📌 اختصاصی
#اسباط:
🔖 پرونده ویژه|
#دانشگاه_ادیان
🎙 مصاحبه با حجت الاسلام
#ابوالحسن_نواب/ بخش نخست
🔰 دانشگاه ادیان یا یک جریان!!
🔺 از زمان تاسیس دانشگاه ادیان و مذاهب تا به امروز، نگاهها و نقدهای بسیاری از سوی حوزویان، درباره انگیزه تاسیس، سیاستها و اهداف و برخی رفتارها و گفتارهای اساتید و دانشپژوهان آن در محافل علمی و سیاسی مطرح شده است، که متاسفانه اغلب از سوی مسوولان و اساتید این دانشگاه یا بیپاسخ گذاشته شده و یا پاسخهای آنان به منتقدان قانعکننده نبوده است و گاه نیز منتقدان با برخوردهایی چون عدم شناخت جهان!! و نداشتن درک درستی از مقوله تبلیغ در عرصه بینالملل!! از سوی مسوولان و اساتید این دانشگاه روبرو شدهاند و چالشهایی را نیز در بدنه حوزه به دنبال داشته است.
🔺 بالا گرفتن تب نقد و گفتوگو درباره فلسفه وجودی دانشگاه ادیان و مذاهب و آنچه از آن به ناهمخوانی اهداف و رسالتهای آن از سخن تا عمل در حوزه و خارج از آن به ویژه در بین طلاب و فضلای انقلابی یاد شده، در کنار رد پای این دانشگاه و برخی از مسوولان، اساتید و دانشپژوهان آن در حوادث سیاسی و اجتماعی، دانشگاه ادیان و مذاهب را عملا در فهرست یکی از پدیدهها و خرده جریانهای ذیل یک جریان کلان در کشور قرار داده است.
🔺 همین ویژگی، پایگاه اسباط را بر آن داشت تا جریانشناسیِ «دانشگاه ادیان و مذاهب» به صورتی شفاف و دلسوزانه در فهرست مطالعات و بررسیهای راهبردی خود قرار دهد و به دنبال پاسخ به پرسشهای بسیاری از منتقدان باشد به همین منظور سراغ حجت الاسلام ابوالحسن نواب، رئیس دانشگاه ادیان رفتیم و با او به گفت وگو نشستیم که متن آن در ذیل تقدیم می گردد.
🔺 حجت الاسلام نواب در پاسخ به این سؤال که ایده تأسیس این دانشگاه از کجا به ذهن شما رسید؟ و از شما نقل شده که گفتید: به امریکا رفتید و آنجا اتفاقاتی افتاد که به فکر تاسیس دانشگاه ادیان افتادید، گفت:
🔸 «من ششصد سفر خارجی رفتم، اگر خود را پرسفرترین روحانی ایران بدانم سخن گزافی نگفتهام. سفر خارجی را سفر تفریح، گشت و گذار و خوشگذرانی نمیدانم؛ تکلیفگرایانه به سفر میروم.
🔸 به یک معنا من آدم پنجاه و هفتی هستم؛ هنوز به مبانی
#امام_خمینی(ره) و
#مقام_معظم_رهبری معتقدم و شعار نمیدهم؛ کار باید اصولی پیش برود؛ افراد را در مراکز فکری نیاوردهایم که روی آنها کار کنیم.
🔸 ما سفر خارجی را یک رسالت و مأموریت میدانیم. الان با سفرهای خارجی که رفتم دنیا را خوب میشناسم و دنیا هم مرا خوب میشناسد. خارج از کشور که رفتم متوجه شدم کسی تشیّع و اسلام را نمیشناسد.
🔸 حرفهایی که میزنند بُلوف است؛ هیچ کس ما را دقیق و عمیق نمیشناسد؛ چیزی از ما نمیدانند. برای مثال در
#بوسنی که برادرم شهید شد، کتاب «عقاید الامامیه مظفر» را دیدم؛ برایمان ترجمه کردند؛ در مقدمهاش نوشته بود، شیعه دستساز عبدالله ابن سبأ و مذهبی دروغین است و چون این افراد در جنگ بوسنی خودنمایی کردند این کتاب را برایشان چاپ کردهایم؛ بنده مانع از چاپ این مقدمه شدم.
🔸 بعد از فروپاشی شوروی به اتیوپی که در دست
#کمونیست_ها بود رفتم؛ سقوط کرده بود و مسلمانان از فشار رها شده بودند؛ دویست هزار نفر در هر وعده که الله اکبر میگفتند برای نماز جماعت به بیابان میآمدند چون مسجد بزرگی نداشتند.
🔸 شب به دیدن امام جماعت آنجا رفتیم؛ از ما پرسید مذهبتان چیست؟ گفتیم: جعفری؛ گفت: کتاب، فقه یا تفسیری دارید یا یک مذهب اسم تهی هستید؟ یکی از همراهان ما که از محترمان بود سرش درد گرفت، گفتم: «انهم یعلمون کما تعلمون» شما چقدر ایشان را میشناسید؟!
🔸 بنابراین ما تصمیم گرفتیم در قم مرکز مطالعات و تحقیقاتی تأسیس کنیم که طلبهها ادیان و مذاهب را بشناسند در حالی که حتی در ایران استادی هم نبود.»
ادامه دارد ...
🆔
@asbaat_ir