🌹 می‌ایستم که تیر تو از من گذر کند بعد از شبی که از گذر پوست سر کند مخروبه‌ام که در خطرِ ایستادنم تا ایستادن تو درونم خطر کند فردا که زخم کهنه سرِ حرف را گشود دنیا در این خرابه چه خاکی به سر کند زخمی که از دهان خودش حرف می‌کشد گویا مصمم است که باید اثر کند این زخم روی تازگی‌اش شرط بسته است تا در زمان نماند و با من سفر کند مثل سگی که رو به عقب پارس می‌کند تا گرک باستانی خود را خبر کند آینده زیر سقفِ خراب گذشته ماند بگذار حال‌مان به نوانخانه سر کند تقدیر هیچ نقشه و برنامه‌ای نداشت موی تو را کشید، مرا خون جگر کند دارم یکی یکی همه را ترک می‌کنم باید کسی روندِ مرا کندتر کند @ashareamirhosienhedayati