eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
6هزار دنبال‌کننده
270 عکس
204 ویدیو
44 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
روز ظهور آن قطره که شد وصل به دریا مائیم دلباخته ی علی وزهرا مائیم با لطف امام عصر تا روز ظهور پیروز ترین ملت دنیا مائیم
اشعار حسینی و آموزش مداحی
. #عید_مباهله با کوهی از دلایل روشن، نشد مجاب ابری که خواست پرده بگیرد بر آفتاب بعد از هزار بحث و
. نور قافله میان قوم مسیحا چه ولوله پیداست قسم به «زلزلت الارض» زلزله پیداست مراد «لوکره المشرکون» قرآنند میان این همه مشرک که هلهله پیداست اسیر نفس و گرفتار وسوسه هستند به دست و پای همه بند و سلسله پیداست هراس در دل نجرانیان به پا شده است ز دور بین تمامی، مجادله پیداست چه با وقار و شکوهند پنج تن، آری شکوه و هیبت دین در مباهله پیداست در آسمان به تماشای آ ل پیغمبر هزار فوج ملک ، مثل چلچله پیداست علی است معنی ناب کلام «انفسنا» مقام«انفسکم» بین عائله پیداست دراین فضیلت و دراین بهشت قدر و مقام شکوه حضرت زهرای فاضله پیداست حضور آل عبا برتر است از دنیا حساب کل جهان در معادله پیداست اگر قدم بگذاری به راه آل علی در این مسیر وفا نور قافله پیداست به وصف و منزلت پنج تن «وفایی» گفت فروغ و تابش آیات منزله پیداست ✍ .
. اقتدار مُلک ایران زیر چتر اولیاست در پناه سایۀ امن رضاست گرچه بسیار است فتنه، مُلک ما ایمن از هر فتنه و درد و بلاست استواری پیشۀ این مردم است اقتدار مردم ما پُر بهاست روبهان دانند این مُلک بزرگ بیشه زار شیر مردان خداست بارها با دشمنان ما گفته ایم شیر را از موش ترساندن خطاست ملت ما پیرو راه علی است رهبری کز نسل آل مرتضاست .
. پیش از آنی که عزادار مُحّرم باشی سعی کن درحرمش مُحرم ومحرم باشی خاک ازحُرمت شش گوشۀ اوحرمت یافت گرشوی خاک رهش قبلۀ عالم باشی منزلت نیست تو را بی مدد مهر حسین گرچه موسی شوی وعیسی مریم باشی گرچه نیکوست به اندوه وغمش ناله زدن سعی کن زینت این روضه وپرچم باشی همره زمزم اشکی که تو را بخشیدند می توان مُحرم بیت لله اعظم باشی شادی هردو جهانت به خداتأمین است گر در این ماه عزا همسفر غم باشی صاحب بزم حسین است علی و زهرا نکند غافل از این محفل ماتم باشی به همان دست وسروسینۀ مجروح قسم شرط عشق است براین زخم تو مرهم باشی خوش به حال تو«وفایی»که خداخواسته است درهمه حال عزادار مُحّرم بـاشی ✍ .
. رخصت بده كه خيمه ی ماتم به پا كنيم پيراهن سياه به تن با شما كنيم آيد صدا زغيب كه قد قامت العزا رخصت بده اقامه ی بزم عزا كنيم بگذار با زيارت ناحيه ی تو، باز دل را محیط غصه و ماتم سرا كنيم درحد ما كه نيست وليكن خداكند برگريه های روز وشبت اقتدا كنيم دوكاسه اشك ويك دل خونين زداغ را آورده ايم نذر غم كربلا كنيم موعود هل اتی چه شود يك مُحّرمی توروضه ای بخوانی وما جان فداكنيم برما بخوان توروضه ی شيب الخضيب را تاگريه برحسين سرازتن جداكنيم «تكليف انتقام شهيدان به دوش توست »1 ای منتقم برای ظهورت دعا كنيم ماه محّرم است «وفایی» به ناله گفت باناله های خويش قیامت به پاكنيم ✍ .
