eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
6هزار دنبال‌کننده
270 عکس
204 ویدیو
44 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. 💢 شهر را کاش پُر از پرچم صادق بکنیم 💢 شکوه ها می کنم از چشم تری بسته شده مانده ام اوّل راه و گذری بسته شده زلف من با غم یارم سحری بسته شده آمدم گریه کنان پشت دری بسته شده نذر کردم که گرفتار شدم گریه کنم بگذارید به احوال خودم گریه کنم خاک بین الحرمین است هوایی بقیع چه کنم؟ من گله دارم ز جدایی بقیع می نشیند به روی خاک، فدایی بقیع به خدا می رسد از راه گدایی بقیع چه شود آرزوی ما همه معنا بشود موقع ساختن مرقد زهرا بشود برو با ذکر علی، مست شو در سعی و صفا فخر کن، گریه کن از توسعه ی کرببلا عشق کن، حال کن از گسترش صحن رضا به سر خود بزن از غربت آن پنجره ها شهر را کاش پُر از پرچم صادق بکنیم کاشکی از غم بی زائری اش دق بکنیم چقدر بی محلی؟... گریه کنی نیست که نیست دور این نور جلی‌ ...گریه کنی نیست که نیست حرمش هست ولی ... گریه کنی نیست که نیست غیر زهرا و علی ... گریه کنی نیست که نیست او غریب است و جواب غم و اشکش، آه است ای مدینه به خدا روضه ی او جانکاه است گفت؛ گُل بودم و از ساقه شکاندند مرا بی عبا در وسط کوچه دواندند مرا پیش چشم در و همسایه کشاندند مرا با جسارت به در خانه رساندند مرا آنکه من را به زمین از سر اجبار انداخت هی مرا یاد غم حیدر کرار انداخت از غمم داد کشیدند و صدایی نگرفت راه ناموس مرا بی سر و پایی نگرفت خانه ام سوخت، ولی میخ به جایی نگرفت در نیفتاد ... به آن ضربه ی پایی نگرفت عرش می سوخت، دل و جان پیمبر می سوخت آب می سوخت، گُل صورت مادر می سوخت گرچه سجاده کشیدند و شرر آوردند ... ظلم کردند و مرا بین خطر آوردند ... سخت شد قبضه ی شمشیر که در آوردند ... یاد من باز، غم نیزه و سر آوردند آخرین دم زدن و بازدمش بود حسین ته مقتل، نگران حرمش بود حسین .
. لطف سلطان است رزق میهمانی های من این حرم شد محفل هم آشیانی های من گم شدم ... باب الرضای او به رویم باز شد می خورد تنها به این خانه، نشانی های من روبرویش گریه کردم، چشم شستم از همه عید من یعنی همین خانه تکانی های من موقع سختی رضا بار مرا گردن گرفت او کنار آمد فقط با بدزبانی های من من کجا اینجا کجا؟  لطف رضا جان دائمی است مهربانی کرده با نامهربانی های من خاک پای زائرش داروی پادرد همه است این حرم گشته توان بر ناتوانی های من گوشه ی باب الجوادش عشقبازی می کنم ای بقربان جواد او جوانی های من زیر ایوان رضا رفتم به ایوان نجف دو علی روی زمینند، آسمانی های من باز لنگم ... کربلایم دیر شد کاری بکن سائلم که پنج تن هستند بانی های من بد شده جاماندم از جمع رفیقان شهید پس کجایند آنهمه هم کاروانی های من از مدینه قافله سالار بیرون می رود میل روضه کرده امشب خون فشانی های من من بیاد مادرم  در باغ سلطان، او که گفت: ای گلم آخر چه شد آن باغبانی های من آمدم بالا سر گودال و حیرانم حسین نیزه ها شد باعث این قدْ، کمانی های من پای شمر لعنتی وا شد میان قتلگاه کارگر اصلاً نشد پا در میانی های من! عده ای دنبال معجر ... لشکری دنبال سر خواهر تو مانده پای روضه خوانی های من صلوات الله علیه ✍ .
