♡
#رمان_دلارامِ_من ❤️
#قسمت_نوزدهم
عکس بعدی را میبینم که یک خانواده چهارنفره را نشان میدهد؛ زن و مردی
جوان و دخترکی یک ساله و حوراء نام، و پسرکی پنج شش ساله، زن جوان که
پسرش را بر زانو نشانده هم.
صدای اطرافیان را گنگ میشنوم و فقط میگویم: مامان... عکس مامان من اینجا
چکار میکنه؟
حالم به غریقی میماند که حتی نمیداند کجا را میتواند چنگ بزند؛
ذهنم قدرت تحلیلش را از دست داده، دست به دامان زنعمو میشوم.
-عکس من و بابام اینجا چکار میکنه؟ توروخدا بگید چی شده؟
هانیه خانم مینشاندم روی زمین و میگوید: آروم باش دخترم... چرا هول
میکنی؟
شاید یه شباهت کوچیکه!
خودش هم میداند این حرف توجیهی بی معناست؛
صدای یاالله گفتن عمو میآید؛
نجمه، دختر کوچکتر هانیه خانم، به عمو تعارف میکند که وارد شود، عمو و
نجمه بیخبر از همه جا وارد میشوند،
عمو با دیدن حال من، سر جایش خشک
میشود؛
زنعمو با صدای خش داری به عمو میگوید:
فهمید! بالاخره فهمید رحیم.
با این حرف، میزند زیر گریه و صدای گریه هانیه خانم هم بلند میشود،
عمو متحیر و شوکه، فقط میتواند به سختی بگوید:
حوراء!
هانیه خانم درآغوشم میگیرد و من بازهم سوالم را تکرار میکنم:
چیو فهمیدم؟
چی شده اینجا؟
زنعمو خطاب به عمو گله میکند:
چرا گذاشتی انقدر دیر بفهمه؟
هانیه خانم به نرگس نهیب میزند: برو به حامد زنگ بزن ببین کجاس؟ بگو
آب دستشه بذاره زمین بیاد!
با ناباوری به قاب عکس خیره شده ام و اشک میریزم؛
دست خودم نیست،
دست خودم نیست که از بعد شنیدن ماجرا، کلمه ای حرف نزده و هیچ
نخورده ام.
مگرمیشود؟
با حرفهای هانیه خانم، که حالا فهمیده ام عمه من است؛ قطعات پازل در ذهنم
کنار هم چیده میشوند ،اما دل نگاه کردن به تصویری که ساخته خواهد شد را
ندارم.
-بابات دلش نمیخواست مامانت اذیت بشه،
مامانتم خب تو ناز و نعمت بزرگ
شده بود، عادت به زندگی سخت نداشت؛ توافقی طلاق گرفتن،
بابات با اصرار حامدو نگه داشت،
مادرتم تونست با یکی از فامیلاشون که بیشتر بهش میخورد ازدواج
کنه؛
بابات همیشه میگفت خیالش راحته که تو آرامش داری، برای همینم
نمیخواست کسی آرامشتو بهم بزنه؛ میگفت بابای مریض به چه دردش
میخوره؟
اما این آخرا...
خیلی دلش برات تنگ شده بود...
ازت خبر میگرفت، عکساتو
میدید...
حتی چندبار به سختی با ویلچر اومد از دور تماشات کرد...
خیلی دلش دختر میخواست....
✍
#نویسنده:
#فاطمه_شکیبا(فرات)
↩️
#ادامہ_دارد....
•┈┈••☆•♥️☆••┈┈•
@asganshadt
•┈┈••☆•♥️•☆••┈┈•