.
شهادت #امام_صادق علیه السلام
بر سر سجاده خورشید است در حال قیام
ناگهان دزدانه شب آمد روی دیوار و بام
فرصت اینکه عبا بر دوش بگذارد نداد
هان مگر پیک اجل بوده است در بیت امام
نه اگر پیک اجل هم بود بی اذن دخول
حق ندارد تا شود داخل در آن دارالسلام
جای دارد هر مسلمان خاک غم ریزد به سر
پا نهاده کافری خون ریز در بیت الحرام
قلب یاسین خون شده با گریه ی روح الامین
ناکسان قرآن ناطق را نکردند احترام
ای ملائک بال بگشایید بر خاک زمین
پا برهنه میرود در کوچه آن والا مقام
او زنسل ذوالفقار است و بود مامور صبر
صبر باید داشت چون شمشیر مانده در نیام
این مصیبت نسل در نسل آمد از غصب فدک
این مصیبت میرسد کم کم به روز انتقام
#شهادت_امام_صادق
#میثم_مومنی_نژاد✍
.
.
#امام_صادق علیه السلام
#شهادت_امام_صادق
#قصیده
ما تا قیامت نوکر شیخ الائمه
هستیم پای منبر شیخ الائمه
مدیون قال الصادقیم و بر سر ماست
الطاف سایه گستر شیخ الائمه
در سایه سار او پر و بالی گرفتیم
هستیم زیر شهپر شیخ الائمه
مانند دنیا، آخرت هم سربلندیم
با التفات دیگر شيخ الائمه
گردد حسینی بودن ما مُهر و امضا
روز جزا با جوهر شیخ الائمه
شمع وجود او فروزانست و عالَم
پروانه ای دور سر شیخ الائمه
دنیا چه باشد؟ دانه ی تسبیح دستش!
خورشید هم انگشتر شیخ الائمه
از عالمان عصر خود گردیده هرکس
زانو زده در محضر شیخ الائمه
با احتجاج خود به قلب دشمنان زد
جانم به فتح خیبر شیخ الائمه
آن لوح محفوظی که در عرش خدا هست
برگی بُوَد از دفتر شیخ الائمه
در صدر تسبیحات و تعقیبات مان است
ذکر تبری محور شيخ الائمه
بعد از نماز خویش لعنت می فرستیم
بر قاتلان مادر شیخ الائمه
وقتی که دائم میوزد عطر پیمبر
همچون صبا دور و بر شیخ الائمه -
- با مصطفی گردد طرف آن که بگیرد
شمشیر بالای سر شیخ الائمه
عمری مصیبت ها کشید اما چه گویم
از لحظه های آخر شیخ الائمه
مقتل نوشته مثل شمعی آب گردید
از زهر کاری پیکر شیخ الائمه
زهرا چو آمد لحظه ی آخر کنارش
کرب و بلا شد بستر شیخ الائمه
ما را عزادار غریب کربلا کرد
در روضه حال مضطر شیخ الائمه
از شدت گریه برای داغ گودال
خونبار شد چشم تر شیخ الائمه
نقل سر و تشت طلا و خیزران بود
مرثیه ی دردآور شیخ الائمه
قطعا حمیده در مدینه امنیت داشت
بزمی نرفته همسر شیخ الائمه
در مجلس نامحرمان ناموس او رفت؟
کی رفت اسارت خواهر شیخ الائمه؟
ناگفته ها را باید از زینب بپرسیم
از عمه جان مضطر شیخ الائمه
✍️به قلمهای :
#محمد_حسین_رحیمیان
#طاها_تحقیقی
#میلاد_فاروقی
#سید_مهدی_بنی_هاشمی
.
.
