.
#امام_صادق
در حریم یار
ای نور خدا امام صادق
خورشید لقا امام صادق
پویا ز تو شد فقاهت عشق
ای رمز بقا امام صادق
افتاده ردای مکتب نور
بر دوش تو یا امام صادق
دستان تو ای کرامت محض
مفهوم عطا امام صادق
با هر نفست شود شکوفا
گل های دعا امام صادق
هر شیعه شود لبالب از نور
با مهر شما امام صادق
ذکر تو شفای قلب خسته
نام تو دوا امام صادق
ایجاد شد از فقاهت تو
آئین هدا امام صادق
بر پیکر ما تو جان دیگر
ای روح ولا امام صادق
در پیش ستمگران تویی تو
فریاد رسا امام صادق
تفسیر بلند درد باشد
این بغض صدا امام صادق
تا کاخ ستم فرو بریزد
گشتی تو به پا امام صادق
جان تو برای ماندن دین
گردید فدا امام صادق
بر درگه جود بی حسابت
ماییم گدا امام صادق
ما دیده به رحمت تو داریم
ای شافع ما امام صادق
دست من و لطف بی کرانت
در روز جزا امام صادق
آتش زده غربت بقیع ات
هستی مرا امام صادق
هر ذزه ز خاک مرقد تو
لبریز شفا امام صادق
افتاده دلم چو داغداران
در شور و نوا امام صادق
باران غم تو گشته جاری
از دیده ی ما امام صادق
پرپر شده لاله ی وجودت
از زهر جفا امام صادق
گردیده مدینه در غم تو
چون کرب و بلا امام صادق
در کوی تو مرغ جان «یاسر»
گردیده رها امام صادق
**
#حاج_محمود_تاری «یاسر»✍
...............................................................
کانال اشعار حسینی ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#امام_صادق_شهادت
#دوبیتی
خاکستر داغ لالهها گشت بقیع
مأوای عزیزان خدا گشت بقیع
وقتی که جنازۀ تو را آوردند
انگار زمین کربلا گشت بقیع
#عباس_شاه_زیدی✍
.....
#شهادت_امام_صادق
#دوبیتی
گلزار بقیع مدفنی را کم داشت
در هجر امام شیعیان ماتم داشت
می ریخت ز تابوت امام صادق
خاکی که مدینه بر سر عالم داشت
......
#امام_صادق_شهادت
#دوبیتی
او گریه به غصه های مادر می کرد
وقتی که نظر به آتش در می کرد
از خانه چو دست بسته او را بردند
یاد از غم تنهایی حیدر می کرد
#محمد_مبشری
.....
#امام_صادق
#دوبیتی
مائیم و هدایت امام صادق
مدیون روایت امام صادق
ای کاش که در مدینه بودیم همه
در روز شهادت امام صادق
#سید_مجتبی_شجاع ✍
......
#امام_صادق_شهادت
#دوبیتی
با آنکه حیایی شرر نار ندارد
اما به گل صورت او کار ندارد
می کرد نگاهی به در سوخته می گفت
گل تاب فشار در و دیوار ندارد
#عبدالحسین✍
......
#امام_صادق_شهادت
#دوبیتی
به پای خس چوگلی زردوخسته افتادم
بدست خصم دنی دست بسته افتادم
چوتازیانه ی ابن ربیع را دیدم
بیاد مادر پهلوشکسته افتادم
........
#امام_صادق_شهادت
#دوبیتی
پرورده ی دامن شقایق هستیم
از خیل بلا کشان عاشق هستیم
قرآن محمدی ﮐﺘﺎﺏ ﺩﻝ ﻣﺎﺳﺖ
در مکتب شیعیان صادق هستیم
#کمیل_کاشانی✍
.....
#امام_صادق_شهادت
#دوبیتی
آن فرقه ای که تیشه به نخل فدک زدند
صبر رئیس مذهب ما را محک زدند
اورا زخانه نیمه شب برد خصم دون
از کوچه ای که مادر اورا کتک زدند
..........
#امام_صادق_شهادت
#دوبیتی
مزارت غرق در غمهاست ای وای
زِ انبـوه مـلــک آواســت ای وای
صـدای نـالـه آیــد از بقیعت
گمانم مادرت زهراست ای وای
......
#امام_صادق_شهادت
#دوبیتی
پرورده ی دامن شقایق هستیم
از خیل بلا کشان عاشق هستیم
قرآن محمدی ﮐﺘﺎﺏ ﺩﻝ ﻣﺎﺳﺖ
در مکتب شیعیان صادق هستیم
#کمیل_کاشانی✍
................................................................
کانال اشعار حسینی ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#امام_صادق
نیکو مرام
ای دل بیا به حضرت صادق سلام کن
دستی به سینه ات بگذار احترام کن
روی نیاز خویش ببر بر در کریم
با او بگو به سائل خود لطف عام کن
هارون مکی تو کجا من کجا، ولی
یک التفات و مرحمتی برغلام کن
هرگز خدا نگیرد ازاین دل، ولای تو
این سایه را به روی سرم مستدام کن
یک جذبه ی نگاه تو ما را عوض کند
ما را به یک اشاره، تو نیکو مرام کن
ما راببر به صحن بهشت بقیع خویش
دل رامقیم روضه ی دارالسّلام کن
روزی که رستخیز قیامت شروع شد
امضا بزن تو نامه ی ما را تمام کن
یارب دعای قلب «وفایی» همین بود
ما را تو رو سفید به پیش امام کن
#سیدهاشم_وفایی✍
.
