eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.7هزار دنبال‌کننده
255 عکس
157 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. بنا نبود بمانی غریب در صحرا ! وخواهرت بشود بی نصیب در صحرا بنا نبود که تکیه به نیزه ات بزنی مرا برای جهاد عظیم خط بزنی بنا نبود مهیای سوختن باشی میان خیمه پِی کهنه پیرهن باشی زمین نیوفت کتابِ مقدس زینب فدای بی کسی ات!ای همه کس زینب عصای دست شدن رسم خواهری باشد علی الخصوص که خواهر برادری باشد به راه عشق تو این چشم تر که چیزی نیست جگر برای تو دادم پسر که چیزی نیست بیا خودت پسران مرا ببر میدان که پیشمرگ تو باشند این دو در میدان بیا که شاهد حاجت روایی ات باشند بزرگ کردمشان تا فدایی ات باشند تورا بجان من آقا قبول کن بروند بحق چادر زهرا قبول کن بروند چه بهتر است نبینند راه بسته شده در ازدحام ره قتلگاه بسته شده چه بهتر است نبییند زخم خنجر را به سمت خیمه ی زنها هجوم لشگر را محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. با تو خورشید شدم، بی تو شبِ تار شدم غمِ تنهایی تو دیدم و بیمار شدم سایه رویِ سرم! زینبِ تو آشفته ست یار کم داری و از دلهره سرشار شدم پیش من بغض خودت را به گلویت نسپار جانِ من حرف بزن! از غم تو زار شدم نگرانم شده ای! دل‌نگرانت شده ام عاشقت هستم و عمریست وفادار شدم گریه میکردم از اوّل که فدایت بشوم دل به من دادی و یک عمر بدهکار شدم مادر از غربتِ امروزِ تو آنقدر گریست که به والله به عشقِ تو پسردار شدم نذر تو خون گلویِ پسرانم! بپذیر ... سجده کردم که به این رتبه سزاوار شدم شاعر: ✍ ............. ✅طفلان حضرت زینب (سلام الله علیها) 🔻مرضیه عاطفی آورده ما را با خودش مادر؛ که قربانت شویم تا که برایت جان دهیم و حافظِ جانت شویم إذن از تو میخواهیم تا با غیرتی حیدرنشان در وادیِ میدان بتازیم و رجز خوانت شویم از کودکی سیرابمان کردی و وقتِ آن شده تا تشنه لب؛ جان-دادۂ لب های عطشانت شویم باید سپر برداشته، باید که از «سر» بگذریم نگذار تنها شاهدِ حال پریشانت شویم ما آرزو داریم که مثلِ علیِ اکبرت(ع) در خیمه نه! در معرکه ملحق به یارانت شویم دل دل نکن دایی! به خواهرزاده هایت نه نگو قابل بدان پایِ رکابت، از شهیدانت شویم «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هَاجَرُوا وَ جَاهَدُوا» بگذار تا تفسیری از آیاتِ قرانت شویم! سلام الله علیها ۱۴۰۰ محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. هستی اش را داد تا محفوظ باشد معجرش مثل کوهی ماند پای اعتقاد و باورش وقت بیرون رفتن از خانه، حسین و مجتبی با یل ام البنین بودند در دور و برش مریم و آسیه را دیدم که می آموختند با چه شوقی درس عفت را به پای منبرش دختر نور است این بانو و بی شک آفتاب می شود مانند شمعی بی رمق در محضرش اسم او ذکر شب و روز همه آیینه هاست عصمت الله است این آیینه نام دیگرش حضرت زهرای اطهر مظهر حجب و حیاست ارث برده این عقیله حجب را از مادرش حضرت زهرای اطهر آنکه پیش کور هم چادرش را برنخواهد داشت از روی سرش هر کسی در این جهان از عفتش دم می زند یا به زهرا اقتدا کرده ست یا بر دخترش شاعر: محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. عزیز حضرت زهرا حبیبی یا اباصالح تویی تنهاترین تنها حبیبی یا اباصالح حیات کلّ هستی بر حیاتت بستگی دارد دلیل خلقت دنیا حبیبی یا اباصالح تو هستی زندگی بخش و مسیحایی دمت آقا مسیح ِحضرت عیسی حبیبی یا اباصالح ببخش ای یوسف زهرا فقط یک جلوه از رویت به یعقوب نگاه ما