eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.7هزار دنبال‌کننده
255 عکس
157 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. مسندنشین عالم بالا خدیجه فخر قریش و همدم طاها خدیجه ام الائمه مادر زهرا خدیجه مادربزرگ زینب کبرا خدیجه اسلام ما مدیون اسلام خدیجه است هرجا علی گفتیم پیغام خدیجه است با جان و با دل جور دلبر را کشیده با شانه اش بار پیمبر را کشیده با چشم گریان، آب کوثر را کشیده با نور ایمان، نور حیدر را کشیده آنگونه که تسبیح با نخ سودمند است دین خدا هم با خدیجه سربلند است او که همان اول به داد غم رسیده وقت گدایی یادش افتادم، رسیده از برکت او خرجی ما هم رسیده با نیت خیرش به ما پرچم رسیده بر دین و دینداری خود پابندمان کرد از مال خود بخشید و ثروتمندمان کرد تحریم کردند از شقاوت مرد او را دیدند نزدیکان بی بی طرد او را هی مسخره کردند آه سرد او را مردم نفهمیدند اصلاً درد او را آن بانوئی که کنیه، ام المومنین داشت مثل امیرالمومنینش درد دین داشت صدیقه شد زهرا پس از مادر که رفته همدرد مولا بوده پشت در که رفته حتماً علی را دیده بی لشکر که رفته چون شوهرش حیدر شده حیدر، که رفته انداختند او را کنار در که میسوخت میسوخت او هم با علی، حیدر که میسوخت او را زدند آنجا که با غم خو بگیرد نگذاشتند آئینهء ما رو بگیرد فرصت نشد که دست بر به پهلو بگیرد یا راه آتش را به سمت مو بگیرد وقتی صدای رنج مادرها زیاد است یعنی مصیبت های دخترها زیاد است ای وای از غم، از پر آتش گرفته از ماجرای دختر آتش گرفته از غصهء موی سر آتش گرفته زینب کجا و معجر آتش گرفته روی کلام او به آقای نجف بود با خولی و شمر و سنان دیگر طرف بود ای وای از آن شب، از شب درد و بلاها گم شد میان سم مرکبها صداها آتش گرفته دامن ناموس طاها می رفت زینب در پی طفلان کجاها او که عزا هم داشت از داغ برادر می زد به قلب شعله ها مانند مادر می سوخت خیمه، آه زینب سوخت از درد چشم کسی این صحنه را طاقت نیاورد بازادهء زهرا ببین دنیا چه ها کرد سر از تنور خانهء خولی درآورد باید به پای غصه هایش مُرد امشب با دست بسته تا کجاها رفت زینب! ۱۴۰۱ ........................................................................ گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein
. آورده ام امشب غم پنهانی خود را بر شانه شب قدر پریشانی خود را رفتی و نگفتیم همین قدر که داریم از برکت دست تو مسلمانی خود را در سجده نبخشیده کسی جز تو به این خاک در راه خدا گرمی پیشانی خود را آیا چه بر اسلام گذشته است که برده از خاطر خود خاطره ی بانی خود را ایمان به تو و مادری ات هر که ندارد فریاد زده وسعت نادانی خود را پنهان مکن ای ماه دعا در دل این شب از قبله ی دل صورت بارانی خود را یک عمر به امید عطای تو نشستیم پس جمع مکن سفره ی مهمانی خود را بر چهره ی زهرای خودت خوب نظر کن بسپار به خاطر غم پایانی خود را .............................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein
. ای مصطفی را همسر و یار وفادار ای آنکه احمد را تو بودی یار و غمخوار فخرت همین بس مادر زهرا تو هستی ای نام ام المومنین بر تو سزاوار هم مال و هم جانت رهین دین حق شد هم پای پیغمبر بسی دیدی تو آزار از باده رنج و بلا هم نوش کردی غم دیدی و شکوه نکردی با دل زار از ثروت تو پشت دین گردید محکم بر این پیمبر بارها کردست اقرار در ماتمت قلب پیمبر شعله ور شد عرش خدا هم از غمت گردید عزادار عمری صفا دادی به گلزار پیمبر با رفتنت عشق و صفا رفت از گلزار اما تو رفتی و نبودی تا ببینی زهرای خود را در میان درب و دیوار تو رفتی و اما نبودی تا ببینی بر پهلوی زهرا اصابت کرد مسمار روز دهم از ماه رحمت پر گشودی پرواز کردی تا به سوی بزم دادار اما نبودی روز عاشورا ببینی داغ حسین و اکبر و داغ علمدار گر چه کفن از بهر تو آمد ز جنت اما حسینت بی کفن گردید و بی یار از بسکه زخم تیغ و نیزه بر تنش بود بر جسم پر خونش نماند،یک عضو بی خار آه از همان ساعت که زینب دست بسته آمد به همراه اسیران سوی بازار ای فاطمه سوگند بر قدر و جلالت بی مادری سخت است بین خیل اغیار ✍ ............................................................... گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein
. علیهاالسلام بالاتر از بالایی و بالانشینی هرچند با ما خاکیان روی زمینی شایستۀ وصف زبان کردگاری نه درخور توصیف‌های این چنینی حُسن تو محض با پیمبر بودنت نیست قبل از مسلمان بودنت هم بهترینی انگشتر پیروزی دین خدا را تو با بهای جان و اموالت نگینی طرد تو از سمت قریشی‌های مکه باعث نشد یک لحظه هم از پا نِشینی نام تو از لب‌های پیغمبر نیفتاد در هر کجا همراه ختم المرسلینی «مثل فدک نام تو را هم غصب کردند تو بهترین مصداق اُم المؤمنینی» این روزهای آخر عمر خودت را هر روز با یک غصۀ تازه قرینی رخسارۀ تو رنگ رفتن را گرفته احساس تلخ لحظه‌های واپسینی در چشم‌هایت اشک حرف درد دارد انگار از یک قصّۀ دیگر غمینی دلواپس غم‌های بی‌پایان زهرا بعد از فراق رحمةٌ للعالمینی... ای کاش بودی تا در آغوشش بگیری وقتی که آن‌جا گفت: یا فضّه خذینی .................................................................. گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein
. دلت خلوت عشق پاک پیمبر همه هستی ات را به او هدیه کردی کسی جز خدا و محمد نداند که در راه توحید و ایمان چه کردی ? همین بس به شان و مقام تو بانو که جبریل آورده از حق سلامت رسولی که خلق عظیم است خلقش هماره به نیکی ستوده مرامت همان روز اول دل عاشقت را چه زیبا به دست پیمبر سپردی و با صدق و اخلاص و ایمان و ایتار دل مصطفی را خریدی و بردی و چون دید شایسته ای و سزاوار خدا هم به تو کوترش را عطا کرد دل پاک تو شد صدف ای خدیجه زلالی ترین گوهرش را عطا کرد سلام ای طلوع نجابت ، نگاهت سلام ای تجلای ایمان خدیجه به صدق و صفای تو شد بانوی عشق که داده تلاش محمد نتیجه خدا آبرویی به تو داده بی بی که رشک تمام زنان بهشت است به ام ابیها شدی مادر ، انکه اشارات او ، معنی سرنوشت است به نیکی تو را یاد می کرد با اشک رسول خدا چون که نام تو می برد و شد سال اندوه ، سالی که رفتی دل. خسته اش در فراق تو افسرد ................................................................. گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein
. عمریست دل تو خانه ی غم باشد چشمان تو سرچشمه ی زمزم باشد امشب همه در غربت تو گریه کنند بانی عزا رسول خاتم باشد دادی همه هست خویش در راه خدا پس هر چه دهد خدا به تو کم باشد تو مادری و شفاعت ما محشر بر یک نخ چادر تو محکم باشد روزی همه جلالت صورت توست در چهره زینبت مجسم باشد این زود یتیم گشتن دخترها ارثیه مادر دو عالم باشد آن روز کجایی که ببینی زهرا در پشتِ در و اسیر ماتم باشد چون درد زنانه بود از فضه بپرس خوب است کنیز خانه مَحرَم باشد امشب که برایتان کفن آمده است بشمار گمانم که یکی کم باشد در این دَهُمِ ماه دلِ ما فکرِ عصر دهم ماه محرم باشد آن روز بدون سر تنی در گودال پاشیده ز هم چه نامنظم باشد یک مشت دهاتی و یک تکه حصیر تشییع تن شاه دو عالم باشد امشب همه یاد پیکری پامالیم امشب همه یاد غارت گودالیم پیراهن دست دوز مادر بردند هر چیز که بردنیست لشکر بردند خولی و سنان میان خورجین هاشان تا کوفه شبانه دو سه تا سر بردند دنبال سرِ بدون عمامه شاه سوغات برای خانه زیور بردند با گریه گلایه کرد یک دختر و گفت ای عمه ببین چگونه معجر بردند انگشتر و انگشت زره پیراهن حتی به خدا لباس اصغر بردند ................................................................. گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein
