💠دستور خاص نمیخواهد، اگر حالت اصلاح شود، من خود به سراغ تو خواهم آمد 🔸میرزا جواد آقا بعد از دو سال، خدمت آقا (آخوند ملاحسینقلی همدانی) عرض میکند: من در سیر خــود بـه جایی نرسیدم. آقا در جواب از اسم و رسمش سؤال می کند و او تعجب کرده میگوید: مرا نمی شناسید؟! من جواد ملکی تبریزی هستم ایشان میگویند شما با فلان ملکی ها بستگی دارید؟ آقا میرزا جواد آقا چون آنها را خوب و شایسته نمی دانسته، از آنان انتقاد میکند. آخوند ملاحسینقلی در جواب می فرمایند: «هر وقت توانستی کفش آنها را که بد میدانی پیش پایشان جفت کنی، من خود به سراغ توخواهم آمد.» آقا میرزا جواد آقا فردا که به درس میرود خود را در محلی حاضر می کند که پائین تر از بقیه شاگردان بنشیند تا رفته رفته طلبه هایی که از آن فامیل در نجف بودند و ایشان آنها را خوب نمی‌دانسته مورد محبت خود قرار دهد تا جایی که کفششان را پیش پایشان جفت میکند. چون این خبر به آن طایفه که در تبریز ســاکـن بـوده اند می رسد رفع کدورت فامیلی می شود. بعد آخوند او را ملاقات کرده و میفرماید: «دستور تازه ای نیست. تو باید حالت اصلاح شود تا از همین دستورات شرعی بهره مند شوی.» در ضمن یادآوری میکند که کتاب «مفتاح الفلاح» شیخ بهایی برای عمل کردن خوب است. 📚شيخ مناجاتيان، ص۵۰ 🆔@aqldin2 🌐https://aqldin.blog.ir