حبیبی یا اباصالح نبودم لایق این که ببینم لحظه ای حتی تو را در عالم رویا حبیبی یا اباصالح حضور تو گنه کردم نیاوردی به روی من منم شرمنده ات آقا حبیبی یا اباصالح نبودم نوکر خوبی ز دست نوکری چون من شدی آواره ی صحرا حبیبی یا اباصالح شده از روضه هایی که تو هر صبح و مسا داری همیشه دیده ات دریا حبیبی یا اباصالح تو را خونین جگر کرده مصیبت های زینب در غروب روز عاشورا حبیبی یا اباصالح سر جدّت جدا و شدبه پیش عمه های تو سر عمامه اش دعوا حبیبی یا اباصالح سرش بر روی نی رفت وتن او پاره پاره شد به زیر نعل مرکب ها حبیبی یا اباصالح امان از آتش کینه،امان از غارت خیمه به وقت حمله ی اعدا ،حبیبی یا اباصالح بمیرم عمه ات زینب ،اسیر دشمنان گردد به کوفه می رود فردا حبیبی یا اباصالح ✍عبدالمحسن علی مهدوی نسب محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. عاقبت می رسد آن روز که مولا برسد منجی کلّ جهان ،یوسف طاها برسد وارث کلّ مناقب، صاحب خُلق نکو مظهر هر صفت خالق یکتا برسد سیزده نور ِخلاصه شده در یک خورشید سحر ِ خاتمه بر هر شب یلدا برسد پا‌ گذارد به روی دیده ی ما حضرت عشق دلبر اصلی هر دیده ی شیدا برسد ناخدای دل ما می رسد از راه و سپس کشتی گمشده بر ساحل دریا برسد با معزّالمؤمنین،یک سو شود شیعه عزیز سوی دیگر موسم خواری اعدا برسد او چو آید بکشد تیغ علی را ز نیام وقت آتش زدن قاتل زهرا برسد مادرش بین شرار در و دیوار هنوز منتظر مانده که از جانب صحرا برسد منتظر مانده حسین بن علی در یم خون منتقم ، با عَلَم حضرت سقا برسد تازه مانده ست هزار و نهصد وپنجاه زخم بر تنش تا سحری اصل مداوا برسد زمزمه شد به لب رأس بریده، سر ِ نی عاقبت منتقم ِ زینب کبری' برسد ✍عبدالمحسن علی مهدوی نسب محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. خامۀ مُشکین گرفت از مشک، لون تا نویسد قصّۀ دل‌جوی «جون» جُون هم بود از غلامان سیاه با سیاهی، روشن و رخشان چو ماه در سرش، شوق شهادت اوفتاد آمد و در نزد سلطان ایستاد خواست رخصت، شاه فرمود: ای غلام! من تو را کردم بِهِل، بیرون خرام گشته‌ای بر آستان ما مقیم بگْذرانی روزگارت در نعیم نیست از شرط مروّت در ولا در بلای ما تو گردی مبتلا جون گفت: ای شاه خوبان! بیش از این خود مرا مپْسند زار و شرم‌گین خود همی دانم بُوَد رویم سیاه بوی من بد باشد و حالم تباه هم نژادم پست و خونم کم‌بهاست لیک لطف و مرحمت، خوی شماست بوده‌ام یک عمر با نعمت، انیس بر در دولت‌سرایت، کاسه‌لیس کی روا باشد؟ چو آمد روز سخت من کشم زین آستان پاک، رَخت من نه آن باشم، روا دارم جفا روز محنت بشْکنم عهد وفا بر ندارم دست، ای نیکوسرشت! تا بَری همره مرا سوی بهشت مُشک‌سان خوش‌بوی گردد، بوی من روشن و رخشنده آید روی من بر ندارم دستم از دامان تو تا نمایم خویش را قربان تو در رکابت خونم آید ریخته با دماء پاکتان آمیخته جان من بسْرشته با صدق و صفا هم‌چو بوذر در هوای مصطفی یافت رخصت، جانب میدان شتافت حمله کرد و جمله کُشت و صف شکافت در رجز می‌گفت و صف‌ها می‌درید: ضرب دست این سیه را بنْگرید می‌زنم شمشیر و با دست و زبان می‌کنم از شاه، دفع دشمنان من امیدم، فیض و لطف بی‌حد است شافع من در قیامت، احمد است می‌زنم تیغ و نمایم از وفا دفع شر از خاندان مصطفی چون فتادش تیغ برّان از یمین اوفتاد آن شیر اسود بر زمین آمد از خرگاه، سلطان عباد بر سر جسم غلامش ایستاد دست‌ها برداشت کای ربّ حمید! کن چو صبح روشنی، رویش سفید نُکهت فردوس گردان، بوی او چون گلاب و عطر، خوش‌بو، خوی او گفته