.
#امام_صادق
برای وصف تو باید قلم صاحب قدم باشد
همیشه نام تو بر سر در خانه علم باشد
جهان ما را به نامت می شناسد وای بر ما که
تو را «شیخ الائمه» شیعه نشناسد، ستم باشد
«حنیفه» می کند شاگردیت را چون «مفضَّل» ها
هنر آموز درگاهت ،«هشام بن حکم» باشد
علی با ذوالفقارش حافظ اسلام احمد شد
و مکتب خانه ات مثل همان تیغ دو دم باشد
شدی صادق که از کذاب ها باشی جدا مولا
برای حفظ دین اما دلت لبریز غم باشد
چه می ترسند بعضی ها ز قال الباقر و صادق
و می خواهند نسل پر فروغ شیعه کم باشد
تویی فرزند ابراهیم و در آتش نمی سوزی
اگر نمرود های این زمان صدها رقم باشد
به کوری دو چشم دشمنان اثنی عشر هستیم
اگرچه مرقد «شیخ الائمه» بی حرم باشد...
#محمدجواد_منوچهری ✍
#یا_جعفر_بن_محمد_الصادق
۰۰═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
کانال اشعار حسینی ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#امام_صادق (ع)
ما پیروان مذهب و آئین جعفریم
از عاشقان حیدر و زهرای اطهریم
در موسم عزای امام غریب خود
گریان ز داغ صادق آل پیمبریم
#علیرضا_توانا✍
۰۰═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
کانال اشعار حسینی ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
چهار پاره مرثیه
#شهادت_امام_صادق علیه السلام
دل دوباره به غم فرو رفته
یادِ غم های حضرت صادق
می نویسم من از غمِ آقا
می نویسم چنان دلِ عاشق
با غم و رنج و آه می گویم
از همه سر شکستگی هایش
از رئیس و مؤسس مکتب
از غم پَر شکستگی هایش
نه ضریحی به روی قبرش هست
نه حرم در مدینه اش دارد
او که شاگرد پروری می کرد
غصه و غم به سينه اش دارد
باید از حال بی قراری گفت
باید از ناله های او بنوشت
باید از زهر و سوزش جگرش
باید از غصه مو به مو بنوشت
شاید از بی کَسیش باید گفت
مثل حیدر میان کوچه ی تار
آن زمانی که بی عبا و رِدا
پشت مرکب دویده او بسیار
وای من شایدم زِ بزم شراب
یا که از طعنه های دشمن ها
یا که زآن حرفا که می گفتند
در اِزای سلامِ آن آقا...
وای من شاید از شراره کین
که به جانش فِتاده دشمن او
که دلش را به تاب اَفکنده
پُر زِ خاک و شراره شد تن او
یا که از بچه هاش باید گفت
که غمین و چه دل شکسته شدند
زانوی غم بغل گرفته همه،
گوشهی خانه زار و خسته شدند
گر چه آتش به خانه اش اُفتاد
گر چه شد موسفید شهرِ غریب
کِی ولی دخترش اسارت رفت؟
کِی شده قتل او فجیع و عجیب
می نویسم که او کفن شده است
می نویسم که پیکرش شد خاک
کِی شده جسم او به طرزِ قفا؟
کِی شده پیکرش به خنجر چاک؟
نوحه خوانِ حسین بود اما..
بدنش چون حسین پاره نبود
گفت نوحوا علی الحسینِ شهید
زخمِ او کمتر از ستاره نبود
نوحه خوانِ حسین بود اما..
رأس او روی نیزه ها نشده
دستِ آخر غروب خواهر او
از اسیرانِ کربلا نشده
#مجتبی_دسترنج_ملتمس✍
#امام_صادق
۰۰═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
کانال اشعار حسینی ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#امام_صادق علیهالسلام
#چارپاره
🔸صبح صادق🔸
کوچه کوچه مدينه لبريز از
عطر و بویِ محمّدی شده است
به تن شهر باز گشته حيات
غرق در رفت و آمدی شده است
دم به دم با دم مسيحایی
منتشر میکنی حقايق را
به ديار مدينه میبخشد
چشمهای تو صبح صادق را
با شکوه تو تا هزاران سال
سرفراز است رايت شيعه
که به «قال الامامُ صادق»ها
زنده مانده هويّت شيعه
لحظه لحظه زُرارهپرور بود
يابنطاها! نبوغ چشمانت
شده صدها مفضّل و جابر
ريزهخوار فروغ چشمانت
در عروج الهیات هر دم
جان تو شوق بندگی دارد
نيمۀ شب قنوت دستانت
درس عشق و پرندگی دارد
يک شب بیقرار و بارانی
که تو بودی انيس سجاده
از غم تو فراتِ خون میشد
زمزم چشم خيس سجاده
آن شبی که در آتش کينه
باغ ياس و شقايقت میسوخت
هيزم و تازيانه آوردند
چقَدَر قلب عاشقت میسوخت
اي محاسن سپيد آل الله!
