eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.7هزار دنبال‌کننده
255 عکس
157 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
مانند تو به دنیا دیگر نخواهد آمد روز تولد تو فصل بهار عشق است مافوق باوری تو ساقی ساغری تو چشم خمار و مستت آموزگار عشق است زهرا جمالی و بعد حیدر خصالی و بعد ابروی ذوالفقاریت چون ذوالفقار عشق است یک جلوه از خدایی ذات خدا نمایی بوسه به روی پایت هرلحظه کار عشق است خال لب تو کعبه زمزم لب تر تو کعبه به لطف چشمت چون پرده دار عشق است دل تنگ روی ماهت محتاج یک نگاهت زیر قدوم پاکت قول و قرار عشق است ای مقتدای آدم آرام قلب خاتم وقت ظهورت ای گل خوش روزگار عشق است... ...................... کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. احیای ما خاک بوس آستان اهل بیتیم شکر خدا از نوکران اهل بیتیم مانوس، با پیر و جوان اهل بیتیم دلدادگان دودمان اهل بیتیم ما زیر دین خانِدان جود هستیم ما در پناه مهدی موعود هستیم ما اهل ایران امت صاحب زمانیم هر روز و شب در خدمت صاحب زمانیم شکر خدا که رَعْيت صاحب زمانیم یک عمر زیر منت صاحب زمانیم آقاتر از مولای ما دنیا ندارد جز او کسی دیگر هوای ما ندارد آقا سلام ، عرض ادب ، عرص ارادت بار دگر در حق ما کردی محبت مثل همیشه داده ای ما را خجالت در مجلس میلاد تو گشتیم دعوت با مهربانی سوی خود ما را کشاندی هر خوب و بد را پای این سفره نشاندی تو مثل زهرا مادرت مشکل گشایی در شادی و غم یار هر شاه و گدایی تو تکیه گاه و محرم اسرار مایی دیدیم از تو مهربانی ، با وفایی لطف تو از دل برده کل غصه ها را دست دعای تو گرفته دست ما را ای دلشکسته از غریب و آشناها ای غیبتت زیر سر امثال ماها خیلی به درد تو نخورد این ادعاها : آقا بیا آقا بیا آقا بیاها ما جان خود را هدیه بر جانان نکردیم ما لطف بسیار تو را جبران نکردیم بر این شب دنیا بتاب ای ماه پنهان درد است در دل ها ولی کو راه درمان؟ پر گشته این عالم ز غم های فراوان عید و عزا بی تو ندارد فرق چندان خیری نمی بینیم از دورانِ بی تو بس نیست آقا نیمه ی شعبانِ بی تو؟ گم شد بدون تو در عالم مهربانی کم می شود پیدا دل صاحب زمانی آقای من اینجا نه پیری نه جوانی چون مهزیار از تو نمی گیرد نشانی جای شهیدان جای انصار تو خالیست آقا ببخش اینجا کسی فکر کسی نیست آقا بیا و حال دنیا را عوض کن این روزگار سرد اینجا را عوض کن هویی بکش ، بی بال و پرها را عوض کن آقا به جان مادرت ما را عوض کن وقتش شده با گوشه چشمی یا دعایی مثل خودت ما را ابالفضلی نمایی ای که شده قلبت پریشان ابالفضل ای بی قرار داغ دستان ابالفضل ای تا ابد چشم تو گریان ابالفضل گریه کن لب های عطشان ابالفضل از روضه او هر دلی در التهاب است قبر عمویت هم قد طفل رباب است محمد حسین رحیمیان✍ اردیبهشت ۹۶ ...................... کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. علیه‌السلام ...