آمد در حدیثی دل‌فروز کز پی ده روز از قتلش هنوز پیکرش دیدند رخشان و طری بوی او چون عود و مشک اذفری روی او، روشن چو صبح دل‌نواز از دعای حضرت شاه حجاز باد، رضوان خدا بر خون او! حوریان خلد، پیرامون او! محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. ✍ از لشگر امام، غلامی سیاه‌رنگ خالِ سوادِ کشور هند و دیار زنگ آمد به پیش آن شه و گردن نمود کج درخواست کرد از شه لب‌تشنه، اذن جنگ گفتش شه شهید، مکن رو به کارزار کآن‌ جا به کار نیست به جز ناوک خدنگ کس زین سپاه، کار ندارد به تو، چرا خواهی‌کُنی‌به‌خویش در این‌لحظه کار،تنگ؟ گفتا شوَم فداتْ به خیل فداییان! داری مگر ز بودنِ هم‌چون منی تو ننگ؟ روی مرا سیاه مکن بیش از این، شها! خواهم که تا ز لطف تو گردم سفیدرنگ می‌دانمت سیاهی لشگر ضرور نیست لیکن مزن به شیشۀ امّید من، تو سنگ از خون، رخ سیاه کنون سرخ می‌کنم بالاتر از سیاه که گفته است نیست رنگ؟ دادش اجازت آن شه و آمد به رزم‌گاه جمعی ز زین فکنْد و نگون شد ز پشت خنگ بر خاک و خون تپید و صدا زد حسین را سویش شتافت خسرو لب‌تشنه، بی‌درنگ از اسب شد پیاده، همان معدن کَرَم در بر‌کشید پیکر او را ز لطف، تنگ رخ بر رخش نهاد و بگفتا: «مُهَیمِنا»! بویش نما چو مُشک و رُخش کن سفیدرنگ! دیدند بوی مُشک از آن جسم ساطع است سهل‌است‌بوی‌مُشک که‌بودش ز مُشک،ننگ خواهی که رو‌سفید شوی مثل آن سیاه جان کن نثارِ خاکِ رهِ شاهِ کم‌سپاه محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. ✍ بار دیگر بندبندم، نی شده خونم اندر شیشۀ دل، می‌ شده نی، نوای نینوایی می‌زند سینه، ‌ساز کربلایی می‌زند نینوا و ناله‌های نای او کربلا و شور عاشورای او روز عاشورا، هزاران راز داشت رازها در پردۀ اعجاز داشت بود هر رازی، نهان در سینه‌ای چون که در ویرانه‌‌ای، گنجینه‌ای عشق را فصل نوینی دیگر است ناله‌های آتشینی دیگر است چون جهاد روز عاشورا رسید فرصت یاران سر آمد تا رسید، وقت عشق و جان‌فشانیّ غلام «جون»، نام او که بر جانش، سلام! آن ره اندر کوی دلبر یافته تربیت‌ها از ابوذر یافته قنبر درگاه مولانا حسین او بلال امّا اذانش، یا حسین از فضیلت، اهل دل را قبله‌گاه کعبۀ عرفان و روپوشش، سیاه رنگ رویش، خال روی کربلا خون سرخش، آبروی کربلا معنی «واللّیل» و هم‌گام سحر «کعبۀ عشق حسینی را حَجَر» دیدۀ مردان حق را مردمک مانده از ایثار او حیران، مَلَک شیوه‌های بندگی در کار او شرم‌ساری، گرمی بازار او کای امام عشق‌بازان! یا حسین! وی مرا آرامش جان! یا حسین! اذن میدانم بده، جانم ببخش رخصت دیدار جانانم ببخش من که از غم‌ها فتادم از نََفَس تا به کی پرپر زنم در این قفس؟ گفت مولا: ای به ما خدمت‌گزار! وی تو را در وادی همّت، گذار! من تو را بر خویش وابگْذاشتم بیعتم از گردنت برداشتم عافیت بگْزین و زین جا درگذر سوی سامان شو ز صحرا درگذر جون گفت: ای برخی‌ات جان و تنم! منّت آقایی‌ات بر گردنم! این سخن در کام جان، شیرین نبود مزد عمری خدمت من، این نبود سر نسایم بر سرای دیگری غیر این‌جا نیست، جای دیگری بنده‌ام من، بندۀ این بارگاه نیستم هرگز رفیق نیمه‌راه ای مرا عشقت به دار آویخته! رحمتی کاین‌جا شود آمیخته، خون بی‌قدرم، به خون‌های شما اسم ناچیزم، به اسمای شما چون حبیب و حر، سعیدم کن، حسین! روسیاهم، روسفیدم کن، حسین! لابه کرد و فیض رحمانی گرفت در منایش، اذن قربانی گرفت آمد و جنگید و آخر کشته شد پیکرش در خاک و خون، آغشته شد خواست تا خوانَد امامش را به بر کآید و گیرد غلامش را به بر گفت: وای من! جسارت تا کجا؟ من کجا و زادۀ زهرا کجا؟ در وداع آخرینش با حسین زیر لب آهسته گفتا: یا حسین! ناگهان حس کرد، روی صورتش گرمی لب‌های خشک حضرتش کاین دعا می‌خوانْد: ای حیّ مجید! بوی او نیکو کن و رویش سفید آن دعا کز حجّت معبود بود در منای عاشقان، مشهود بود صورت او، چون قمر، تابیده شد عطر وی در آن فضا پیچیده شد دل‌نوازی بین که ننْهاد آن امام امتیازی بین فرزند و غلام جون را تودیع با لبخند کرد کرد کاری را که با فرزند کرد جزو هفتاد و دو تن شد در مقام آن کش از هفتاد و دو ملّت، سلام! محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. ✍ آمد یکی غلامِ سیه‌‌چهرِ دل‌سپید دل در برش ز شوق شهادت همی تپید آزاد کرده بودش اندر ره خدا چرخ سپید، چشم سیاهی چو او ندید با روی او چو داشت شب قدر نسبتی حق بر هزار ماهش از آن روی برگزید با شاه گفت: ای که ولای تو کرده فرض ایزد به هر سیاه و سپیدی که آفرید! فرمای تا به راه تو، جان را کنم فدا ای در کف تو جنّت فردوس را کلید! صد چشمه از محبّت تو، در دلم گشود چون آب زندگی که ز ظلْمات شد پدید فرمود شاه دین که سر خویش، پاس دار بر شب ستاره ریخت چو از شاه این شنید گفتا چه می‌شود؟ که منِ تیره‌روی را با خود بری به خلد و گشایی درِ امید منْگر سیاهی‌ام که به سوی خلیل حق ذبح فدا، سیاه ز سوی خدا رسید پَذْرفت شاه و گفت که رویت سپید باد! جان را کنون به نعمت فردوس، ده نوید آمد به سوی معرکه با تیغ هندوی در دشت، زنگیانه یکی نعره برکشید تیغ برهنه در کف زنگی‌غلام تافت ز ابر سیاه، برق، تو گفتی همی جهید خونش به راه شاه شهیدان بریختند جنّت،درم‌خریده به یک مشت خون خرید هم‌رنگ زاغ بود و به یُمن قبول شاه طاووس خلد گشت و به خلد برین چمید محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. ✍ سلام باد به جون! آن که روح والا داشت نشان عشق و ارادت ز پنج مولا داشت شد از نگاه ابوذر، مس وجودش زر فروغ صدق و سعادت، در او تجلّی داشت ز فیض خدمت و درک حضور چار امام کمال داشت،ادب داشت،جان دانا داشت پس از امام حسن با حسین پیمان بست ز بس یقین و وفا بر حسین زهرا داشت به کاروان شهیدان کربلا پیوست که این لیاقت و شایستگی ز تقوا داشت به قتلگاه ز بعد شهادتش دیدند که روی چون قمر و عطر و بوی گل‌ها داشت چوریخت هستی‌خود را به‌خاک‌پای حسین سفید‌رو شد و خوش‌بو شد از دعای حسین محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. ✅جناب عابس بن ابی شبیب شاکری علیه الرحمه "ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد" سفیدرویی ِ عالم نصیب عابس شد شجاع و پردل و جرأت، بلندبالا بود همان که شیر سیاه سپاه مولا بود دو شیر سرخ و سیاهند از که می‌خوانند در آستانه‌ی میدان رجز که می‌خوانند نوشت نام خودش را که در سپاه حسین دخیل بست دلش را به بارگاه حسین قسم به حضرت خورشید راه را بلدم چراغ روی حسین است و راه، راه حسین قسم به او که جان من از اوست خواهم مرد به یک اشاره‌ی ابرو، به یک نگاه حسین "حضور مجلس انس است و دوستان جمع اند" به جان جون رسولان آسمان جمع‌اند بهشت جا شده در لابلای انگشتش چقدر دل‌نگرانم برای انگشتش به چشم کوه که خود را چنین به خواب زده غروب آمده یا اینکه آفتاب زده حدیث معرفت و شرح عشق مشکل نیست دلی که عاشق مولا نمی‌شود، دل نیست به شوق اوست اگر من به صحنه آمده‌ام به میهمانی آتش برهنه آمده‌ام بگو به هرچه که سنگ است عابس آماده است زمان بارش تیر است، مجلس آماده است تمام لشکر از آیین من خبر دارند بگو به طبل بکوبند و نیزه بردارند ببین