💠 صفت‌های داشی رضاخان 🔹 رضاخان با همه جنايات و ظلم‌ها و فسق و فجورش بعضی از صفت‌های داشی نیز داشت؛ مثلا از افراد دین‌دار و باشهامت خوشش می‌آمد و از افراد دنیاطلب بدش می‌آمد. 🔸 شنیدم عالمی اهل اراک كه مالک و ثروتمند درجه اول بود، در حالی که معمم بود، وكيل اراک در مجلس شد. وقتی رضاخان دستور داد لباس‌ها متحدالشکل شود و عمامه‌ها را بردارند (به‌ویژه کسانی که در ادارات مشغول کار بودند و سمت دولتی داشتند)، آن آقا عمامه‌اش را برداشت و ریشش را هم تراشید. رضاخان از این کار او بدش آمد و گفت: این را دیگر من نگفته بودم! آن آقا وقتی فهمید رضاخان از این کار او بدش آمده، از غصه دق کرد و مرد! 🔹 وقتی رضاخان دستور کشف حجاب داد، می‌خواست زن‌ها چادر نپوشند، لذا اگر زنی چادر نداشت ولی غیر از وجه و كفين‌اش مستور بود، رضاخان منع نمی‌کرد و لازم نبود حتماً روسری نداشته باشند و موباز باشد. 🔸 در جلسه‌ای منزل حاج آقای والد بحث درباره این بود که آیا رضاخان مسلمان است یا نه؟ آشیخ نصرالله خلخالی می‌گفت: رضاخان مسلمان نیست. آقای خمینی و حاج آقای والد هر دو می‌گفتند: نه، رضاخان مسلمان است، منتهی مثل دزد سر گردنه است که آدم می‌کشد و فسق و فجور می‌کند؛ این جور نیست که خدا و پیغمبر را منکر باشد. 🔹 در آن زمان که برخی روشنفکرنماها قانون قصاص را غیر انسانی معرفی کردند، آقای خمینی خیلی ناراحت و عصبانی شد و سخنرانی کرد و گفت: «در تمام طول سلطنت رضاخان و محمدرضا یک همچو جسارتی به قرآن کریم نشد!» آقای خمینی در هيچ يک از قضایای رضاخان و پسرش آنها را تکفیر نکرد ولی درباره برخی از روشنفکرنماها تعبیر «مسلمان نیست» در کلمات آقای خمینی دیده می‌شد. 📚 جرعه‌ای از دریا ؛ ج ۳ ص ۶۶۳ https://t.me/Adropfromthesea/2182