#امام_صادق
💢 شهر را کاش پُر از پرچم صادق بکنیم 💢
شکوه ها می کنم از چشم تری بسته شده
مانده ام اوّل راه و گذری بسته شده
زلف من با غم یارم سحری بسته شده
آمدم گریه کنان پشت دری بسته شده
نذر کردم که گرفتار شدم گریه کنم
بگذارید به احوال خودم گریه کنم
خاک بین الحرمین است هوایی بقیع
چه کنم؟ من گله دارم ز جدایی بقیع
می نشیند به روی خاک، فدایی بقیع
به خدا می رسد از راه گدایی بقیع
چه شود آرزوی ما همه معنا بشود
موقع ساختن مرقد زهرا بشود
برو با ذکر علی، مست شو در سعی و صفا
فخر کن، گریه کن از توسعه ی کرببلا
عشق کن، حال کن از گسترش صحن رضا
به سر خود بزن از غربت آن پنجره ها
شهر را کاش پُر از پرچم صادق بکنیم
کاشکی از غم بی زائری اش دق بکنیم
چقدر بی محلی؟... گریه کنی نیست که نیست
دور این نور جلی ...گریه کنی نیست که نیست
حرمش هست ولی ... گریه کنی نیست که نیست
غیر زهرا و علی ... گریه کنی نیست که نیست
او غریب است و جواب غم و اشکش، آه است
ای مدینه به خدا روضه ی او جانکاه است
گفت؛ گُل بودم و از ساقه شکاندند مرا
بی عبا در وسط کوچه دواندند مرا
پیش چشم در و همسایه کشاندند مرا
با جسارت به در خانه رساندند مرا
آنکه من را به زمین از سر اجبار انداخت
هی مرا یاد غم حیدر کرار انداخت
از غمم داد کشیدند و صدایی نگرفت
راه ناموس مرا بی سر و پایی نگرفت
خانه ام سوخت، ولی میخ به جایی نگرفت
در نیفتاد ... به آن ضربه ی پایی نگرفت
عرش می سوخت، دل و جان پیمبر می سوخت
آب می سوخت، گُل صورت مادر می سوخت
گرچه سجاده کشیدند و شرر آوردند ...
ظلم کردند و مرا بین خطر آوردند ...
سخت شد قبضه ی شمشیر که در آوردند ...
یاد من باز، غم نیزه و سر آوردند
آخرین دم زدن و بازدمش بود حسین
ته مقتل، نگران حرمش بود حسین
#رضا_دین_پرور ✍
#شهادت_امام_صادق
#مدح_امام_صادق_علیه_السلام
#مرثیه_امام_صادق_علیه_السلام
#بقیع
.
هدایت شده از نوای مقتل
روضه های
#امام_صادق
در کانال👇👇👇
🥀🌹🥀🌸🌺
کانال ویژه مراثی و موالید ۱۴ معصوم ع
@Navaymagtal
🌱🌴🌱
.
#امام_صادق علیه السلام
برای وصف تو باید قلم صاحب قدم باشد
همیشه نام تو بر سر در خانه علم باشد
جهان ما را به نامت می شناسد وای بر ما که
تو را «شیخ الائمه» شیعه نشناسد، ستم باشد
«حنیفه» می کند شاگردیت را چون «مفضَّل» ها
هنر آموز درگاهت ،«هشام بن حکم» باشد
علی با ذوالفقارش حافظ اسلام احمد شد
و مکتب خانه ات مثل همان تیغ دو دم باشد
شدی صادق که از کذاب ها باشی جدا مولا
برای حفظ دین اما دلت لبریز غم باشد
چه می ترسند بعضی ها ز قال الباقر و صادق
و می خواهند نسل پر فروغ شیعه کم باشد
تویی فرزند ابراهیم و در آتش نمی سوزی
اگر نمرود های این زمان صدها رقم باشد
به کوری دو چشم دشمنان اثنی عشر هستیم
اگرچه مرقد «شیخ الائمه» بی حرم باشد...
#محمدجواد_منوچهری ✍
#یا_جعفر_بن_محمد_الصادق
.
.
#شهادت_امام_صادق (ع)
در آشیانه ، مرغ آمینی پرش ریخت
گرم نیایش بود و دشمن بر درش ریخت
در کوچه با پای برهنه ، دستبسته
آهی کشید و روضه از چشم ترش ریخت
روزی که آتش در سرایش شعلهور شد
اشکی به یاد مادر غمپرورش ریخت
-در- سنگری مابین دشمن بود و مادر
آن در شکست و سوخت و روی سرش ریخت
در کربلا ریگ بیابان دور ارباب
گودال خون شد نیزه هم بر پیکرش ریخت
روح از تنش با قتل صبر آرام می رفت
تا این که شمر آمد نظام حنجرش ریخت
پیش سرش در شام، دشمن باده خورد و
آنچه که باقی ماند را روی سرش ریخت
از بین آن نامحرمانِ مست ، یک آن
مردی کنیزی خواست قلب دخترش ریخت
#امیر_عظیمی ✍
#امام_صادق
.
