. باز دلم صحیفه ی نورشد صحن دلم چو وادی طور شد ظلمت غم زسینه ام دور شد غرق نشاط وطرب وشور شد نوید شادی از بشیر آمده که موسم عید غدیر آمده من که به عشق تو اسیرم علی مهر توباشد به ضمیرم علی گرچه بود طبع فقیرم علی زمزمه پرداز غدیرم علی با تو دلم زمزمه آغاز کرد طبع من از نام تو اعجاز کرد بار دگر باب کرم باز شد نام تودرعشق سرآغاز شد پیک خدا چون که درآواز شد نغمه ی اکملت لکم ساز شد آیه ی بلغ زخدای مجید همره جبریل به احمد رسید غدیر روز عشق وامدادشد غدیر جلوه ای خداداد شد غدیر خم مبدأ میعاد شد مکتب سازنده ی ارشاد شد غدیرخم برکه ی خورشید شد چشمه ی رحمتی زامید شد باتو علی قبله نما شد غدیر کعبه ی امید ووفا شد غدیر گلشن سرسبز ولا شد غدیر جلوه گه نورخدا شدغدیر باتو غدیر آینه ی راز شد طور وتجلی گه اعجاز شد غدیر گنجینه ی اسرارشد کویر خفته ای که بیدار شد زمین بایری که گلزار شد آینه ای زنور سرشار شد غدیر جلوه ا زاستادگی است حکایتی زعشق وآزادگی است آن که زدین کرد حمایت تویی مشعل پرنور هدایت تویی چشمۀ جوشان عنایت تویی گلبن سرسبز ولایت تویی ای که تویی ماه منیر همه پس ازنبی تویی امیرهمه وای به آنان که به تو تاختند جدا زدین به خویش پرداختند تاکه تو را خانه نشین ساختند نرد وفا را زجفا باختند مگر نه این بودکه روز غدیر تمام گفتند تو هستی امیر هرکه به دل بذر ولای توکشت کویرسینه اش زتو شدبهشت به وصف تو ای گل مینو سرشت موسم عید تو «وفایی» نوشت غدیر تو حقیقتی ایزدی است برای شیعه گلشنی سرمدی است ✍ .