eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.6هزار دنبال‌کننده
233 عکس
140 ویدیو
33 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. (ع) حرم خاکی تو کعبه ی آمال حسن زائرت،زائر سرمست و خوش اقبال حسن پای ابقای شریعت سر و جان نشناختی ولی افسوس که حقت گشت پامال حسن بسکه سنگین بود داغی که تو در دل داشتی که شدی از اثر زهر،سبک بال حسن تو در آن کوچه چه دیدی که از آن صحنه به بعد قامتت گشت به یکباره چنان دال حسن طی شد عمرت به غم و غصه و اندوه و فغان تا دم مرگ تو را بود چنین حال حسن به گمانم که نزد زهر شرر بر جانت شعله افتاد ز طفلی به پر و بال حسن صبر تو کرببلای دگری میباشد روضه ی غربت تو روضه ی گودال حسن خوب شد شام دهم چشم پر آب تو ندید غارت معجر و گهواره و خلخال حسن .
. تا به کی از هجر رویت دیده ها را تر کنیم؟ تا به کی آدینه ها را از فراقت سر کنیم؟ سوخت از هجران تو جان تمام عاشقان تا به کی جان را برایت غرقه در آذر کنیم؟ ای دل آشفتگان آشفته ی هجران تو تا به کی باید دل آشفته را مضطر کنیم؟ باغ وبستان هم زهجرانت بسی پژمرده است لاله ی دل را از این پژمردگی پرپر کنیم پشت در خیل گدا بنشسته، در را باز کن تا به کی چشمان تر را پای بند در کنیم؟ سو نمانده دیده را از بسکه گریانت شدیم پرده بگشا، تا که دیدار رخ انور کنیم ای عزیز فاطمه، بازآ  که با سوز دلت دیده ها را خونجگر از روضه مادر کنیم کی شود تا پا به پای گریه های هر شبت خویش را گریان داغ کشته بی سر کنیم؟ . ✍ .
. قسمت نشد تو را به نگاهی ببینمت در بین اشک و ناله و آهی ببینمت قسمت نشد،اگرچه گنهکاروعاصیم روی تو را به روی سیاهی ببینمت همراه تو نبودم و بودم عذاب تو ایکاش پا دهد، سر راهی ببینمت آقا اجازه ام بده، لطفی به من نما تا با دو چشم غمزده گاهی ببینمت جانم فدای غربت وتنهایی ات شود ای بیکس و غریب، الهی ببینمت جان میدهم،اگرکه نصیبم شودشبی روی تو را به وقت گناهی ببینمت من آرزوی دیدن روی تو را کنم ترسم همین بود که نخواهی ببینمت ازشرم روی تو چه کنم؟ گرز راه مهر لطفی به من کنی و بخواهی ببینمت . ✍ .
. منم خار گلستان و توئی گلزار روح افزا منم شمع شبستان و توئی ماه جهان آرا منم گم کرده راه و غرق در گمراهی و ذلت توئی حسن خدادادی تویی پیداتر از پیدا کجا جویم تو را،از که بجویم یک نشان از تو به هر جایی گذر داری به هر منزل تو ره پیما تو اقیانوس لطفی و نظر بر قطره ها داری منم آن قطره ی ناچیز، لطفی کن تو ای دریا به هر کویی به دنبالت شدم مجنون صفت راهی نشد حتی ببینم  رد پایی از تو ای لیلا نهال آرزوهایم چه خشک است و چه افسرده صفایی بر من ارزانی کن ای نخل بلند بالا به لبها جان رسید آخر از این هجران طولانی بیا کوتاه کن راه دراز و از سفر  بازآ دگر تابی نمانده تا که خون باریم از دیده دگر صبری نمانده در دل هر عاشق شیدا کدام آدینه می‌بیند شکوه جلوه ی رویت کدامین دیده می‌بیند تو را با هیبت زهرا نجف در انتظار تو، مدینه بیقرار تو علی ذکر قیام تو، ثناگویت بود طاها . ✍ .