دست بسته تو را کجا بردند
تن تو در مدينه بود اما
دلتان را به کربلا بردند
قلب تو مثل اين حسينيهها
شب جمعه هميشه هيأت داشت
داغ هفتاد و دو گل پرپر
در دو چشم ترت اقامت داشت
گريه بر داغ سيد الشهدا
شده بود افضل العباداتت
وقت روضه دل تو زائر بود
گوشۀ قتلگاه ميقاتت
مجلست روضهخوان نمیخواهد
در حضورت اشارهای کافیست
تا شود حجرۀ تو کربوبلا
گريۀ شيرخوارهای کافیست
آن شبی که سه مرتبه آمد
خاتم الانبيا به ياری تو
از غروب غريب عاشورا
ياد میکرد اشک جاری تو
اين طرف بیکسی اهل حرم
آن طرف ازدحام و هلهله بود
اين طرف يک امام بیياور
آن طرف يک سپاه حرمله بود
ديگر از کاروان عاشورا
چشم در خون نشستهای مانده
تکيهگاهی به غير غربت نيست
آه نيزه شکستهای مانده
يک نگاهش به غربت زينب
يک نگاهش به سوى جانان است
لحظههای تلاطم عرش و
لحظههای عروج قرآن است
ضربۀ تيغها رقم میزد
غرق خون، اعظم مصائب را
«أم حسبت...» به روى نی بردند
سر گلگون نجم ثاقب را...
#یوسف_رحیمی ✍
#شهادت_امام_صادق
.
.
#امام_صادق
سلام اي گل خاتم المرسلين
مصفا شده از تو عرش برين
بهشت خدا جلوه ي روي تو
شب عارفان چله ي موي تو
شكفته ز چشمت گل رازقي
ولاي تو سرلوحه ي عاشقي
شبستان قلب تو خلد برين
رواق نگاه تو حشر آفرين
مسيحاي صدها مسيحا تويي
چراغ شب تار موسي تويي
به گرد سرت اي مه دلنشين
پرد روز و شب روح روح الامين
شكافد به اعجاز تو رود نيل
دهد آب پاي تو صد سلسبيل
چه شعري؟ چه مدحي بخوانم؟ بگو
كه با آن نريزد مرا آبرو
تو بر كشتي علم ها لنگري
ز هر راستگو در دو عالم سري
تو ممدوح باراني از جنس نور
زلالي چنان چشمه اي در بلور
تو ترتيل احساسي از لحن عشق
تو ديباچه ي ياسي از صحن عشق
چنان شمعم از نور تو ناطقم
قبولم کنی عاشقی صادقم
شكفتم ز آهت كه دركم كني
كمي مرز احساس را كم كني
تو تصوير دردي به قاب سكوت
كه از داغ تو رفته تاب سكوت
الا اي گل گلشن عالمين
تو را مي شناسم به عشق حسين
شنيدم كه در شور و شين بوده اي
عزادار جدت حسين بوده اي
تو گفتي به عشاق خود تا خداست
كه قبر حسيني قلوب شماست
من از نسل خونم دوايم تويي
بقيعم تويي ، كربلايم تويي
مرا حكم شب سوزيم مي دهند
در خانه ات روزيم مي دهند
چه خوبست من را هلاكم كنند
حوالي كوي تو خاكم كنند
بقيع تو از كعبه پر شورتر
حريمت كمي از جنان دورتر
#رضا_دین_پرور ✍
.
.
#دوبیتی های #امام_صادق
ای بی خبر ز روز قیامت،حیا نما
گیرم که شعله بر دل کاشانه ام زدی
آخر چرا به صورت زهرا نمای من
سیلی به پیش دختر دردانه ام زدی
از من چه دیده ای که لگد میزنی مرا
با تازیانه بر تن تبدار من مزن
پیش دو چشم اهل و عیالم مرا مزن
آتش به جان و دیده ی خونبار من مزن
من پیرمردم و تو جوانی،خدا گواست
نائی به تن برای دویدم مرا که نیست
با دست بسته میکشی ام،پشت مرکبت
رحم و مروتی و حیائی، تو را که نیست
انداخت از نفس، من هشتاد ساله را
از بسکه خصم،پای پیاده مرا کشید
ای وای من رقیه که تنها سه سال داشت
او می دوید و بر بدنش کعب نی رسید
وقتیکه شعله بر دل کاشانه ام زدند
آمد مرا به یاد،که آتش بود و خیمه ها
بر پیکرم اگر چه زدند تازیانه ها
دیگر نشد تنم هدف تیغ و نیزه ها
#اسلام_مولایی ✍
.
.
#شهادت_امام_صادق
119_امام صادق علیه السلام
نور را در کوچه ی ظلمت کشیدن مشکل است
پا برهنه در پی مرکب دویدن مشکل است
آسمان گر بر زمین افتد ، قیامت میشود
آسمانی را به روی خاک دیدن مشکل است
خوشه ی انگور ، تیره چون دل منصور بود
دانه دانه مرگ را بر لب چشیدن مشکل است
خانه ی آتش گرفته ، روضه خوان مادر است
ناله ی زن را زپشت در شنیدن مشکل است
قاتلی برادشت یک شمشیر....پیغمبر رسید
ده نفر با اسب در مقتل رسیدن مشکل است
#امام_صادق
#میثم_مومنی_نژاد ✍
.