هر کوچه و هر خانه‌ای از عطر، چو باغی‌ست در سینهٔ هر اهل دل و دلشده داغی‌ست آویخته بر سر درِ هر خانه چراغی‌ست بر هر لبی از موعد و موعود، سراغی‌ست از شوق، همه رو به سوی میکده دارند یاری ز سفر، سوی وطن آمده دارند کی یار سفر کردهٔ ما از سفر آید بعد از شبِ دیجورِ محبان، سحر آید از باب صفا، قبلهٔ ما کی به در آید بی‌بال و پران را پر و بالی دگر آید کی پرده گشاید ز رخ آن روی گشاده کز رخ کند از اسب، دو صد شاه، پیاده... تو در پی خود، قافله در قافله داری در سلسلهٔ زلف، دو صد سلسله داری با آن‌که خود از منتظرانت گله داری سوگند به آن اشک که در نافله داری با یک نگه خود مس ما را تو طلا کن آن چشم که روی تو ببیند تو عطا کن ای گمشدهٔ مردم عالم به کجایی؟ کی از مه رخسارهٔ خود پرده گشایی؟ ما ریزه‌خوریم و تو ولی‌نعمت مایی هر جمعه همه چشم به راهیم بیایی یک پرتو از آن چاردهم لمعه نیامد بیش از ده و یک قرن شد، آن جمعه نیامد... بشکسته ببین سنگ گنه بال و پر از ما کس نیست در این قافله، وامانده‌تر از ما ما بی‌خبریم از تو و تو باخبر از ما ما منتظِر و خونْ دلت ای منتظَر از ما ما شب‌زده‌ایم و تو همان صبح سپیدی تنها تو پناهی، تو نویدی، تو امیدی عشق ابدی و ازلی با تو بیاید شادی ز جهان رفته، ولی با تو بیاید آرامش بین‌المللی با تو بیاید ای عِدلِ علی! عَدلِ علی با تو بیاید عمری‌ست که در بوتهٔ عشقت به‌گدازیم هر کس به کسی نازد و ما هم به تو نازیم هرچند که ما بهره‌ور از فیض حضوریم داریم حضور تو و مشتاق ظهوریم نزدیک تو بر مایی و ماییم که دوریم با دیدهٔ آلوده چه بینیم؟ که کوریم در کوه و بیابان ز چه رو دربه دری تو؟ هم منتظِر مایی و هم منتظَری تو... 📝 .................................... کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. آنکه آلوده است و پست منم آنکه با دست خالی است منم آنکه زد توبه را شکست منم آنکه با هرکسی نشست منم آنکه حس دعا گرفته تویی باز دست مرا گرفته تویی قیل و قال مرا که می دانی زخم بال مرا که می دانی اشتغال مرا که می دانی شرح حال مرا که می دانی آنکه حال ترا گرفته منم شب عیدی عزا گرفته منم ما نشستیم، راه مان بدهی که فرار از گناه مان بدهی گذر از اشتباه مان بدهی خودت اینجا پناه مان بدهی بعد این سالهای بوالهوسی غیرتو پیش مان نمانده کسی وای از دست ما مسلمان ها بد شکستیم عهد و پیمان ها درد داریم نیمه شعبان ها خیمه ات مانده در بیابان ها کم شدیم آه! بیشتر نشدیم سیصد وسیزه نفر نشدیم کار من شد خطای پنهانی عاشق کوچه و خیابانی خانه ام رفته رو به ویرانی دفترم را نگو نمیخوانی ناخلف بوده ام که خسته شدی پدرم بودی و شکسته شدی وای اگر بر گناه، خط نکشی قلمت را روی غلط نکشی ناله با فاطمه فقط نکشی آبروی مرا وسط نکشی بین بیراهه ها سبویم ریخت به ابالفضل آبرویم ریخت تو بگو باز آن گدایم کو شب احیاست، روضه هایم کو درد آورده ام، دوایم کو مُردم از هجر، کربلایم