. سلام اللّه علیها سبزترین‌هایِ سرودم تویی سرخ‌ترین‌هایِ شعارِ منی رمزِ طلاییِ رسیدن به عشق همدم و همرازِ نگارِ منی آمدی و خنده به لبها شکفت دل غزلِ شادیِ دنیا شِنفت گریه‌یِ بی‌تابیِ چشمِ تو گفت نیست قراری و قرارِ منی دست به دستِ همه قنداق شد از تبِ تو فاطمه هم داغ شد شد عسلین کامِ تو وقتی غزل در بغلت زد که تو یارِ منی قندِ دلت را نگهش آب کرد بازویِ حق بهرِ تنت تاب کرد آبِ وضو اشک و به تکبیرِ عشق گفت حسین دار و ندارِ منی از غمِ ارباب به تاب و تبی‌ مونسِ او هر سحر و هر شبی خنده‌ات از روزِ اَزل دلبری‌ست وقفِ حسین ابنِ علی زینبی آمده‌ای یک‌تنه غوغا کنی دست نَه پَر سویِ حسین وا کنی آمده‌ای عاشقیِ ناب در جادّه‌یِ عشق هویدا کنی عشقِ تو از جنسِ دل و بندگی‌ست چشمه‌یِ عرفانیِ آزادگی‌ست زندگی از دیدِ تو آن زندگی‌ست که سر وُ جان در رَهش اهدا کنی جنّتِ تو خامسِ آلِ عباست عصمتَت ارثیه‌یِ خیرالنّساست حُرمتِ افلاکیِ اهلِ کسا بر اثرِ صبر تو پیدا کنی دخترِ شیری و دلِ شیر را کوفه و شام و غل و زنجیر را خُرد و جوان مرد و زن و پیر با قصّه‌یِ ایثار تو شیدا کنی ای جبروتی زِ وفا در هُبوط وِی ملکوتِ غم و صبر و سکوت یافت فقط شاه مقامت که گفت یادِ منم باش به وقتِ قنوت شب به تمنّایِ نمازِ شبَت روز در اندیشه‌یِ ذکرِ لبَت هر شب ‌و هر روز خدا ثبت کرد زمزمه و ناله‌یِ یارب ربَت اَلقرض امروز از آن روزهاست که همه جا صحبت و حرف از خداست آیِنه‌یِ مادرِ گلها تویی زانویِ احساس پُلِ مَرکبَت صاحبِ نطق و مثلِ حیدری تو بدلِ بی بدلِ مادری وصل به شهد و عسلِ کوثری ای خَلفِ فاطمه در مرتبت حسرتِ ایّوبِ نبی صبرِ تو چشمه‌یِ جوشانِ ولی ابرِ تو آیه‌ای از روضه‌یِ کرب‌وبلاست هر نفس و هر دم و تاب و تبت آیِنه‌یِ ماهِ کبودِ حرم نایِ نی و آتش و دود و وَرم فاطمیه آمد و آهسته گفت زیرِ لب آرام بگو مادرم مولِدِ اشک است نگه تر کنید چشمِ پر از بار سبک‌تر کنید مثلِ غریب از گلِ اَمَّن‌یُجیب مَرهمی آماده‌یِ بستر کنید بسترِ اُمّیدِ علیکَ‌السّلام دار و ندارِ دلِ خونِ امام پهن شده فکرِ درِ سوخته خاطره‌یِ میخ وَ مادر کنید سرخ شده میخ به رنگِ غروب تلخ شده قصّه وُ سنگی قلوب چادرِ خاکی به رویِ یاسِ خَم ناله برایِ غمِ حیدر کنید صورتِ این طفل به دیوار وای چشمِ جوان مادرمان تار وای فکرِ رَهِ وا شدنِ قفلِ این لعلِ غم و بغضِ برادر کنید فاطمیه آمده بانو مدد روزیِ اشک از نگهت می‌رسد بر نظرم در شبِ میلادِ اشک قطره‌ای از کوهِ غمت می‌رسد ✍ .