر😣 🍂بی سبب نیست چندین سال هیچ نشانی از تو نداشتیم. 🍃 رفته رفته شبیه معشوق می‌شود و تو چه خوب شکل مادر شدی. . 🍃سال‌ها گمنامی و بی‌نشانی... و در آخر سهم ما از تو، یک ، صفحاتی و بادگیری که جسمت را به آغوش داشته. . 🍃سال‌هاست ، به پاس ۲۵ سال میزبانی از جسمِ نازنینت سرشار از عطر و بوی توست. . 🍃کمی با ما راه بیا‌‌.، دعایمان کن عبدِ حسین شویم؛ جان برکف برای (ع) و در آخر سر بر دامان حسین چشم از این عالم ببندیم.😞 . رسم عاشقی را خوب بلدی، دعا کن گرد قدم‌هایت بر سر و روی ما هم بنشیند. . ❤️ السلام علی الحسین❤️ . ✍️نویسنده: . به مناسبت تولد . 📆 تاریخ تولد: ۳شهریور ۱۳۲۱ تربت حیدریه . 📆 تاریخ شهادت: ۲۳اسفند ۱۳۶۳ عملیات بدر . 📆 تاریخ انتشار طرح: ۳ شهریور ۱۳۹۹ . محل دفن: بهشت رضا💛 .
. 🍃دیده می گشایم و هایت گشایش قلبم میشود . این بار اما نمیخواهم با کلمات بازی کنم و کلمات عجیب وجودم را فرا گرفته اند . گویی دستانم را به چشمانت سپرده اند و قلمم توان این موج سرشار از علاقه را ندارد. . 🍃به دنبال رضایتش بودی . همانی را میگویم که بیتابش بودی و عشقش بیقرارت کرده بود . همانی که دلبرت بود و دلدارش بودی . رسم را خوب آموخته و گویی آن طپش قلب جریانی دوطرفه بود بین او که بود و تویی که مخلوقش بودی .سخنت این بود که راضی باشید به رضایش .حتی اگر میان جهنم غرق شده بودید.میگفتی چه شهید شوی چه نشوی یا سهمت از آن دنیا و باشد تنها دل بسپرد به رضای معشوقت. . 🍃میخواهیم از سیم خاردار های دشمن عبور کنیم اما نمیشود و اینک سخنت نیز چاره ی دل های درمانده ی ما میشود که میگفتی اگر میخواهید از سیم خاردار دشمن عبور کنید باید از سیم خاردار نفستان عبور کنید و شما چه زیبا مین های این جاده را خنثی کردید و ما در این میدان پاره های تکه تکه ای هستیم که هر کدام به سویی روانه شده ایم . . 🍃حال این روزها عطر تورا گرفته است ؛ عطر آسمانی شدنت ؛ را از خود بیخود کرده . ما زمینیان میان راهی عجیب مانده ایم. در میانی از قلبمان خوشحال برای پرکشیدنت و در میانی دیگر مالامال از و برای از دست دادنت. این روزها ما به یادت هستیم و عجیب محتاج آنیم که یادمان کنی . دستمان به سویت روانه شده دستهایمان را گیرایی ؟! . ✍نویسنده: . 🕊به مناسبت سالروز شهادت . . 📅تاریخ تولد: ۲۰ آذر ۱۳۴۱ . 📅تاریخ شهادت : ۴ آذر ۱۳۶۶.گامو . 📅تاریخ انتشار: ۳ آذر ۱۳۹۹ . 🥀مزار: گلزار شهدای همدان .
