.
چراغ راه
هر بوته ی دل مرده که طوبا شدنی نیست
هر شاخه ی بشکسته که رعنا شدنی نیست
از تیره گی شب مطلب نور تو هرگز
چون دیده ی هر کور که بینا شدنی نیست
در فکر منافق نزند جوش چراغی
این برکه ی گندیده که دریا شدنی نیست
نور از پس دیوار به آنسوی نتابد
قلبی که سیاه است مداوا شدنی نیست
بیهوده مده تکیه به اعمال نکویت
خشتی که نپخته ست متکا شدنی نیست
آن دل که تو انداخته ای در دل آتش
چون باغ خزان دیده شکوفا شدنی نیست
از خصم ولایت نرسد خیر - که گویند
این بوته ی مرداب مصفا شدنی نیست
با دیده ی آلوده مجو دیدن گل را
زیرا که چنین عرض تمنا ، شدنی نیست
پیدا شود از پاکی و تقوای تو ای دوست
آن گوهر نایاب که پیدا شدنی نیست
«یاسر» مطلب از نی مرداب شکر را
هر میوه ی فاسد که مربا شدنی نیست
***
محمود تاری «یاسر»✍
#پندیات