توضیحات * این غزل در وزن «مُستفعلن مُستفعلن مُستفعلن مُستفعلن» و در بحر «رجزِ مثمّن سالم» سروده شده است. طبق شمارش فهرستِ نسخۀ قونیه، به کوشش دکتر توفیق سبحانی، مولانا 163 غزل در این وزن و بحر سروده است؛ بنابراین می‌توان گفت که این وزن یکی از پرکاربردترین وزن‌ها در دیوان شمس است. آن دسته از غزل‌های مولانا که دارای این وزن هستند، در آغاز نسخۀ قونیه قرار گرفته‌اند. بیت اول: چاره‌اندیشی و حیله‌گری که یکی نشانۀ فضل‌فروشی و دیگری علامتِ زرنگی است، سالک را از دستیابی به حقیقت دور می‌کنند. در برابر خداوند مهربان باید «سادۀ سادۀ ساده» بود و دست از هرگونه دانایی و فریبکاری برداشت. خداوند همان‌قدر که خود را از دسترس افرادِ زیرک و زرنگ دور نگه می‌دارد، خود را به سادگی بر افرادِ ساده‌دلِ صافی‌ضمیر آشکار می‌کند. این یکی از اصلی‌ترین سخنان شمس تبریزی به مولانا بود که گفت که «تو زیرککی» و مولانا هم فرمود: «گول شدم هول شدم»؛ یعنی همۀ دانایی‌ها و چاره‌جویی‌های خود را دور ریختم و به دامنِ لطف و مهر تو درآویختم. بیت پنجم: یکی از ویزگی‌های سبکیِ مولانا، حذف حرف شرط است. او در بسیاری از موارد «اگر» و کلماتِ مترادف آن را حذف می‌کند و باید از سیاقِ کلام، ساختارِ شرطیِ جمله را دریافت. در مصراعِ دومِ این بیت، همین اتفاق رخ داده است و بازنویسی جمله به شکلِ امروزی چنین است: اگر آن گوش و عارض را می‌خواهی، دردانه شو. بیت هفتم: در مصراع دوم، مولانا به آیۀ 4، از سورۀ قدر اشاره دارد که طبق آن «فرشتگان و روح» در شب قدر به زمین فرودمی‌آیند. مولانا در برابر «روح» کلمۀ «ارواح» را گذشته است و از اینجا معلوم می‌شود که او «الروح» را به معنی «همۀ ارواح» یا جنسِ ارواح می‌دانسته است، نه یک روحِ خاص، مثل جبرئیل. بیت هشتم: مولانا در این بیت از ما می‌خواهد که مانند «قضا» پیشانه بشویم. وجه شبه در این تشبیه «مقدّم و پیشرو» بودن است؛ یعنی همان‌طور که قضای الهی بر همه چیز پیشی گرفته است، تو هم بر اندیشه پیشی بگیر! ــ انسان ممکن است خود را با اندیشه‌هایش یگانه بداند و یا اینکه اسیرِ اندیشه‌های خود شود. به نظر مولانا این کار درست نیست و باید بکوشیم خود را از سیطرۀ اندیشه‌ها رهایی ببخشیم و بر آنها احاطه داشته باشیم. بیت دهم: ستون حنّانه قطعه چوبی بود که پیامبر بزرگوار اسلام هنگام سخن گفتن به آن تکیه می‌کرد. پس از آنکه به سببِ افزایش یافتنِ جمعیت مسلمانان، منبری برای پیامبر ساختند، آن قطعه چوب از فراق پیامبر ناله کشید و زاری کرد و پیامبر آن را در زمین دفن کرد، تا بعداً به درختی بهشتی تبدیل شود و در کنار پیامبر اسلام باشد. مولانا به این داستان اعتقاد تمام دارد و نکاتِ عرفانیِ لطیفی را از آن استنباط کرده است.  بیت یازدهم: تعبیر «منطق الطّیر» در قرآن کریم، سورۀ نمل، آیۀ 16 آمده است. مولانا به جای این تعبیر، ظاهراً به ضرورت وزن، از تعبیر «لسان الطّیر» به معنی «زبان پرندگان» استفاده کرده است. در این سوره از زبان حضرت سلیمان می‌خوانیم که «زبان پرندگان را به ما آموخته‌اند». به نظر مولانا این فضیلت تنها از آنِ حضرت سلیمان نیست و هرکسی می‌تواند فراخورِ استعداد و کوششِ خود، از این فضیلت بزرگ بهره‌مند شود. ــ دامی: تو دام هستی. منظور مولانا این است که اگر می‌خواهی زبان پرندگان را بدانی، باید «لانه» باشی نه «دام»؛ زیراکه اگر لانه باشی، پرندگان به تو اعتماد می‌کنند و به تو پناه می‌آورند. بیت چهاردهم: بخشندگی یکی از بزرگ‌ترین فضیلت‌های اخلاقی است و البته همه گمان می‌کنند که بخشندگی آن است که در راهِ محبوب، «مالِ» خود را به دیگران بدهیم. به نظر مولانا عالی‌ترین سخاوت آن است که «خود» را به محبوب هدیه کنیم. کسی که از خود بگذرد، به محبوب می‌رسد. بیت پانزدهم: مولانا در این بیت، سیرِ انسان از مرحلۀ جمادی تا مرتبۀ انسانی را توصیف می‌کند و در پایان از ما می‌خواهد که در این مرتبه هم متوقف نشویم و در پیِ آن باشیم که با حضرتِ محبوب یگانه شویم و «او» شویم. بیت شانزدهم: برای دستیابی به حقیقت باید خاموش شد؛ زیراکه زبان تنها دربارۀ حواشیِ حقیقت سخن می‌گوید. 🦋🦋 C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ @arayehha ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