بسم الله قاسم الجبارین 🍃لبخندها متفاوت اند ؛ مفاهیم زیادی را با خود حمل میکنند اما تو گویا متفاوت ترین لبخند خلق شده خدا بود .چهره ات را گویی خدا اختصاصی تر رسم کرده بود و عشقی خاص را میان چشمانت جا داده بود . . 🍃دعوت کردی مرا تا قلمم را با نام تو عطرآگین کنم ؛ دعوتم کردی تا به همه برسانم قصه های اکبر و اصغرت را . . 🍃آن زمانی که"در جوانی پاک بودن شیوه ی پیغمبریست" الگویت شد و پاک ماندی و پاک رفتی و اینک پاک میکنی. میکنی و همین است که دل داغدار مادرت را آرام کرده . . 🍃دل کندن از فرزند را خوب از اربابت اموختی و جگرگوشه هایت را فدایی کردی . گفته بودی عمه ی سادات از مدافعین حرم استقبال میکند و همین شد که شوق دیدن ناموس حیدر؛ تورا روانه ی آسمان ها کرد . . 🍃رهایمان نکنی .این روزها هایمان به نگاه های پرعاطفه ی شماست. استقبال سیده زینب مبارکت باشد ای شهیدِ گلگون لبخند ... . ✍نویسنده : . 🕊به مناسبت سالروز شهادت . 📅تاریخ تولد: ۱۸ خرداد ۱۳۶۹ . 📆تاریخ شهادت: ۲۳ دی ۱۳۹۴ . 📆تاریخ انتشار : ۲۳ دی ۱۳۹۹ . 🥀مزار: گلزار شهدای اهواز .
🍃شب نیمه در مجلس امام زمان(عج)، درست زمانی که همه‌ی و شیفتگان یک صدا و با شور و حرارت فریاد می‌زدند اقا بیا اقا بیا! اگر یک نفر از میان جمعیت با همان شور و حرارت و حتی با شدت و حدت بیشتری فریاد بزند اقا نیا اقا نیا!!! " تعجب آور نیست؟" * 🍃آیا ما همگی آماده دیدار با امام زمان(عج) هستیم؟ آیا میتوانیم در چشم او بایستیم و بگوییم ما جزو همان کسانی هستیم که به غیر ازشرکت کردن در مجالس و گفتنِ آقا بیا آقا بیا کار دیگری برای نزدیک شدن ظهورت انجام داده‌ایم؟ 🍃از خود بپرسیم چه کرده‌ایم که لایق دیدار شویم و چگونه زیسته‌ایم تا هر ثانیه و هر لحظه از دم و باز دممان که بگذرد قدمی به نزدیک شویم و خالصانه دیدارش را طلب کنیم. 🍃اگر از خود کنم باید بگویم شروع که هیچ! تا به حال به چگونگی شروع هم فکر نکرده‌ام!! 🍃اندیشیدن به اینکه چگونه میتوان قدمی برداشت خود میتواند در را به روی ما بگشاید، کاویدن اطراف و پیدا کردن یک گره خیلی کوچک و برای رفع آن ما را به انچه میخواهیم نزدیک تر خواهد کرد. 🍃 انقدر که اصرار به دیدن آقا داریم همانقدر هم مشتاقانه بگوییم آقا تو نیز ما را ببین و کمکمان کن تا دستی گره گشا داشته باشیم برای رفع یکی از هزاران موانع ظهورت.... *کتاب کمی دیرتر نوشته سید مهدی شجاعی ✍نویسنده: ♡ 📅تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱۳۹۹
♡بسم الله قاسم الجبارین♡ 🍃لبخندها متفاوت اند؛ مفاهیم زیادی را با خود حمل میکنند اما تو گویا متفاوت ترین لبخند خلق شده خدا بود. چهره ات را گویی خدا اختصاصی تر رسم کرده بود و عشقی خاص را میان چشمانت جا داده بود. 🍃دعوت کردی مرا تا قلمم را با نام تو عطرآگین کنم؛ دعوتم کردی تا به همه برسانم قصه های اکبر و اصغرت را . 🍃آن زمانی که"در جوانی پاک بودن شیوه ی پیغمبریست" الگویت شد و پاک ماندی و پاک رفتی و اینک پاک میکنی. میکنی و همین است که دل داغدار مادرت را آرام کرده . 🍃دل کندن از فرزند را خوب از اربابت اموختی و جگرگوشه هایت را فدایی کردی. گفته بودی عمه ی سادات از مدافعین حرم استقبال میکند و همین شد که شوق دیدن ناموس حیدر؛ تورا روانه ی آسمان ها کرد. 🍃رهایمان نکنی. این روزها هایمان به نگاه های پرعاطفه ی شماست. ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۸ خرداد ۱۳۶۹ 📅تاریخ شهادت : ۲۳ دی ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ۱۷ خرداد ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای اهواز