. بیا به کوی علی کوی او امان دارد به جسم بی رمق و ناتوان،توان دارد برای پیکر بیجان نیاز جان باشد ببر تو نام علی بر زبان که جان دارد به سینه ای که در او مهر مرتضی باشد نشان لطف خداوند مستعان دارد بیا به سفره پر نعمت علی بنشین که از برای گدای گرسنه نان دارد بیا به خانه حیدر غلام حیدر باش غلام خانه او فخر بر شهان دارد ببر به خانه او کاسه های خالی را که پر کند ز عطایی که بیکران دارد چه خانه ای که پر ازجلوه های ربانیست چه خانه ای که جنان از تبش نشان دارد بسان حیدر و آل مطهرش آیا خدا به روی زمین و به آسمان دارد؟ علی چها که ندید و چها که نشنید او دلش چه شعله ز بی مهری زمان دارد هماره دیده پر از اشک و ناله اش با آه هماره غصه بانوی قد کمان دارد .
. سلام الله علیها یارم غمی به سینه خودبیکرانه داشت رنگی کبود بر بدن از تازیانه داشت از ضربت لگد، اثری داشت سینه اش از ضربه ی غلاف به بازو نشانه داشت با هر نفس که از دل غمدیده میکشید خونی ز جای میخ و ز پهلو روانه داشت هر شام تیره تا به سحرگاه، درد و غم بر قلب داغدیده ی او آشیانه داشت از پا مرا فتاد و ز دستم شکیب برد داغی که از اصابت مسمار خانه داشت دور از نبی برای خلافت چه کردخصم دشمن برای کشتن زهرا بهانه داشت بال و پر کبوترم از کینه ها شکست باآنکه شوق پرکشیدن ازاین،لانه داشت با او چه کرده بود مگر چرخ روز گار کزغصه،اشک خون شده ازاین زمانه داشت ✍ . ...┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا https://eitaa.com/asharehoseini14/7608 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. ولله که تا ابد در این سینه ما مهر علی و عشق حسینی باشد این مکتب برگرفته از عاشورا مدیون نفسهای خمینی باشد ما تا به ابد شور حسینی داریم خوشحال از اینکه نور عینی داریم این رهبر فرزانه ی جان بر کف را از مکتب پر فیض خمینی داریم ✍ .
. ((امام هادی علیه السلام)) افتاده ای و از تو دگر بال و پری نیست از زهر به جز شعله برایت ثمری نیست پا تا سر تو گشته کبود از اثر زهر بی درد و کبودی ز تنت یک اثری نیست ای نخل امید دل زهرا و پیمبر باتوچه شده کزتودگر برگ و بری نیست؟ میپیچی و پا میکشی از درد به حجره ازتو به جز از ناله و شیون خبری نیست اینگونه که افروختی و سوختی از زهر چون بال وپرت بال وپرشعله وری نیست بر روی لبت ناله ی یا فاطمه باشد کز غصه مادر غم جانسوزتری نیست با آنکه لبت خشک و کبودست ، اما داغ تو فزون از لب آب آوری نیست بر روی زمین گرچه سرت مانده ولیکن دیگر سر پرخون تو در تشت زری نیست ✍ .
. از سوزش زهر در عذابت کردند در دام بلای بی حسابت کردند گریان حسین و عمه ات گردیدی تا وارد مجلس شرابت کردند ................... رباعی از زهر به آه و ناله ای افتادی پژمرده بسان لاله ای افتادی درگوشه ویرانه دلت پرخون شد تا یادغم سه ساله ای افتادی ✍ .
. رباعیات مدح ع صحبت ز مدح حیدر کرار میکنم وقتی سخن ز وصف علمدار میکنم وقتیکه یادی از غم تنهائیش کنم لعنت به دشمنش به دو صد بار میکنم از وصف کمالات علی می خوانم تا روز ابد به پای او می مانم این فخر مرا در دو جهان بس باشد خود را چو یکی ز نوکرانش دانم الحق که برازنده او آقائي است از عشق علی کار دلم شیدائى است جان دادن در حریم قدسی علی آمال دلم بوده ولی رویائی است حب علی و آل محمد شعار ماست ما شیعه ایم و عشق علی اعتبار ماست فخر این بود که خادم دربار حیدریم عنوان نوکری درش افتخار ماست شادم که به دل مهر علی را دارم از باده ی پیمانه ی او هشیارم تا آخر عمر این کلامم باشد از دشمن مرتضی علی بیزارم ما درس ز مکتب علی می خوانیم ما رمز سعادت از علی می دانیم چون فاطمه آن شهیده مکتب عشق ما پای ولایت فقیه می مانیم.... از وصف کمالات علی می خوانم تا روز ابد به پای او می مانم این فخر مرا در دو جهان بس باشد خود را چو یکی ز نوکرانش دانم اوصاف علی به هر زبان جاری نیست جز ماه رخش ماه شب تاری نیست غیر از نبی و علی و آلش، سوگند در هیچ کجا یار و مدد کاری نیست شادم که مرا گدای حیدر خوانند لب تشنه پیمانه کوثر خوانند از هر دو جهان مرا همین بس باشد ما را به سرای او چو نوکر خوانند با حب علی منصب شاهی دارم در ظلمت شب مشعل راهی دارم دانم ز ولای او خدا می بخشد هر آنچه گناه و اشتباهی دارم بی اذن تو هرگز عددی صد نشود بی حب تو از صراط،کس رد نشود هرکس که حلال زاده آمد به جهان در حب تو یا علی مردد نشود .