‌. عج شِکوه ها دارم از ایمانی که نیست کُشت من را چشمِ گریانی که نیست آی مردم! یار را گم کرده ام خیمه دارم در بیابانی که نیست از عذاب بچه ی نااهل خود نوح شد سرگرم طوفانی که نیست ای بزرگ خاندان! ما بی کسیم خانه ها ویران شده خانی که نیست جای من را بر کس دیگر مده چون که می ترسم از الآنی که نیست معنی ناز و ادای نوکرت هرچه باشد جز پشیمانی که نیست مورم و جاروکش این روضه ام کار دارم با سلیمانی که نیست چون که مجنون حسینم شیعه ام! بی خیال هر مسلمانی که نیست در میان سفره ی ارباب مان بی رقیه خیر و احسانی که نیست ناخنش افتاد و با زحمت کشید... شانه بر موی پریشانی که نیست گفت بابا؛ اینهمه تیزی سنگ ردّ مُهرت روی پیشانی که نیست؟ آخرش با آن دهان خونی اش بوسه زد بر جای دندانی که نیست ✍ .
. هم گریه ای و آب وضوی مکرّری هم کوثری و جام و سبوی معطری باید ترا بجویمت ای عشق اهل بیت در امتداد پیچش گیسوی دلبری بر خاک، سجده می کنم و مست میشوم وقتی که باز میشود از آسمان دری بسکه خراب باده شدم بین میکده پایم نمی کشد بروم جای دیگری دلداده و اسیرم و باب الجوادی ام اهل همین محله و مهمان هادی ام ابن الرضای دوم و عشق رضا رسید دردانهء سمانه و نور سما رسید نامش علی و کنیهء او هم ابوالحسن نطقش؛ پیمبری که به وحی خدا رسید خال لبش اشاره به توحید کعبه داشت قدّ قصیده اش به قد ربّنا رسید تقسیم شد محبت او بین کائنات یک ذره از ولایت او هم به ما رسید عالم فقیر و سائل دست کریم اوست ایران گدای خانهء عبدالعظیمِ اوست روح بلند او به جنان پر کشیده بود میلش به عرش و وادی دلبر کشیده بود رفت از مدینه، سمت نجف، قبل سامرا بسکه لبش، شراب علی سر کشیده بود در قلب عرش، عشق خدا را برای خلق از برکهء غدیری حیدر کشیده بود در "فُلکِ جَاری" از "لُجَجِ الغَامِرَه" که گفت، حیدر به روی دست پیمبر کشیده بود یعنی یقین کنید که جان خدا علی است اصلاً کلید معرفت الله، یاعلی است قربان لطف هادی و قربان سامرا دیوانهء نجف شده مهمان سامرا من ریزه خوار لقمهء سلطان مشهدم پُر برکت است سفره ام از نان سامرا جانم به درد و تاول پاهای زائران در پیچ و تابِ کوچه خیابان سامرا این اربعین اگر که شدی زائر حرم یک شب بخواب گوشهء ایوان سامرا عمریست سامرا، حرمِ جانِ خسته هاست آنجا که خانهء پدری من و شماست این کورهء محبت مان گرم شد دمش جانم به عشق! با همهء حالِ درهمش من را فقط یکی ببرد خیمهء حسین خیلی زمان نمانده بیاید محرمش قسمت نشد به سر بزنم زیر قبّه اش دعوت کنید گریه کنم زیر پرچمش فکری برای این دلِ بیتاب من کنید شش گوشهء حسین مرا کُشته با غمش نوکر، اگر حرم نرود خوار میشود نوکر، بدون گریه گرفتار میشود ✍ .
. ای جاهلان! اصلاً نمی دانید ما را از «جنگ تحمیلی» نترسانید ما را تسلیم «اَللّٰهیم» نه تسلیم «شیطان» با «صلح تحمیلی» نخندانید ما را سایه حضرت آقا مستدام ✍ .
. عرشیان در آسمان ها ناله ی غم می زنند شد سیه پوشان، همه بر طبل ماتم می زنند اذن می گیرند از زهرا برای نوکری سینه زن ها، نوحه خوان ها باز پرچم می زنند ✍ .
. اسم کشورم ایران، سرزمین غیرت هاست تا ابد سرش بالا، در میان ملّت هاست ملّت امام حسین، گریه جز بر او نکند داغِ سر جدا شدنش، اعظمِ مصیبت هاست ✍ .