‍ 🌸شهر را زرق و برق ها دوره کرده اند! رنگ به رنگ، مدل به مدل گویی ها خودشان را گم کرده اند!😔 🌸صدایِ خنده هایی که میانِ بوقِ ماشینها گم می‌شود؛ حواس را پرت می‌کند!! خیلی وقت است در سطحِ شهر، ها آرام و قرار و ندارند!! مدام در پیِ رنگ و لعابِ تازه ای، در کاسه می‌چرخند و مشتاقانه جدیدترین ها را دنبال می‌کنند. هرچه بیشتر، تر... 🌸گاهی تشخیصِ از سخت می‌شود!‌ لباسها، چهره ها، طرز راه رفتن و حتی صحبت کردنشان هم رنگ و بویی از ندارد😕 🌸پدری در آسمانها می بیند و خونِ دل می‌خورد💔 🌸کمی آنطرف تر؛ ایستاده ای متفاوت با همه!! سیاهیِ چادرت از هر رنگ و زرق و برقی خیره کننده تر است! آنقدر خیره کننده که چشم های را می‌زند. 🌸با می‌گذری و انگار نه انگار که طعنه ای در هوا برای تو رها شده است!‌با طمانینه می‌روی، نه صدای خنده ات حواسی را پرت می‌کند و نه رنگ و لعابِ صورتت چشمی را همراه🙂 🌸گویی مردها هم از عبور تو در آرامش اند...زیبایی ات را دست‌مایه جلب نگاه نکرده ای!‌و نگاه ها را به زمین می‌دوزد😌 ☘تمامِ شهر ماتِ توست اما بی هیچ توجهی می‌گذری!‌ حتی راه را برایت باز می‌کنند؛ همانهایی که کارشان بستنِ راهِ عروسکهاست! 🌸در انتهای مسیرت، آنجایی که زمین را به آغوش می‌کشد؛ مردی با خنده نظاره گرِ توست...مردی از جنسِ پدر😍 🌸گویی حضورِ زهرایی ات در میانِ شهر، قلبِ پر حرارتش را آرام کرده است...خندان است وقتی می‌بیند هنوز هم، میانِ این مردم دختری امانتدارِ بانوی آب وآیینه است. 🌸دخترانِ حاج قاسم همگی از جنسِ ما هستند فقط کمی دورتر. سیاهیِ دلربایِ چادرت، دخترانِ حاج قاسم را به تلاطم می‌اندازد...همگی مثل همیم. 🌸زین پس ما و مردانمان و عفاف را حفظ می‌کنند. از این پس تمامِ شهر است... 🌸"گفتند مادرتان؟ گفتیم: 💚" ☆☆ ✍نویسنده : 📅تاریخ انتشار : ۲۳ تیر ۱۴۰۰
🍃می گویند خدا را آفرید که گوشه ای از وجود خودش بر روی زمین باشد تا وقتی بنده ای را به زمین و اهلش هدیه کرد، او را به رسم امانت به آغوش مادر بسپارد.اصلا واقعی همان محبت عزلت نشین دل مادرهاست. 🍃مسعود عسگری درآغوش پر مهر مادری بزرگ شد که آرزوهای بسیاری برای پسرش داشت.دوست داشت او را در لباس ببیند و هروقت برق چشمانش خبر از آرزویش داشت، مسعود می گفت: "هروقت زمانش رسید خودم می گویم." 🍃مادر در ندایی از دل پسر برای دیدن دامادی اش و پسرش در انتظار ندایی از اهل برای رسیدن به . 🍃مقدمات را فراهم کرد و راهی سوریه شد. بی قراری مادرش شروع و هر بار با برگشتنش قرار به دل بی قرار برمی گشت. در هر وداع او را امیدوار می کرد به دیدن دوباره اش اما آخرین بار گفت منتظرش نباشد. دل مادر کاسه آبی شد که از چشمانش ریخت و راه پسرش شد. 🍃 قلب مادر در تلاطم دریای نگرانی بی تاب و مسعود قدم به قدم به شهادت نزدیک تر شد. بدن مسعود با برخورد توپ تکه تکه شد. آنطرف حس مادری کار دست مادرش داد و اوهم تکه تکه ترک خورد و شکست.