مند (و گاهی ومند: تنومند، برومند) پسوند اتصّاف (صفت‌ساز) و دارندگی است؛ مثال: آزمند، خردمند، هنرمند، ارجمند، حاجتمند، دانشمند، دردمند، دوستمند، سودمند، شرافتمند، علاقه‌مند، هنرمند، آرزومند، هوشمند، نیازمند، بهره‌مند، سعادتمند، خطرمند، دولتمند، زورمند، پندمند، فرّه‌مند یا فرهمند، کِشتمند، مُستمند (مُست: غم و اندوه). این مثال‌ها را زنده‌یاد دکتر خسرو فرشیدورد ذیل «مند» در کتاب «فرهنگ پیشوندها و پسوندهای زبان فارسی»، نشر زوار آورده‌است. مثال‌های دیگری هم ذیل «مند» در فرهنگ‌های لغت هست. مقولهٔ واژگانی این ساختارْ صفت (و صفت جانشین اسم) است. این صفاتِ مشتق از ترکیب اسم + مند ساخته شده‌اند. در لغتنامهٔ دهخدا کلماتی هم هست که با «مند» مشتق شده‌اند اما جزء نخستشان صفت است: یارمند: یار و یاری‌مند (فرشیدورد، همان منبع، ۴۰۵ تا ۴۰۸): اگر یارمند است چرخ بلند بیاید بر این مرز پولادوند (شاهنامهٔ فردوسی) پیروزمند: صاحب پیروزی، پیروز، فاتح، کام‌روا، کام‌یاب (فرهنگ بزرگ سخن، زیر نظر حسن انوری): به نوعی دلم گشت پیروزمند که آن‌گونه دیوی درآمد به بند (شرفنامهٔ نظامی) [برخی نسخ: فیروزمند] پیروزمند می‌تواند به قیاس «ظفرمند» ساخته شده باشد. منطقی‌تر این است که پیروزی‌مند باشد، همان‌طور که فرشیدورد هم برای یارگر معنی یار و یاری‌مند را آورده‌است. در لغتنامهٔ دهخدا برای «پیروزمند»، معنی ظافر، باظفر، صاحب‌پیروزی و پیروز آمده‌است. خندانمند (خندان): گواژه که خندانْمندت کند سرانجام با دوست جنگ افکند (بوشکور بلخی، به نقل از دهخدا، ذیل خندانمند) [گواژه: تمسخر] شادمند (شاد، شادمان): ای از تو در خلد برین، شادمند سنجر شه نامور وی از تو در باغ جنان شادخوار از طغرل نامدار ملک‌الشعراء بهار (مستزاد - ترکیب‌بند) برای شاهد این لغت، در فرهنگ سخن بیتی از عالم‌آرای نادری آورده‌اند و به جای نام سراینده، علامتِ (؟) گذاشته‌اند: تویی صاحب تاج و تخت بلند شده ملک ایران، ز تو شادمند (؟، تاریخ عالم‌آرای نادری، مروی، جلد ۱، ص ۹۶) در کتاب عالم‌آرای نادری اثر محمدکاظم مروی (وزیر وقت مرو)، تصحیح محمدامین ریاحی، نشر زوار، ۱۳۶۴: ۹۶، پیش از آوردن شعری که بیت بالا از آن است و در مدح نادر سروده شده‌، عبارت «لمؤلفه» آمده‌است که ظاهراً یعنی نویسندهٔ کتاب، محمدکاظم مروی. نکته: اگر جزء نخست این ترکیبات، مختوم به م باشد، مند با نیم‌فاصله نوشته می‌شود نه پیوسته: نظام‌مند (دستور خط فارسی فرهنگستان، ۴۰). در کتاب دستور خط فرهنگستان، واژه‌های ترکیبی (در این کتاب منظور از مرکب هم مرکب است هم مشتق) سفارش شده‌است: کلمات مرکبی که از ترکیب با پیشوند ساخته می‌شود همیشه جدا نوشته می‌شود مگر در مواردی که توضیحش در صفحات ۲۲ و ۲۳ دستور خط فرهنگستان آمده‌است و کلمات مرکبی که از ترکیب با پسوند ساخته می‌شود همیشه پیوسته نوشته می‌شود مگر مواردی که در صفحات ۴۰ و ۴۱ توضیح داده‌ شده‌است (دستور خط فرهنگستان، ص ۴۰). با این حساب کلمات مختوم به ی + مند پیوسته نوشته می‌شوند مانند هستیمند اما به دلیل بلند شدن کلمه و با توجه به این‌که «در میانِ پسوندها، وار قاعده‌مند نیست: بزرگوار، پری‌وار» (رک‌. ص ۴۰) و فرهنگستان توصیه‌‌ای در این‌باره ندارد لذا کلماتی مانند «هستی‌مند» با نگارش به صورت جدا (نیم‌فاصله) زیباتر به نظر می‌رسند. @arayehha