کو گریه های امانی ام پهن است سفرهء روضه خوانی ام پهن است "ناله آه آه می آید از دل قتلگاه می آید خون ز حلقوم شاه می آید زنی از خیمه گاه می آید تا که پیش جنایت دگران بشود لشکر امام زمان وای! یاران باوفا چه کمند همهء یاس ها کمان و خمند زینب و شمر روبروی همند آه! غارتگران چه بد قدمند سر معجر بزن بزن شد وای عمه مشغول سوختن شد وای" دختری که شریف و محترم است داد زد عمه معجرم سرم است این چنین روضه ارث مادرم است دامنم بین آتش حرم است چون شکسته تمام بال و پرت سوخت موی سرم فدای سرت ................................. کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. دوباره مستی من بی حد و عدد شده است مسیر شوق مرا آسمان بلد شده است ز بنده های خدا دور، چشم بد شده است شکوفه های بهشتی، سبد سبد شده است دوباره عید رسیده، زمان دیدار است دلم خوش است به اسمی که قاب دیوار است میان میکده ها غصه استحاله شده دوباره غورهء نارس هزار ساله شده سبو و می به لب مست ها حواله شده چه کوثری است که در کاسه و پیاله شده رسیدنم درِ میخانه بی معطّلیَ است شراب، خنده ء زهرا و خندهء علیَ است ستاره نیست در افلاک! ریسه بندان است قشنگ تر ز قمر، ماهِ نیمه شعبان است عروس فاطمه خوش باش، قولِ قرآن است همین پسر که نمک دارد و نمکدان است... رسیده نورِ دو دنیای ما همه بشود همیشه تاج سر آقای ما همه بشود چه محشری شده والشمس و الضحا شدنت مبارک است تجلّیِ ربنّا شدنت شروع غیبت تو نه، بی انتها شدنت امام حاضرِ سردابِ سامرا شدنت مدار چرخش این زندگی است، حرکت تو رسیده روزی عمرم فقط به برکت تو قناتِ خشک شدم! پس کجایی اقیانوس جهنم است برایم بهشتِ بی طاووس حرم همیشه به یاد تو می روم پابوس توکربلا، تو نجف، مکه و مدینه و طوس ضریح چشم تَرِ عاشقان پُر از گره است گدای سامره ات بیقرار تذکره است چه خوب میشود از تو به ما امان برسد نشانِ خیمه ات ای یارِ بی نشان برسد جواب نامه ام از چاه جمکران برسد قرار بود ظهورت به دادمان برسد چه قرن ها که شروع و تمام شد بی تو چه لقمه ها که حلال و حرام شد بی تو رها شدیم! بیا در حصارمان بکشی شبیه شیخ مفیدت به کارمان بکشی دوباره دست به چشمان تارمان بکشی از این مجالس عصیان کنارمان بکشی از اشتباه زیادِ همه نرنجیدی همیشه دردسرت داده ایم و بخشیدی اگرچه جشنِ تو جای گله گذاری نیست درون سینهء من قلب بیقراری نیست ز دوری تو مرا اشک های جاری نیست بهار آمده اما دلم بهاری نیست نیامدی و خودم را دگر نمی بخشم فراق را ز خودم بیشتر نمی بخشم گدای صاف و صمیمی سابقت نشدم رفیق بی کلک و خوب و صادقت نشدم خجالت از تو کشیدم که لایقت نشدم تو عاشقم شدی اما من عاشقت نشدم قرارِ آخرِ هفته همیشه یادم رفت من آبروی ترا هم به باد دادم رفت فدای تو بشوم که پر از غم و دردی دروغ گفتن من را به رو نیاوردی در این زمانهء نامردها، خودت مردی همیشه بارِ گناه مرا سبک کردی میان عشق من