. در امر رسالت رسول مدنی ایثارگری بوده و یک‌ شیر زنی هر آنچه که داشت داد در راه خدا تا دین نبی شود در عالم بر پا باصبر و متانت و دل شیدایش یک لحظه نبوده غافل از مولایش در راه پیمبرش وفاداری کرد هنگام غم و مصائبش یاری کرد از روز نخست دل سپرده به نبی شد همدم و مونسش به مانند علی او هم چو محمد از جفای کفار آسوده نبود و دیده ظلم بسیار با لطف خدا خدیجه ی کبری شد محبوبه ی حق و مادر زهرا شد در راه شریعتش فدا شد جانش شد فخر زنان عالم از ایمانش در پیش خدا عزیز چون فاطمه است شایسته ی تکریم و ثنای همه است ................... در منقبت و رحلت حضرت خدیجه کبری (س) ------------ ای مادر مؤمنین خدیجه کوشیده به راه دین خدیجه بانوی بزرگوار اسلام دلجوی نبی و یار اسلام ای رفته به سوی حق به هر گام وی خاطر احمد از تو آرام همدوش نبی میان توفان طی کرده طریق عشق و ایمان ای از رخت آفتاب پیدا دامان تو بود مهد زهرا زهرای تو هم مه تمام است هم مادر یازده امام است ای گشته نثار هست و بودت ایثار و گذشت در وجودت ای زندگی ات قرین اسلام بانوی نخست دین اسلام آسوده دل از تو بود احمد همواره تو را ستود احمد ای در بر حکم دوست تسلیم شایسته ی احترام و تکریم ای همدم مصطفی به هر غم بودی تو به سر عشق محرم ای برده غم از دل پیمبر روشنگر محفل پیمبر آنجا که دل تو را شکستند پیشانی مصطفی شکستند در بزم تو دل صنوبر آورد یک گل غزل معطر آورد ای همسر با وفای احمد وی کرده طلب رضای احمد احمد همه جا صدای ایزد تو در همه جا صدای احمد ای ریخته گوهر دل خویش تا آخر جان به پای احمد دادی به رهش ز شوق هستی یعنی که تویی فدای احمد خاتون سرای عصمتی تو ای آینه ی صفای احمد از هر که رسد به تو جفایی باشد به یقین جفای احمد هر کس که شود گدای کویت گردیده ز جان گدای احمد شد عرش نشین عشق " یاسر " هر دل که شد آشنای احمد ** محمود تاری «یاسر»✍ ................................................................. گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein
. مولاتی یا ام المومنین راحت بخواب مادرِ زهرا  کفن که هست شمعی اگر که نیست ولی اشکِ من که هست قسمت نشد عروسیِ زهرا برای تو حالا پس از تو قسمتِ ما سوختن که هست لالایی تو نیست  بجایش یتیم وار تا صبح آهِ دخترکی دلشکن که هست گیرم کسی کنار مزارت نایستد حداقل برای من اینجا  وطن  که هست بعد از من و تو غربتِ این خانه دیدنی است از این به بعد روضه‌ی این پنج تن که هست خیلی برای فاطمه دلشوره داشتی راحت بخواب  بعدِ تو با او حسن که هست   یک روز می‌رسد که ببینیم کربلا بالای نیزه یک سرِ دور از بدن که هست هرکس که آمده است به دنبال غارت است دل‌خوش مکن به اینکه  تنش پیرهن که هست چیزی نمانده است برای  سوارها چیزی نمانده است  ولی تاختن که هست می‌خواست ساربان برود دست پُر ، حسین با دست اشاره کرد عقیق یمن که هست  دیگر رُباب هم پی طفلش نمی‌دود تا بِین راه حرمله ی بد دهن که هست.... (حسن لطفی ۴۰۱/۰۱/۲۲) ✍ ................................... گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein
. بی تاب لقاییم الهی بخدیجه دنبال فناییم الهی بخدیجه ما را برهان از قفس عُلقه به دنیا تا پر بگشاییم الهی بخدیجه جمعیت درمانده و بیچاره شنیدی؟ آن طایفه، ماییم الهی بخدیجه یک سوم مهمانی خوبت سپری شد محتاج عطاییم الهی به خدیجه شرمنده از اعمال خطاییم، مدد کن تا توبه نماییم الهی بخدیجه اذنی بده تا باز سوی مرقد سلطان با گریه بیاییم الهی بخدیجه محروم ز نوریم، خدا مرحمتی کن دلتنگ رضاییم الهی بخدیجه لطفی بکن امسال شب قدر ببینیم در کرب و بلاییم، الهی بخدیجه محتاج عطا و کرم مادر زهرا در هر دو سراییم الهی بخدیجه از اشک یتیمیِ غریبانه ی زهرا در حال بکاییم الهی بخدیجه ** هر جا سخن از روضه و از داغ حسین است با آل کساییم الهی بخدیجه با یاد غم غارت انگشتر ارباب مشغول عزاییم الهی بخدیجه عمری است که دلخون و پریشان شده از آن... انگشت جداییم الهی بخدیجه شاعر: ✍ .................................... گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein
. واژه ها در محضر مادر شد این گونه وزین مریم و اسیه در ملک خدیجه خوشه چین عاشقانه شعر میگویم برای مادرم آن که زیر پای او افتاده جنات برین جز صفای عشق و نور حق از این دنیا نخواست تا ابد مدیون  زحمت های  این زن مانده دین اولین و آخرین کفو رسول الله بود معدن رحمت برای رحمت للعالمین آنکه میگوید نبی اِنّی رُزِقتُ حُبَّها از غبار مقدمش برداشت رزقش را زمین هم نشین و هم نفس با اشرف پیغمبران دامنش هم میشود این گونه زهرا آفرین نسل نور آمد پدید از دامن طاهاییش هیچکس جز او نخواهد بود ام المومنین ✍ .