. سلام الله علیها آسمان عشق را تابنده اختر زینب است وارث اوصاف زهرای پیمبر زینب است او تماما جلوه شان وشکوه مرتضاست تالی زهراو زینت بخش حیدرزینب است دختر ساقی کوثر را نباشد همطراز بعدزهرامادرش ثانی کوثر زینب است فاطمه ام ابیهای پدر باشد،زبعدفاطمه آنکه باشدبهرباباهمچومادرزینب است در میان آسمان طاعت و دلدادگی پرفروغ همچون مه ومهرمنورزینب است آنکه پای مکتب سرخ شهید کربلا شد کبودازتازیانه پای تاسرزینب است نام او زینب،بود ام المصائب کنیه اش مظهر صبرو وفای حی داور زینب است کربلا دریایی ازایثاروعشق و شوربود ناخدای کشتی این بحرباور زینب است آنکه شددرراه دین مصطفی قامت کمان چون حسین ازغصه ساقی لشگر،زینب است آنکه در کرببلا عباس و اکبر میدهد تا نگردد سهم اوتاراج معجر،زینب است کوفه شدازخطبه هایش کربلای دیگری آنکه بانطقش به شام انداخت آذر زینب است ✍ .
. عجل الله تعالی فرجه شایسته است تاج امامت به سر کنی خود را برای دین پیمبر سپر کنی از جلوه ای که روی تو دارد بعید نیست شام سیاه عالمیان را سحر کنی نازم به ناز جنت و رضوان، اگر دمی از کوچه های قلب حزینم گذر کنی چشمان روزگار تو را آرزو کند آقا بیا و از شعف این دیده تر کنی شیعه غریب وصبح ظهورت،طلوع ماست ما را چه میشود پس از این مفتخر کنی دنیای تیرگی همه جا را گرفته است ای نور حق،تو ظلمت دنیا به در کنی ابلیسیان به آمدنت پشت کرده اند پس رو نما تو جذبه، که زیر و زبر کنی این خاک تیره را به قدومت سپید کن با یک نظر تو خاک سیه را چو زر کنی هر جا نشانی از تو ولی بی نشانه ای از سوز هجر،خانه دل شعله ور کنی چشم انتظار آمدنت چشم فاطمه ست آقا بیا که مرهم زخم جگر کنی از داغ مادرت به خدا خون گریستی وقتی که یاد سینه و مسمار در کنی بی بال و پر نمود،عدو مادرت بیا تاکوچه کوچه خصم، توبی بال و پرکنی پشت علی شکست و شکستش عدو بدید کی میشود که اذن قیام ظفر کنی؟ ای منتقم تو تیغ علی را به دست گیر تا شور دشمنان علی بی اثر کنی کرببلا و داغ حسین است و عمه ات باید که رفع غصه ز خونین بصر کنی با ذوالفقار شیر خدا بر دل حسین باید که التیام ، ز داغ پسر کنی .
. علیه السلام یک لحظه گریه را به هستی دنیا نمیدهم یک لحظه ناله را به قیمت عقبی نمیدهم من آمدم که جان دهم آخر برای او پس جان به غیر روضه ی آقا نمیدهم گر ثروتی به وسعت دنیا مرا دهند آن را به یک عطای حضرت زهرا نمیدهم حور و قصور روضه ی رضوان برای خلق من آه روضه را به جنت الاعلی نمیدهم یک قطره اشک مجلس شاه شهید را بالله قسم به بیکرانه ی دریا نمیدهم دل گردل است وخانه یار است،پس بدان دل را به غیر کعبه ی دلها نمی دهم شد قبله ام حسین و قبله من کربلا بود من محرمم که کعبه ی من نینوا بود ✍ .