و تو اگر مغالطه شد مرا خرید علی و حسین واسطه شد . ................................. کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. ✍ یا بقیة‌الله‌الاعظم (عج) ... می‌نویسیم که دلدار بخواند ما را کاشکی نامه‌رسانی برساند ما را چه بگوییم که اعدام صدا آزاد است می‌نویسیم، قلم منتقمِ فریاد است بسم‌ربّ‌الْقلم؛ ای آیه‌ی موعود سلام! از لبِ تشنه‌لبان می‌چکد «ای رود سلام!» اگر از حال دل بی‌خبران جویایی اگر از بغضِ نگاهِ نگران جویایی ... غصه‌ای نیست، به جز غربتِ جان‌فرسایت نیست غم؛ جز غمِ هجرانِ جوان‌فرسایت چشم‌مان کور شد از بسکه ندیدیم تو را گوش‌مان کر شده از بس نشنیدیم تو را دل‌مان گوشه‌ای از بی‌خبری‌ها پوسید لب‌مان نامِ تو را جای قدومت بوسید چه بگوییم، نگفته همه را می‌دانی نامه‌ای را که نوشته نشده می‌خوانی الغرض؛ بی سپری در دلِ دشمن سخت است تکیه بر دوستیِ باد سپردن سخت است گرگ‌های دِهِ ما میش، نه؛ چوپان شده‌اند دُزدهامان جلوی قافله پنهان شده‌اند آنکه اجدادِ تو را تا به پیمبر کشته روضه در روضه خودش را سرِ منبر کشته لشکرِ بی‌خبران از خبرت می‌گویند دشمنانِ پدرت؛ از پدرت می‌گویند گرچه خود دشمن عَدل‌اند، ولی می‌گویند عمروعاصان سخن از عدلِ علی می‌گویند شمرکیشانِ زمان دورِ سرت می‌گردند کوفیان؛ دور و برِ نامه‌برت می‌گردند جمعه‌ی وصل، در آوار زمان پیر شده روز موعود بیا؛ آمدنت دیر شده کاش تا خیمه‌‌ی سبزت قدمی پل بزنیم پیش چشمان ترت حرفِ تغزّل بزنیم ... پادشاها! چقدَر دردِ نداری سخت است بین آبادی خود؛ بی کس و کاری سخت است اشک، شد دانه‌ی تسبیح و زمین را پُر کرد با چنین سیلِ غمی لحظه‌شماری سخت است وسط لشکری از دشمنِ باران دیده ابر باشی ولی از ترس، نباری سخت است از سرِ «منتظِرآبادِ ظهورت» بروی دل به صحرای غریبی بسپاری سخت است در زمینی که به عشقت شده نرگس‌کاری مثلِ هر جمعه؛ گُلِ اشک بکاری سخت است گوشه‌ی شهرِ چراغان شده از میلادت سر به دیوار غریبی بگذاری سخت است ؛؛؛ گر چه حرف از تو دروغی‌ست، که در تکرار است بینِ ما بی عملان مردِ عمل بسیار است جاده‌ی چشمِ نگاهِ نگران مرطوب است یوسف از راه بیا؛ شهر پر از یعقوب است جانِ «عَجّل فَرج»؛ ای روح دعا منتظریم «منتَظَر» با دلِ‌مان راه بیا منتظریم! ................................. کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. عرض توسلی به ساحت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف سلام آقای خوبی ها ، سلام ای مرد دوران ها سلام ای ذکر تسبیحِ ، همه گلها و باران ها سلام ای نور بی پایان ، که پشت ابری و تنها هزار و سیصد و اندی ، قرین صبری و تنها سلام ای لطف بی منت ، سلام ای دست بخشنده سلام ای که به تو گردد ، زمین از عدل آکنده سلام ای زاده ی نرگس ، سلام ای جمع آل الله سلام ای هستی زهرا ، سلام ای دلبر دلخواه سلام ای شبه پیغمبر ، سلام ای وارث حیدر سلام ابن الحسن آقا ، سلام ای محشر محشر سلامم بر نماز تو ، به ذکر تو به قرآنت به یارب یارب و ذکر ، حسن جان و حسین جانت سلامم بر دو چشم تو ، که از گریه لبالب هست شنیدم روضه ی هرشب ، مصیبتهای زینب هست نوشتم نامه ای بعدش ، سپردم دست آب آمد... همینکه اشک من آمد ، یقین دارم جواب آمد تو پیدایی تو هرجایی ، منم کورم ، منم غائب منم عبد و منم سائل ، تویی آقا تویی صاحب منم آلوده دامان و ، تو هستی مظهر پاکی اسیر خاک دنیایم ، تویی که شاه افلاکی منم ظلمت ، منم حیرت ، تو ذاتاً نوری و نوری اگر از عشق می خوانم ، مرا تنها تو منظوری اجازه داده ای تا که ، به شعرم از شما گفتم اگر گفتم منم شیعه ، ببخشیدم خطا گفتم خطا گفتم که من عبدم ، غلام خانه زاد هستم من آن خار بیابانم ، که در تقدیر باد هستم الهی که گذار من ، بیفتد بر سر کویت الهی بر مشام من ، رسد عطری ز گیسویت به آن خال سیاهی که ، شبیه کعبه نوارنیست به آن چشمی که صبح وشب،همیشه خیس وبارانیست عطایی کن گدایت را ، که محتاج کرم هستم خبر داری خودت آقا ، که دل تنگ حرم هستم یقین دارم عزیز من ، نگاهت معجزه دارد نگاهی کن که از رویم ، همیشه عجز می بارد منم عاجز ، تویی چاره، منم مفلس ، تویی اعلا منم گریه ، تویی خنده ، منم نوکر، تویی آقا منم قاصر تویی والا ، منم ناقص ، تویی سالم منم درد و تویی درمان ، منم جاهل تویی عالم تو آن فیض دمادم که ، به خلقت رنگ و بو داده تو آن آب حیاتی که ، به عالم آبرو داده به یمن تو خدا داده ، همیشه روزی ما را به امداد شما دیده ، جهان پیروزی ما را خورم غبطه به حال آن ، شهید سربدار تو به آن عاشق که صبحش را ، به شب برده کنار تو نبودم یار و سربارم ، من آن عبد گنهکارم خودم میدانم آقاجان ، بود حقم گرفتارم اجازه میدهی تا که ، به زیر سایه ی زهرا بسوزم پا به پای تو ، بخوانم روضه ایی حالا شنیدم که بیابانها ، تو را منزل شده آقا رقیه بود و شب بود و ... بیابان و تک و تنها رقیه بودو خار و سنگ ، لباس خاکی و پاره رقیه بود و زخم پا ، یتیمی درد بی چاره رقیه بود و زجری که ، لگد می زد به پهلویش برای آنکه تند آید ، کشید او را زگیسویش... حسین رحمانی ۱۴۰۰/۱۲/۲۶ ................................. کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. در مدار منطومه عشق امام مهدی (عج) ----------- آیه ی نور بخوانید که خورشید آمد آن که اوّل به سماوات درخشید آمد آفتاب امشب ازین پنجره ها می تابد ماه از دورترین خاطره ها می تابد می وزد عطر خدا ، عطر شقایق امشب باز بیرون فتد از پرده حقایق امشب سامرا قطعه ای از جنّتِ اعلا گردد آخرین جلوه ی خورشید هویدا گردد گر چه بر بالش گل سر نسپرده ست هنوز می برندَش به سماوات ملائک امروز کودکی کز نفَسَش عطر خدا می ریزد از نگاهش به زمین آب بقا می ریزد کودکی آمده با هِیْمَنه ی سبحانی می رود سجده و بر خاک نهد پیشانی نسل او نسل حَسن ، جلوه ی او نور تمام چارده آینه را آمده او حُسنِ ختام