. هر شب قنوت او مسیر کهکشان می شد یک راه نوری از زمین تا آسمان می شد آری خدیجه هم مطهر هم معطَّر بود پس آب در دستش گلاب و زعفران می شد تا "یا رسول الله" از لبهاش برمی‌خاست آقای او، سر تا به پای خویش، جان می شد او تا قیامت سربلند از ابتلائات است حتی اگر صدبار دیگر امتحان می شد من مطمئن هستم اگر عمرش به دنیا بود مادربزرگی بی نهایت مهربان می شد خواندند ام‌المؤمنین او را، ولی ای کاش این ذکر نورانی، فرازی از اذان می شد یا مصحفی از عرش نازل می‌شد و در آن هر آیه اش مدح عیان او بیان می شد او سوره‌ ی مهر است و قلبش آیه ی نور است هر شب قنوت او مسیر کهکشان می شد سلام_الله_علیها ‌
. به زبان‌بریده کجا رسد صفتی به مدح و ثنای او که خداش هرچه طلب کند به کمال داده برای او ز زبان خاتم مرسلین همه وقت کرده دعای او صلوات آدم و خاتم آمده‌ است جمله صلای او چه زنی‌ست او که به مدحتش فلک آفریده خدای او شده‌است جاذب لطف حق ، چو به مهر ذرّه‌ی لاحقه نرسد به جلوه‌ی نوری‌اش رشحات ظلمت زاهقه چه کلیمه‌ای‌ که دهد بیان ز عدم در انفس ناطقه چه زجاجه‌ای‌ست که از خودش بدمد لوامع مُشرقه ملکوت و ملک خدای را به عیان رسانده ضیای او چه غمش هر آنکه شفیعه‌اش بشود به محشر داهشه به مقام خلد برینی‌اش نه منازعه نه مناقشه نگرفته‌اند مقام او به معاجله به مهامشه به خدا که زَهره‌ی قرب او نه به حفصه هست و نه عایشه که نشیند از ره غدر و کین به دل رسول به جای او سخن از کسی شده در میان که نبی‌ست گرم ستودنش مَلِک‌ست قاری فضل او، مَلَک‌ست محو سرودنش عدم‌ست زاده‌ی بود او و وجود طفل نبودنش ‌که شده‌ست بسته به نور حق همه صبح دیده گشودنش حسن‌ست شمس مضیّ او و حسین بدر دجای او به خدا که دار و ندار او بدهد نشان ز عدالتش احدی نبوده ز مکّیان به نجابتش به اصالتش احدی نجسته مشابهش احدی ندیده جلالتش چو گشود خاتم مرسلین دو لب از برای رسالتش چه زنی به غیر خدیجه گفت بلی به دین و ندای او چه زنی‌ست مادر فاطمه، چه زنی‌ست همسر مصطفی که به همرهی، که به همسری، شده نیم دیگر مصطفی نه به مال بلکه به جان خود شده یار و یاور مصطفی که مناقبش شده بازگو ز لب پیمبر مصطفی متراکم آمده خیرها به چهارگوش سرای او به گره‌گشایی لطف او نه مقیَّدی نه مقیِّدی شده لحظه‌لحظه‌ی بودنش جلوات عزّ مُمَجِّدی نرود مواصف جود او به خفا ز جور معتمدی چو نباشد آیه‌ی سلم او چه مطهَّری چه موحِّدی؟ مگر اینکه خلق دعا کند به طراز قبله‌نمای او چو نماز او بشود حکم نبود مصلّی دیگری به خدا نگویم الی الابد سخن از تولّی دیگری که دهد موالی همسرش به نبی تسلّی دیگری چو صفات و ذات جلال حق بدهد تجلّی دیگری شده مهر و ماه نشانه‌ای ز فروغ جود و سخای او به ازل چو آینه‌ی «ألَستُ بِرَبّکم» شده صیقلی به مطاوعت ز مقام او چو رسول گفته‌ام از بلی چو گشود احمد مصطفی در سرّ مصحف منجلی به خدا که غیر خدیجه‌اش به خدا قسم به جز از علی نشده‌ست مطلع آدمی ز رموز غار حرای او صفت کمال خدیجه را چه به شعر ناقص همچو من که چهارده دم کبریا به مدیحه‌اش شده در سخن ظُهِرَت یَنابِعُهَا العُلاةِ مِنَ الخَفاءِ إلَی العَلَن به کدام زن به جز از خدیجه رسول حضرت ذوالمنن همه ساله کرده ز تعزیت به برش لباس عزای او؟ .
. سلام_الله_علیها اولین بیت شد این مصرع بسم الله است قلم از آنچه در افکار من است آگاه است پُر مضمونم و بیت الغزلی در راه است صحبت از حضرت خورشید، سخن از ماه است باز کرده ست اذان حنجره ی مأذنه را تا شب و روز بخوانم پسر آمنه را باغ در رویش خود فصل بهاری دارد عشق در اوج جوانی است، قراری دارد نور در حجله ی عشق آمده کاری دارد پسر آمنه تنهاست؟ نه، یاری دارد بَه به این وصلتِ فرخنده پی و ختم به خیر در خورِ همسری عشق، خدیجه ست نه غير همسر بی بدل حضرت طاها او بود لایق مادری اُمِ ابیها او بود نور را آینه هرآینه تنها او بود مصطفی آن همه تنها شد اما او بود با وجودش به نبی هیچ غمی غالب نیست تا خدیجه است غم از شعب ابیطالب نیست السلام ای که در این شعر سرانجام تویی مصطفی را تو دلارامی و آرام تویی دینم از اوست ولی پایه ی اسلام تویی ای غریبی که پر از نامی و گمنام تویی به مقام تو چه اندازه حسادت بردند لقب خاص تو را نیز به سرقت بردند ما کجا و سخن از مدح تو با این دل پُر شرمگینم که نداریم کلامی در خور ما که گوهر نشناسیم چرا سُفتنِ دُر خرج دین شد همه ی مال تو اُشتر اُشتر وای برما و بر این شیوه ی مهمانی ما شده سرمایه ی تو خرج مسلمانی ما گفتم از مدح تو از روضه ات اما کمتر رفتی و ماند غمت روی دل پیغمبر دخترت فاطمه جان داد پسِ آتشِ در مجتبی آه کشید از دلش از سوز جگر آمد از عرش برای تو کفن، طیب و پاک نوه ات کرببلا بی کفن افتاد به خاک ✍ پی نوشت : "سرمایه ات خرج مسلمانی ما شد حق مسلمانی ما با تو ادا شد... شاعر: .