. عجل الله تعالی فرجه ترسم اینست که دردم به مداوا نرسد دست هایم به ضریح رخ مولا نرسد ترسم اینست،که ازبهر من غمزده دل وصل آن یار سفر کرده به فردانرسد ترسم اینست کز این هجر بمیرم،اما روز وصل من بیچاره به آقا نرسد میرسد جان به لب آخر ز فراق رخ یار اگر این دیده به دیدار دل آرا نرسد قطره هم درپی دریاست که بیتاب بود بد بود کار همین قطره به دریا نرسد چشم یعقوبی ما هم به خداوند قسم خون شود آخر،اگر یوسف زهرانرسد کار این عاشق دیوانه صفت زار شود خبری گر ز شمیم رخ لیلا نرسد حاجتی نیست براین دیده دگر،وقتیکه سهمی از دیدن او بهر تماشا نرسد چون خزانست مراباغ و بهارم،زین بعد تا گل روی عزیزم به شکوفا نرسد شود ای دوست که این جمعه بیایی ازراه خسته ام،کاش که کارم به تمنا نرسد ✍ .
. ✍ به کجا می روی ای ماه خدا آهسته ترک ما میکنی ای ماه دعا آهسته تازه عادت به توکرده دل آشفته من می‌روی باچه شتابی به کجا آهسته می‌روی لیک بدان،حاجت این عبدذلیل تا به امروز نگشته ست روا آهسته با فراقت چه کنم، هجر تو مشگل باشد دوری ات را نبود تاب، مرا، آهسته چه سحرها که شدی مونس وهمسفره ما با تو دردی نبود بهر دوا آهسته بار سنگین فراقت کمرم می شکند قامتم تا که نگشته ست دو تا آهسته شاکریم از تو که ما را تو پذیرا گشتی دلمان با تو به خود دید صفا، آهسته بر سر سفره نمک گیر تو بودیم، ولی ما شکستیم نمکدان تو را آهسته گرچه میل سفرت هست ولیکن هرگز نشدی از من آلوده جدا آهسته قدر لطف تو نفهمید گدا، اما باز داد ما را شب قدر تو بها آهسته کاش جانم به لب آید زفراقت جانا دوری از تو نبود طاقت ما آهسته .
. های ای بی خبر ز روز قیامت،حیا نما گیرم که شعله بر دل کاشانه ام زدی آخر چرا به صورت زهرا نمای من سیلی به پیش دختر دردانه ام زدی از من چه دیده ای که لگد میزنی مرا با تازیانه بر تن تبدار من مزن پیش دو چشم اهل و عیالم مرا مزن آتش به جان و دیده ی خونبار من مزن من پیرمردم و تو جوانی،خدا گواست نائی به تن برای دویدم مرا که نیست با دست بسته میکشی ام،پشت مرکبت رحم و مروتی و حیائی، تو را که نیست انداخت از نفس، من هشتاد ساله را از بسکه خصم،پای پیاده مرا کشید ای وای من رقیه که تنها سه سال داشت او می دوید و بر بدنش کعب نی رسید وقتیکه شعله بر دل کاشانه ام زدند آمد مرا به یاد،که آتش بود و خیمه ها بر پیکرم اگر چه زدند تازیانه ها دیگر نشد تنم هدف تیغ و نیزه ها ✍ .
. علیه السلام طایر قدسی ام و سوخت همه بال و پرم زهر شد مرهم زخم دل و زخم جگرم بارها خون جگر خوردم و از ظلم عدو خون دل بود که میریخت ز چشمان ترم میکشم پا به زمین از اثر زهر بلا میکشم آه از این سینه پر شعله ورم شرم از روی من و روی پیمبر نکرد آنکه از فتنه و بیداد دو تا کرد کمرم بسکه شبها ز غریبی دلم گرییدم که گرفت هاله غم چهره همچون قمرم قبله عالمم و روی به قبله شده ام شادم از اینکه نشسته ست کنارم پسرم گرچه لب تشنه ام اما به دلم افتاده جان دهم تشنه به یاد شه لب تشنه ترم گرچه بر روی زمین پا کشم از درد ولی شد تجسم غم آن کشته به پیش نظرم یاد تاراج حرم همره سیلی و لگد یاد آن پیکر زخمی ز پا تا به سرم ✍ .
