eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.6هزار دنبال‌کننده
233 عکس
140 ویدیو
33 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. مژده ای دل که شب سوم شعبان آمد به تن مرده ی ما روح و دل و جان آمد جلوه ی خالق دادار به دنیا آمد سبط پیغمبر مختار به دنیا آمد به سرای نبوی روشنیِ ماه رسید دومین میوه ی قلب اسدالله رسید روشن از نور رُخَش خانه ی زهرا شده است با قدم های حسین عرش چه زیبا شده است سید کل جوانان بهشت است حسین خون حق مظهر حق پاک سرشت است حسین با حسین ابن علی بیمه شده محشر ما سایه ی لطف کریمانه ی او بر سر ما "فاش می گویم و از گفته ی خود دلشادم" غرق در عشق تو شد پیکره و بنیادم ای که در لطف و عنایات ، سرآمد هستی ای که احمد ز تو و تو ز محمد هستی ای که خون علی و فاطمه در پیکر توست جان عالم به فدایت که جهان نوکر توست می دهم باز شهادت که تویی نعم الامیر زینت باغ رسالت تویی ای شاه شهیر چقدر نام علی بر پسرانت زیباست چون که نام علی از جمله ی القاب خداست ای که عشّاق همه مست و هلاکت ارباب کل عالم همه افتاده به خاکت ارباب صحن بین الحرمین تو چه دیدن دارد نام تو نام عظیم است ، شنیدن دارد از ازل نقش دل اهل ولا شش گوشه است آرزوی دل عشّاق شما شش گوشه است حَرَمت آينه ى عرش معّلاست ، حسين ذکر تو ذکر لب عالم بالاست ، حسین ای که خورشید جهان دور سرت می گردد کهکشان ها و زمان با نظرت می گردد ماه شعبان شد و عیدی بده یک کرب و بلا ضامن روز جزا ای پدر روح دعا دیر یا زود ، ولی جان جهان می آید می رسد منتقمت ، فخر زمان می آید 🔸شاعر: ................................. . ‍ ( کاشف الکرب ) یا قمر العشیره (ع) ... مژده ای دل که شب چهارم شعبان آمد روح آزادگی و غیرت و احسان آمد خانه ی شیر خداوند چراغان شده باز به زمین خرم از آنیم گلستان شده باز پسرِ بی مثَلِ ام بنین آمده است بر رکاب پدر خاک نگین آمده است دستبوسش همه ی اهل ولا باید خواند وسط معرکه ها دست خدا باید خواند روشنی دل زهرا و شفیع بشر است شرفِ عالمیان ، ماه چو قرص قمر است اشجع الناس ، علمدار تمامی جهان ! "شاه شمشاد قدان خسروِ شیرین دهنان" ای نشسته سر راهت کرم و جود و سخا مایه فخر علی ، معدن خیرات و صفا ! جلوه ای از جلوات ولی الله تویی شیر سرخ عربستان پسر شاه تویی ! "با وجود تو زمین حیدر دیگر دارد کعبه جا دارد اگر باز ترک بردارد" کاشف الکرب تویی اشرف اصحاب تویی پا به پای علی و یاور ارباب تویی پدر فضل و ادب ، ماه منیر عرصات وارث هیبت مولا و عموی سادات ساقی کرب و بلایی و امیر عشقی حامل پرچم ارباب و وزیر عشقی بر وفاداری و بر معرفتت می نازیم ما به هر لحظه دم از منقبتت می نازیم نام پرجاذبه ات کرده جهان را سرمست هر کجا ذکر تو باشد به یقین مهدی هست چشم ما منتظر چشمه ی خورشید بوَد آنکه سر تا قدمش مظهر توحید بوَد .................................. کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. ای عشق آمدی و تسلای ما شدی روح و روان و راحت جان های ما شدی پایان ترسِ روزِ مبادای ما شدی از عرش نور آمدی آقای ما شدی حبل المتین اهل ولایت، خوش آمدی سر سلسله، به خط شفاعت خوش آمدی قلب بهشت با تو تپیدن گرفته است فطرس دوباره بال پریدن گرفته است جبریل وحی نوبت دیدن گرفته است در شهر، شور عشق وزیدن گرفته است از روشنای نام تو جنت سراج داشت دنیا فقط به چون تو کسی احتیاج داشت تازه شده هوای بهشت و ترنّمش افتاده است آتش دوزخ تلاطمش زیباست روی صورت زهرا تبسمش حالا کسا شناخته خورشید پنجمش بر طاق عرش نام تو در اهتزاز شد پرونده ی شفاعت از این لحظه باز شد شب بودم و به مهر تو اکنون سپیده ام حالا که آمدی قدمت روی دیده ام حُسن حسین بوده هر آنچه شنیده ام عمری فقط به سمت حرم پر کشیده ام پروانه ایم و حضرت خورشید آمده است جان دوباره ای به مأذن امید آمده است عاشق تر است آنکه به تو مبتلا تر است چشمش به هر چه غیر تو بی اعتنا تر است هر کفتری به گنبد تو باوفا تر است در آسمان کرببلایت رها تر است جنت زمینی است به پاسِ ضریح تو من زنده می شوم به تماسِ ضریح تو ای تربتت شراب ترین باده از ازل کار دلم به دست تو افتاده از ازل حتی خدا به نور تو دل داده از ازل ما بوده ایم کرببلا زاده از ازل دردی دوا نکرده کسی غیر تو ز ما ما را دوباره پر بده در راه کربلا بگذر ز کوچه های دلم جان من فدات تا گل دهد کویر تنم زیر ردِّ پات اردیبهشت می وزد از پشت پلک هات با من چه کرده ای تو به دوری ز کربلات این لطف توست مثل منی از تو دم زده این شعر را نگاه تو بی شک رقم زده چشمم ز هر کسی به ضریحت دخیل تر نام تو هست از همه عالم جمیل تر باران بزن به آتش نفسم، خلیل تر دلتنگ کربلام، ز اشکم دلیل تر؟ خوشبخت آنکه پلک دلش خیس روضه هاست چشمان او تجسم تندیس روضه هاست نشنیده است جز تو کسی التماس ما وقف تو بوده است تمام حواس ما از تو جدا شدن شده تنها هراس ما بوی حسین می دهد عطر لباس ما نوکر شدم که رو نزنم من به هر کسی غیر از تو من نگفته ام ارباب بر کسی گهواره ات که منبر پیدای روضه شد... لب های تشنه ات که الفبای روضه شد... میلاد تو تولد زیبای روضه شد چشمان خیس فاطمه امضای روضه شد ای دانه دانه اشک غمت بی بدل ترین حی علی العزای تو خیرالعمل ترین ای که ذبیح کرببلایی حسین جان جسمِ مُرَمَّلٌ البِدمایی حسین جان زخمی سنگ و چوب و عصایی حسین جان زیبای سر جدا ز قفایی حسین جان ای کشته ی فتاده به هامون عزیز دل ای صید دست و پا زده در خون عزیز دل ✍ ................................... کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. ✍ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ زیباترین ستاره ی خلقت رسیده است سجده کنید، روح عبادت رسیده است نور خدا، چراغ هدایت رسیده است باید قیام کرد، قیامت رسیده است امشب که مست می شوم از بوی کربلا فطرس! ببر سلام مرا سوی کربلا تاج سر ملائکه ی آسمان حسین تنها دلیل خلق زمین و زمان حسین ذکر زمان سختی پیغمبران حسین زهرا سپرده است بگوییم: جان حسین گفتم حسین و ولوله افتاد در جهان گفتم حسین و فاطمه با خنده گفت: جان در مشکلات پشت و پناهم حسین شد بیراهه رفته بودم و راهم حسین شد تنها دلیل گریه و آهم حسین شد زهرا اجازه داد که شاهم حسین شد فهمیده ایم طبق روایات معتبر از کشتی حسین نباشد بزرگتر از کودکی "حسین" مسیحای زینب است یعنی تمام لذت دنیای زینب است غیر از حسین کیست که همتای زینب است کنج دل حسین فقط جای زینب است "زینب" همان که سیطره دارد به عالمین زینب نگو، بگو همه ی هستی حسین ما تشنه ایم تشنه ی باران کربلا ما سائل ایم سائل سلطان کربلا دل برده از ملائکه ایوان کربلا دست تمام عالم و دامان کربلا بی صبح کربلا شب عالم سحر نداشت دنیا چه داشت؟ کرببلا را اگر نداشت افلاک زیر سایه ی گنبد طلای اوست جبریل معتکف شده کربلای اوست دنیا و هر چه هست در آن خاک پای اوست اصلا بهشت گوشه صحن و سرای اوست عشق "حسین" در دل ذرات عالم است دنیای بی حسین شبیه جهنم است از اشک روضه، چشم مگر سیر می‌شود؟ بی کربلا زمانه زمین گیر میشود خوشبخت آن که پای علم پیر میشود عالم به آب علقمه تطهیر می شود امشب بساط گریه برایت فراهم است "باز این چه شورش است که در خلق عالم است" .................................... کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. بسم الله الرحمن الرحیم دلی برده از دستِ ما جانِ ما را  دلی شعله‌ور کرده سامانِ ما را دلی داده بر باد از روز اول دل و دین و عقلِ پریشانِ ما را دلی که کشیده به سوی مزارش عنایاتِ شاهِ خراسانِ ما را دلی که ربوده به گنبد طلایش نجف در نجف قلب سلطانِ ما را ببینید آن چشم و آن زلف و اَبرو نبینید چاکِ گریبانِ ما را که است آنکه در خون نشانده به چشمش ؟ همیشه دو چشمانِ حیرانِ ما را دلم کرده امشب هوای نجف را ببینم مگر کربلای نجف را تویی قصه‌ی عشقِ طولانیِ ما  تویی چتر شبهای بارانیِ ما شده روشن این خاک ، حتی بهشت از این ریسه‌های چراغانیِ ما نوشتند روز ازل قسمتِ هم غبارِ تو با خطِ پیشانیِ ما رفیق قدیمی همانی که  بودی همینی تو  یار دبستانیِ ما به سجاده‌ی سبزِ سجادِ تو  شُکر  که خورده گره نسلِ ایرانیِ ما  به فطرس سپردیم ما را بِبَر تا به دردی خورَد شغلِ دربانیِ ما به سیلاب دادیم ما خانه‌ی خویش نگاهی کن آقا به دیوانه‌ی خویش اگر دل نماده است تقصیرِ ما نیست که جز تابِ زلف تو زنجیرِ ما نیست طبیبم نوشته حرم لازم است این که دیوانه دربندِ تدبیرِ ما نیست وصیت نمودیم پیشت  بمیریم مبادا بگویی که تقدیرِ ما نیست کسی غیرِ تو راهمان که نداده کسی جز تو در فکرِ تطهیرِ ما نیست دو سال است گفتیم شبهای جمعه چرا کُنجِ شش گوشه تصویرِ ما نیست   نه عرش و نه کُرسی  جنان هم به قدرِ تماشای صحنت نفسگیرِ ما نیست من از کودکی گفتم ای جانِ عالم عزیزم عزیزم عزیزم عزیزم نشسته است عالم به حیرت لبالب که حتی خدا هم حسینی است مذهب نه که پیش تو ، پیش یاران یارت همه انبیا ایستاده مؤدب حبیب و بُریر و زُهیر و جُناده شبیب و حَتوف و سلیمان و شوذب سعید و جُوین و بشیر و انیس و عباد و وهب ، عابس و جون و جُندَب نعیم و رُمَیث و سُوَید و کِنانه و حُر و عُبَید و ابابکر و قَعنَب همه زیرِ دستِ امیرِ علمدار همه تحتِ امرِ فرامینِ زینب همه غرقِ فریاد با سر به زیری امیری حسین و نعم الامیری غمت گر نباشد  که بر دل نشیند در این سینه زهرِ هلائل نشیند شبیه شرابِ بهشتی است وقتی به چای عراقیِ تو هِل نشیند اگر سنگ بارد و اگر تیغ و تیر و گر پای ما باز در گِل نشیند حرم می‌رویم و حرم می‌شویم چو موجی که آخر به ساحل نشیند "بنازم به بزم محبت که آنجا گدایی به شاهی مقابل نشیند" تمام عوامل همه سر به زیرند که تا خواهرِ تو به محمل نشیند شب جمعه زهراست باید بمیریم به لبها که اشعار مُقبِل نشیند تو شاهی و باید که بالا نشینی که باید به دامان زهرا نشینی نمی‌شد که اینقدر عطشان نباشی به دنبال یک جرعه باران نباشی نمی‌شد که در پشت خیمه خمیده برای رُبابت پریشان نباشی چرا دورت از قاتلانت شلوغ است چرا یاوری نیست  بی جان نباشی کنارِ تو زهرا نشسته عزیزم نمی‌شد که اینگونه عریان نباشی   نمی‌شد که این‌سو و آن‌سو نگردی که در بازی نیزه‌داران نباشی نمی‌شد که از روی نیزه شبانه به‌دنبالِ یک آهِ سوزان نباشی چه می‌شد که زینب سرت را نمی‌دید  کنارِ سَرَت مادرت را نمی‌دید (حسن لطفی ۴۰۰/۱۲/۱۳) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. تو را این‌گونه می‌نامند مولای تلاطم‌ها و نامت غرش آبی آوای تلاطم‌ها تو را این‌گونه می‌فهمند مجذوبان كه اربابی و نامت مونس هموارهٔ شب‌های بی‌خوابی تو را پیغمبر بی‌سرترین پیغام می‌دانند تو را بنیان‌گذار اصلی اسلام می‌دانند و تو تكثیر حق در جان هفتاد و دو پیغمبر كه پیغام تو را بردند از لاهوت آن‌سوتر تو میلادت شروع جنبش خونین آزادی‌ست تو میلادت برای عاشقان غم، عارفان شادی‌ست... تو را بر محملی از دل، از آن بالا فرستادند تمام آسمان و اهل آن در پایت افتادند... تو را كه مصطفی همواره از جبریل می‌پرسید علی در قاب چشم فاطمه هرشب تو را می‌دید برایت قبل از آنی كه بیایی گریه می‌كردند برای تو شهید كربلایی گریه می‌كردند... زمین می‌ماند و تو ظهر شورانگیز عاشورا و یک روز حماسی و غرورانگیز عاشورا به پیش بادها استاده‌ای، ای روح طوفانی نگاه تو عمیق و ساده چون آیات قرآنی خدا را هرچه با اثبات خود اثبات می‌كردی تمام عقل‌ها و روح‌ها را مات می‌كردی كنون من مانده‌ام بین سرود و مرثیه حیران منم یک لحظه زیر آفتاب و لحظه‌ای باران... قلم از عشق تو آقا زیارت‌نامه می‌خواند و فطرس در جوار تو برایت نامه می‌خواند یكی از نامه‌ها خیس است همراهش سلام ماست و تو با مهربانی می‌نویسی این غلام ماست 📝 ایام ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ کَرْبَلآ تو آمدی که بفهمیم کارمان لنگ است میان ما و حقیقت هزار فرسنگ است به طرز پرچم بالای گنبدت گفتی که رنگ خون خداوند سرخ پررنگ است تو آمدی که ز صلح حسن دفاع کنی حسین ذهن من اما همیشه در جنگ است گلوی اصغر تو قطره قطره ثابت کرد که باغ گل بشود غنچه‌ای که دل، تنگ است غلط شنید تورا گوش های کر یک عمر وگرنه ذکر تو موسیقی اش خوش آهنگ است چگونه بگذرد از این مسیر ،آیینه که دامن همه‌ی کودکان پُراز سنگ است به مکتبی که شروعش هدایت حُر شد کلاس غیرت عباس، آخرین زنگ است به ضرس قاطع کرب و بلا جهان فهمید؛ برای شیعه حسین اسم نیست، فرهنگ است ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. ❤️ ــــــــــــــ شادم که حسین‌بن‌علی آمده به به سرچشمهٔ عشق ازلی آمده به به زد بوسه علی تا به لب لعل حسینش