بخش سوم «از رهبری کاریزماتیک تا دلبستگی سیال» 🔹 همواره یکی از عوامل کارامدی جنبش ها نقش رهبران کاریزماتیک آنها بوده است لذا ویژگی شخصیت هایی چون«امام خمینی»، «شهیدحسن البنا»، «شهیدسید عباس موسوی»،«شهید حسین الحوثی»،«شهید احمد یاسین»،«شهید هنیه»،«شهید سلیمانی» و... در تاسیس و توسعه ایده جنبش های مقاومت سهم زیادی داشته اما وفات یا شهادت آنها و از سویی تداوم مسیر جنبش ها نشان داد که با پدیده«جنبش های جدید اجتماعی» مواجه ایم که سازمان در آنها محوریت یافته و حتی در دوره متاخر می توان با عبور از سازمان محوریت را«دلبستگی هویتی به ایده جنبش» داد به طوری که هر فردی که تعلق خاطر به ایده مقاومت دارد، بتواند فارغ از سازمان، کنش مقاومتی داشته باشد. لذا شخصیت های کاریزماتیک مقاومت در جنبش های سنتی سهم زیادی داشتند و آخرین نسل آنها نیز با شهادت، به توسعه مولفه «دل بستگی هویتی به ایده» فارغ از سازمان پرداختند و خلأ حضور آنها اختلالی در فرایند مقاومت ایجاد نکرده است. «جامعه پذیری خون محور» 🔸مهم ترین چالش برای سیستم های سیاسی ارزش محور، چگونگی انتقال هنجارها به نسل های پسین است و همواره جنبش ها نیز از اینکه نسل بعدی ترجیحات آنها را برنتابند، هراسانند، در حالی که تجربه نشان داده با هر انتقام کارگزاری و شهادت یک رهبر مقاومت، ایده مقاومت، جامعه پذیرتر و ملموس تر برای نسل های جدید شده است. نسلی که فلسطین 1948و جنگ های چهارگانه و آوارگی را درک نکرده بود، امروز با فاجعه رخ داده در غزه و شهادت هنیه، درکی عمیق و واقعی از ماهیت هستی شناختی رژیم و ضرورت ایده مقاومت به دست اورده است لذا هیچ فرایند آموزشی - تربیتی نمی توانست، چون شهادت شهید سلیمانی او را به نماد و الگوی نسلی نوپدید در ایران تبدیل نماید در حالی که انگار ترجیحات، زمینه و زمانه آنها با هم فاصله داشت. لذا انتقام رژیم از کارگزاران مقاومت همواره این فرصت را برای مقاومت فراهم کرده تا ارزش هایش را عینی تر نهادینه نموده و هیچ عنصری چون خون«به شهادت رسیدن» در ایجاد حماسه و تحرک در نسل جدید و تلنگر به نسل قدیم سهم نداشته است. «گذار خون از جغرافیا» 🔹در جهان دولت- ملت که همه مولفه ها بر محور ملیت و دورن مرزهای جغرافیایی محدود شده، ریختن خون یک ایرانی در بغداد، یک فلسطینی در تهران، امامت یک شیعی بر نماز شهیدی سنی، شهادت یک ایرانی در حلب و... معادله مقاومت را از درهم تنیدگی جغرافیایی رهانیده و به«خون تنیدگی»رسانده است. این گذار از جغرافیا محوریِ متصلب را می توان در شکل دادن یک هویت فرا ناسیونالیستی به کار گرفت لذا حس تعلقی که یک ایرانی به بغداد و یک غزاوی به تهران پیدا کرده را باید قدر دانست. 🔻منظاری ایرانی؛ منظری عربی @Arabworld2023 https://eitaa.com/joinchat/917045908C8d9086eed1