که با تن زخمی چه باشکوه شدیم شبیه سرو و صنوبر، شبیه کوه شدیم ببین که مرگ چگونه اسیرمان شده است بگو که زود بجنبند، دیرمان شده است ببین که بی‌سپر و بی‌کلاه و بی‌زره‌ام به دست تیر و کمان باز می‌شود گره‌ام چگونه پر زدنم را بگو که سیر کنند به تیر و نیزه مرا عاقبت‌بخیر کنند علیه الرحمه محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. ✅جناب زهیر بن قین علیه الرحمه یکباره از تعلق دنیا رها شدی خاک تو پاک بود و چنین کیمیا شدی در تو طلوع کرده یقین دوباره‌ای از جنس نور بودی و محو خدا شدی از بس که غرق چشمهٔ مهتاب شد دلت دیدم تو را که قبلهٔ آئینه‌ها شدی حق را چه عاشقانه اجابت نموده‌ای تو سربلند عرصهٔ قالوا بلی شدی در چشم‌هات شوق شهادت چه دیدنی‌ست آئینه‌دار حضرت خون خدا شدی یک مرتبه برای تو کم بود یا زهیر هر چند با تمام وجودت فدا شدی هرگز نخواستی بدن تو کفن شود وقتی شهید بی‌کفن نینوا شدی حتی سر تو از سر مولا جدا نشد تا شام و کوفه همسفر نیزه‌ها شدی علیه الرحمه محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. من بنده ای آزاده ام عَبدالحُسینم بر عشق تو دل داده ام عَبدالحُسینم شکر خدا که در مسیر عشق بازی در دام تو افتاده ام عَبدالحُسینم تنها نه من آواره ای عشق تو هستم همراه خانواده ام عَبدالحُسینم این عشق را از والدینم ارث بردم اَلحق بنده زاده ام عَبدالحُسینم چشمان من سرچشمه ی جوشان اشک است رنگ تو دارد باده ام عَبدالحُسینم وقتی ملک جاروکِش این آستان است من یک غلام ساده ام عَبدالحُسینم بی معرفت ها هر چه میخواهند بگویند پای رهَت ایستاده ام عَبدالحُسینم زهرا دعایم کرد تا اینجا رسیدم در این مسیر و جاده ام عَبدالحُسینم ای کاش بینَم مثل یاران خمینی در راه تو سر داده ام عَبدالحُسینم من اربعین کرببلا را دوست دارم آلوده ام اما شما را دوست دارم از اَزَل خورشید عَنبر زینب است حافظ الله اکبر زینب است پیکر اسلام را سر زینب است حیدر کرار دیگر زینب است بعد زهرا روح کوثر زینب است پیش پایش آسمان خم میشود مرجع تقلید مریم میشود کعبه ی غم های عالم میشود آیت الله معظم میشود محشر صحرای محشر زینب است یک زن اما لشگری را صف شکن یک تنه باب المُراد پنج تن تکیه بر این شانه ها دارد حسن ذوالفقاری دارد از جنس سخن منبری ها جان منبر زینب است از امام خود حمایت می کند از گنهکاران شفاعت میکند گاه در میدان قیامت میکند گاه در خیمه عیادت میکند خواهری از جنس مادر زینب است در خطرها بالا و پر را میدهد میرود خون جگر را میدهد موقع پیکار سر را میدهد پای عشقش دو پسر را میدهد فانی عشق برادر زینب است ای غریب کربلا جانم فدات نَه پسر دو نوکر آوردم برات این دوتا خاکَند خاک زیرپات سهم من را هم بده از کربلات بین خیمه زار و مضطر زینب است مادری وقتی که دارد دو پسر با خودش هم تیغ دارد هم سپر امنیت دارد به هنگام خطر کی میوفتد بر زمین بین گذر روضه خوان داغ مادر زینب است این دو تا هستند شأن من بجاست حُرمتم ضرب المثل در کربلاست دوری از من چشمهای بی حیاست چادر زینب کجا در زیر پاست در حفاظت دو دلاور زینب است هر دو تا سیراب از یک باده اند این دو آقازاده حیدر زاده اند تا ابد بر عشق تو دل داده اند اذن میدان را بده آماده اند نه نگو امید آخر زینب است تو نرو گودال اینها میروند هر دو با سربند زهرا می روند زیر شمشیر و سنان ها میروند جان من غصه نخور تا میروند غصه دار دیده ی تر زینب است بهتر این که وقت غارت نیستند میروم وقتی اسارت نیستند میخورم سیلی غربت نیستند وقت تقسیم غنیمت نیستند موقعی که بین لشگر زینب است محرم ...__________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab . کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