فرمود چه شیرین عسلی آمده به به عالم شده چون باغ جنان از گل رویش به به چه گل بی‌بَدلی آمده به به در عشق و فداکاری و ایثار و شهامت الحق که چه ضرب‌المثلی آمده به به از آذریان پرسی اگر مدحت او را گویند: گوزللر گوزلی آمده به به همراه حَسن تحت لوای پدر خویش فرماندهٔ جنگ جَمَلی آمده به به او میگذرد از سر و جان، در رَهِ جانان زهرا و علی را چه یَلی آمده به به عامل به فرامین خداوند جلیل است بی‌واهمه مَرد عَملی آمده به به خورشید بُوَد محو تماشای جمالش سرمنشأ انوار جَلی آمده به به از کُلّ جهان، پیر و جوان عاشق اویند شاهنشهِ بین‌المللی آمده به به در مدح و ثنای پسر حضرت زهرا بر دفتر شعرم غزلی آمده به به (فیضی) چه دل‌انگیز بُوَد سوّم شعبان شادم که حسین‌بن‌علی آمده به به ......................................... کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. عالم از نور ولایت منجلی است جشن میلاد حسین بن علی است ای امیر و سید و مولا حسین روز میلادت مبارک یا حسین یا حسین ای میوه قلب رسول نازنین فرزند زهرای بتول ای امیرالمومنین را نور عین مجتبی را جانشینی یا حسین یا حسین ای آبروی کائنات ای که باشد یاد تو رمز نجات گفت پیغمبر که ای جان بهشت سروری تو بر جوانان بهشت آن حدیثی که به جانم خوش نشست نص پیغمبر حسینٌ منّی است با ملائک همنشینی یا حسین حجت حق در زمینی یا حسین فطرس از نور تو بال و پر گرفت با نگاهت زندگی از سر گرفت دست لطفت را بکش روی سرم مثل فطرس سوخته بال و پرم ای که تو هستی امیر عالمین ناخدای کشتی دل یا حسین ای به قربان تو و ایثار تو عقل حیران مانده اندر کار تو کربلای تو پناه عاشقان سوی تو خیره نگاه عاشقان بهر من هم کن دعایی یا حسین تا که باشم کربلایی یا حسین هرکسی که کربلایی می شود بهر دین حق فدایی می شود کربلایی یعنی آن دلداده ای که بگیرد دست هر افتاده ای شور عاشورای تو الگوی ماست نهضت ما ریشه اش کرب و بلاست رهبر ما را خودت یاری نما نهضت ما را نگهداری نما سرور کل شهیدان یا حسین ای که هستی مرد میدان یا حسین حاج قاسم پیرو راه تو بود خادمِ صدّیق درگاه تو بود او که عمری لحظه ها را می شمرد عاقبت در راه عشقت جان سپرد هر که در عشق شما فانی شود عاقبت مثل سلیمانی شود .
. بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم ولادت‌امام‌حسین‌علیه‌السّلام به نام خداوند یار آفرین همان‌ خالقِ‌ شاهکار آفرین خدایی‌که‌هنگام‌ِخَلق‌ِحُسین به‌خود‌گفته‌صدهاهزارآفرین به نام سمیع و علیم و بصیر اَمیری حُسَینٌ وَ نِعمَ اَلاَمیر زمین‌روشن‌وآسمان‌روشن‌است کران‌تا‌کران‌کهکشان‌روشن‌است بنازم به رخسار ماهی کز او دل‌وچشم‌کرّوبیان روشن‌است خودش نور و نورش سراج‌ُالمُنیر اَمیری حُسَینٌ وَ نِعمَ اَلاَمیر فقط حُول‌وحُوش‌ خیابان او بُوَد خطّ سِیرِ مُحبّان او و در کربلا بیش از هر شبی شب سوّم ماه شعبان او هوا‌دلکش‌است‌وفضا‌دلپذیر اَمیری حُسَینٌ وَ نِعمَ اَلاَمیر گِرِه‌خُورده‌دلهای ما باحسین شعاری نداریم جز یاحسین و ما سالیانی‌ست فهمیده‌ایم رفیقی نداریم الّا حسین به دام رفاقت مرا کرد اسیر اَمیری حُسَینٌ وَ نِعمَ اَلاَمیر به‌قارون‌بگویید بر خود مَناز که‌محروم‌هستی‌از این‌امتیاز نکرده نصیب تو حُبّ‌الحسین خداوند روزی‌دِهِ بی‌نیاز حسینی‌نباشی؛فقیر‌ی‌فقیر اَمیری حُسَینٌ وَ نِعمَ اَلاَمیر چگونه سِپارم دلم را به غیر؟ مگر دیده‌ام کم از این خانه خِیر به آنانکه در او فنا گشتنه اند به‌فُطرُس به‌شُؤذَب به‌حُرّ و زُهیر کسی‌نیست مانند او دستگیر اَمیری حُسَینٌ وَ نِعمَ اَلاَمیر به حقّ حسین و خدای حسین بهشت از زیر لوای حسین یکی از علامات ایمان ماست همین گریه‌کردن برای حسین مرا گریه‌کرده‌ست روشن‌ضمیر اَمیری حُسَینٌ وَ نِعمَ اَلاَمیر شدم باتو اهل تَغزُّل حسین به‌اسم تو کردم تَوسُّل‌حسین خداوند خیر مرا خواسته که‌درقلبم‌ اُفتاده‌حُبُّ‌الحُسین چه لطفی خدا کرده بر این حقیر اَمیری حُسَینٌ وَ نِعمَ اَلاَمیر به‌عرش‌ِخدا گوشواره حسین نبی مرکب است و سواره حسین از این‌رو که از خُونَت اسلامِ ناب گرفته حیاتِ دوباره؛ حسین به تو می‌رسد آخرِ این‌ مسیر اَمیری حُسَینٌ وَ نِعمَ اَلاَمیر بجُز تو کسی وِتر مُوتُور نیست بجُز تو کسی سِرِّ مستور نیست بگو لَن‌ تَرانی به زوّار خویش که سِیرِ جمالِ تو مِیسُور نیست تو وجه خدایی؛ نداری نظیر اَمیری حُسَینٌ وَ نِعمَ اَلاَمیر دل آموخت از گردش روزگار فقط‌می‌شود با تو شد ماندگار شد آویزه‌ی گوش من این کلام که خود کرده‌ای روزیِ سازگار "حسینی‌بمان‌وحسینی‌بمیر" اَمیری حُسَینٌ وَ نِعمَ اَلاَمیر منم بنده‌ی زَرخَریدت حُسین یکی از هزاران مُریدت حُسین به فرق دو تای علی اکبرت به‌حلقوم طفل شَهیدت حُسین امان از عذابم بده یامُجیر اَمیری حُسَینٌ وَ نِعمَ اَلاَمیر ✍ ...................................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. السلام علیک یا اباعبدالله الحسین باز هم شد آسمان عرش، لبریز از سحاب آمده باران رحمت بر سر ما بی حساب سرزده از مشرق چشمان زهرا آفتاب لاله ی لبخند، روییده به لعل بوتراب چون‌که بردارد علی از روی زیبایش نقاب می شود شرمنده از ماه رخش هر دُرّ ناب بی گمان حبّش برای باغ رضوان گشته باب شیعه خود را نوکر دربار او کرده خطاب می رود جنّت یقیناً بی حساب و بی کتاب یک سلام ما ببر فطرس بیاور یک جواب تا شود پرونده ی اعمال ما غرق ثواب عرض ما را می رسانی محضر عالی جناب لحظه ای خورشید زهرا بر دل زارم بتاب تا شوم جزء غلامان سرایت انتخاب بوسه بارانت نموده حضرت ختمی مآب بوسه هایی که گرفته از گل چشمش گلاب روضه خواند از کام خشک تو کنار نهر آب روضه ی اکبر ، تن صدپاره و موی خضاب می شود با یک سه شعبه خواهش تو مستجاب ناله ی تو می شود ای وای از قلب رباب وای از وقتی که دستانش رود بین طناب می شود لالایی اش اصغر به روی نی بخواب من به پای نیزه هاو تو سر سرنیزه ها شیر دارم اصغرم از روی نی پایین بیا ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. یاحسین ای فدای چشمانت چشم بر ما گشود احسانت دیده ها شد ز شوق گریانت پدر و مادرم بقربانت ای وجودت بسنده ی تاریخ قَدمت جان دهنده ی تاریخ لحظه ی با شکوهِ دیدارت انتظارِ طلوعِ رخسارت سبکِ رفتار و لحنِ گفتارت عالَمی را کند گرفتارت وَه که از چهره ی پر از نورت