. السلام علیک یا خدیجه القرا علیها السلام بانوی توحید مادرفاطمه وجده ی سادات تویی همسر ختم رُسل بانوی جنات تویی شرف ومعرفت وجلوه ی ایثار زتوست افتخار وشرف وعزت سادات تویی اولین بانوی کانون خدا جویانی جان توحید تویی، روح مناجات تویی مُحرم کعبه ی دل، محرم اسرار وجود سعی دین را تو صفا، قبله ی حاجات تویی برکات تو به اسلام بقا بخشیده است چشمه سار کرم و،چشمه ی خیرات تویی پیکردین اگراز جهل جراحت دیده است آنکه شد مرهم این زخم وجراحات تویی آن که با عرض سلامی به حضورش ،یزدان کرده برحضرت او فخرو مباهات تویی مریم وهاجروحوا به مقامت نازند آن که ازمنزلتش گشته جهان مات تویی شعله داغ تو برجان پیمبر افتاد آن که داغش زده آتش به سماوات تویی بعد تو ای گل ایثار ،رسول اکرم آن گلی را که کند یاد به کرات تویی جان زهرا نظری کن به «وفایی» درحشر که شفیع همه در روز مکافات تویی ✍ ‌.
. همان دینی که شد مدیونت از شعب ابیطالب بر عالم کرده تکریم تو را مهر آفرین واجب شدی زینت فزای خانه ی طاها و آوردی گلی یکتا و در شان علی ابن ابیطالب خدا را دیده ای در چشمهایش بی گمان بانو که قلبت شد به عشق «رحمة للعالمین» راغب کم آورده است حاتم از شکوه بذل و بخشش هات و در تحریر اجر نیکی ات در مانده شد کاتب شدی سنگ صبور خاتم و نگذاشتی یک آن شود غم بر وجودش در هیاهوی زمان غالب اگرچه وصف تو سخت است ام المومنین شاید محمد رفت تا معراج ،وقتی شد تو را صاحب .
. خدیجه جان درود از ما به رویت به رفتار و به اخلاق نکویت تو هستی مادر زهرای اطهر پیمبر را تویی شایسته همسر تویی سرچشمه ی اموال و ثروت و اقیانوس بیتای کرامت تویی بانوی ثروتمند و خوشنام تمام هستی ات شد وقف اسلام حفاظت کرده ای اسلام نابت خدا داند جزای این ثوابت مهین بانوی عاشق،دست و دل باز ز کردارت محمّد شد سرافراز بهین ْهمراز ختم المرسلینی وفاداری و اُم المؤمنینی گذشت و مهربانی ات چو دریاست مرامت اسوه ی نیکوی زهراست به دوشت بار محنت را کشیدی و طعم تلخ سختی را چشیدی رسول از داغ تو اندوهبار است دل زهرا ز هجرت، سوگوار است ندیدی یاس نیلی بین در را حَسن را، زینب و چشمان تر را تو رفتی قلب احمد غرق غم شد ز داغت قامتش یکباره خم شد پروردگارا، به احترام اولین زن مسلمان، حضرت خدیجه سلام الله علیها ما را ببخشای و بیامرز (صبا) ✍ ١۴٠٢/١/١١ .
. یا (س) ای مادر زهرای اطهر یا خدیجه ای همسر خوب پیمبر یا خدیجه آموزگارِ بخشش و ایمان تو هستی آئینه دارِ حضرت یزدان تو هستی دین خدای مصطفی را یاوری تو با ثروت خود ذوالفقار حیدری تو تو اولین همراه ختم المرسلینی تو بهترین مصداق اُم المومنینی در مهربانی و وفا هستی تو غوغا در علم و احسان و ادب اُلگوی زهرا اما تو همپای نبی محنت کشیدی بار غم ختم رسل را هم چشیدی با رفتن تو می شود زهرا یتیمت قلب نبی شد پیر از داغ عظیمت پیغمبر از داغ تو بانو بر زمین خورد رفتی ندیدی فاطمه سیلی ز کین خورد انگار بی بی ، بی کفن بوده ، فدایش جانم به قربان حسین و کربلایش ✍ ........................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. السلام علیک یا ام المومنین یا خدیجه الکبری دور شدم از این و آن، با خودم آشنا شدم آینه در حجاز بود، عاشق مصطفی شدم بار شتر گذاشتم، وقف تو هرچه داشتم دانهء عشق کاشتم، در قفست رها شدم "ای که ملول می‌شوی از نفس فرشته‌ها" باور من نمی شود، همنفس خدا شدم سفرهء دل برای من باز کن آیه ای بخوان حرف بزن که مَحرمِ زمزمهء حرا شدم قطرهء من فرات شد، ذرّه ام آفتاب شد پیش تو سیّدالبشر، سیّدة النّسا شدم پشت سرت من و علی، قامت عشق بسته ایم تو همه مقتدا شدی، من همه اقتدا شدم من به تو دست یاعلی داده ام از صمیم دل مرگ جدام کرده است از تو اگر جدا شدم لحظه آخرین غزل، ترس ندارم از اجل پیرهن تو در بغل، با تو دوباره «ما» شدم سیدحمیدرضا‌برقعی✍ .