.
#امام_صادق علیه السلام
بر سر سجاده خورشید است در حال قیام
ناگهان دزدانه شب آمد روی دیوار و بام
فرصت اینکه عبا بر دوش بگذارد نداد
هان مگر پیک اجل بوده است در بیت امام
نه اگر پیک اجل هم بود بی اذن دخول
حق ندارد تا شود داخل در آن دارالسلام
جای دارد هر مسلمان خاک غم ریزد به سر
پا نهاده کافری خون ریز در بیت الحرام
قلب یاسین خون شده با گریه ی روح الامین
ناکسان قرآن ناطق را نکردند احترام
ای ملائک بال بگشایید بر خاک زمین
پا برهنه میرود در کوچه آن والا مقام
او زنسل ذوالفقار است و بود مامور صبر
صبر باید داشت چون شمشیر مانده در نیام
این مصیبت نسل در نسل آمد از غصب فدک
این مصیبت میرسد کم کم به روز انتقام
#شهادت_امام_صادق
#میثم_مومنی_نژاد ✍
.
.
#چهارپاره
شهادت #امام_صادق علیه السلام
آتش و تازیانه و طعنه
روضههایِ مدینه شد تکرار
دستِ مولا اگر چه بسته شده
لختهِخون نیست بر در و دیوار
آشنایِ غریب را بردند
خانه مانده میانِ آتش و دود
دور وُ بَر را نگاه کردم شکر
بازویِ بانویی نبود کبود
بیعبا و عصا و عمّامه
احترامِ امام میشکند
نکند باز هم کسی محکم
با لگد بر درِ حرم بزند
چقَدَر بددَهان وُ بدجِنسند
کافرند و شعارشان دین است
نوکِ مسمار ظاهراً داغ است
روضه آیا شکستنِ سینهَست
ناگهان شد مسیرِ روضه عوض
پشتِ مَرکب دوید واویلا
نکند پیشِ چشمِ اهلِ حرم
سرِ بر نیزه میرود بالا
دشمنِ مست بر رویِ سرِ او
تیغِ تیز و برهنه میگیرد
نکند جانِ خواهرِ او را
خنجری کُند وُ کهنه میگیرد
کاش شاگردها کمک بُکنند
که سرش رویِ نیزهها نرود
اهلِ روضه دعا کنید فقط ....
بدنش زیرِ دستوُپا نرود
زهرِ کینه اگر چه سوزانده
پیکرش سر به نیزه سنگ نخورد
شکرُلِلّٰه بعدِ او چنگی ....
معجری از سری نَکَند وُ نَبُرد
دوستانش برایِ غسل و کفن
آمدند و زمین نماند تنَش
پیشِ چشمِ سهسالهای ظالم
نزده چوب بر لب و دهنش
بانیِ روضههایِ کربوبلا
روضهِ انگشتر است و انگشت وُ ....
ساربانی که کاروان را برد
با لگدها وُ ضربهیِ مُشت وُ ....
کاروانی که خسته و زخمی
شب به شب در خرابه اردو زد
ندبهخوانی برایِ اینکه راه ....
بِرود دست را به پهلو زد
#شهادت_امام_صادق علیه_السلام
#حسین_ایمانی ✍
.
.
#امام_صادق علیه السلام
#شهادت_امام_صادق علیهالسلام
#مرثیه_امام_صادق علیه السلام
حلقه اشک چو در چشم ترم می پیچد
ناله ی بی کسی ام بین حرم می پیچد
جای اصحاب که در خواب تغافل هستند
مثل گرداب بلا دور و برم می پیچد
با وجودی که شبانه کتکم زد دشمن
در همه شهر مدینه خبرم می پیچد
این یهودی چه وقیهانه به دور دستم
ریسمان بین قنوت سحرم می پیچد
دشمنم مثل علی پارچه عمامه
دور گردن عوض دور سرم می پیچد
تا ز درگاهیِ خانه گذرم می افتد
بی هوا درد میان جگرم می پیچد
مسئله باز برایم شده در کوچه چرا
گوشه چادرو پا هر دو به هم می پیچد
بعد از آن ضربه سنگین عدو چون مادر
همه عالم بخدا دور سرم می پیچد
گیرد او موی سرم در نگهِ اهل حرم
صحنه کرببلا در نظرم می پیچد
#قاسم_نعمتی ✍
.
.
السَّلامُ عَلَيْكَ یا شیخ الأئمه #امام_صادق
.