.
#شهادت_امام_صادق (ع)
وقتى كه آتش سائل دامان در باشد
بايد به ارث مادرى مشتاق تر باشد
ای کاش میشد صفحه تاریخ را سوزاند
وقتی طناب و شعله سر خط خبر باشد
حتّى طناب اينجا براى رفع حاجاتش
میخواهد اول شخص عالم در سحر باشد
هرگز ندیده هیچکس حاجت روایی ها
در خانه شیخ الائمه مختصر باشد
طوفان غربت در مدينه اين چنين ميخواست
تا صورت سجاده اش از غصه تر باشد
وقتى عبا از روي دوشش بر زمين افتاد
جبريل آمد تا برايش بال و پر باشد
نیش و كنايه بيشتر از هر كسى ميخواست
در ماجراى تلخ كوچه خيره سر باشد
از روضه های فاطمه این قوم میدانست
این بار باید هیزم در بیشتر باشد
با دست بسته مثل حيدر میبرند او را
تا سهم قلب شيعيانِ خونجگر باشد
دنیای فانی کار دستت داده بانو
این هم زبانی کار دستت داده بانو
از سرفه هایت خوب معلوم است زهرا
خانه تکانی کار دستت داده بانو
دستی به پهلو داری و دستی به دیوار
قد کمانی کار دستت داده بانو
هم زخم بازو شانه را بي بال و پر كرد
هم ناتوانی کار دستت داده بانو
در پیش چشمان حسن می دیدم آن شب
زخم تبانی کار دستت داده بانو
هر روز گل می چینی از پیراهن خود
این باغبانی کار دستت داده بانو
خانه تکانی ، قد کمانی ، ناتوانی
در این جوانی کار دستت داده بانو
#مهرشاد_واحدی ✍
#امام_صادق
..
.
#شهادت_امام_صادق (ع)
ششمین سورهی صحیفه ی عشق
رزق هفت آسمان به دستانت
منبرت بر فراز نُه فلک است
دانش بیکران به دستانت
حرفهایت بشارت محض است
صادقآباد شد دلِ متروک
شرحِ " عنوان بصری" ات آقا؛
شده فانوس راه اهل سلوک
غرق حیرت تمام مسئله هاست
پلک برهم زدی! همه حل شد
از جهان و شگفتی اش گفتی
مست توحید تو "مفضّل" شد
آتش عشق تو گلستان و...
جورِ این عاشقی کشیدن داشت
حالِ "هارونمکّی" ات عشق است
حال مجنون تو خریدن داشت
رفتنت تا عراق حکمت داشت
رفته ای سرّ حق بیان بشود
قسمت این بوده در زمان شما
قبر جدت علی عیان بشود
از همان ابتدای روز اَلست
نام ما "ایلِ حیدری" شده است
سربلندیم ما از این رو که
مذهب شیعه جعفری شده است
تا شعائر به دست ما برسد
روضه ی خانگی به پا کردی
با دَمِ یا "ذَبیح العطشانت"
خانه را صحن کربلا کردی
ای مراد قبیله ی باران
تو به ما شوق آسمان دادی
راه پرواز تا خدا را با؛
جگر سوخته نشان دادی
از غمت ای عزیز پیغمبر
آسمان و زمین عزادارند
علما پابرهنه می آیند
عرفا مثل ابر می بارند
#امیر_طاهری ✍
#امام_صادق
.
.
#امام_صادق علیه السلام
کلام نافذ ایشان ثبوت و تبیین بود
حیات طیبه اش در دفاعِ از دین بود
دروس حوزه علمیه اش تلمُّذ داشت
اصول فقه به دستان او به تدوین بود
چهار هزار نفر پای درس او بودند
چنان که آمده گویا ز چین و ماچین بود
عزیز بود در آن خانه شعر آئینی
که روضه خوانیِ بعد از کلاس آئین بود
به استعانت سائل توقفی می داد
میان درس به فکر فقیر و مسکین بود
همیشه ظالم از عالِم کناره گیری کرد
بلی که خار به چشم همه سلاطین بود
به مست گفت به هر حال رو مگیر از ما
چقدر جمله ی آقا براش تسکین بود
شکست حرمت او را به کوچه ها دشمن
نگاه مردم بی معرفت چه سنگین بود
مراقب است که نعلی به سینه اش نخورد
کمی دهان مبارک شکسته ، خونین بود
روایت است به بیتش هجوم آوردند
برای اهل حرم آن میانه غمگین بود
خبر ز اهل قُری نیست شهر پیغمبر
هزار هزار مشیّع به روز تدفین بود
...