. السَّلامُ عَلَیْک یا اُمَّ الْمُؤْمِنِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا زَوْجَةَ سَیّـِدِ الْمُرْسَلِینِ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا اُمَّ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِساءِ الْعالَمِینَ نهاده گل سر تعظیم را به اجلالش فرشته دست به دامن فتاده دنبالش کنار همّت خیر الانام، دین مبین گرفت این همه رونق به برکت مالش فقط نه بخشش مال و تلاش بی حد او که صرف دین خدا شد تمام اعمالش سعادتی‌ست برای زن بزرگ قریش که شد پیمبر اسلام امین اموالش محبتش به محمد(ص) چه قدر بی‌حد بود محبتی که زمان داد هی پر و بالش محبتی که در آورد بعد از عشق خدا دل رسول خداوند را به اِشغالش علاوه بر غم تنهایی رسول الله درون سینه‌ی او بود، داغ اطفالش برای فاطمه(س) راهی نماند غیر دعا برای مادر خوبِ مریض احوالش خدیجه رفت، پس از رحلت ابوطالب فرا رسید پیمبر حزین‌ترین سالش همین که یار نبی شد، چه زود ترکش کرد چه قدر بد شده بود آخرین نفس حالش پس از گذشت زمانی خدیجه ای دیگر میان ظلمت کوچه شکسته شد بالش ✍ .
. تقدیم به حضرت امّ المومنین، خدیجه کبری(س) اگرچه دشمن بسیار ختم المرسلین دارد دلش گرم است چون در خانه اش حصن حصین دارد کنارش تا علی هست و خدیجه غم ندارد، چون میان دشمنان خود حصاری آهنین دارد همیشه خاطرش جمع است تا وقتی که در مکه پیمبر دور خود سربازهایی اینچنین دارد علی یک سو خدیجه سوی دیگر، بتکده فهمید دو تا لشکر محمد در یسار و در یمین دارد کنار مصطفی خندان، ولی از داغ این امت خدیجه روزگاری خسته و اندوهگین دارد خدیجه مثل گلبانگ "اشّداء علی الکفار" همیشه در مصاف کفر، پیشانیش چین دارد تمام ثروتش را داد تا دنیا بفهمد که خدیجه پای احمد اعتقادی راستین دارد نه تنها ثروتش، بلکه تمام آبرویش را... که الحق اینهمه ایثار و غیرت آفرین دارد چه غم از طعنه ی مردم که او در زندگی تنها توجه بر رضای ذات رب العالمین دارد جهاد او همین بوده: کنار مصطفی ماندن؛ و گرنه ذوالفقاری آتشین در آستین دارد خدیجه مثل انگشتر در انگشت محمد بود همان انگشتری که نام زهرا بر نگین دارد نوشتم نام زهرا، باز یاد حیدر افتادم همانکه از نبی، وصف امیرالمومنین دارد خدیجه مثل حیدر از همان آغاز تا حالا همیشه دشمنانی کافر و پست و لعین دارد خدیجه خاطرش جمع است از آینده ی زهرا که زهرا مرتضی را در کنار خود قرین دارد خدیجه بنده هست و با تمام این مناقب هم همیشه واهمه از لحظه های واپسین دارد دعایی کرد پیغمبر، همانجا استجابت شد خدیجه یک کفن از جانب روح الامین دارد نوشتم از کفن، یاد شهید کربلا کردم که یک تاریخ از نام بلند او طنین دارد "چه غم دیوار امت را که دارد چون تو پشتیبان؟"۱ دلش گرم است شیعه تا که ام المومنین دارد ۱: مصرع از سعدی .