پای درس چشم هایت جان دو زانو میزند
نزد انسانیتت انسان دو زانو میزند
در مدینه خطبه میخوانی چنان ملموس که؛
«جابر» از مستیش در ایران دو زانو میزند
حرف وقتی سبز شد در هیچ جا محدود نیست
باغ گاهی پیش یک گلدان دو زانو میزند
فقه در آینده میگویی و پای حرفهات؛
در گذشته حضرت سلمان دو زانو میزند
در مقام معرفت در پیش تو انسان که هیچ؛
رحل هم در محضر قرآن دو زانو میزند
مینشیند چار زانو هر که در دَرسَت نخست
سالها پیش تو بعد از آن دو زانو میزند
هرکه میبیند بقیع خاکیات را ناگهان
درمیان چشم او باران دو زانو میزند
#مهدی_رحیمی_زمستان ✍
#شهادت_امام_صادق_علیهالسلام
.
.
#چهارپاره
مرثیه شهادت امام صادق علیه السلام
دل دوباره به غم فرو رفته
یادِ غم های حضرت صادق
می نویسم من از غمِ آقا
می نویسم چنان دلِ عاشق
با غم و رنج و آه می گویم
از همه سر شکستگی هایش
از رئیس و مؤسس مکتب
از غم پَر شکستگی هایش
نه ضریحی به روی قبرش هست
نه حرم در مدینه اش دارد
او که شاگرد پروری می کرد
غصه و غم به سينه اش دارد
باید از حال بی قراری گفت
باید از ناله های او بنوشت
باید از زهر و سوزش جگرش
باید از غصه مو به مو بنوشت
شاید از بی کَسیش باید گفت
مثل حیدر میان کوچه ی تار
آن زمانی که بی عبا و رِدا
پشت مرکب دویده او بسیار
وای من شایدم زِ بزم شراب
یا که از طعنه های دشمن ها
یا که زآن حرفا که می گفتند
در اِزای سلامِ آن آقا...
وای من شاید از شراره کین
که به جانش فِتاده دشمن او
که دلش را به تاب اَفکنده
پُر زِ خاک و شراره شد تن او
یا که از بچه هاش باید گفت
که غمین و چه دل شکسته شدند
زانوی غم بغل گرفته همه،
گوشهی خانه زار و خسته شدند
گر چه آتش به خانه اش اُفتاد
گر چه شد موسفید شهرِ غریب
کِی ولی دخترش اسارت رفت؟
کِی شده قتل او فجیع و عجیب
می نویسم که او کفن شده است
می نویسم که پیکرش شد خاک
کِی شده جسم او به طرزِ قفا؟
کِی شده پیکرش به خنجر چاک؟
نوحه خوانِ حسین بود اما..
بدنش چون حسین پاره نبود
گفت نوحوا علی الحسینِ شهید
زخمِ او کمتر از ستاره نبود
نوحه خوانِ حسین بود اما..
رأس او روی نیزه ها نشده
دستِ آخر غروب خواهر او
از اسیرانِ کربلا نشده
#مجتبی_دسترنج_ملتمس ✍
#شهادت_امام_صادق
#امام_صادق
.
.
#امام_صادق علیه السلام
#شهادت_امام_صادق علیهالسلام
گرچه وجودم را شرار نار سوزاند
کی سینه ام را حملۀ اغیار سوزاند؟
من بین شعله بودم و یاران همه خواب
قلب مرا این غفلت انصار سوزاند
با آنکه خواندم ذکر «حرِّم شیبتی» را
اما تمام صورتم را نار سوزاند
من تازه فهمیدم چرا مادر جوان مُرد
پهلوی من را هم نوک مسمار سوزاند
با پای عریان چون دویدم در پی او
گلبرگ پایم را فشار خار سوزاند
مُردم ز غیرت لحظه ای که ناسزا گفت!
این بد زبانی قلب من بسیار سوزاند
#قاسم_نعمتی ✍
.
.
#شهادت_امام_صادق
شعر مرثیه امام صادق علیه السلام
باور نمی کنم که به او هم جفا شده
او که عزیز جان و دل مصطفی شده
او که امام و رهبر و مولای شیعه بود
از چه دلش به غصه و غم مبتلا شده
مذهب به دست او به ثَمر آمده بسی
مکتب به اَمر حضرت نورش بنا شده
چندین هزار مثل ابوحمزه ها فقط
در پای درس معرفت او گدا شده
درس و کتاب و بحث و روایات ما همه
با قالَ صادقش همه جا پُر بها شده
غربت شراره زد به دلِ غم چشیده اش
وقتی مدینه با دل او بی وفا شده
با زهرِ کاری از نفس افتاده، بی قرار
در بین حجره با غم دل آشنا شده
تنها نه زهرِ کاری شده قاتلش ولی
مسمومِ کین شده، غم او مُنتها شده
آتش به خانه آتش زده اَند و، قیامتی
در بینِ خانه و دلِ آقا به پا شده
سجّاده را به وقت نمازش زِ پای او
دشمن کشیده باعث رنج خدا شده
با دستِ بسته از حرمش تا که بُردهاند
دلهای زارِ اهل حرم در نوا شده
پای برهنه، پیر زمانه، کشان کشان
عالَم نَدیده در به درِ کوچه ها شده
یادِ علی غمِ دل و، با یادِ فاطمه
زخم دلش یکی و غمِ او دو تا شده
در بین کوچه، در پیِ مرکب که می دوید
جانش برای فاطمه آنجا فدا شده
گاهی به یاد حیدر و، گاهی علی الخصوص..