مراقب است پسر تا پدر بهم نخورد
تکان دهنده ترین صحنه ها به تلقیین بود
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#مجید_احدزاده ✍
.
.
عمریست برای دل خود روضه گرفته
#امام_صادق
بردند برای همه دنیا خبرش را
غمنامهای از سرخی چشمان ترش را
هم سنّ زیادش سبب خستگیاش شد
هم شعله زده زهر تمام جگرش را
آنقدر تنش آب شده گوشهی بستر
دیدند همه حال بد محتضرش را
عمریست برای دل خود روضه گرفته
پر کرده غم کوچه فضای سحرش را
سخت است برایش که فراموش نماید
آن مادر و آن ناله ی در پشت ِ درش را
✅محمدحسن بیات لو
#شهادت_امام_صادق
.
.
غربت ببین از آنهمه شیعه یکی نبود...
#امام_صادق
در تاب رفت گرچه از آن زهر بی امان
تشتی طلب نکرد که ریزد جگر در ان
شیخ الائمه ساکت و آرام و بی صدا
در کنج خانه چشم فرو بست از جهان
غربت ببین از آنهمه شیعه یکی نبود
باشد کنار بستر آقای شیعیان
داغ مدینه بر جگرش بود جان سپرد
داغ مدینه چیست همان مادر جوان
پس کوچه های شهر دلش را شکسته بود
دیوارهای کوچه همه بود روضه خوان
شهر مدینه شهر زمین خورده ها شده
این است روضه ای که شرر میزند به جان
هفتاد سال گرچه به مادر گریسته
هفتاد سال سوخته از آن قد کمان
اما ندیده مادر خود را به روی خاک
هرگز ندیده ضربه ی سیلی ناگهان
پایی به روی چادر مادر ندیده است
او را ندیده زخمی و مجروح و ناتوان
هرگز ندیده در وسط گیرو دارها
یاس شکسته ای که شود رنگ ارغوان
فرق است بین انکه غمی را شنیده است
با آنکه دیده است خودش را در ان میان
آری حسن همانکه سر شانه های خود
تا خانه برد مادر خود را کشان کشان
حق داشت پس اگر جگرش بین تشت ریخت
جز او ندیده بود کسی غصه انچنان
حق داشت شاعری که برای غمش سرود
این بیت ناب را که شده ذکر روضه خوان
در تاب رفت و تشت طلب کرد و ناله کرد
آن تشت را زخون جگر باغ لاله کرد
✅محمد جواد مطیع ها ۱۴۰۴
#شهادت_امام_صادق
.
.
#شهادت_امام_صادق
#امام_صادق علیه السلام
بر صورتم که آینه ی وجه فاطمه ست
سیلی به پیش دختر درد آشنا مزن
با دسته بسته می بریم،نیست غصه ای
ضرب لگد به روی تنم بی هوا مزن
برمن بگو هرآنچه که خواهی،ولی بیا
دیگر سخن ز مادر قامت دوتا مزن
با ناسزا و طعنه و دشنام های خود
آتش دگر به زاده ی خیرالنسا، مزن
دیگر نمانده تاب و توانی به تن مرا
اینقدر تازیانه بر بدنم، بی حیا مزن
آتش ز سوز زخم زبان های خود دگر
بر من که خونجگر شدم از غصه ها مزن
چشمان پر ز آب من از داغ دیگر است
از غصه های کشته ی کرببلا،مزن
خواهر ز روی تل به برادر خطاب کرد
پیش نگاه مادرمان دست و پا مزن
ای شمر بی حیا، به لبانش نگاه کن
خنجر به روی حنجر خون خدا مزن
چیزی نمانده از بدنش، لااقل بیا
رأس بریده را به سر نیزه ها مزن
#اسلام_مولایی ✍
.