پدر و مادرند مسرورت دلِ مسرور را تو واسطه ای شادی و شور را تو واسطه ای قربِ هر دور را تو واسطه ای چارده نور را تو واسطه ای می‌بری دل ز دوستان، سلطان! خاصه از قلبِ عاشقان، سلطان! عاشقان، سینه چاکِ میکده اَت شهدا، جمله مست و مِی زده اَت گرچه بگذشته چارده صَده اَت همه دلهاست مبتلا شده اَت کیستی ای خدای میخواران آبرو بخشِ آبرو داران مستِ جامِ ازل تویی ارباب عشقِ ضرب المثل تویی ارباب اصلِ خیرُالعمل تویی ارباب عاشقِ بی بدَل تویی ارباب یک بدَل داشتی به اذنِ رب نیست او غیرِ خواهرت زینب تو همه انتظارِ رب بودی دائم از عشق، در طرب بودی گرچه پا تا به سر رطب بودی تشنه ی باده طلب بودی ساقیِ مستیِ اَلَستی تو باده ی هستیِ اَلَستی تو تو سراپا همه خدا هستی بانیِ کشتیِ ولا هستی صاحبِ اختیارِ ما هستی تا ابد شاه کربلا هستی عالم از تو حیات می‌گیرد بی تو هستی، ممات می‌گیرد دینِ حق را تو داده ای عزت انبیا را تو داده ای قدرت اولیا را تو داده ای نصرت بر غیوران تو داده ای غیرت ای بنازم به همتِ عشقت هر دو دنیاست هیئتِ عشقت اولین روضه خوانِ تو جبریل دستِ گهواره ی تو میکائیل نفخِ صور دمِ تو اصرافیل نوحه خوانِ غمِ تو عزرائیل از خدا تا به آدمَت گریان عالَمی تا به خاتَمَت گریان چون خدا خواست کشته اَت بیند نینوا خواست کشته اَت بیند مصطفا خواست کشته اَت بیند مرتضا خواست کشته اَت بیند مادرت "یابُنَیَّ" را سر داد حنجرت "یااُخَیَّ" را سر داد بافته مادرت که پیرهنت! از چه بی پیرهن فتاده تنت؟ قطعه قطعه شده چرا بدنت؟ نیزه شد جرعه جرعه در دهنت! مادرِ آب دید، تشنه لبت پدرِ خاک دید تاب و تبت پیشِ چشمانِ مادرت آقا شد جدا از تنت، سرت آقا گشت پامال، پیکرت آقا رفت از حال خواهرت آقا ای همه جان و هستیِ زینب بی کفن مانده ای سه روز و دو شب راسِ پاکِ تو تا کجاها رفت آه، گاهی به نیزه بالا رفت گاه دیر و تنور، تنها رفت گاه ویرانه نیمه شبها رفت گه سرِ پاکِ تو چهل منزل رفت با اُشترانِ بی محمل گاه افتاد زیرِ دست و پا گه به خورجین نموده ای ماوا گه به بازی گرفته اَش، اعدا گه روی شاخه درخت چرا؟ عاقبت شد سرت به تن، ملحق بر تنِ مانده بی کفن، ملحق بسکه داغِ مصیبتت بالاست منتهای غمِ تو ناپیداست رازدارِ غمِ تو مهدیِ ماست صاحبِ انتقامِ عاشوراست کربلا مکتبِ فنا شدن است در رهِ منتقم فدا شدن است ✍ .
میلادیه امام حسین علیه السلام امیر قافله دوباره گلشن آل عبا تماشایی است بهار سبز بهشت ولا تماشایی است فرشتگان زفلک تا به فرش پل بستند مسیر فرش به عرش علا تماشایی است به دست فاطمه هدیه رسیده از فردوس نگاه او به رخ مرتضی تماشایی است نماز شکر علی پیش دیده ی زهرا میان ذکر خوش ربنا تماشایی است به بام خانه ی زهرا فرشتگان جمعند از این حضور مقدس، فضا تماشایی است حسین آمده و صحنه ی ولادت او به پیش اهل زمین وسما تماشایی است امین وحی به پاس تهیت آمده است پیام دادن او از خدا تماشایی است نبی که بوسه به زیرگلوی او زد ،گفت شروع و آخر این ماجرا تماشایی است حسین آمدو جبریل زد صدا ،فطرس بیا که حال تو دراین شفا تماشایی است حسین آمده تا همدم سپیده شود سپیده ای که به دست دعا تماشایی است حسین آمد واین جلوه ی همیشه بهار هماره درنظر اولیا تماشایی است حسین آمدنش مژده ی تحول داشت تحولی که دراین ماسوا تماشایی است حسین آمدو فوج فرشتگان گفتند امیر قافله ی نینوا تماشایی است حسین آمده تا برحسینیان گوید بهشت روی زمین ، کربلا تماشایی است شب ولادت او حال بهتری دارید دوباره حال وهوای شما تماشایی است خدا گواست به وقت شفاعتش درحشر چقدر دیدن او در جزا تماشایی است سرود نور «وفایی»بخوان ،که این خورشید میان چشمه ی خورشیدها تماشایی است .
میلاد نور امشب دوباره عشق راتحکیم کردند با دست حق نقشی دگر ترسیم کردند یک دستۀ گل دادند برزهرا وحیدر از فاطمه وز مرتضی تکریم کردند دُردانه های آفرینش شوق خود را با فرشیان و عرشیان تقسیم کردند این است آن انسان ک درعرش الهی خیل ملائک پیش او تعظیم کردند می خواستم پرسم که میلاد چه نوری است کامشب به آل مصطفی تقدیم کردند دیدم جهان پُراز فروغ و زیب وزین است هستی پُراز عطر دل انگیز حسین است آن شب ملائک زآسمان ها نور دیدند از آسمان ها تا مدینه پر کشیدند سجّاده ی شکر ودعا را پهن کردند وقتی طنین بال فطرس را شنیدند با عرض تبریک ودرود حق تعالی درمحضر پیغمبر اکرم رسیدند اذن ورود خانه ی حیدر گرفتند در دست زهرا گوشوار عرش دیدند وارستگان عشق درمیلاد آن گل وقتی که از جام وصالش می چشیدند دیدم جهان پُراز فروغ و زیب وزین است هستی پُراز عطر دل انگیز حسین است تنها مه محو نگاه روشنش بود خورشید هم یک خوشه چین از خرمنش بود آفاق پُرشد از شمیم لاله آنگاه هستی بهشت عشق از عطر تنش بود این باغبان عشق وایثار وشهادت یک بوستان لاله به روی دامنش بود برصد هزاران تاج گل هم برتری داشت دستی که همچون طوق گل برگردنش بود دیدم جهان پُراز فروغ و زیب وزین است هستی پُراز عطر دل انگیز حسین است امشب خدا درعرش اورا میهمان کرد از او پذیرایی میان آسمان کرد اورا نشان شب نشینان فلک داد خاصان درگه را دوباره شادمان کرد درمصحف نورانی خود تا به محشر نام همیشه سبزاو را جاودان کرد گل های دیگر گربه رنگ یاس بودند درلاله زار عشق او را ارغوان کرد با خلقت نور حسین آل طاها امشب که عشق ومعرفت را ترجمان کرد دیدم جهان پُراز فروغ و زیب وزین است هستی پُراز عطر دل انگیز حسین است امشب شب اعجاز صورت آفرین است فصل شکوفایی ایمان ویقین است ای دل شب نوراست وین نور هدایت بر رهروان حق امام راستین است با این همه قدر وجلال او عجب نیست گهواره جنبانش اگر روح الأ مین است منزلگه وقدرومقامش آسمانی است یک چند روزی گرچه مهمان زمین است امشب که از نور ولایت روشنم من امشب که با یادش دلم خلوت نشین است دیدم جهان پُراز فروغ و زیب وزین است هستی پُراز عطر دل انگیز حسین است ای تشنگان عشق او آب حیات است سرمنشأ خیرتمام کائنات است گردرمسیر نهی از منکر قدم زد احیاگر امربه معروف وزکات است تسنیم وزمزم تشنه ی لعل لب اوست کی تشنه ی یک جرعه از آب فرات است می گفت پیغمبر «وفایی» کاین حسینش نورهدایت ،کشتی اهل نجات است گرچه شب میلاد او گفتم زمدحش گرچه زقدر وجا او ادراک مات است دیدم جهان پُراز فروغ و زیب وزین است هستی پُراز عطر دل انگیز حسین است .