.. با یادِ زینبش دل او کربلا شده
در بین روضه ها، دل آن روضه خوان عجین
با روضه ی حسین و تن و بوریا شده
شکر خدا که پیکرش آخر کفن شده
کِی دیگر او سرش به روی نیزه ها شده
تنها فقط شبیه حسینش بقیع اوست
چند مرتبه خراب و، یَمِ غصه ها شده
#مجتبی_دسترنج_ملتمس ✍
#امام_صادق
.
.
#شهادت_امام_صادق
#امام_صادق علیه السلام
طایر قدسی ام و سوخت همه بال و پرم
زهر شد مرهم زخم دل و زخم جگرم
بارها خون جگر خوردم و از ظلم عدو
خون دل بود که میریخت ز چشمان ترم
میکشم پا به زمین از اثر زهر بلا
میکشم آه از این سینه پر شعله ورم
شرم از روی من و روی پیمبر نکرد
آنکه از فتنه و بیداد دو تا کرد کمرم
بسکه شبها ز غریبی دلم گرییدم
که گرفت هاله غم چهره همچون قمرم
قبله عالمم و روی به قبله شده ام
شادم از اینکه نشسته ست کنارم پسرم
گرچه لب تشنه ام اما به دلم افتاده
جان دهم تشنه به یاد شه لب تشنه ترم
گرچه بر روی زمین پا کشم از درد ولی
شد تجسم غم آن کشته به پیش نظرم
یاد تاراج حرم همره سیلی و لگد
یاد آن پیکر زخمی ز پا تا به سرم
#اسلام_مولایی ✍
.
.
#شهادت_امام_صادق
یا لطیف
آسمان در سجده افتاد است پیش پای تو
عرش آرام است زیر سایه ی طوبای تو
بادها را مسخ کرده عطر جان افزای تو
ماه،فانوسی برای شب نشینی های تو
تو تجلّی اصولی،تو بنای منطقی
تو امام راستینی،تو امام صادقی
از قنوت صبحگاهت تا دعایی می رسد
مستمند تو به یک نان و نوایی می رسد
پای درس ات روح آدم تا رهایی می رسد
جابرِ حیّان در این مکتب به جایی می رسد
طایر علم لدُنّی جلد بامِ صادق است
شیعه هرچه دارد از قالَ الامام صادق است
خط ابروی تو سرمشق شب هر فاضل است
خواندن املای گیسوی سیاهت مشکل است
کسب علم از غیر باغ دانشت بی حاصل است
طفل ابجدخوانِ دَرسَت هم فقیه کامل است
نور علم ات را به ژرفای جهان تابانده اند
بعد از آن مردم تو را شیخ الائمه خوانده اند
حال عاشق نیمه شب با چشم بارانی خوش است
پس سحر لطفی کنی من را بگریانی،خوش است
یک نظر تنها،به سمتم،سربگردانی خوش است
در تنور عشق من را هم بسوزانی،خوش است
خواب شیرینی به چشم خیسِ فرهادم بده
مثل "هارون" راه و رسم عاشقی یادم بده
می چکد عطر خدا از اَلسّلام آخرت
شش قدم می خواست تا معراج، چشمان ترت
جبرئیل افتاد وقتی باز شد بال و پرت
بندگی ات شیعه را انداخت یاد مادرت
اشک را مانند مادر می کنی آب وضو
آنقدر،مولای من،زهراخِصالی که نگو
فصل کوچ عاشقی دل را پرستو می کنم
شالِ ممسوسِ به اشک روضه را بو می کنم
دست چشمم را کنار قبر تو رو می کنم
بارگاه خاکی ات را آب و جارو می کنم
کاش در خاک بقیع تو حرم می ساختیم
چارتا گنبد در آنجا دسته کم می ساختیم
بارها گفتی که اشک روضه ها مشکلگشاست
دردمندان گریه بر هر در بی درمان دواست
ختم منبر هایت آغاز گریز کربلاست
قاتلِ جان تو آقا روضه ی طشت طلاست
اشک های گریه کن ها را شمارش کرده ای
گریه بر جدِّ غریبت را سفارش کرده ای
آه از آن شب که کوچه باز بوی غم گرفت
آسمان قلبش شکست و بارشی نم نم گرفت
روضه خوان"دیوار"شد "در" پا به پایش دم گرفت
دخترت از ترس دامان تو را محکم گرفت
نیمه شب بال و پر پروانه را آتش زدند
پیش چشم دختر تو خانه را آتش زدند
پیش پای ات اشک های همسرت افتاده است
جای جای این گذر بال و پرت افتاده است
تکه ای از شعله بر روی سرت افتاده است
رد میخ آیا به روی پیکرت افتاده است؟
ریسمانِ بی مروّتها اسیرت کرده است
ناسزای بی حیا در کوچه پیرت کرده است
بین این کوچه تو را در نیمه ی شب می کِشند
بی عمامه بی عبا در پشت مرکب می کشند
تا گذر از جمعیت می شد لبالب می کشند
ذهنِ ما را سمت شام و داغ زینب می کشند
سوخت در بین گذر بال و پر پروانه ها
عمه جانت سنگ خورد از پشت بام خانه ها
گیسوان کودکی با پنجه شانه می خورد
پیش چشمانش رقیه تازیانه می خورد
طفلکی از زجر سیلی بی بهانه می خورد
دست سنگینی به رویِ کودکانه می خورد
دور تو شکر خدا انبوه شامی ها نبود
معجر ناموس تو دست حرامی ها نبود
#امام_صادق
#بردیا_محمدی ✍
https://eitaa.com/asharehoseini14/8294
.
