هدایت شده از شاعرانه
زندگی هرقدر بی‌رحمانه آزارم کند یا که از حدّ توانم بیشتر بارم کند چکّش بیدادگاهش را بکوبد روی میز کتف‌‌بسته، در غل و زنجیر احضارم کند قفل بر سلّول های من ببندد تا مگر باز با یک حکم طولانی گرفتارم کند با تمام جانورهای درونش ، سال ها گوشه‌ای بنشیند و با حرص نشخوارم کند از خودم پتکی بسازد تا خودم را له کنم با قوانین خودش اثبات و انکارم کند زندگی با این دهان یاوه باف هرزه‌اش هرچه تحقیرم کند، خردم کند، خوارم کند باز هم می‌خواهمش، با شوق برمی‌تابمش تا همان روی که از بوی تو سرشارم کند صبح تا شب هرچه سختی می‌کشم جای خودش فکر کن!... هر روز، دستان تو بیدارم کند... 📜 @sheraneh_eitaa