سوارِ گمشده را از میان راه گرفتی چه ساده صید خودت را به یک نگاه گرفتی من آمدم که تو را با سپاه و تیغ بگیرم مرا به تیر نگاهی تو بی‌سپاه گرفتی چگونه آب نگردم؟ که دست یخ‌زده‌ام را دویدی و نرسیده به خیمه‌گاه گرفتی! چنان به سینه فشردی مرا که جز تو اگر بود حسین فاطمه! می‌گفتم اشتباه گرفتی شنیده‌ام که تو نوحی! نه، مهربان‌تر از اویی که حُرِّ بد شده را هم تو در پناه گرفتی نشانده‌ای به لبانت، چنان تبسم گرمی که از دلِ نگرانم مجال آه گرفتی چه کرده‌ام، که سرم را گرفته‌ای تو به دامن؟ چه شد که دست مرا از میان راه گرفتی؟ به روی من تو چنان عاشقانه دست کشیدی که شرم را هم از این صورت سیاه گرفتی ............................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
غرقۀ شک! غرق باور شو که چندان دیر نیست در شط باور شناور شو، که چندان دیر نیست این کدورت‌ها زلال روشنت را برده‌اند بعد از این آیینه‌منظر شو که چندان دیر نیست می‌وزد آمین هنوز از خیمه‌های بی‌کسی زیر باران دعا تر شو که چندان دیر نیست فرصتی تا هست باقی، در فضای خیمه‌ها بال خود وا کن، کبوتر شو که چندان دیر نیست آخرین «لبّیک» را باید در این میدان سرود شعرِ خون را بیت آخر شو که چندان دیر نیست... برگ‌ریزان است و پاییزان، در این فصل عطش مثل نخلی سایه‌پرور شو که چندان دیر نیست... مرد میدان خطر را از خطر کردن چه باک؟ دل به دریا زن، دلاور شو که چندان دیر نیست جان خود را می‌دهی و جان عالم می‌شوی با همه هستی برابر شو که چندان دیر نیست می‌توان غرّید مثل رعد و تندر آفرید نعرۀ الله‌اکبر شو که چندان دیر نیست... می‌زند لبخند بر رویت امام عاشقان کای دلاور! حرِّ دیگر شو که چندان دیر نیست ............................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
من آن حرم که حریّت عطا کرده است مولایم مخوانیدم دگـر حــرّ یزیـدی، حــر زهرایم   اگر چـه ذره ام، در دامـن پـرمهـر خورشیدم اگرچـه قطـره بودم، وصـلِ دریا کرد دریایم   اگر دامـان مهـرش را نگیـرم، اوفتـد دستم گر از کویش گذارم پای، بیرون، بشکند پایم   اگر عباس گوید دست و سر، سازم به قربانش وگـر اکبــر پسنـدد، کشتـه ی آن قد و بالایم   ز چشمم اشک خجلت بود جاری، بخت را نازم که هم بخشید، هـم اذن شهادت داد مولایم   تمنایم فقط ایـن است از ریحـانه ی زهرا که با خون جبینم آبرو بخشد بـه سیمـایم   صـدای گریـه ی اصغـر ز قحـط آب، آبـم کرد لـب خشکیده ی عبـاس، آتـش زد بـه اعضایم   چه بی رحمید اهل کوفه! من با چشم خود دیدم ترک خورده است از هرم عطش لب های آقایم   تماشایی ست لبخندم اگر بـا چشم خود بینم کـه مولایـم کنـد بـا پیکـر خـونین تماشایم   بسوزانید و خاکستـر کنیـد از پـای تـا فرقم من آن پروانه ای هستم کز آتش نیست پروایم   ز خجلت خواست تا از تن شود روحم برون «میثم!» حسین بـن علـی بـا یـک تبسـم کـرد احیایم   ............................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