.
#امام_صادق
حتی قلم ز شرح چنین غصه قاصر است
قبر امام، تولیتش دست کافر است
حین قدم زدن به امامت سلام کن
کمتر بایست! زائر این خاک عابر است
ما شیعهی حلاوت یک قال صادقیم
نَقل حدیث اوست که نُقل منابر است
شیخ الائمه، عالم آل محمد اوست
یعنی یمی که یک نم از آن، علم جابر است
فرموده حضرتش که "نوحوا علی الحسین"
بانی گریه اوست اگر روضه دایر است
در شیوهی جسارت ابن ربیعها
نسل علی و فاطمهبودن مؤثر است
بانوی پا به ماه ندارد به خانهاش
حداقل از این جهت آسوده خاطر است
هرجا دری یا جگری سوخت شک نکن
آتشبیارِ شهر مدینه مقصّر است...
#مرضیه_نعیم_امینی ✍
.
.
#امام_صادق
#مدح_و_شهادت
به تعلیم بشر مولای مکتب هرزمان برخاست
به تأییدش خدا فرمود: برپا! پس جهان برخاست
شگفتانگیز توحید مفضل شعلهور میشد
که وقت خواندنش دود از سر افلاکیان برخاست
میان شیعیان با او، حکومت فتنه میانداخت
تقیه نشر پیدا کرد و فتنه از میان برخاست
و مفتاح الحقیقه قفلهای بسته را وا کرد
و مصباح الشریعه نور شد تا آسمان برخاست
چنان مور و ملخ عرفان کاذب رخنه در دین کرد
که صادق با لوای حق به جنگ غالیان برخاست
کسی که کربلا را در قیام علم او آموخت
در این مکتب همیشه سربلند از امتحان برخاست
زُراره، حِمْیَری، جابر، امینی، مجلسی، طوسی
تبار دوستان در اصل از این دودمان برخاست
غبار قبر حیدر را نخستین بار او بوسید
پس از آن بوسه، در شهر نجف آن آستان برخاست
چو هارون در تنور امتحانش میتوان افتاد
ولی از سُفرهی مِهرش چگونه میتوان برخاست
::
پسر یکبارِ دیگر ارث غربت برد از مادر
دوباره در مدینه آتشی از آشیان برخاست
میان کوچه میافتاد و هی میگفت وا اُمّاه!
بمیرم من که از جانش نوای الامان برخاست
دل اولاد او خون شد که او در کاخ حمرا رفت
همینجا بود که آه از نهاد روضهخوان برخاست
گمانم روضهی شیخ الائمه این سخن باشد
کجا در مجلس منصور، چوب خیزران برخاست؟!
امان از مجلس شام و امان از خاطرات تلخ
که طفلی بر زمین افتاد هرجا ساربان برخاست
::
رقیه گوشهای زانو بغل کرد و به خود میگفت
چرا بابا سرت آمد، ولیکن بوی نان برخاست
#مجید_تال ✍
.
.
#امام_صادق
کلام نافذ ایشان ثبوت و تبیین بود
حیات طیبه اش در دفاعِ از دین بود
دروس حوزه علمیه اش تلمُّذ داشت
اصول فقه به دستان او به تدوین بود
چهار هزار نفر پای درس او بودند
چنان که آمده گویا ز چین و ماچین بود
عزیز بود در آن خانه شعر آئینی
که روضه خوانیِ بعد از کلاس آئین بود
به استعانت سائل توقفی می داد
میان درس به فکر فقیر و مسکین بود
همیشه ظالم از عالم کناره گیری کرد
بلی که خار به چشم همه سلاطین بود
به مست گفت به هر حال رو مگیر از ما
چقدر جمله ی آقا براش تسکین بود
شکست حرمت او را به کوچه ها دشمن
نگاه مردم بی معرفت چه سنگین بود
مراقب است که نعلی به سینه اش نخورد
کمی دهان مبارک شکسته ، خونین بود
روایت است به بیتش هجوم آوردند
برای اهل حرم آن میانه غمگین بود
خبر ز اهل قُری نیست شهر پیغمبر
هزار هزار مشیّع به روز تدفین بود
...
مراقب است پسر تا پدر بهم نخورد
تکان دهنده ترین صحنه ها به تلقیین بود
#مجید_احدزاده ✍
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
.
