eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
6هزار دنبال‌کننده
270 عکس
204 ویدیو
44 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. ناطق قرآن ای زمین و آسمان مبهوت ایمانت حسین شد فضای عطرآگین زقرآنت حسین ای فروزان آفتابم گرهلالت خوانده ام دیده ام یک باره شد مبهوت وحیرانت حسین سخت دل تنگ است زینب، ناطق قرآن بخوان تا شود آرام دل ازصوت قرآنت حسین همره خوناب دل کز دیده آید برون خون چکد برروی نی ازلعل عطشانت حسین کی شود گردوغباری مانع ازتابیدنت گرشده خاکستری رخسار تابانت حسین چشم درچشم من وطفلان خود داری هنوز صف زده مژگان اشکی روی دامانت حسین تاکنی این کاروان را رهبری از روی نی رهبر بیداری وباز است چشمانت حسین باتو گرم گفتگو بودم که ناگه ازستم سنگ زدسنگین دلی برروی رخشانت حسین لب گشا حرفی بزن با دختر گریان خود تا نکرده جان خودرا او به قربانت حسین همنوا با ناله های من «وفایی» روز وشب می شود با اشک وگریه مرثیه خوانت حسین ✍ .
. ای خطّ تو مکتب مکاتب ای خاک تو قله‌ی مراتب اوصاف تو مثل آفتاب است پُر کرده مشارق و مغارب مقهور تو قاهران تاریخ مغلوب تو فاتحان غالب احکام تو را کلیم، مشتاق اسلام تو را مسیح، طالب در وصف تو بیت “اَنوَری” را می‌آورم ای مراد صائب “گردون به ستایش تو مایل اختر به پرستش تو راغب” گفتم پدر عبودیت کیست گفتا پسر ابوالعجائب تو جای خود از غلام تُرکت دیدیم عجایب و غرایب ما جز به تو رغبتی نداریم ای صاحب لیلة‌الرغائب از حوزه‌ی روضه آبرو یافت از جمله رسائل و مکاسب حاضر نشود به حوض کوثر از درس تو آنکه گشت غایب بر خلق اگر که مستحبّ است بر ماست زیارت تو واجب قربان سرت که دستگیر است حتی شده در دل مصائب گویند سر مطهر تو بر مرکب نیزه بود راکب نقل است پس از تنور افتاد یک شب گذرت به دیر راهب با درهم اندکی سرت را آن یار گرفت از اجانب با مُشک و گلاب شستشو داد پیچید به جامه‌ای مناسب مبهوت فقط نگاه می‌کرد تا با تو شد اینچنین مُصاحِب ای ماه خوش آمدی به دیرم ای روی تو حسرت کواکب تا حال من از سری بریده این قدر ندیده‌ام عجایب شادم که به هر کسی زدی سر مختوم به خیر شد عواقب ✍ .
. بین هیئت چونکه تقدیر مرا هم بسته اند طالع بخت سیاهم را محرم بسته اند گرچه من اسباب زحمت بوده ام اما بیا روی گلبرگ دو پلکم باز، شبنم بسته اند کار من با گریه کردن راه می افتد فقط چشم خشکم را به آب چاه زمزم بسته اند روضه ها که جای خود، انگار حاجت می دهند خانه هایی که سر دیوار، پرچم بسته اند من به هر در می زنم، درها به رویم بسته است آی مردم! کربلا را هم به رویم بسته اند خوش بحال زائرانی که برای اربعین کارشان را با امیر هر دو عالم بسته اند هم امیر کاروان کربلا بر نیزه هاست هم اسیران را بهم با قامت خم بسته اند من بمیرم پای زین العابدین تاول زده آتش و زخم سرش را باچه مرهم بسته اند استخوان گردنش در بین راه آسیب دید وای از آن زنجیرها که سفت و محکم بسته اند ✍ .
. سرم هرگز نشد پیش کسی‌ خم همیشه سربلندم زیر پرچم ابالفضلی! پریشان حسینم سلام آقا! خداحافظ محرم گدای سفره ات پیغمبرانند نداری دور این سفره گدا کم شفای عاجل از تربت گرفتم نشد بیمار تو محتاج مرهم رفاقت با یکی آنهم تو ارباب! در عالم تو فقط خوردی به دردم بجز زهرا که دستم را گرفته نمیخواهد کسی من را در عالم جوانی میکنم با عشق اکبر فدای اصغرت اولاد آدم برای اشک ما زحمت کشیده علی یک عمر، دور چاه زمزم اهالی نجف مهمان نوازند بساط اربعین را کن فراهم خدا حفظت کند بر روی نیزه ز شر سنگ تیز و نامنظم سر ناموس خود معجر ندیدی سرت با خون تازه شد معمم دم دروازه ساعات، زینب معطل بود و شد محتاج محرم ✍ .
