در حال و هوایش... در سینه‌ام گل کرد شوقِ کربلایش پر شد دوباره جانم از حال و هوایش در جان ما تنها نه در عالم، خداوند... کرده‌است برپا خیمه‌ی ماتم برایش اویی که سیل دوست دارانش روانند دنبالِ راهِ نهضت بی‌انتهایش اویی که باز از حلقِ رگ‌های بریده گل می‌کند فریاد سرخ ربنایش دنیا سراسر مال دنیا دوست‌ها باد کافیست ما را سُکرِ چای روضه‌هایش آزادگانِ دهر سرتاسر اسیرش وارستگان از خاک یک‌سر خاک پایش هرگز نخواهد برد یک جو بهره از عشق هرکس که در عالم نباشد مبتلایش ای کاش یک جان نه هزاران جان مرا بود تا می‌شدم با آن هزاران جان فدایش @asharahmadrafiei