#امام_صادق
وقتی بیانجامد به وصل یار مقصد دیدنی ست
در محضر محبوب دیدار مجدد دیدنی ست
هر شب تمام عرشیان او را زیارت می کنند
هفت آسمان حور و ملک در رفت و آمد دیدنی ست
در جسم و جان او خدا بهتر مجسم میشود
در او تجلی صفات حی سرمد دیدنی ست
با حسن روی یوسفی از یوسفان فاطمه
خال سیاه ابروی خم زلف مجعد دیدنی ست
با مطلع الفجر رخش جبرییل حیرت میکند
بسکه ظهور صادق ال محمد دیدنی ست
هر کس که از ذریه ی زهراست اقای من است
تنها به زیر پای این اولاد مسند دیدنی ست
با چشم دل باید مزار ساده اش را بنگریم
قطعا بقیع خاکی اش مانند مشهد دیدنی ست
فردا که ایوان و شبستان و رواقی ساختیم
طوف کبوترهای عاشق دور گنبد دیدنی ست
قصد زیارت می کنیم از دور قطعا زائریم
از عاشقان بی قرار صادق بن باقریم
خورشید دارد ارتزاق از فیض نور خانه اش
موسا اقامت کرده در وادی طور خانه اش
پیر و مراد انبیاست سرچشمه ی آب بقاست
خضر نبی نوشیده از جام طهور خانه اش
اهل زمین شایسته ی خدمت به او هم نیستند
بر عهده ی کروبیان باشد امور خانه اش
از برکت اعجازش ابراهیم بیرون می زند
با شوق هر کس پا گذارد در تنور خانه اش
جای غرور افتادگی جای تجمل سادگی
شب تا سحر میبارد از سقف نمور خانه اش
طیّ طریقم بی گمان اغاز معراج من است
نزدیک عرشم میبرد این راه دور خانه اش
بار سرم را میکشد بر روی شانه شب به شب
خیلی بدهکارم به دیوار صبور خانه اش
موسی بن جعفر نه دمش عیسی بن جعفر پرور است
دستم به دامان مسیح نوظهور خانه اش
در مشهد و در کاظمین از عمق جان سر میدهم
اولاد من قربان اولاد ذکور خانه اش
آئینه دار پنج تن بر خلق عالم حاکم است
جانم فدایش پنجمین جد امام قائم است
عرض ارادت میکنم اما به شکل دیگری
تقدیم حضرت میکنم با جان و دل شعر تری
جمع نبوت با امامت میشود کنه امام
آئین او پیغمبری سیر و سلوکش حیدری
در ما رایت افقه من جعفر نعمان ببین
حتی ندارد دشمنش از او فقیه بهتری
کار کسی جز او نباشد ابن حیان ساختن
از غیر آقا بر نمی آید زُراره پروری
از برکت انفاس او کرسی درس خاص او
پیچیده ست آوازه ی فقه و کلام جعفری
بر صدق گفتارم شهادت میدهد اِبنِ حَکَم
در گفتگوهایش نمایان است فتح خیبری
ممنون قال الباقر و مدیون قال الصادق اند
از مرجع و از سینه زن تا روضه خوان و منبری
دیدند با چشمان خود هم شافعی هم مالکی
...
#میلاد_امام_صادق
#ولادت_اهلبیت
#علیرضا_خاکساری ✍
.
.
#امام_صادق
به جای تیغ خون آلود، تیغی جوهری داری
نه از مردان جنگ، از اهل دانش لشکری داری
کلاس درس نه، دکان عشق است این که می بینم
چه آوردی که از هفتاد ملت مشتری داری؟
زمان خطبه ات چرخِ فلک از کار می افتد
نه تنها از زمین از عرش هم پامنبری داری
به ظن دوستان گویی غریب افتاده ای هرچند
به زعم دشمنان آوازه ای سرتاسری داری
غلام ات مثل ابراهیم آتش را گلستان کرد
و این تازه غلامت بود و بر او سروری داری
چه توصیفش کنم هارون مکی را؟ خدا را شکر
کنار دست خود مانند حیدر قنبری داری
دمیدی در تن اسلام جان تازه ای دیگر
به باغ آفت زدند اما برایش نوبری داری
#سید_جعفر_حیدری ✍
#ولادت_امام_ششم
#میلاد_امام_صادق
.
.
#امام_صادق
از قضا ما را خدا از اهل ایمان می نویسد
ما أطیعوالله می دانیم ، قرآن می نویسد
قُل تَعالَو نَدعُ می خوانیم ، ثابت می کند ما
مومنِ عشقیم ، آری آلِ عمران می نویسد
در مسلمانی قدم برداشتیم آنجا که حیدر
ما مسلمانِ علی هستیم ، سلمان می نویسد
سختی از دین نیست -لا اِکراهَ فِی الدّین- شیعه هستیم
مذهبِ ما را امامِ صادق آسان می نویسد
صادقُ الوَعدیم ، ما را عشق اینسان می پسندد
صادقُ القَولیم اگر از راستگویان می نویسد
حرف از ابراهیم از آتش می شود ، کو یارِ صادق؟
از تنورِ خانه می پرسم ، گلستان می نویسد
سرّ تبیاناً لِکلِّ شیء یعنی او که حتی
طفلِ مکتب خانه اش تفسیر تبیان می نویسد
آفرینش در نگاهش شرحِ توحیدِ مُفضَّل
علم یعنی قالَ صادق ، اِبنِ حیّان می نویسد
خیل عشاقش فراوانند شاهد دارم از عشق
عاقبت ما را هم از خیل شهیدان می نویسد
#میلاد_امام_صادق
#محسن_ناصحی ✍
.