آرامشم ده تا که طوفان تو باشم آئینه‌ام کن تا که حیران تو باشم آزاده‌ام امّا گرفتار تو هستم خارم که خواهم در گلستان تو باشم  من سر به زیر و سرشکسته آمدم باز  تا سربلند لطف و احسان تو باشم  دیشب حواسم را که جمع خویش کردم دیدم فقط باید پریشان تو باشم  ایمان چشمانت مرا بیدار کرده باید چه گویم؛ تا مسلمان تو باشم؟   بر گیسوانم گرد پیری هست امّا من آمدم طفل دبستان تو باشم دیروز کمتر از پشیزی بودم؛ امروز باارزشم؛ چون جنس دکان تو باشم  دیروز تحت امر شیطان بودم؛ امروز  از لطف چشمت تحت فرمان تو باشم  دیروز یک گرگِ بیابانگرد و بی عار  امروز می خواهم که اصلان تو باشم  هر چه شما فرمایی؛ امّا دوست دارم  تا در مِنای عشق، قربان تو باشم  شادم نمودی که قبولم کردی آقا  من آمدم تا بیت الاحزان تو باشم  خواهم که خاک پایتان باشم نه اینکه  چون خار در چشمان طفلان تو باشم آقا اگر راضی نگردد زینب از من دیگر چگونه بر سر خوانِ تو باشم؟   ............................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
پشیمانم که راه چاره بر روی شما بستم سراپا حیرتم! از خویش می‌پرسم چرا بستم؟ عزیز فاطمه! دیر آمدم اما قبولم کن خدا داند که از این پس به عهد عشق پابستم.. خدا می‌خواست از ظلمت به سوی نور پر گیرم سر شب تا سحر دل را به بال التجا بستم جدال عقل بود و عشق، پشت خیمۀ تقدیر که دست نفس را از پشت با لطف خدا بستم فرات اشک می‌جوشد ز چشم سر به زیر من که بر کام عطشناک تو راه آب را بستم اگر فرمان دهی، حُرّ پیش‌مرگ اصغرت گردد کمر بهر دفاع از عترت آل عبا بستم دعا کن تا شهادت وا کند آغوش جان بر من که چشم آرزو بر هرچه جز این مدعا بستم ............................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
  قسمت این بود دلت از همه جا پر باشد قلبت آماده ی یک چند تلنگر باشد همه دیدیم کسی سمت حرم می آید تا مگر در دل دریای جنون، در باشد   «پیرهن چاک و غزلخوان و صُراحی در دست» باید این بغض پریشان زمان، حر باشد بعد از آن توبه از شرم پریشان، باید کاخها در نظرت پاره ای آجر باشد شام دشنام شود؛ باک نداری ای مرد سهم چشمان تو از کوفه تمسخر باشد شادمان باش؛ حسین از تو رضایت دارد حق ندارد کسی از دست تو دلخور باشد آمدی سوی حرم ـ آه ـ برایت ای حرّ بیتی آنگونه نداریم که در خور باشد ............................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
اگر بر آستان خوانی مرا؛ خاک دَرَت گردم و گر از در برانی؛ خاک پای لشکرت کردم به درگاهت غبارآسا نشستم؛ بر نمی خیزم و گر بفشانی ام چون گَرد بر گِرد سرت گردم علی شیر خدا، باب تو، شیر خود به قاتل داد تو ای دلبندِ او مپسند نومید از درت گردم دل و جانم ز تاب شرم همچون شمع می سوزد بده پروانه تا پروانه وش؛ خاکسترت گردم ببین از کرده ی خود سر به زیرم؛ سربلندم کن مرا رخصت بده تا پیشمرگِ اکبرت گردم اگر باشد به دستم اختیاری بعد سر دادن  سرم گیرم به دست و باز بر گِرد سرت گردم به صد تعظیم نام فاطمه آرم به لب یعنی که خواهم رستگار از فیض نام مادرت گردم ............................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
‍ . اشعار ،با هشتک های هرشب تفکیک شده و بشرح زیر است: ................. .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... . .................... . ................... .................. ............... ................................ لطفا هشتک یا "کلمه آبی رنگ" فوق را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از اشعار آیینی بهرمند شوید .___ کانال اشعار حسینی ایتا 👇 http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af ای دی برای پاسخ به سوالات مقتل @m_h_tabemanesh آی دی ارسال اشعار برای ثبت در کانال @Yaghoubian1349 .