. تو آمدی و جهان یکسره به شوق آمد و طبع شاعر بی دست و پا به ذوق آمد تو آمدی و جهان شد منوّر از نورت بپا شده به میان دل همه شورت تو آمدی و خدارا به ما نشان دادی به جان خسته ی ما قدرت و توان دادی همین که آمدنت در زمانه غوغا کرد ولادت تو جهان را قشنگ و زیبا کرد شروع فصل سعادت ولادتت باشد کلید عشق و محبت ولایتت باشد حسینی و همه ی کائنات مست توست صلاح کار همه عاشقان به دست توست فقط تویی که به فطرس کرامتی کردی به بال های شکستش عنایتی کردی فقط به دست تو کار نشد، شود انجام فقط عنایت تو، خود به خود شود انجام تو بانی همه ی خیر و لطف و احسانی تویی که در دل ما تا همیشه می مانی زِ کودکی سخن از مهربانی ات بوده که وقف دین الهی جوانی ات بوده تو شبیه علی، شبیه نبی خدا، کرم داری تو مثل فاطمه در قلب ما حرم داری نمی توان که شود قلب من جدا از تو کجا شود زده جان و دل گدا از تو تو سایه ات به سرم تا همیشه میماند کرم نما، نَشِکن، دل چو شیشه میماند من از تو غیر تورا کی طلب کنم، هیهات بدون ذکر روزم به شب کنم، هیهات من از زمان طُفولیتّم حسینی ام نگاه کن تو به وضعیتم حسینی ام حسینی ام، همه ی حاجتم همین جمله ست یک کربلا بنویس و بده مرا در دست .
هم دل و هم دلبر و هم دل خریدارم حسین هم سر و هم سرور و هم سر نگهدارم حسین بی کس و درمانده و بی یار بودم از ازل لطف کرد و تا ابد شد مونس و یارم حسین رو سیاه و پر گناه و بی بها بودم ولی آبرو بخشید من را کرد تیمارم حسین مو پریشان، دیده گریان، دید هر موقع مرا خنده ای زد، غصه ها برد از دل زارم حسین کار راه انداز عالم تا که بیکارم بدید، نوکری آموخت من را، شد همه کارم حسین ذکر او ذکر خدا و فکر او فکر خداست اینچنین شد افضل الاذکار و افکارم حسین سردی دنیا امانم را بریده بود لیک، یک محرم آمد و شد گرمِ بازارم حسین من در این دنیا بجز او، رو نیاوردم به غیر تا در آن دنیا فقط باشد طلب کارم حسین روز محشر هم همه اُمیّد من بر اوست، چون روز محشر می شود ناجیِ از نارم حسین خط آخر شعر را سمت نگاهش می کشم خط آخر می نویسم دوستت دارم حسین... ...................................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. علیه السلام خبر رسیده جهان غرق روشنایی شد از این خبر دل هفت آسمان هوایی شد زمین خشک، نمی دانم این کجایی شد؟ مدینه ای شد و از این خبر نوایی شد.. ..حسین آمده آری حسین آمده است بگو که تاج سرِ عالمین آمده است رسیده است به دلهای مُرده جان بدهد رسیده است به دستِ خدا توان بدهد رحیم باشد و بر ما خطِ امان بدهد وَ جلوه ای زِ خدا را به ما نشان بدهد حسین آمده بر عشق رنگ و رو بزند جهان زِ باده عشقش به جان، سبو بزند چه هیبت و چه کمالی به شوکتش تکبیر چه صورت و چه جمالی به طلعتش تکبیر چه عزت و چه جلالی به قدرتش تکبیر چه غربت و چه ملالی به حضرتش تکبیر پیمبر از گل رویش بخواند این کلمات به خوی و روی و به مویش محمدی، صلوات تمامِ عرشِ خدا پُر شد از نوایِ حسین ...نوایِ لایتناهی نینوایِ حسین شدند جن و بشر نوکر سرایِ حسین نوشته اند مرا از ازل گدایِ حسین من و تو نه، همه عالم گدای این آقاست هر آنکه نیست گدایش تمامِ عمر گداست شب ولادت او باده بیشتر دادند به شام تیره عالم دم سحر دادند به ماهِ عشق،دوخورشیدویک قمر دادند به فطرس از نظر او دوباره پر دادند که رحمت از نفسش پخش شد در این عالم شدند شامل فیضش زهیر و عابس هم... فقط نه از نفس او جهان گلستان شد که یاس خنده زد و نسترن غزلخوان شد رسید و طایفه از نور او مسلمان شد لب برادر او مجتبی، چه خندان شد برای حیدر و زهراش جلوه گاه آمد به کربلا ببرید این خبر، که شاه آمد ...................................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. (ع) خدا بر مصحف خود آیه ی غفران عطا کرده به خلق خود نماد واژه ی رحمان عطا کرده پس از اعطای مروارید حُسن، از عرش اعلایش به دریای علی و فاطمه عطا کرده دمیده عطر سیب از جانب باغ حسین آباد بنازم باغبان را چون گل و ریحان عطا کرده خدا را تا قسم دادند بر اسمش کرم جوشید به یُمن او خداوند از قدیم احسان عطا کرده رسید و از سرانگشت رسالت شهد می نوشد حسینٌ منّی آمد بر محمّد (ص) جان عطا کرده مسلمانی دین و رکن ایمان جاودانی شد حسینیٌ بقا را ایزد منّان عطا کرده خدا را بهر این نعمت هزاران شکر زیرا که به جانهای تمام شیعیان جانان عطا کرده بنازم لطف ایزد را به حال عاشقان زیرا به عشقت اشک و آه و ناله و افغان عطا کرده چه دلداری چه آقایی چه اربابی چه مولایی به شهر عشق، سلطان جهان سلطان عطا کرده کویر خشک دلها بعد از این آباد خواهد گشت اله گریه ها بر دیده ها باران عطا کرده از این آتش که در این طور سینا شعله ور گشته به جمع عاشقانش سینه ی سوزان عطا کرده همان سردار که چرخ و فلک دور سرش گردند به سرهای همه سر دادگان سامان عطا کرده رسیده قصه اش بر سر اگرچه اول عشق است قضا را حق چو بنویسد چنین پایان عطا کرده شنیدم راس شه بر نیزه ها قرآن تلاوت کرد دوباره جنگها بر نیزه ها قرآن عطا کرده ز آیات سر نیزه عجب دارم که تیغ خصم به اهل کاروان قاری خوش الحان عطا کرده رسید از بعد عاشورا صبا با عطر گیسویش خدا بر راس بر  نی گیسوی افشان عطا کرده علی (ع) بخشید در حال رکوعش خاتم خود را حسینش خاتم خود را به خون غلطان عطا کرده دمی که خیزران بوسید لبهای چو قندش را شنیدم پیشکش بر خیزران دندان عطا کرده خراب مسلک پیر خراباتم که در شامی به طفلش مرقدی در گوشه ی ویران عطا کرده منم آن راهب دیر حسینیه که از لطفش خدا بر گرد شمع تو به من ایمان عطا کرده مقام نوکری ات را چو دیدم آتش عشقت در این وادی به رسم موسِی عِمران عطا کرده ✍ 1401/12/04 (ع)  . ....................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. محبـوب خلق و عالـم بالا خوش آمدی ای نور چشم حضرت زهرا(س) خوش آمدی گفتا که از من است حسین و من از حسین ختم رسل به وصف تو آقا، خوش آمدی دار الشفاست کوی تو حتی بر آمده از تربت تو کار مسیحا ،خوش آمدی ای پنجمین حقیقت اهل کسا حسین(ع) بر شام تار، ماه دلارا،خوش آمدی چشـم امید ما به تو روز قیامت است ای کشتـی نجـات به دنیـا خوش آمدی .