. حضرت رقیه (س) برای خشکی لب های تو هر چند بارانم ولی از داغ سوزانت ترک‌خوردم ، بیابانم اگر پژمرده ام دور از هوای چشم های تو خزان افتاده بر گلبرگ های در بهارانم ادای نام زیبایت برای من کمی سخت است زبان من نمی‌چرخد، شکسته چند دندانم چنان پيراهن خونى تو از تار و پود افتاد كه دق كرده است پاى مقتلت يعقوب كنعانم سرِ بالانشین تو چقدر از نیزه می‌افتد ببین پشت سرت من هم چنان افتان و خیزانم زمانی جّد من معیار ایمان خلائق بود ولی یک شهر شک دارد به اینکه من مسلمانم! اگرچه دوری از تو سخت بود امّا خدا راشکر ندیدی تار شد چشمم ندیدی سوخت مژگانم من از بوی شراب موی تو چیزی نمی پرسم تو هم لطفاً نپرس از لاله‌های سرخ دامانم خداوندا حلالم کن اگر با این لب خونی زدم بوسه به روی آیه‌ی یاسین قرآنم مگر نه اینکه وقتی تو ز مسجد دیر می کردی برای هر دمش صد بار میرفت از بدن جانم؟ چرا وقتی که اسبت بی‌سوار آمد نمردم من؟ چه می‌خواهد ز جانم زندگی بی تو ، نمیدانم عجب حسن ختامی! جنتم این کنج ویرانه‌ست که آخر سر در آغوشت رقم خورده‌ست پایانم جمعی از شاعران آیینی استان مازندران .
. مناجات امام حسین علیه السلام تا آخرین نفس نفسم باش یاحسین من بی کسم، تمامِ کَسَم باش یاحسین در این جهان شَها همه اُمید من به توست، در این جهان بیا تو بَسَم باش یاحسین کاری به جز گدایی کویت نداشتم لطفی نِما و کار و کَسَم باش یاحسین نَفْسِ مرا بگیر و خودت را به من بده تا خاکِ کربلا هَوَسَم باش یاحسین بر هر طرف که روی کنم، روی نیک توست ای نازنین به پیش و پَسَم باش یاحسین من راضی ام ببند مرا در میان بند آری کبوترم، قفسم باش یاحسین بِالَه نمی روم زِ سر کوی و خانه اَت تضمینِ من برای قَسَم باش یاحسین دارم هراس و ترس زِ فردای محشرم در آن سرا تو دادرسم باش یاحسین ای که نفس نفس زده ای زیر دست و پا تا آخرین نفس نفسم باش یاحسین .
. هر که راهش به سمتتان افتاد صحبتش بر سر زبان افتاد چون زهیری که عاشقت گشت و ... ز سرش شوق این جهان افتاد پا به پای تو عاشقی کرد و تا برایت نفس زنان افتاد اخرش هر که شد اسیر غمت از دلش حسرت جنان افتاد نوبت اشک و گریه و آه است صحبت خواهرت میان افتاد خواهرت لحظه با تو ناگهان یاد آن زمان افتاد... ...خاطرت هست روز بلوا را مادرت پشت در چنان افتاد... ...که صدا زد خذینی یا فضه میوه از شاخه ناگهان افتاد... خواب دیدم ستاره بختم نیمه شب از اسمان افتاد آه از آن لحظه ایی که ازدستِ خواهر بی کَسَت عنان افتاد و تو رفتی به سوی گودال و رنگ رو از رخ زنان افتاد تا که از مرکبت زمین خوردی وقفه در کار این جهان افتاد وای بر من که روضه سنگین شد سرو کار تو با سنان افتاد اکبرت بین خون شناور شد بر دلت داغ آن جوان افتاد سر اصغر ز شدت تیری... که رها شد از آن کمان افتاد زیور آلات محرمان حرم عاقبت دست این و آن افتاد نوبت بردن لباست شد به لبت ذکر الامان افتاد هر که از غارت تو سهمی برد و عقیقت به ساربان افتاد دخترت را ندیده ایی از نی؟ به تنش رد تازیان افتاد سر پاکت میان جمعیت از روی نیزه ناگهان افتاد به فدای لبان خشکی که روی آن نقش خیزران افتاد خواهرت هر چه دید زیبا بود او خودش ما رایت الا بود ✍ .