‍ . اشعار ،با هشتک های هرشب تفکیک شده و بشرح زیر است: ................. .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... . .................... . .................... .................. وقایع بعد از شهادت ............... ................................ لطفا هشتک یا "کلمه آبی رنگ" فوق را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از اشعار آیینی بهرمند شوید .___ کانال اشعار حسینی ایتا 👇 http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af ای دی برای پاسخ به سوالات مقتل @m_h_tabemanesh آی دی ارسال اشعار برای ثبت در کانال @Yaghoubian1349 .
‍ . اشعار ،با هشتک های هرشب تفکیک شده و بشرح زیر است: ................. .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... . .................... . .................... .................. وقایع بعد از شهادت ............... ................................ لطفا هشتک یا "کلمه آبی رنگ" فوق را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از اشعار آیینی بهرمند شوید .___ کانال اشعار حسینی ایتا 👇 http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af ای دی برای پاسخ به سوالات مقتل @m_h_tabemanesh آی دی ارسال اشعار برای ثبت در کانال @Yaghoubian1349 .
‍ . اشعار ،با هشتک های هرشب تفکیک شده و بشرح زیر است: ................. .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... . .................... . .................... .................. وقایع بعد از شهادت ............... ................................ آقا رسول الله * لطفا هشتک یا "کلمه آبی رنگ" فوق را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از اشعار آیینی بهرمند شوید .___ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab . گروه مخصوص کلاس آموزشی تفسیر زیارت عاشوراء و پاسخ به سوالات و شبهات مقتل امام حسین ع است. https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 لینک کانال ضامن اشک @zameneashk ای دی برای پاسخ به سوالات مقتل @m_h_tabemanesh2 آی دی ارسال اشعار @Yaghoubian1349 .ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. سلام الله علیها می‌رود دست به دامان برادر زینب شده هر لحظه به قربان برادر زینب غم تنها شدن از لحن برادر خوانده می برد شمع وجودی که برایش مانده دو گل خرمن جان نذر برادر آورد تا پذیرد قسم حضرت مادر آورد گفت بعد از تو وجودم به جهان اینهایند این دو با عشق فدایی شدنت اینجایند این دو از کودکی از عشق شما دم بزنند کوفه را با رجز نام تو بر هم بزنند عشق را از ادب درس من آموخته اند عمری از خاطره ی مادرمان سوخته اند انتقام است فقط در نظر این هر دو یاد حیدر برسد از جگر این هر دو حرف آتش بشود مثل حسن می سوزند برسد خاک روی چادر من می سوزند غیرتی آخته بر معجر مادر دارند این دو جنگ آور من ارث ز حیدر دارند هر دو یک کوچه غم از واژه ی سیلی دارند اسم کوچه بشود صورت نیلی دارند بگذار عشق من اینگونه به اثبات رسد من نباشم که غباری به سر و پات رسد تکیه بر نیزه غربت بزنی میمیرم حرفی از این دو امانت بزنی میمیرم به فدای سر تو حنجره ی این دو پسر هم به دنبال تو آیند روی نی دو سپر بپذیر از منِ مادر همه ی هستم را رد نکن ای پسر فاطمه ام دستم را .