2ـ جواز مصرّح در ماده18 قانون اصلاح قانون تشکیل دادگاه‌های عمومی و انقلاب برای درخواست احکام قطعیت یافته خلاف اصل و قاعده اعتبار امر مختوم بها و امر قضاوت ‎شده است و محدود به موارد نادر و جهات خاص و منحصر به محکوم‌علیه و دادستان و در صورت عدم استقرار دادسرا رییس حوزه قضایی می‎باشد و تسری اختیار آنها به اشخاص غیر بدون نص صریح فاقد جواز خواهدبود. بدین جهت و با توجه به اینکه در موارد تردید در ابتنای امر بر اصل یا استثناء بر آن، رافع تکلیف فقط انجام وظیفه و اکتفاء به قدر متیقن است که در مورد بحث به لحاظ وجود صراحت در بیان مقنن و دلالت لفظ، قدر متیقن شخص دادستان بوده و لاغیر. بدین جهت رأی شعبه محترم پنجم تشخیص دیوان‌عالی کشور که با لحاظ این مراتب و اظهارنظر بر انحصار حق تجدیدنظر خواهی از احکام به لحاظ اعلام اشتباه و خلاف بيّن شرع یا قانون برای دادستان و در برخی موارد رییس حوزه قضایی و عدم قابلیت تسری به اشخاص دیگر از جمله معاونین قضایی آنها صادر گردیده منطبق با موازین تشخیص و مورد تأیید است.» مشاوره نموده و به اتفاق آراء بدین شرح رأی داده‎اند. رأی وحدت رویه هیأت عمومی دیوان‌عالی کشور به موجب ماده 39 قانون اصلاح قانون تشکیل دادگاه‌های عمومی و انقلاب() مواد 235 و 268 قانون آیین‌دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری() نسخ شده و صرفاً بر طبق ماده 32 آیین‌‎نامه اصلاحی قانون تشکیل دادگاه‌های عمومی و انقلاب و اصلاحات بعدی مصوب 9/11/1381 رییس قوه قضائیه ()در حوزه‎هایی که دادسرا تشکیل نگردیده به رییس حوزة قضایی اجازه داده شده در صورتی که حکم کیفری را خلاف بيّن قانون یا شرع تشخیص دهد پرونده را برای رسیدگی مجدد به شعبه تشخیص دیوان‌عالی کشور ارسال نماید. بنا به مراتب قانون مزبور با توجه به اعتبار قضیه محکوم‌بها موضوع حصر را مدنظر داشته نه تفسیر موسّع را و مطلقاً زیرمجموعه رییس حوزه قضایی موردنظر نبوده است. بنابراین بر نظر اکثریت اعضاء هیأت عمومی دیوان‌عالی کشور رأی شعبه پنجم تشخیص دیوان‌عالی کشور که با این نظر انطباق دارد صحیح و موافق موازین قانونی می‎باشد. این رأی به موجب ماده 270 قانون آیین‌دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری برای شعب دیوان‌عالی کشور و دادگاه‌ها در موارد مشابه لازم‎الاتباع می‎باشد.