۲۱ 🌸قسمت چهارم ترجمه 🌸 تناولتْ ظريفة طعامها بشهية و غسلتْ يَديها في تلك اللحظة نادتْ المعلمة . ظریفه با اشتها غذایش را خورد و دستانش را شست و در همین لحظه معلم را صدا کرد. شهية:با اشتها نادت: صدا زد هذا وقت قراءة القصص و طلبتْ من ظريفة اختيار قصة لتقرأ المعلّمة لهم . زمان داستان بود و از ظریفه خواست داستانی را برای معلم انتخاب کند تا برایشان بخواند. طلبت: خواست و عندما إنتهوا من قراءة القصة . و وقتی خواندن داستان را تمام کردند. إنتهوا : تمام كردند وضعتْ لهم المعلّمة موسيقى هادئة معلم برای آنها موسیقی آرام گذاشت و طلبت منهم أن يضعوا رؤسهم على المقاعد ليرتاحوا قليلاً. از آنها خواست سرشان را روی صندلی ها بگذارند تا کمی استراحت کنند. مقاعد: صندلى ليرتاحوا: براى اينكه استراحت كنند رنّ الجرس الحصة و إنتهى اليوم الدراسي. زنگ کلاس به صدا درآمد و روز مدرسه به پایان رسيد. الحصة: زنگ کلاسی عند باب المدرسة درب مدرسه رأت ظريفة والدتها فابتسمتْ و قالت لها : هذا وقت الذهاب الى البيت . ظریفه مادرش را دید و لبخندی زد و به او گفت: این زمان رفتن به خانه است. @Arbaeen_Arabic