🌹 به دوش کیست در این داستانِ کوتاهی گناه رهزن و رهیاب و رهبر و راهی گناه این‌همه رهوار و راهوار که نتاخت مگر به مقصد موهومیِ هر ازگاهی چه تند می‌رود این کاروان اشتر مست که بار کج برساند به منزل واهی سوار چابک و یکرانِ بی‌سوار کدام نهیب می‌زند و می‌خورد علی‌اللهی بر آن جهنم پر گرد و خاک هول و هلاک کدام رفتگری می‌رود به ملّاحی نه شیرِ سینه‌ی آلوده می‌مکد آهو نه تورِ برکه‌ی خونابه می‌رود ماهی اگر به کیسه‌ی سوراخ باد ریخته‌ای بکش به دوش و بیاور به راه‌ِ گمراهی کلاغ کور و رسیدن به بام بی‌خبری شغال پیر و کشیدن به پای کوتاهی در این کجاوه‌ی بی‌خون و استخوان و تنها عجوزِ نیمه نفس مانده‌ای‌ست واللهی تو را به یک نخ آن لیفه‌ی دریده کشید به اسم جمع و مضاف‌الیهِ همراهی دو سوی پاره خطی بین این دو قطره‌ی خون نشسته کبک دری رو به کفتر چاهی ورق ورق شوی ای مرتعِ روایت باد که بر جنون نشانی غبارِ آگاهی @ashareamirhosienhedayati