. هم اسیر توام و هم ز اسارت سیرم دیده بگشا که گرفتار غل و زنجیرم دلم از ماتم تو معدن اندوه بود بی تو ای عشق قسم،از همگان دلگیرم نکشد جور فلک گر من خونین دل را آخر از داغ جگر سوز تو من می میرم این همه ظلم روا نیست به اولاد علی تو بگو چیست عزیز دل من تقصیرم؟ باید از دیده چکد خون دل و خون جگر تا که از حال اسیران تو شد تصویرم دوری از تو به خدا سخت بود بر زینب باورم نیست که هجران تو شد تقدیرم ✍ .
. صبرم به هر مصیبت و محنت سپر شده دانی چگونه روز و شبم بی تو سر شده از اینهمه بلا و مصیبت که دیده ام سهم دلم شراره و خون جگر شده آب از سرم گذشته و تنها و بیکسم یارم در این زمانه، دو چشمی که تر شده از بسکه تازیانه شده سهم دخترت تابی به تن ندارد و بی بال و پر شده اوج غریبی ام بِنِگر ای فلک کنون تنها انیس غربتم اشک بصر شده عباس کو تا که ببیند سنان و شمر با خواهر شکسته دلش همسفر شده ✍ .
. جز آن سر بریده به سر سایبان نداشت جایی بدون درد به جسمش نشان نداشت یک لحظه هم نشد که بگیرد امان ز شمر با آنکه بود خسته و جانش امان نداشت چون زینب فسرده و محزون و قد کمان در بند بند و سلسله ها کاروان نداشت میخواست تا که جان دهد ازغصه حسین افسوس دیگر آن تن رنجور جان نداشت از بس به جای اهل حرم تازیانه خورد حتی برای پا شدنش هم توان نداشت میدید حال دلبر و از غصه می گریست از فرط گریه سو دگر آن دیدگان نداشت خواهر میان سلسله اما برادرش غیر از فراز نیزه دشمن مکان نداشت میزد لگد به خواهر و سیلی به کودکان آن ساربان که رحم، چو شمروسنان نداشت ✍ .
. عج به زخم دل به جز از آه مرهمی نبود به جز فراق تو در سینه ها غمی نبود فراقت از دل ما برده شور و شادی را که جز فراق تو اندوه و ماتمی نبود چه کرده درد توایدوست بامن غمدار که بهر ناله توانائی دمی نبود روا بود که هماره بسوزم و سازم که درد دوری تو غصه ی کمی نبود بگوکه ناله کنم تابه کی،که بی وصلت؟ مرا تحمل حتی تبسمی نبود!! بیا و لاله ی رویت نشان گلها ده که از فراق تو گل را ترنمی نبود نظر ز ما تو مگیری که بی تجلی تو ز درد و غصه فراغی به عالمی نبود مرا به غیر تمنای از تو کاری نیست توئی همانکه مرا جز تو همدمی نبود قسم به نم نم اشک دو چشم غمبارت که فارغ از غم تو چشم پر نمی نبود ✍ .
. سلام الله علیها قوتی نیست به دستم که سرت بردارم دل ندارم که دل از چشم ترت بردارم مانده ام تا که چگونه غم بی خاتمه ای از دل خواهر خونین جگرت بردارم چه بهم ریخته اوضاع سرت،میترسم گردی از چهره همچون قمرت بردارم سرت اینجاست بگو پیکرت افتاده کجا تا که گلبوسه ای ازبال و پرت بردارم ای سفرکرده ببین دیده اشک افشانی از برای سفر همسفرت بردارم ✍ .