. نمک روضه ی میلاد : حسین ... تو‌ حسینی که تو را اهل دعا می شناسند  به باران عطا ... پنجمین اختر تابان کسا شاه بیت غزل کرب و بلا السلام ای همه دارایی من بهترین همدم  تنهایی من ای حسینی که سراپا حسنی با خبر باش که دنیای  منی ... روشنی بخش شب پنج تنی کور گشتم برسان پیرهنی ... پر دهی نامه برت خواهم شد ندهی خاک درت خواهم شد در خورت بود دُر ناب شدن در دل خاطره ها قاب شدن قبله گاه دل احباب شدن ناگزیری تو به ارباب شدن ورنه خاکی تر از این القابی همنشین با همه ی اصحابی چوب،  منبرشد از این خانه نرفت خاک تو ، زر شد از این خانه نرفت پر ، کبوتر شد از این خانه نرفت هرکه نوکر شد از این خانه نرفت آبرو یافته از این خانه زندگی کرد گدا شاهانه لطف ، سر می رود از محضر تو فطرس آورد نیازی برِ تو پر در آورد به زیر پر تو هر دری بسته شود جز در تو نگرفته ست کسی جای تو را از تو داریم تمنای تو را ما هم از آمدنت خرسندیم به پر شال تو دل می بندیم اشک داریم ولی می خندیم گریه کن های ارادتمندیم ... پر به شوق علمت آوردیم سر برای قدمت آوردیم بر نداریم سر از دامانت همه هستیم بلا گردانت آمدی جان جهان قربانت روضه می خواند :( أنأ العطشانت) غم تو قبل تو آمد به جود از ازل گریه کنت فاطمه بود دل مادر به عزیزش بند است لذتش بوسه ی بر فرزنداست شاد از  آمدن دلبند است شب میلاد شب لبخند است پس چرا مادر تو گریان بود ؟ وقت بوسیدن تو نالان بود جمله ات بغض ب ما داد حسین کردم از غصه ی تو یاد حسین کربلا یاد من افتاد ، حسین نمک روضه ی میلاد : حسین ... ای مرتب شده در بین حصیر از پریشان شده ها دست بگیر .
. دلربای عالم آرا، عشق زیبای گوارا جذبه تسخیرِ عشقت، برده روح و جان ما را با گنهکارِ پشیمان، میکند قلبت مدارا میدهی تغییر گاهی، دستِ تقدیر و قضا را آمدی ای در دو دنیا، هستیِ هستی به دستت آمدی تا گردد ایندل، عاشق و میخوار و مستت ای همه روح و روانها، کشته ی برق نگاهت عالم و آدم اسیرِ، طلعتِ خال سیاهت آمدی شش ماهه اما، شش جهت اَمن از پناهت انبیا خواهند باشند، عابسی اندر سپاهت فوج فوج آید ملَک از، آسمانِ مقدم تو تا رسد نوبت به فطرس، آستان مقدم تو تو عزیزِ داور اَستی، تو امام و رهبر اَستی سِرِ مستودع تویی، تو رازدارِ کوثر اَستی سِرِ خود را از وفا در، گفتگو با مادر اَستی راه را قبل از ولادت، تا شهادت از بر اَستی تو درونِ بطنِ مادر، از عطش داری سخن‌ها گویی از شمشیر و نیزه، بر بدن داری کفن ها بندِ قنداقت ببندد، ماردت با گریه از چه؟ بوسه دارد مصطفی بر، حنجرت با گریه از چه می‌نهد بر سینه بابایت، سرت با گریه از چه مویه دارد مجتبی بر، پیکرت با گریه از چه جای خواهر خالی اما، هست در گودال گریان هست وقتی جسمِ پاکت، می‌شود پامال گریان رمز هستی راز هستی، هست در کرب و بلایت دینِ سرمد، نام احمد، هست باقی از فنایت پرچمِ اسلام بالا، از خَمِ قدِ رسایت چادر و معجر بماند، چون شود غارت عبایت می‌رود عمامه‌ی تو، تا شُکوهِ دین بماند زیرِ دست و پا بمانی، تا که این آئین بماند رَاسِ تو بالای نیزه، زینبِ تو در مقابل او کند ناقه سواری، تو شَوی خیره به محمل با یتیمان و اسیران، بسته در بندِ سلاسل می‌کند اما قیامِ، عشق را با خطبه کامل از تَهِ گودال حرفت را برَد تا شام و کوفه اینچنین نخلِ ولایت، می‌زند از بُن شکوفه آهِ ما از آهِ زینب، راهِ شیعه راهِ زینب انقلابِ ما قیامِ ما، ز روح اللهِ زینب هیئت ما روضه‌ی ما، هست خیمه گاه زینب دست بر شمشیر می‌مانیم، ای خونخواه زینب نیستیم از اهلِ کوفه، با علی ميثاق بستیم با شهیدان عهد بسته، تا شهادت نیز هستیم بهمن۱۴۰۲ .
