eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
6هزار دنبال‌کننده
270 عکس
204 ویدیو
44 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. سلام الله علیها ای همسر مکرمه ی مصطفی مرو پیشم بمان و جانم محمد بیا، مرو با رفتنت غریبی من را چه میکنی؟ ای تکیه گاه بیکسی هل اتا مرو دردانه ات بدون تو جان می‌دهد، بمان ای آشنا به غصه ی درد آشنا مرو مرهم برای زخم فراقت مرا که نیست غیر از نوای ناله و سوز و دعا، مرو این خانه را ز غصه مکن غصه دار خویش شور و صفا مبر تو ز ماتمسرا، مرو اینگونه ای که عزم سفر کرده ای بدان این دل بود ز بعد تو بیت العزا مرو رحمی به حال دختر خونین دلت نما رحمی به قلب زار و حزینش نما، مرو تابی برای داغ تو ما را نمانده است سخت است بار داغ تو بر شانه ها مرو مرگ مرا ز رفتن خود از خدا بخواه دیگر مخواه رفتنت از بین ما، مرو .
. عالم همه قطره اند و دریاست حسن(ع) پا تا به سر آئینه ی زهراست حسن(ع) با دست تهی ز خانه اش کس نرود زیرا که کریم آل طاهاست حسن(ع) ✍ .
. عج الله چون قطره ای که در پی  دریا روان شده ای بی نشان، نشان تو جویم به هر کجا مقصد زیارتست و شفاعت بهانه هست میگردم از پی ات که زیارت کنم تو را باآنکه کوته ست دستم وخرماست بر نخیل دارم امید، تا که بخوانی شبی مرا یک گوشه از نگاه تو کی قسمتم شود جانم به لب رسیده ، نشد قسمتم چرا؟ حالم خراب و دل شده ویران سرای درد دردم زیاد و نیست بر این درد دل دوا بیمارم و طبیب توئی ای مسیح عشق این بنده را به گوشۀ چشمی بده شفا ✍ .
. ایام امامان بقیع علیهم السلام ما مشتری و گرمی بازار بقیعت تو قبله ای و کعبه خریدار بقیعت جز کوی تو ما را نبود منزل و جائی این دل شده دربند و گرفتار بقیعت کم نیست غمی را که غمت داد به عالم چون کعبه دو عالم شده غمخوار بقیعت تنها نه زمین بلکه همه عالم هستی از غربت تو گشته شرربار بقیعت سوز دل عشاق جگر سوخته ی تو چون شمع شب افروز شب تاربقیعت مهتاب شب تار کشد ناله ی جانکاه بر ظلمت و تاریکی غمبار بقیعت خاکی که گرفته ست به بر قبر شریفت اکسیر حیات است به زوار بقیعت اشکی که از این دیده بریزد ز برایت مانده ست نشان بر در و دیوار بقیعت دل داده مسیحا به تو و از تب داغت بیتاب شده ست و شده بیمار بقیعت با آنهمه اندوه که در کرب و بلا هست خود کرب و بلا گشته عزادار بقیعت ✍ .
. علیه السلام آید شمیم کرببلا از مزار تو ایمان و بندگی خدا بود کار او ایثار و رادمردی و مردانگی بود تا روز حشر، عبد تو و جانثار تو جور فلک هماره تو را هم نشان گرفت در دام رنج ومحن بود روزگار تو با آنکه شهر مکه پر از شرک و کفر بود پایبندی ات به دین خدا بود افتخار تو نازد به سجده های تو سجاده های نور دارد نشان ز فیض عبادت عذار تو صبر از کف نبی خدا برد ماتمت از داغ جانگداز تو دلهاست زار تو نیزه درید پهلویت ای پهلوان عشق بر خاک تیره زد، همه ی اقتدار تو آنقدر ماتم تو جگرسوز و سخت بود تا روز حشر عالمیان بیقرار تو در حیرتم که مثله نمودند چرا تو را کردند خزان ز کینه و ظلمت بهار تو شکر خدا که خواهر غم پرورت ندید بر پیکر تو زخمهای آشکار تو شکرخدا که خواهرخونین دلت ندید برروی خاک داغ زمین احتضار تو اما چه گویم از تن صدپاره ی حسین بسیار زخمهای او ز زخمهای بیشمار تو ✍ .