. ((رباعیات اربعین قسمت1)) چه رنجی از فراق تو کشیدم چه زهری از غم و داغت چشیدم بریدند چون سرت را ای برادر منم از هر دو عالم دل بریدم زده آتش به جانم ماتم تو کشد آخر مرا درد و غم تو الهی کاش میشد تا نبینم تن پر زخم و خون و درهم تو چکد خون از دوچشمان پر آبم عدویت خارجی کرده خطابم زجاخیزو سخن گو با مَنِ زار که من خونین دل از بزم شرابم به پیش پیکرت دشمن مرا زد دو دستم بسته بود و از جفا زد ز کوفه تا به سوی شام ویران مرا با کعب نی در هر کجازد چرا دیگر نمی آید صدایت شده پرپر تمام لاله هایت برادر جان ببین با قامتی خم رسیده خواهرت در کربلایت ببین خواهر ز داغت پیرتر شد شب و روزم چگونه بی تو سر شد مزارت را به آب دیده شویم که بی تو دیده ام همواره تر شد غمت آخر ز خواهر جان ستاند همیشه داغ تو در دل بماند دعا کردم که از بعد تو،زینب دگر در وادی دنیا نماند دوچشمانم زهجرت اشکباراست دلم از ماتمت اندوهبار است امان از سیلی مردان شامی برادر خواهرت نیلی عذار است خزان از من بهارم را گرفته همه دارو ندارم را گرفته دو عالم درد دارم از غم تو غمت صبر و قرارم را گرفته سخن گو با مَنِ افتاده از پا قیامت در دلم گردیده بر پا نشستم در کنار تربت تو کنم ناله به همراهی زهرا .......... قسمت2)) تمام لاله هایت ارغوانی ست قدم همچون هلالست وکمانیست هزاران درد دارم در دل اما غمم یاد لبان خیزرانی ست نمیشد باورم هجران و دوری چه مشگل بودبعد از توصبوری تنت افتاد بر خاک بیابان سرت افتاد در کنج تنوری نشد آخر بمیرم در بر تو نشد بوسم دوباره حنجر تو ز ظلم نیزه و شمشیر و خنجر نشد در بر بگیرم پیکر تو برایت تحفه آوردم برادر قدی از غم کمان و دیده ای تر ز سیلیِّ سنان و شمر و خولی رُخی دارم چُنان رُخسار مادر خمیده آمدم از کوفه و شام شنیدم از عدویت طعن و دشنام جسارت شد به رویت بر سر نی امان از سنگهای بر لب بام چسان گویم چه آمد برسرمن شکسته چون دلم بال و پر من ز بسکه تازیانه بر تنم خورد شده نیلی تمام پیکر من چه رنجی شد نصیب کاروانت چه وسعت داشت درد بیکرانت الهی بشکند دستی که از کین سرِنیزه فروکرد بر دهانت چهل منزل سرت روی سَنان بود نشان سنگ بر رویت عیان بود تو قرآن با لب خشکیده خواندی جواب خواندن تو خیزران بود غمت در این دلم کاشانه کرده دو عالم درد در دل خانه کرده سه ساله ماند در کنج خرابه دلم یاد غم دردانه کرده غمت آتش زده بر حاصل من فراقت خون نموده این دل من به هر درد و مصیبت صبر کردم ولی داغ تو گردد قاتل من ✍ .
. تو جلوه نور سرمدی یا حیدر آئينه ی ذات احدی یا حیدر یک قطره زاوصاف تولیله المبیت حقا که وصی احمدی یا حیدر .
. عج ای گل گلزار شه عالمین ای به حسین بن علی نور عین ای هدف خلقت کون و مکان مالک ملک دل و صاحب زمان منجی انسانیت و بندگی عشق به تو مایه ی سرزندگی رشته جانهاست به دستان تو عرش خدا گوشه ی دامان تو نفحه ی صورت به فرمان تو هر دل دلداده به قربان تو عطر جنان در طلب بوی تو باغ جنان در هوس روی تو حسن خداوندی و پور حسن جلوه ی حق، آینه ی ذوالمنن با دل بیگانه توئی آشنا با همه ای لیک تو نا آشنا روح خدا در تو تجلا گرفت وجه خدا در تو تماشا گرفت عشق به تو عاشق و وابسته است دل به تو دلداده و دلبسته است گوهر یکدانه ی زهرا توئی دلبر دردانه ی طاها توئی ای به سماوات فروزان قمر تاج سر حضرت خیر البشر کی کنی از کوچه ی دلها عبور کعبه بود چشم به راه ظهور منتظران همه در انتظار ازغم هجران تو در احتضار کی به فراقت تو دهی خاتمه العجل ای منتقم فاطمه ذکر لب فاطمه نامت بود چشم قیامت به قیامت بود ندبه هر جمعه صدایت کند مسجد و محراب دعایت کند صبر ز کف رفته ز هجران تو خون چکد از دیده ی یاران تو ای ثمر نخله ی طوبا، بیا گل پسر حضرت زهرا، بیا خونجگر از غربت مذهب، بیا زنده کن مکتب زینب، بیا گریه کن شاه شهیدان، بیا ناله کن کشته ی عطشان، بیا آه، بیا ای به فدای غمت کرببلا منتظر مقدمت ✍ .