. شعر برگزیده هشتمین محفل شعر حضرت خدیجه علیهاالسلام السلام علیک یا ام‌المؤمنین یا خدیجه بنت خویلد چادرت را بتکان لطف تو را می خواهم مادر فضل، بیا کوه بساز از کاهم من زمین خورده ام از عجز خودم آگاهم بال پرواز بده تا برهم از چاهم ‌ قطره ام آمده ام راهی  ِدریا بشوم نوکر مادر صدیقه ی کبری بشوم شاعرت اول مصراع شکوهت مانده شده از وصف مقام و شرفت درمانده چه بگوید که خدا آب حیاتت خوانده از تو هر شر و بدی را به طهارت رانده پاکی از چشمه ی تطهیر تو معنا شده است زیر پای تو زمین ،عرش معلّا شده است خارج از قوّه ی ادراک عقولی بانو اصل هر فرعی و معنای اصولی بانو بی گمان اشرف زوجات رسولی بانو چون که تو مادر زهرای بتولی بانو ای که شد فاطمه ی عالمه ات سرّ وجود دم به دم تا به ابد بر تو و نسل تو درود ثروتت تیغ دو دم، یاور تیغ علی است دین اسلام به عزم تو چنین‌منجلی است عهد بستی که علی بعد پیمبر ولی است سیره ات لعنت ِ بر دوّمی و اوّلی است مایه ی فخر و مباهات پیمبر شده ای از ازل مادر ِهر شیعه ی حیدر شده ای با تو در سینه ی سینای پیمبر شور است در کنارت دل او از غم عالم دور است تو عزیز نبی و آن دگری منفور است آن‌حمیرای حسودی که اجاقش کور است دق کند از حسد آن زن به خدا جا دارد چون فقط دامن تو،حضرت زهرا دارد آن زنیکه شترش مرکب ذلّت شده است در جمل باعث گمراهی امّت شده است پدر بی پدرش بانی بدعت شده است غاصب حقّ علی نور امامت شده است کی شود مادر ما،نیست زن پیغمبر چون که در جنگ جمل داده طلاقش حیدر اولین بانوی اسلام ،نبینم آخر نیمه جان گشته ای، ای جان نبی در بستر یک نظر بر در خانه،نظری بر دختر رود  ِخونابه شده ، زمزم  ِ چشم کوثر بی تو شام غم احمد که ندارد ماهی هستی ات دادی و یک کهنه عبا می خواهی؟ از عبا حرف شد و روضه به پشت در رفت وسط آتش کینه ، گل نیلوفر رفت زد صدا فضّه بیا،وای ! ولی حیدر رفت با عبا فاتح خیبر به سوی همسر رفت یک عبا هم به حرم برده علی اکبر را یک علی نه ،صد و ده تا علی  ِ اصغر را آه ! روضه به کجا رفت،حواس من نیست مخفی از دیده ی ما صاحب مجلس مهدیست پلک ها زخم،دلش زخم، طبیب او کیست چاره ی گریه ی هر صبح و مسای او چیست یادمان رفته طرید است و شرید است و وحید از غم غربت او چشم کسی خون نچکید مادرم ، تا که شب غیبت او سر گردد از شمیمش نَفَس شیعه معطر گردد موقع رجعت تو وارث منبر گردد تو دعا کن که دگر منتقمت برگردد اوّل آتش به تن ثانی مرتد بزند بعد هم پیش حسن، عایشه را حد بزند ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .............. .
. شعر برگزیده هفتمین‌ محفل شعر علیهاالسلام السلام علیک یا خدیجه امّ المؤمنین ما بیابانیم و تشنه زیر باران آمدیم طالب فصل بهاریم و زمستان آمدیم روسیاهیم و به اذن ماه تابان آمدیم دستمان خالیست، مانند گدایان آمدیم قلب هامان را سراسر غرق در گُل کرده ایم تا به امّ المؤمنین یک دَم توسّل کرده ایم تا خدا یک نردبان با ذکر مادر ساختیم سفره ای روی پَر روح الامین انداختیم از زمین تا عرش را با بال لطفش تاختیم باز قدرش را به قدر قطره ای نشناختیم می شود ولله از هست دو عالم بی نیاز ریزه خوار ِ سفره ی اُمّ الیَتامی‌' در حجاز مادر ما آفتاب و نوربخش ِ ماه بود مکّه در گمراهی و او آشنای راه بود از زمان خلقتش، محبوب عندالله بود چون خدا از شاهکار خَلق او آگاه بود در کنار هم هزاران حُسن را با عشق چید تا خدیجه مادر ما شیعیان را آفرید بانویی که با عفافش بوده عفّت استوار شد کنیز خانه ی او آسیه با افتخار ثروت او شد توان ضربه های ذوالفقار مصطفی را شد همیشه در مصیبتها،قرار در ستایش های او این بس که با جان، مصطفی بارها فرمود: «إنّی قَد رُزِقْتُ حُبَّها» یار و غمخوار پیمبر شد لیاقت داشته دامنش معصومه پرور شد لیاقت داشته حامل انوار کوثر شد لیاقت داشته مادر یک نسل اطهر شد لیاقت داشته یازده دُرّ امامت، حاصل از دریای اوست سرّ هستی خلایق، خلقت زهرای اوست مادر ما قبل بعثت هم مسلمان بوده است جنس انفاسش هم از آیات قرآن بوده است او برای جان خاتم بهتر از جان بوده است بر خلاف آن زنی که شاخ شیطان بوده است آن زنی که ایستاده روبه روی مصطفی بوده مرگ او دمادم آرزوی مصطفی