. مژده بده از زندگانی سیر ها را آمد به سر عشق جوانی  پیرها را امشب شب مخصوص ما دیوانگان است آماده سازید عاقلان ، زنجیر ها را در فطرس دل شد قیامت ، آمد آنکه این رو به آن رو می کند تقدیرها را قربان نقاشی که اینگونه کشیده از عشق در یک رخ ، همه تصویرها را شیر علی بن ابیطالب رسید و لرزاند دلهای تمام شیر ها را روح الامین گوید بزن فریاد با من : یا عشق ، یا نعم الامیر اهلا و سهلا ..... ای عشق شد تشریف فرما  سفره دارت ای کربلا دیده گشوده شهریارت یا مرتضی دوم عصای دستت آمد آسوده شد زین پس خیال ذوالفقارت یا فاطمه برده است دل از باغ رضوان این عطر سیبی که وزیده در بهارت کوری چشم هر چه بدخواه حسود است یا مجتبی ! آمد قرارت ، بی قرارت مولای مظلومان این عالم رسیده ای ظلم از این پس سیه شد روزگارت ای شمر از حالاست او دل ناگرانت ای حر از امروز است او چشم انتظارت مستانه می آید ندایی ای منابر آمد حبیبت ای حبیب بن مظاهر ....... تو زنده ی دیروز و امروزی و فردا تو بوده ای از قبل خلقت ، مثل مولا السابقون السابقون عاشقانت نوح و خلیل و آدم و عیسی و موسی ای عرش تا فرش خدا در اختیارت ای آبرودار زمین و آسمان ها نام من از قبل ولادت هست نوکر نام تو از قبل ولادت هست آقا آقای من وقتی تو کشتی نجاتی در موج طوفان میزنم دل را به دریا راه نجاتی نیست جز راه نجاتت تنها صراط المستقیم ما صراطت ....... ما در غلامی تو دیدیم آبرو را نامت دوا کرده است هر درد مگو را نا اهل ها را هم محل دادی همیشه بنده نوازا ! سرورا ! سنگ صبورا ای مهربان تر از پدرها مهربانیت نگذاشت بر دل حسرت یک آرزو را ناکام یعنی آن کسی که وا نکردند با تربت کرببلایت کام او را آقا دم چایی موکب های تو گرم حتی خیالش می کند کار سبو را هر چیز که خرج تو شد بالا نشین شد بد در بهشت روضه آمد ،  بهترین شد ...... ای سایه ی خورشید ِ چشمت سرپناهم من رو به تمثال تو تنها رو به راهم جان همین پیراهن ِ مشکی ِ کعبه تنهاست باب القبله ی تو قبله گاهم من هر چه باشم بد ، تو خوب خوب خوبی من هر چه باشم شب ، تو هستی قرص ماهم جان ابوفاضل صدایم کن ، صدایم جان زهیر آقا نگاهم کن ، نگاهم هرگز سوا کردن نباشد در مرامت لطفت خریدار بد و خوب است با هم پایین نیاید پرچم آوازه ی تو عاشق ندارد هیچ کس اندازه ی تو ...... ای فوق ادراک ، ای قیامت در قیامت ای آبروی عشق ، ای فخر شهادت عیسای آنها حرف زد در گاهواره عیسای ما وا کرده لب ، قبل از ولادت شش ماه زهرا بود و اشک و بی قراری شش ماه می خواندی برای او مصیبت شش ماه مادر گریه کرده ،گریه کرده قربان این سوز ِ اناالمظلوم هایت شش ماه ، تنها بود کار مادر و تو گریه برای زینب و داغ اسارت یک مقتل و یک پیکر و یک کربلا درد شش ماه گفتی ماجراها ، از سه ساعت مادر بهارش از غمت رنگ خزان شد دیگر انا العطشان نگو ، او نصفه جان شد - بهمن ۱۴۰۲ .......... غیر از تو را زبان من املا نمی کند جزگفتن از تو را قلم انشا نمی کند شاعر تو را نوشته و حاشا نمی کند جز در سرودن از تو زبان وا نمی کند هر کس نگفته از تو حسینی نمی شود جز نام دلربای تو بر لب نمی رود آدم ابوالبشر شده اما حسین نیست از او خلیل سر شده اما حسین نیست موسی پیامبر شده اما حسین نیست عیسی گزیده تر شده اما حسین نیست در جان محمد است که با او برابر است آری حسین بوده که جان پیمبر است گیرم پیمبر است که فرقی نمی کنند همتای حیدر است که فرقی نمی کنند زهرای اطهر است که فرقی نمی کنند مثل برادر است که فرقی نمی کنند فرقی نمی کنند و مرا شور در سر است آخر حسین فاطمه یک چیز دیگر است بین حسین و شیعه صمیمیت است و بس همراهی حسین به سنخیت است و بس شیعه به یک مرام و به یک نیت است و بس اسلام بی حسین مسیحیت است و بس اسلام ما که ثبت شده با شهادتین کامل نمی شود مگر از ذکر یا حسین در دین ما خدا یکی و مصطفی یکی است احمد یکی است پس به یقین مرتضی یکی است حیدر یکی و حضرت خیرالنسا یکی است زهرا یکی است پس حسن مجتبی یکی است این جمع بی حسین که معنا نمی گرفت یعنی اگر نبود کسا پا نمی گرفت غیر از خدا نبود و حسین آفریده شد ارض و سما نبود و حسین آفریده شد جز کربلا نبود و حسین آفریده شد قالو بلی نبود و حسین آفریده شد قالو بلای ما به الست از حسین بود اصلا هرآنچه بوده و هست از حسین بود بی اشک ، خاکِ خلقتمان گِل نمی شود تنها مجسمه است دل و دل نمی شود دل بی حسین این همه قابل نمی شود انسان بی حسین که کامل نمی شود غیر از حسین را به دل خویش حک نکن ما از اضافه ی گل اوییم ، شک نکن ای معنی نهفته ی در هل اتی حسین ان الذین آمنوی سوره ها حسین حتی خدا برای تو شد خونبها حسین ماییم و حسرت حرم کربلا حسین از ما بگیر این همه درد فراق را اما نگیر از دل ما اشتیاق را محسن ناصحی- بهمن ۱۴۰۲
. محبـوب خلق و عالـم بالا خوش آمدی پور علی(ع) و حضرت زهرا(س) خوش آمدی فرمود،از من است حسین(ع) و من از حسین(ع) ای نور چشم حضرت طاها(ص)، خوش آمدی دار الشفاست کوی تو حتی بر آمده از تربت تو کار مسیحا ،خوش آمدی ای پنجمین حقیقت اهل کسا حسین(ع) بر شام تار ،ماه دلارا،خوش آمدی چشـم امید ما به تو روز قیامت است ای کشتـی نجـات به دنیـا خوش آمدی .
. ای حسین جان زُلفیم پریشانی ما را بنویسید بالیم پَرافشانیِ ما را بنویسید ما سجده به اَبروی کجِ یار نمودیم بد نیست مسلمانیِ ما را بنویسید یک لحظه نشستیم سرِ کوچه‌ی دنیا یک عمر پشیمانیِ ما را بنویسید از روزِ ازل عاشق آن زلفِ سیاهیم این قصه‌ی طولانیِ ما را بنویسید یا شرحی از آن عطرِ خوشِ سیب بخوانید یا حیرت و حیرانیِ ما را بنویسید یک‌بار بیایید به بین‌الحرمینش تا سجده‌ی پیشانیِ ما را بنویسید ما مستِ حسینیم حسینیم حسینیم این نعره‌ی طوفانیِ ما را بنویسید سودا زده‌ی طُره‌ی جانانه‌ام امشب زنجیر بیارید که دیوانه‌ام اشب* تا عینِ علی گردشِ تیغِ دودَمِ ماست این گردش خورشید هم از پیچ و خَم ماست ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگیِ ما عدَم ماست* ما نسل به نسل از نَفَس فاطمه هستیم یعنی که علی هم  دَم و  هم بازدمِ ماست آنقدر به ما  لطفِ شما داد ، خدا هم گیرم که دو دنیا بدهد باز کم ماست این خاک فقط گوشه‌ی ایران حسین است از  کرببلا تا به خراسان حرمِ ماست این قلب نه  این بقعه‌ی شش گوشه‌ی عشق است این سینه نه  این خانه‌ی صاحب علم ماست ما را چه شرافت بِه از این ، خاک حسینیم یعنی که جهان نیز به زیرِ قدم ماست ما کاشیِ چسبیده به ایوانِ تو هستیم  سوگند به لبخند حسن آنِ تو هستیم وقتی که سرشتند گلِ دربه دران را دادند به ما منصب خونین جگران را مژگان همه داریم به بین الحرمینت تا چشمِ تو لطفی بکند رفتگران را تنها تو سراغِ من بیچاره گرفتی تنها دل تو خورد غمِ رهگذران را من آمده‌ام بر سرِ خاکِ تو بمیرم بردار از این دوش همین بارِ گران را بگذر چو قیامت به سر خاک شهیدان از خویش خبردار کن این بی خبران را* ما نسل به نسل از پدران ارث گرفتیم تا نذر نمودیم تمام پسران را دنیا که نفهمید، قیامت همه فهمند حال من و حالِ جگر جامه‌دران را تا هست نفس پاره گریبان حسینیم صدشکر خدا را که  پریشان حسینیم ای عشقِ خدا سفره‌ی شاهانه‌ات آباد من خانه خراب توام ای خانه‌ات آباد دیدیم کنارِ تو کریمیِ حسن را این خانه و این خوانِ کریمانه‌ات آباد انگشت‌نما بودنِ ما لطف کمی نیست ای عشق ، دلِ اینهمه دیوانه‌ات آباد گفتی که گدایت عرق شرم نبید گفتند گدایان درِ کاشانه‌ات آباد یکبار به ایران زدی و مُلک گرفتی مُلکی که گرفته دمِ مستانه‌ات آباد ما را جگری هست ولی سوخته از شوق قلبی که سپردیم به میخانه‌ات آباد ما را جگری بود ولی کرببلا بُرد هرگوشه‌ی شش گوشه‌ی شاهانه‌ات آباد ما زاده‌ی اشکیم برای تو بگِرییم بگذار که یک عمر به پایِ تو بگِیریم تا خیمه عزیزم خبرت را چه کسی بُرد از گودیِ گودال پَرت را چه کسی بُرد دیدم که زمین گیر شدی پیشِ جوانت بر رویِ عبایی پسرت را چه کسی بُرد در علقمه گفتند که پشتِ تو شکستند بر نیزه هلالِ قمرت را چه کسی بُرد فهمید حرم پیرهنت را  چه کسی کَند افسوس نفهمید سرت را چه کسی بُرد جز شیهه‌ی اسبی که در خیمه رسیده‌است پیغام تَنِ مختصرت را چه کسی بُرد از شانه‌ی اُفتاده‌ی زینب همه دیدند ارثیه‌ی زخمِ جگرت را چه کسی بُرد دیدند که گیسوی بهم ریخته داری از نیزه‌ای اَبروی بهم ریخته داری *مفتون همدانی *کلیم کاشانی *سلیم تهرانی (حسن لطفی)✍ .