این که چون آینه لبریز کرامت باشد آخرین پرتو خورشید امامت باشد دیده بگشا و ببین آیه ی جاءَالْحَق را روبرو روی افق آینه ی مطلق را نرجس از نرگس او چشم نخواهد برداشت چون که خورشید دراین آینه جز یاس نکاشت یاس از هر جهت آئینه ی خورشید شده مهدی فاطمه را گوهر جاوید شده آسمان کرده گواهی _ وَ چنین حسّ دارد بهترین عطر خدا را گل نرگس دارد عشق آئینه شد و باز درخشید امشب صاحب الامر ازین آینه تابید امشب آسمان صبح سپید است در امشب حتّی غرقِ در نور امید است در امشب حتّی غنچه ای وا شده و روحِ زمان خواهد شد چشم نرگس به جمالش نگران خواهد شد شمس صد آینه بر گرد هلالش دارد سامرا دیده روشن ز جمالش دارد کاش ما هم به جمالش نگران می گشتیم می شکفتیم و ازو عطر فشان می گشتیم ای خوش آن چشم که او می نگرد مهدی را می چشد از نظر دوست چنین شهدی را آری آن طلعت زیباست که دیدن دارد شهد وصل از کف آن یار چشیدن دارد کاش بر منتظران نیم نگاهی بکند نظری جانب بنشسته به راهی بکند حال ای منتظران یار دل آرا آمد آفتاب علوی ، یوسف زهرا آمد آمد آن یار که غم از دل عالَم به برد جلوه ای کرده دل از عالَم و آدم به برد بر جهان می شود از امر الهی حاکم می چکد عدل ز دستان شریفش دائم صلح از دامن او سوی جهان برخیزد مهر از او ز کران تا به کران برخیزد کفر از جوشش شمشیر وی افتد ز میان باطل از قدرت بازوی وی افتد ز توان باغ ایمان شود از لطف نگاهش سرسبز نخل هستی شود از پرتو ماهش سرسبز ریشه ی ظلم و ستم را به جهان خشکانَد آب بر آتش هر فتنه توان افشانَد بذر حق در همه جا کاشته گردد از او پرچم عشق برافراشته گردد از او می رسد آن که ازو رایت گل بردوش است جنگ افروزی هر فتنه گری خاموش است می رسد آن که عدالت گرِ عالَم باشد جانب نور هدایت گر عالَم باشد روی گلبرگ سپیدار که شبنم آید می رسد مهدی و دیدار فراهم باشد مثل امشب که جهان لحظه میعادش بود دیدنی روی گل و قامت شمشادش بود در سراپرده ی دل جلوه ی معبود آمد یعنی ای منتظران ، مهدی موعود آمد oo حاج محمود تاری ( یاسر)✍ .
. یف آئینِ رونمائیِ آئینه میرسد یکجا، چارده شبِ آدینه می رسد قرآن به سر گرفتن و احیا شدن خوش است وقت سحر، که وعده ی دیرینه می‌رسد موعود را بخوان و بمان در رکاب یار مرهم به زخم حنجره و سینه می‌رسد روز بُروز عقده گشایی رسیده است پایانِ دورِ سفسطه و کینه می‌رسد یک قبضه ذوالفقار، برون آمد از نیام دارد صحیفه از دلِ گنجینه می‌رسد دار و ندار فاطمه، دیده گشوده است یوسف ز چاهِ غیبتِ دیرینه می‌رسد هیبت علی، تجلّیِ رفتار، احمدی گفتار سرمدی و مرامش محمدی حرفی برای گفتن اگر هست، رو کنیم دل را تهی ز غیر، به دیدارِ او کنیم دست از علایقی که شده قیدِ دست و پا بردار و قصدِ یاریِ او مو به مو کنیم روزِ ظهور، روز حساب و کتاب نیست این روزها رَواست که با خون وضو کنیم نزدیکِ روزِ آمدنِ یار میشویم فکری برای ماندنِ این آبرو کنیم وقتِ تهاجم است، تو نشنیده ای مگر؟ باید هجوم و حمله، به سوی عدو کنیم پس دست روی دست نباید گذاشت، چون شاید دفاع،،، بعدِ هجومی مگو کنیم! هر اُمتی بخواب روَد، زیرِ پا شود باید گذشته، عبرتِ دورانِ ما شود حَیَّ عَلَی الجهاد! که غفلت مُجاز نیست دیگر برای بی خبری ها جواز نیست تنها بصیرت است که بر دادِمان رسد در فتنه جز غبار و فرود و فراز نیست هر امتحان که داده ای امروز، رو شود بی کارنامه هیچ، به یاری نیاز نیست حقی اگر به گردنِمان مانده، بی درنگ جبران کنیم، وقتِ قضای نماز نیست دین را به هر زبان و بیان، یار لازم است تبیینِ ما به شرطِ فضای مَجاز نیست باید سَرای درکِ معارف بنا کنیم هیئت بدونِ علم و عمل، سرفراز نیست هر کس که با ولیِ خدا، یارِ سرمد است... بی شک مُریدِ مهدیِ آل محمد است آنانکه بی عقیده به فرمان رهبرند در اصل، بی نصیب ز طاعاتِ حیدرند آنانکه از حسین، سَفیهانه دم زنند با مسلمِ زمانه، یقین در برابرند در هر محرم و صفر از روضه دم زنند در فاطمیه شکلِ عزادار کوثرند خون را بجای جبهه، به شمشیرِ خود دهند با پای خویش، راهیِ اُردوی دیگرند نان و پنیرِ روضه شان، از سفارت است عینِ ضلالت است، که همدستِ کافرند هستند بر ولایتِ کفار، سینه چاک یعنی برای جبهه ی اشرار نوکرند قومی که در نقابِ تشیع نهان شود داعش به چهره ی متفاوت عیان شود گمراه را به غصه ی صاحب زمان چکار؟ مغضوب را نشانه ای از شیعیان چکار؟ وانرا که پِی، به نقشه ی دشمن نمیبرد با هجمه های فتنه گران، بی امان چکار؟ با رازهای خیمه نشین آشنا شدن... در خانه های پُر ز گنه، در نهان چکار؟ دم از وصالِ روی امامِ زمان زدن... با صد خیال و آرزوی بیکران چکار؟ بی سنخیَت به صاحبمان، صِرفِ اِدعا در انتظار روزِ فرج، خوش گمان چکار؟ در جنگِ نرم، آنکه بماند ز کار خویش در جنگ سخت، فیضِ حضورش عیان چکار؟ باید که با امام زمان، همزمان شویم شاید که با دلش سحری همزبان شویم ما درسهای دین خدا را چه کرده ایم؟ یا همنشینیِ علما را چه کرده ایم؟ همراهِ اشکِ روضه و سوز و گدازِ خود عمری، وصیت شهدا را چه کرده ایم؟ درسی که از مودّتِ زهرا گرفته ایم آن را به وقت یاریِ مولا چه کرده ایم؟ ناموسِ کبریا، چه شد آمد به کوچه ها؟! ما با ندای غربتِ زهرا چه کرده ایم؟ ناموسِ سیدالشهدا دیدنی نبود! با غصه های زینب کبرا چه کرده ایم؟ بعد از شنیدنِ غمِ مهدیِ فاطمه صبح و مسا، غمِ اُسرا را چه کرده ایم تا انتقامِ قافله خون گریه میکنیم جان در رکاب یوسف او هدیه میکنیم ✍ ======================= کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. بسم‌الله الرحمن الرحیم یا ربیع الانام و ربیع الایام شراب عشق نوشید آنکه در جامش علی باشد مسلمان می‌شود هرکس که اسلامش علی باشد خدا می‌خواست پیغمبر که پیغامش علی باشد ظهورش شد علی آغاز و انجامش علی باشد خدا آورد در شعبان علیِ آخرینش را خدا را شُکر می‌بینیم امیرالمومنینش را دلی دیگر نمی‌ماند که گیسویی کمند