منکر اصل ولایت، نیست امّ المؤمنین دختر طاغوت امّت، نیست امّ المؤمنین قاتل شاه رسالت ، نیست امّ المؤمنین مظهر بخل و حسادت، نیست امّ المؤمنین غرق ظلمت بود آن که در کنار نور بود داشت بر زهرا حسادت، چون اجاقش کور بود در زنان، فاسق تر از آن نیست بر روی زمین لعنتش شد ذکر اعظم بر لب روح الامین می نویسم کوری خصم امیرالمومنین شد مقامش با کمی ارفاق، امّ المفسدین تهمتش بر ماریه کافیست تا پیش همه حد زند آن را امام ما، عزیز فاطمه صاحب عنوان امّ المؤمنین، پس با یقین شد خدیجه اشرف زوجات ختم المرسلین بانویی که هست بر انگشتر خاتم،نگین جان و مالش شد کریمانه نثار راه دین طعم تلخ بی کسی ها را چشید و صبر کرد طعنه ها از مردم مکه شنید و صبر کرد عاقبت تنها طبیب درد طاها پرکشید آه ! بین ناله ی محزون زهرا پرکشید در عبا مادربزرگ بی کفن ها پرکشید وای! از آن پیکری که ارباً ارباً پرکشید شد ستاره در ستاره ماه دلجوی حسین شد سپید از چیدن هر عضو، هر موی حسین ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. ✍ ای عاشق هر آیه‌ی قرآنِ پیغمبر ای اولین آرایه‌ی ایمانِ پیغمبر آرامشِ قلبِ قرارِ قلبِ این عالم سنگ صبور و مرهم هر آنِ پیغمبر ای باسلیقه ، بامحبت ، مادرِ باران بانوی خانه ،شاخه‌ی ریحانِ پیغمبر تا آخر دنیا نمک‌گیر مرامِ توست هر کس که خورده لقمه‌ای از نانِ پیغمبر مهمان نوازِ مهربانِ خانه‌ی رحمت بعد از تو ماتم می شود مهمانِ پیغمبر شعب ابی طالب کنارت باغ رضوان است دور از تو دنیا می شود زندانِ پیغمبر سخت است بعد از تو تمامِ لحظه های وحی ای دست‌پختِ تو توانِ جانِ پیغمبر رنگی دگر دادی تجارت را و عالم دید با سکه هایت ضرب شد احسانِ پیغمبر از آن همه ثروت نداری یک کفن حتی دارایی‌ات را کرده‌ای قربانِ پیغمبر جای کفن گفتی عبای همسرت کافیست گفتی عبا شد چشم ها گریانِ پیغمبر گفتی عبا شبه پیمبر یادمان آمد گفتی عبا ، پر اشک شد دامانِ پیغمبر شام غریبان حرم بود و عبا می‌سوخت در شعله‌های خیمه‌ی طفلانِ پیغمبر .
. ششمین محفل شعر ام المومنین حضرت خدیجه سلام‌الله علیها دَوات ِ من اگر از آب ِ حوض ِ کوثر نیست نوشتن از تو برای قلم مُیسّر نیست چگونه وصف کنم شوق ِ مصطفی به تو را که عشق ِ غیر ِ تو در قلب ِ او مقدّر نیست کجاست مثل خدیجه، تمام ِ دنیایش در اوج ِ ثروت، جُز خانه ای محقّر نیست تمام ِ زندگیش را به پای احمد ریخت جهاد کرد، که کمتر ز فتح ِ خییر نیست طلای ِ ناب خدیجه، عقیق ِ سُرخ علی کسی برای پیمبر از این دو بهتر نیست مقام ِ ساره و مریم به اوج عرش رسید که گفته است که این خانه ذرّه پرور نیست شتر سوار کجا، مادر ِ وقار کجا مقام و منزلتش با کسی برابر نیست خدیجه، آه چه نام بلند بالایی همین که نیست، همه هستی ِ پیمبر نیست برای او کفنی از بهشت آمده است یقین که در دل ِ او هول ِ روز ِ محشر نیست نبودنش دل ِ این خانواده را خون کرد قرار در دل ِ غمگین ِ آل ِ کوثر نیست اگر چه رفت ولی باز هم خدا را شکر که رفت و شاهد ِ خون ِ چکیده بر در نیست ندید کرب و بلا را، ندید بی آبی ندید رحم و مروت به قلب ِ لشکر نیست چه سخت بود برای رباب وقتی دید به چشم خویش، که گهواره هست و اصغر نیست "سری به نیزه بلند است پیش ِ چشم ِ رباب" تنی که دفن شده زیر ِ خاک، دیگر نیست ✍ .
‍ . اشعار ،با هشتک های هرشب تفکیک شده و بشرح زیر است: ................. .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... . .................... . .................... .................. وقایع بعد از شهادت ............... ................................ آقا رسول الله * لطفا هشتک یا "کلمه آبی رنگ" فوق را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از اشعار آیینی بهرمند شوید .___ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab . گروه مخصوص کلاس آموزشی تفسیر زیارت عاشوراء و پاسخ به سوالات و شبهات مقتل امام حسین ع است. https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 لینک کانال ضامن اشک @zameneashk ای دی برای پاسخ به سوالات مقتل @m_h_tabemanesh2 آی دی ارسال اشعار @Yaghoubian1349 .ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af