. علیه السلام بر صورتم که آینه ی وجه فاطمه ست سیلی به پیش دختر درد آشنا مزن با دسته بسته می بریم،نیست غصه ای ضرب لگد به روی تنم بی هوا مزن برمن بگو هرآنچه که خواهی،ولی بیا دیگر سخن ز مادر قامت دوتا مزن با ناسزا و طعنه و دشنام های خود آتش دگر به زاده ی خیرالنسا، مزن دیگر نمانده تاب و توانی به تن مرا اینقدر تازیانه بر بدنم، بی حیا مزن آتش ز سوز زخم زبان های خود دگر بر من که خونجگر شدم از غصه ها مزن چشمان پر ز آب من از داغ دیگر است از غصه های کشته ی کرببلا،مزن خواهر ز روی تل به برادر خطاب کرد پیش نگاه مادرمان دست و پا مزن ای شمر بی حیا، به لبانش نگاه کن خنجر به روی حنجر خون خدا مزن چیزی نمانده از بدنش، لااقل بیا رأس بریده را به سر نیزه ها مزن ✍ .
. عج ماه من پرده برافکن که تماشات کنم یک نشانی بده تا آیم و پیدات کنم دل غمدیده نشد فارغ از این هجرانت جلوه ای کن که دل غمزده شیدات کنم اگر از کوی توآید خبری، تا همه عمر دل محنت زده را طعمه صحرات کنم ای به قربان تو و خال تماشایی تو کی شود جان به فدای رخ زیبات کنم از کدامین گذری می گذری تا دل را فرش خاک قدم و خاک کف پات کنم نرگس مست تو بیتاب کند عالم را نگهی کن، که نگه بر تب چشمات کنم حسرتی مانده به دل از غم نادیدن تو تو بیا تا که علاج از پی هیهات کنم صدف چشم من ازهجرتوگوهربار است گوهرخون شده ازاشک، به دریات کنم ✍ .
. عوض آنکه شوم گرمی بازار،تو را یا دراین معرکه هجر شوم یار،تو را چه بگویم که خجالت زده ام از آنکه مَنِ بیچاره شدم باعث آزار، تو را ✍ .
. عج الله من بی پناه آمده ام در پناه تو دلخسته آمدم به امید نگاه تو آواره ام ببین و بیا از وفای خویش راهی نشان بده که بیایم به راه تو آلوده ام اگر چه، تو دست مرا بگیر از پا فتاده دربه درِ رو سیاه تو پشت درت نشسته ام و زار میزنم دارد امید، نوکر پر سوز و آه تو پایان نمی‌دهی تو به چشم انتظاریم کی دیده بیند آن رخ بهتر زماه تو شرمنده ام که گریه به عصیان من کنی باید که من بگریم و نبود گناه تو آدینه های رفته ی هر هفته میشود از بهر بیکسی و غریبی گواه تو هر شب برای کرب و بلا گریه میکنی آخر بساط گریه شود قتلگاه تو ✍ .
. علیه السلام دل را دخیل بسته ام امشب به خانه ات چون طائری بهانه کنم آب و دانه ات سوی تو آمدم که به جزتو پناه نیست من آمدم چو طائر بی آشیانه ات روزم به گریه میگذرد در حرم که تو رزقی مرا دهی ز عطای شبانه ات از بس کریم و بنده نوازی تو ای رضا هر جا که رو کنم ز تو گیرم نشانه ات هر بار باری از سر دوشم گرفته ای یکبار هم نشدکه بار بگیرم ز شانه ات نامت هماره بر لب و یادت امید من تقصیر این دل است که دارد بهانه ات با آنکه کمترینم و لطف تو هم زیاد چیزی بده به سائل خود از خزانه ات افتاده ای به خاک و به لبهات ذکر دوست شد نام فاطمه دم آخر ترانه ات هفت آسمان اگر که بگریند خون دل جا دارد از برای غم بیکرانه ات ✍ .
. (( امام رضا علیه السلام)) بر روی خاک حجره دگر دست و پا مزن پهلو به دست،مادر خود را صدا مزن راضی مشو که مادر تو خو نجگر شود ناله ز سوزش جگرت ای رضا مزن از آتشی که پیکرت از تاب برده است آتش به جان اهل زمین و سما مزن دیگر بس است،ای ز دو عالم غریبتر با غربتت شراره به واغربتا مزن قامت کمان نموده اگر غصه ها تو را دیگر تو ناله در بر قامت دوتا مزن با کام تشنه روی زمین،رو به قبله ای ای قبله حرفی از غم کرببلا مزن حرفی تو از مصیبت آن شاه سر جدا حرفی دگر ز پیکر و سر نیزه ها مزن ✍ .