. اربعین ها از رباب و اصغرش شرمنده ام آب می نوشم ولی می سوزم و کمتر خوشم کعبه ام شش گوشه دارد ، قبله اش پایینِ پاست پیرم اما در نمازم با علی اکبر خوشم ✍ .
. حسین جان نه بی رمق، نه کلافه، نه خسته ی راهم! چرا که پیش تو هستم،دگر چه میخواهم؟! ملال نیست اگر خاکی است پیرهنم.. مرا گرفته در آغوش خود شهنشاهم! مسیر عاشقی ما بزرگتر دارد.. در این مسیر کنار بقیه اللهم! تمام عمر من این چند روز مستی بود.. چه خوب میگذرد با تو عمر کوتاهم صدام کردی و گفتی بیا زیارت من خودت رسیدی و بیرون کشیدی از چاهم میان اینهمه زائر کجای کارم من؟! کجا من از جلوات مسیر آگاهم روایت است برای تو باید آه کشید عزیز من نظری کن به گریه ام،آهم! شنیده ام که زن و بچه ات اسیر شدند.. من و همه کس و کارم فدای تو باهم! به گیسوان سپید حبیب تو سوگند که از حرارت داغت زدل نمیکاهم عقیله گفت حسین آمدم زیارت تو چقدر نیزه شکسته ست بر سر راهم برای دیدن عباس سخت دلتنگم بگو کجاست حسین قبر کوچک ماهم؟! .
. این است شور و جاذبه ی کربلای او این است اقتدار حسین و لوای او عالم تمام مات بر این پادشاهی است مات حکومت قَدَر و پر بهای او خیل مَلَک به روی حسین اند سجده گر شاهان غلام درگه دولتسرای او این شور اربعین حسین است و یک جهان شد خیره بر صلابت و بر اعتلای او ذرّات کائنات به لبیک یا حسین هم محوِ در نوای خوش ربنای او گفتند خرج این همه زائر چه می شود رزق جهان رسیده ز تار عبای او هرچه حسین خواست همان می شود چرا زیرا بود رضای خدا در رضای او هستی خویش در ره حق داد و داده حق غیر از خدایی ،هستی خود را به پای او بوی بهشت می وزد از سوی کربلا رضوان گرفته بوی خوش از کربلای او عرش خداست زیر قدمهای مصطفی نازم بر او که دوش نبی هست جای او آمد نبی به خانه ی زهرا و بعد از او جانم ، حسین رفت به زیر کسای او نی ناله کرد در غم سلطان کربلا نی نه که نی سِتان به غم نینوای او جبریل و مصطفی و علی ، جمع اولیا همراه انبیا شده گریان برای او زینب رسید کرب و بلا با لوای غم زهراست نوحه خوان چو به بزم عزای او ✍ .
علیه‌السلام 🔸اَلرَّحیل🔸 تا ماه سر زد از شب حیرت رها شدیم راهی شدیم، راهی این جاده‌ها شدیم حسی غریب در دلمان شعله می‌کشید تا این‌که با غریبی او آشنا شدیم با اَلرَّحیلِ قافله از خود برآمدیم از هر چه داشت رنگ تعلق جدا شدیم دیدیم کعبه سر به بیابان گذاشته دیگر نپرس تشنۀ رفتن چرا شدیم؟ از مسجدالحرام گذشتیم و در طواف با جان تشنه راهی خاک منا شدیم باران گرفت و خاک پر از بوی سیب شد باران گرفت و تشنه‌تر از کربلا شدیم باران تیر بود و عطش ناگزیر بود در آن میانه تشنۀ یا لیتنا شدیم دیدیم ماه، تشنه گذشت از کنار آب در منزل نخست شهید وفا شدیم خورشید، غرق خون وسط آسمان رسید محو قنوت روشن خون خدا شدیم وحی از فراز منبر نی می‌وزید و ما آیه به آیه شیعۀ آن چشم‌ها شدیم بعد از هزار سال پر از عطر و بوی توست با جاده‌های تشنه اگر هم‌نوا شدیم حب الحسین یجمعنا، رود رود رود دریا شدیم و غرق طواف شما شدیم ✍🏻 .
علیه السلام سرچشمه ی خیر و برکات است حسین معراجِ صلات‌ و صلوات است حسین فرمود نبی: نوشته بر ساقه ی عرش مصباح هدی، فُلک نجات است حسین مرحوم .