. آيه ی الله ونور وقتی سربريده ی تو درتنوربود آن شب تنور وادی سينای طور بود جبريل با نگاه به سوی سرت حسين حيران زنورآيه ی الله و نور بود ازعرش تاكنارسر غرق خون تو تاصبح دسته دسته ملك درعبوربود چيزي كه شعله بردل افلاكيان فكند غمناله های فاطمه درآن تنور بود وقتی صدای ناله ی زهرا بلندشد گويا كه وقت خاستن نفخ صوربود باديدن شكسته جبينت زهم شكست پهلوشكسته ای كه دلش چون بلوربود قرآن ورق ورق شده بود ودريغ ودرد يك سوره اش به خاك زسم ستوربود خون گريه كن«وفایی»كه هفت آسمان پُر از فرياد غم گرفته ی جانی صبوربـود
. ناطق قرآن ای زمین و آسمان مبهوت ایمانت حسین شد فضای عطرآگین زقرآنت حسین ای فروزان آفتابم گرهلالت خوانده ام دیده ام یک باره شد مبهوت وحیرانت حسین سخت دل تنگ است زینب، ناطق قرآن بخوان تا شود آرام دل ازصوت قرآنت حسین همره خوناب دل کز دیده آید برون خون چکد برروی نی ازلعل عطشانت حسین کی شود گردوغباری مانع ازتابیدنت گرشده خاکستری رخسار تابانت حسین چشم درچشم من وطفلان خود داری هنوز صف زده مژگان اشکی روی دامانت حسین تاکنی این کاروان را رهبری از روی نی رهبر بیداری وباز است چشمانت حسین باتو گرم گفتگو بودم که ناگه ازستم سنگ زدسنگین دلی برروی رخشانت حسین لب گشا حرفی بزن با دختر گریان خود تا نکرده جان خودرا او به قربانت حسین همنوا با ناله های من «وفایی» روز وشب می شود با اشک وگریه مرثیه خوانت حسین ✍ .
. عشق بی نام و نشان می ماند اگر زینب نبود قدر آزادی نهان می‌ماند اگر زینب نبود عشق با او فارغ التحصیل دانشگاه شد صبر هم در امتحان می‌ماند اگر زینب نبود چهره‌ی نورانی اسلام و مذهب بی‌گمان در حصاری از گمان می‌ماند اگر زینب نبود در غم گل‌های پرپر، باغبان دشت خون قامتش همچون کمان می‌ماند اگر زینب نبود آتش بیداد وقتی بر گل و گلشن فتاد باغ گل بی باغبان می‌ماند اگر زینب نبود بار داغ یک گلستان لاله بر دوشش کشید بر زمین باری گران می‌ماند اگر زینب نبود کاروان دادخواه خون هفتاد و دو گل بی امیرِ کاروان می‌ماند اگر زینب نبود پاسداری کرد او از مکتب عدل و شرف دین حق کی در امان می‌ماند اگر زینب نبود! مژده‌ی فتح و ظفر با خود آورد اربعین این سفر بی ارمغان می‌ماند اگر زینب نبود کرد دل‌ها را هوایی در هوای کوی دوست کربلا کی جاودان می‌ماند اگر زینب نبود! ای «وفایی» مکتب اسلام مدیونش بُوَد دین حق بی ترجمان می‌ماند اگر زینب نبود .