. امشب به بیت فاطمه رضوان گل افشانی کند روح القدس مدحت گری ، حورا غزل خوانی کند گیتی به تن پیراهن از ، انوار ربانی کند شادی و غم با دل صفا پیدا و پنهانی کند در سینه های سوخته آتش گلستانی کند زیبد جهان هستی خود ، یکباره قربانی کند ریحانه ختم رسل فرزند زهرا آمده آری حسین بن علی (ع) امشب بدنیا آمده امشب به روی دست خود ، قرآن گرفته فاطمه امشب ز باغ آرزو ، ریحان گرفته فاطمه امشب ز دریای ولا ، مرجان گرفته فاطمه امشب ز داور گوهر ایمان گرفته فاطمه امشب برای اهل دل ، جانان گرفته فاطمه امشب حسینش را به بر چون جان گرفته فاطمه امشب در عاشورائیان بر پا شده شوری دگر از خانه زهرا رود بر آسمان نوری دگر در سیر دریای ولا دل گوهرش را یافته یا جان به ظلمات بلا روشنگرش را یافته باطل شده سر در گم ، حق محورش را یافته بستان سرسبز ولا آب آورش را یافته نخل امید فاطمه برگ و برش را یافته فطرس به پرواز آمده بال و پرش را یافته از آسمان و از زمین آید به گوش این زمزمه ای عاصیان ای عاصیان آمد حسین فاطمه شور آفرین عاشقان با شور عاشورا است این مشعل فروز بزم جان روشنگر دلهاست این ریحانه ختم رسل دردانه زهراست این ماه امیر المونین مهر جهان آراست این توحید از سر تا بپا قرآن ز سر تا پاست این وجه خدا خون خدا عبد خدا سیماست این گویم اگر در وصف او از آنچه هست آگاهیم ترسم که هر کس بشنود خواند حسین اللهیم جان بحر و او در دانه اش دل باغ ، او ریحانه اش هستی همه دلداده اش عالم همه دیوانه اش ایثار شمع محفلش خلقت همه پروانه اش خلق زمین و آسمان یکسر گدای خانه اش سرمست از جام جنون دیوانه و فرزانه اش مرهون لطف و مرحمت هم خویش هم بیگانه اش چشم همه دریای او قلب همه صحرای او هر جا شده کرب و بلا هر لحظه عاشورای او فطرس بپا فطرس بیاشور حسینی ساز کن درد درون خویش را ابراز کن ابراز کن حرف دل بشکسته را آغاز کن آغاز کن پروانه شو پروانه شو پرواز کن پرواز کن برگرد شمع روی او پرواز کن پرواز کن نازی بکش زان نازنین بر خلق عالم ناز کن عین الحی عاشقان در عالمین است این پسر باب النجاه عاصیان یعنی حسین است این پسر آن سرو بستان قدم تازد در این عالم قدم ناورده حرفی بر زبان نگشوده چشم خود ز هم دست گرفتاری گرفت از رحمت و لطف و کرم لبخند زن پرواز کن گردید گرد آن حرم زد بوسه بر گهواره اش قنداقه اش بوسید ، هم این قصه دارد نکته ای یعنی گنه کاران چه غم ؟ من آمدم تا در یم عصیان بگیرم دستتان از جام عشق خود کنم دیوانه و سرمستتان من آمدم با بذل جان دل مرده را احیا کنم من آمدم با ترک سر فرمان حق اجرا کنم من آمدم هر فرد را آزاده در دنیا کنم من آمدم بند ستم از پای عالم وا کنم من آمدم تا پرچم عدل و شرف برپا کنم من آمدم هر روز را اعلان عاشورا کنم من آمدم تا رهنما در طی منزلها شوم با روی خونین تا ابد روشنگر دلها شوم حسن خدا روی خدا این حسن من این روی من خلق نبی خوی نبی این خلق من این خوی من رنگ جنان بوی جنان این رنگ من این بوی من حبل المتین عاشقان این تار من این موی من سعی و صفای عارفان این بیت من این کوی من آلوده دامانید اگر این بحر من این جوی من من بین دریای بلا فلک نجات امتم من با لب عطشان خود آب حیات امتم خونین گلان باغ دین نوشند آب از خون من ایثار دامن گیر من آزادگی مرهون من افروختن ، خود سوختن ، آموختن قانون من مجد و جلال و عزت و عشق و وفا ممنون من قلب همه کانون من ، چشم همه جیحون من خونی که ریزد بر زمین ، از چهره گلگون من هر قطره اش می جوشد و صد بحر غفران می شود بحری که هر موجش فزون زین هفت ایوان می شود تنها نه اینجا فطرسی روئیده شد بال و پرش تا حشر هر افتاده را من همدمش ، من یاورش هر کس به طوفان غرق شد ، من کشتی اش ، من لنگرش هر کس به صحرا گشت گم ، من هادی اش ، من رهبرش هر کس شهید دوست شد ، من سیدش ، من سرورش هر کس که مست یار شد من ساقی اش ، من ساغرش لبیک گو امدادگر فریاد رس فردا منم حتی اگر کافر زند دست ولا بر دامنم من عاشق شیدای حق ، حق عاشق شیدای من پیمان خود را نشکنم ، گر بشکند اعضای من صد ره ، اگر غلطد بخون هر لحظه سر تا پای من صد بار اگر گلگون شود از خون سر سیمای من هر روز گردد زنده تر ، ز امروز من فردای من بر نسلها باشد یکی میلاد و عاشورای من هر روز بر آزادگان میلاد جان ما بود در محفل دلدادگان “میثم” زبان ما بود ✍ .
‍ . اشعار ،با هشتک های هرشب تفکیک شده و بشرح زیر است: ................. .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... . .................... . .................... .................. وقایع بعد از شهادت ............... ................................ آقا رسول الله * لطفا هشتک یا "کلمه آبی رنگ" فوق را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از اشعار آیینی بهرمند شوید .___ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab . گروه مخصوص کلاس آموزشی تفسیر زیارت عاشوراء و پاسخ به سوالات و شبهات مقتل امام حسین ع است. https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 لینک کانال ضامن اشک @zameneashk ای دی برای پاسخ به سوالات مقتل @m_h_tabemanesh2 آی دی ارسال اشعار @Yaghoubian1349 .ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af