. امشب ای دل دیده را از شوق بارانی کنید امشب ای جان از شعف،مستی طوفانی کنید غصه و غم را درون سینه زندانی کنید خانه ی دل را چو عرش حق چراغانی کنید کوچه و بازار را از نور،نورانی کنید شب شب شادیست،بامحبوب همخوانی کنید عالمی را با نوای عشق روحانی کنید خانه ی دلدار را تا صبح دربانی کنید موسم دامادی یارست،دست افشانی کنید فاطمه امشب انیس خانه ی حیدر شده مرتضی سرمست از پیمانه ی کوثر شده گو خماران را که فصل باده و پیمانه شد فصل سرمستی جام و ساقی و میخانه شد موسم دلدادگی و باده ی مستانه شد هرکه شد پابند این خانه زغم بیگانه شد هر گدا آمد ، مقیم این در و کاشانه شد سائل آمد با امیدی سائل این خانه شد مرغ دل پابست شور وجلوه ی این لانه شد لیلی از حُسن جمال یار ما دیوانه شد زلف آشفته اسیر پنجه های شانه شد هرکه آید جود و اکرام و عطایش میدهند دردمند آید به پشت در دوایش میدهند از صدای هلهله کَر گشته گوش عرشیان نام حیدر،نام زهرا،شد طنین قُدسیان در تمنّای صله صف بسته اند کرّوبیان آسمان ها درشعف،سرگرم شادی حوریان بوی زهرا و علی دل برده از افلاکیان نور می بارد چو باران از سماء بر فرشیان زر شده امشب تمام خاک بهر خاکیان جنت اعلی شده هر گوشه از روی زمین میکشد فریاد از فرط شعف روح الامین یا علی امشب تو مهتابِ همه دنیا شدی در کنار فاطمه بَه بَه عجب زیبا شدی آبرو بخش تمام خلق و مافیها شدی بهر ما نه،بلکه بر کون و مکان مولاشدی بیکران تا بیکران چون بیکران دریا شدی دلبر و دلداده ی انسیه ی حورا شدی چون ستاره،روشنیِّ خانه ی زهرا شدی روشنی بخش دو چشم حضرت طاها شدی پای تا سر رونمای خالق یکتا شدی حوریان از بهر داماد نبی دف میزنند از برای نوعروس مرتضی کف میزنند آسمان امشب بلاگردان زهرا و علیست(ع) ماه امشب،چهره ی تابان زهرا و علیست(ع) عرش امشب،وسعت میدان زهرا و علیست(ع) جبرئیل امشب مدیحه خوان زهراوعلیست(ع) هرمَلَک با خنده دست افشان زهرا وعلیست(ع) هرکه رابینی دخیل خوان زهرا وعلیست(ع) عالمیّ و آدمی مهمان زهرا و علیست(ع) آنچه شد دل روی دل،دستان زهرا و علیست(ع) شب شب پیوند روح و جان زهرا و علیست(ع) فاطمه لبخند بر لبخند مولا میزند مرتضی با عشقِ زهرا دل به دریا میزند جنت و رضوان شده حیران بوی فاطمه(س) ماه گردون مات و سرگردان ز روی فاطمه(س) عالمی لب تشنه ی جام و سبوی فاطمه(س) رشته وصل است تا رب،تار موی فاطمه(س) دست هر افتاده از پائی به سوی فاطمه(س) هر گرفتاری توسل بسته سوی فاطمه(س) هر دل آواره، آواره به کوی فاطمه(س) نقل هر بزمی ست امشب گفتگوی فاطمه(س) مصطفی دلباخته بر خلق و خوی فاطمه(س) تا دل حیدر به جان فاطمه وابسته شد عقد زهرا و علی در آسمانها بسته شد یا رسول الله ما جمله گدای حیدریم(ع) سائلان لطف و احسان و عطای حیدریم(ع) در پی نان و نوائی،بینوای حیدریم(ع) جملگی حلقه به گوشان سرای حیدریم(ع) همصدا با هیبتِ شور و صدای حیدریم(ع) از همه بیزار و دل رانده،برای حیدریم(ع) جان نثاروجان فشان وجان فدای حیدریم(ع) عاشقان عرصه ی مهر و ولای حیدریم(ع) طائران پر گشوده در هوای حیدریم(ع) مهر زهرا،حب حیدر،تا ابد در قلب ماست بی ولای مرتضی و فاطمه بودن، جفاست حیف از بعد نبی ظلم و ستم بیداد کرد دشمن از کینه مسیر فتنه را ایجاد کرد خانه ی جور و جفا را خصم دین آباد کرد هرچه شد شرک و نفاق و کینه و الحاد کرد ظلم و جورِ بیشماری بدتر از شدّاد کرد بیکسی را سهم حیدر،آن نماد داد کرد سهم زهرا پشت درب سوخته فریاد کرد خاطر اهل حرم را در حرم ناشاد کردی ظلم در شام بلا بر زینب و سجّاد کرد بعد پیغمبر مسیر هر جنایت باز شد موسم پژمردن باغ نبی آغاز شد ✍ .