چشم پسر فدا شد و مادر به در خشک شد.دستش قطع شد و مادر دست شست از برگشتنش.پاهای مسعود قطع شد و زانوان مادر لرزید.. 🍃خدا امانتی اش را پس گرفت و صبر را به دل داغدار مادر عطا کرد.خبر شهادت را که شنید محکم ایستاد. در مراسم با دیدن بدن فرزندش به یاد جوان اشک ریخت و با دیدن دست جدا شده مسعود به یاد کربلا ناله زد. 🍃آرزوی دامادی اش بر دل ماند .اما داغ سنگین نشسته بر قلب مادر به بهای عاقبت بخیری فرزندش آرام شد... ✍نویسنده: 🍃به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد: ۸ شهریور ۱۳۶۹ 📅تاریخ شهادت: ۲۱ آبان ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار: ۲۰ آبان ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت: حلب_سوریه 🥀مزار شهید: بهشت زهرا
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃 🍃مصمم بودن را از چشم هایش می‌خوانی، گویا خیال این را در سر دارد که با چشم هایش و را فریاد بزند و با همان چشم ها، میان میدان دشمن کند. 🍃فرقی ندارد پا در بگذارد یا راهی شود؛ هر جا که باشد مرغ دلش، شوق دارد و همان برق رجز میان هایش کافیست تا تن لشکری را به لرزه درآورد. 🍃امین سربندی! الحق که نام وظیفه لایق اوست؛ هر کسی را توانِ به دوش کشیدن این نام نیست و او به خوبی در مسیری گذاشت که منتهی به پرستو شدنش بود. 🍃شهادتت مبارک سرباز وطن🍃 ✍️نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢١ مرداد ١٣٧۶ 📅تاریخ شهادت : ٢۴ آبان ١٣٩۶ 📅تاریخ انتشار : ٢٣ آبان ١۴٠٠ 🕊محل شهادت : شازند 🥀مزار شهید : روستای سرسختی سفلی
☆بسم رب العشق☆ 🍃دیده می گشایم و هایت گشایش قلبم میشود. این بار اما نمیخواهم با کلمات بازی کنم و کلمات عجیب وجودم را فرا گرفته اند. گویی دستانم را به چشمانت سپرده اند و قلمم توان این موج سرشار از را ندارد. 🍃به دنبال بودی. همانی را میگویم که بیتابش بودی و بیقرارت کرده بود. همانی که دلبرت بود و دلدارش بودی. رسم را خوب آموخته و گویی آن تپش قلب جریانی دوطرفه بود بین او که بود و تویی که مخلوقش بودی. سخنت این بود که راضی باشید به . حتی اگر میان جهنم غرق شده بودید. میگفتی چه شهید شوی چه نشوی یا سهمت از آن دنیا و باشد تنها دل بسپرد به رضای معشوقت. 🍃میخواهیم از سیم خاردار های عبور کنیم اما نمیشود و اینک سخنت نیز چاره ی دل های درمانده ی ما میشود که میگفتی اگر میخواهید از سیم خاردار دشمن عبور کنید باید از سیم خاردار عبور کنید و شما چه زیبا مین های این جاده را خنثی کردید و ما در این میدان پاره های تکه تکه ای هستیم که هر کدام به سویی روانه شده ایم. 🍃حال این روزها عطر تورا گرفته است؛ عطر آسمانی شدنت؛ را از خود بیخود کرده. ما میان راهی عجیب مانده ایم. در میانی از قلبمان خوشحال برای پرکشیدنت و در میانی دیگر مالامال از و غم برای از دست دادنت. این روزها ما به یادت هستیم و عجیب محتاج آنیم که یادمان کنی. دستمان به سویت روانه شده، را گیرایی؟! ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز . 📅تاریخ تولد: ۲۰ آذر ۱۳۴۱ 📅تاریخ شهادت : ۴ آذر ۱۳۶۶ 📅تاریخ انتشار: ۳ آذر ۱۴۰۰ 🥀مزار: گلزار شهدای همدان 🕊محل شهادت : گامو