. سی سال هرشب تاسحر احيا گرفتم در هاله ای از درد و غم مأوا گرفتم سی سال بی گريه شبی را سرنكردم سی سال ازداغ پدر احياگرفتم سی سال با اشك غم وخون دل خويش بزم عزا درماتم گل ها گرفتم سی سال آتش دروجودم شعله وربود گلبوسه تا ازحنجربابا گرفتم باياد داغ اكبرو اصغر همه شب خون دل ازچشمان خون پالا گرفتم آبی اگرديدم،ميان شعله آه اشكی فشاندم،ماتم سقاگرفتم باذوالفقار خطبه وبا سيل اشكم داد دل خودرامن ازاعداگرفتم ازبس سراپا سوختم درآتش غم بوی صداي گريه زهرا گرفتم عمری«وفایی» سوخت گرجان ودل من آتش به ياد روز عاشورا گرفتم ✍ .
. انجمن کربلا به هر زبانی سخن کربلاست صحبت درد ومحن کربلاست عطربهشتی که رسد برمشام رایحه ای از ختن کربلاست پا ی پیاده رفتن عاشقان همایش انجمن کربلاست نور تو در سپهر ایثارو عشق صاعقه ی شب شکن کربلاست اکبرتو لاله ی گلزار حُسن قاسم توخود حَسن کربلاست وجود عباس تو یادآور علقمه بیت الحزن کربلاست اصغرتو زضرب تیر ستم غنچه ی خونین دهن کربلاست خواهر تو نایبة الحیدر است زینب تو شیر زن کربلاست پرچم سرخ حرمت جلوه ی سینه خونین بدن کربلاست داغ دل فاطمه تا روز حشر تازه ز زخم کهن کربلاست به دست مهدی شما درظهور پیرهن بی کفن کربلاست شکرخدا «وفایی» از جمله ی گریه کنان چمن کربلاست ✍ .
. کعبه ی عشق هر دلی با کاروان کربلا همراه نیست از مقام کعبه ی عشق و شرف آگاه نیست تا رسیدن ، آه و درد و تشنگی باید کشید راه عشق و معرفت آن قدر هم کوتاه نیست رهنمایی دل ما کار مصباح الهداست مهر چون باشد نیازی بر فروغ ماه نیست فرصت عرض ادب را مغتنم باید شمرد فرصت عرض ارادت گاه هست و گاه نیست جان به قربان شهیدی که به زیر تیغ خصم بر لبان تشنه اش جز ذکر یا الله نیست درمیان ناله هایی که ز داغش شد بلند ناله ای جان سوز تر از ذکر وا اماه نیست تاچهل منزل سری بر نیزه می تابد ، ولی در بساط داغداران غیر اشک و آه نیست بار این غم را مگر زینب کشد بر دوش خویش ورنه کوه غم کشیدن در توان کاه نیست با نگاه آل یاسین چشم ها گریان شود ای «وفایی» گریه بر او هیچ گه دلخواه نیست ✍ .
. محشری تازه زینب رسیده کربلای یا حیدر آمد؟ برگشت امّا چون علی از خیبر آمد! بعد از همان طوفان که درکوفه بپا کرد تا ساحل عشق وامید و باور آمد یک بار دیگر محشری تازه به پا کرد وقتی که در صحرا و دشت محشر آمد با اشک حسرت مثل گل برخاک افتاد فریاد زد جان برادر ، خواهر آمد مثل همان روزی که او در قتلگه بود گویی صدایی باز از آن حنجر آمد خوش آمدی ای خواهر مظلومۀ من تو رفتی ازاین جا ولیکن مادر آمد گویی شنیدم زیر باران ناله اش را چون ساربان در راه با انگشتر آمد روزی که دیدم سینه ات درهم شکسته یادم زدرد پهلو و میخ در آمد گل ها همه جمعند واز پائین پایت درباغ جان من شمیم اکبر آمد آیا گرفتی کودک خود را در آغوش گویا که از قبرت صدای اصغر آمد همراه با گریه صدای یا اخیه از علقمه از تربت آب آور آمد دادی تو از نیزه توانم با نگاهت هرگاه صبرمن زهجرانت سر آمد می خواست زینب از فراق تو بمیرد دردا که پیش از خواهر تو دختر آمد از قول من بنویس باگریه«وفایی» خوناب جان من زچشمان تر آمد ✍ .