امروز شنیده ام مکرر بی لشکری و بدون یاور من هیبت تیغ ذوالفقارم تو شیر حماسه یابن حیدر! دلواپسی ات مرا بهم ریخت گریان توأم بجای مادر بسپار گره گشای عالم ... این یک گره را به دست خواهر از اینهمه غربتی که داری شرمنده شدم بجان اکبر اذنی بده که بهم بریزند حداقل این دو تا دو لشکر گر سر بدهند بین میدان هرگز نبرم دو دست بر سر راضی مشو که میان خیمه باشم خجل از رباب و اصغر هرچند که داغشان شدید است ترسیده ام از بلای دیگر بد نیست کنار شمر و آنها من باشم و التماس آخر؟ نگذار که در حرم بمیرند از غارت گوشوار دختر ای وای اگر مرا ببینند بین اسرا بدون معجر
. وقتی که ارباب از عطش می رفت از حال از دور زینب دید، شمر آمد به گودال چشم پلیدش را درشت و ریز میکرد ای کاش قاتل خنجرش را تیز میکرد با پنجه های شمر، موی سر به هم ریخت اعصاب او را کُندی خنجر به هم ریخت با تیزی چکمه به اطراف تنش زد بالای ده ضربه فقط بر گردنش زد ای کاش روی سینه اش با پا نمی رفت با زانویش بر گردن آقا نمی رفت هی مشت بر روی گُلی پژمرده میخورد هی ضربه بر آن حلقِ نیزه خورده میخورد بدجور دنیا را به کامش زهر کردند نامردها ارباب ما را نحر کردند ای کاش تنهاییِ آقا راهِ حل داشت بر پیکرش سی و سه نیزه لااقل داشت... میزد سنان با هر بد و بیراه و اخمش... روی هزار و نهصد و پنجاه، زخمش او را به آه غربتش وابسته کردند آقای ما را بین مقتل خسته کردند با آن سر و ریشی که خون کرده خضابش هی مسخره کردند و هی دادند عذابش لب های خشکش، عطر باران دعا داشت آنجا فقط دلواپسی خیمه را داشت خیلی جسارت، شمر بر ارباب مان کرد با چکمه پشتش را به سمت آسمان کرد سنگینی اش را باز، روی پیکر انداخت سر را برید و روبروی خواهر انداخت با نیزه و خورجین دوباره سر به هم ریخت او را صدای نالهء مادر به هم ریخت .
. بین هیئت چونکه تقدیر مرا هم بسته اند طالع بخت سیاهم را محرم بسته اند گرچه من اسباب زحمت بوده ام اما بیا روی گلبرگ دو پلکم باز، شبنم بسته اند کار من با گریه کردن راه می افتد فقط چشم خشکم را به آب چاه زمزم بسته اند روضه ها که جای خود، انگار حاجت می دهند خانه هایی که سر دیوار، پرچم بسته اند من به هر در می زنم، درها به رویم بسته است آی مردم! کربلا را هم به رویم بسته اند خوش بحال زائرانی که برای اربعین کارشان را با امیر هر دو عالم بسته اند هم امیر کاروان کربلا بر نیزه هاست هم اسیران را بهم با قامت خم بسته اند من بمیرم پای زین العابدین تاول زده آتش و زخم سرش را باچه مرهم بسته اند استخوان گردنش در بین راه آسیب دید وای از آن زنجیرها که سفت و محکم بسته اند ✍ .
. سرم هرگز نشد پیش کسی‌ خم همیشه سربلندم زیر پرچم ابالفضلی! پریشان حسینم سلام آقا! خداحافظ محرم گدای سفره ات پیغمبرانند نداری دور این سفره گدا کم شفای عاجل از تربت گرفتم نشد بیمار تو محتاج مرهم رفاقت با یکی آنهم تو ارباب! در عالم تو فقط خوردی به دردم بجز زهرا که دستم را گرفته نمیخواهد کسی من را در عالم جوانی میکنم با عشق اکبر فدای اصغرت اولاد آدم برای اشک ما زحمت کشیده علی یک عمر، دور چاه زمزم اهالی نجف مهمان نوازند بساط اربعین را کن فراهم خدا حفظت کند بر روی نیزه ز شر سنگ تیز و نامنظم سر ناموس خود معجر ندیدی سرت با خون تازه شد معمم دم دروازه ساعات، زینب معطل بود و شد محتاج محرم ✍ .
. اربعین ها از رباب و اصغرش شرمنده ام آب می نوشم ولی می سوزم و کمتر خوشم کعبه ام شش گوشه دارد ، قبله اش پایینِ پاست پیرم اما در نمازم با علی اکبر خوشم ✍ .