سال ۶۱ است . اوایل جنگ ، ایستاده اند کنار دیوار بهداری اردوگاه عنبر که عکس بگیرند بدهند صلیب سرخ ببرد برای خانواده هایشان . چند ماه بعد عکس ها می رسند ایران. مادرها نفس راحتی می کشند وقتی می‌بینند بچه هایشان صحیح و سالم روی پای خودشان ایستاده اند. واقعیت اما چیز دیگری است. خارج از کادر عکس ، سه جفت عصا روی زمین افتاده است. یکی مال حسن تاجیک شیر ، نفر ایستاده سمت چپ ، که استخوان رانش شکسته و به قدر یک عکس گرفتن توانسته بی عصا بایستد. قصه آن دو نفر ایستاده کنار حسن خیلی جالب تر است ، آنها پاهای از زانو قطع شده شان را پشت نفرات جلویی  پنهان کرده اند که مادر هایشان متوجه نشوند و غصه نخورند!