آمد بهشت اُفتاد در پایش که بالایی بلند آمد دهان ماکه وا مانده زبانِ ما که بند آمد دلیری دلپسند آمد امیرِ بی گزند آمد حسینش را ندیدیم و خدا آورد عینش را خدا آورد با نرگس حسین ابن حسینش را خدا آورده آری مرتضای مرتضا‌ها را همه ابن الکریم ابن الجواد ابن الرضا‌ها را پس از سوالقضا رو کرده او حُسن القضاها را که پُر کرده است بوی حُسنِ یوسف‌ها فضاها را عَلم بر دوش می‌آید به عالم گام می‌کوبد کنارِ مرقد زینب  عَلَم در شام می‌کوبد اگر این بال بگذارد هوای سوختن دارم قمار عشق یعنی که خیال باختن دارم "مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم هواداران کویَش را چو جانِ خویشتن دارم" دعایِ عهد می‌خوانم ببینم جانِ زهرا را ببینم تیغِ جوهردارِ خون‌خواهانِ زهرا را دوباره می‌دهد رزمش به میدان اعتبارش را همان وقتی که می‌گیرد به دستش ذوالفقارش را علی حَظ می‌کند وقتی ببیند تار و مارش را نیابد کافرش سر را نبیند الفرارش را چه میدانی که این سویش عَلم دست علمدار است چه رزمی می‌شود وقتی علی اکبر جلودار است نباید فرق باشد در ظهور و غیبتش ما را صدامان می‌کند حتما برای رجعتش ما را هوایی می‌کند روزی هوای صحبتش ما را خطیب کعبه می‌خواند برای بیعتش ما را زمانش می‌رسد نورش به این مُرداب می‌ریزد زمانش می‌رسد زهرا به پشتش آب می‌ریزد "مرا چشمیست خون افشان زِ دست آن کمان ابرو" جهان عاشق شود روزی از آن چشم و از آن ابرو چنان طوباست آن قامت که باشد سایبان ابرو زمین بی عشق می‌خُشکد ببار ای آسمان ابرو هوایِ ابری ما را بیا خورشید باران کن بیا ما را کنارِ خود شبی شش گوشه مهمان کن دل مجنون بجز با دیدنِ لیلا نمی‌سازد بجز تو هیچ کس با ما رعیتها نمی‌سازد مزار مادرت را غیر تو آقا نمی‌سازد و جز آب و هوای کربلا با ما نمی‌سازد شود آیا که با تو یک زیارت یک شب جمعه... بخوانی از اسارت از جسارت یک شب جمعه نوشتم که فراق تو چه خون انداخت در دلها "که عشق آسان نمود اول ولی اُفتاد مشکلها" نوشتم که علی دیدم در آن شیرین شمایلها "متی ما تلقَ من تهوی دعِ الدُّنیا و اهمِلها" الهی هب لنا عیداً که ما باشیم منظورش "سلیمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش" حسن لطفی ✍ .
بسم‌الله الرحمن الرحیم شبم پُر شد از ماهتابِ علی لبم تر شده از شرابِ علی رطب می‌شوم زیرِ ایوان او مرا می‌پزد آفتابِ علی در ایوان طلایِ علی دیده‌ام خداوندِ خود را به قابِ علی حساب و کتابِ خدا جور شد فقط با حساب و کتابِ علی بجز بیتِ زهرا ندارد زمین نَه تابِ پیمبر نَه تابِ علی همین گفت و گو شامِ معراج  بود سوالِ پیمبر جوابِ علی تَرَک خورد اگر کعبه طاقت نداشت که ذره کجا ، آفتابِ علی - - علی گفتم و مانده‌ام با علی که قسمت شود آخرین یاعلی سرا پرده‌ها را چراغان کنید پُر از طاقِ نصرت خیابان کنید مگو ماهِ شعبان که ذی‌الحجه است مرا نذرِ این عیدِقربان کنید کریمان به ما گوشه‌ای جا دهید کمی گیسوان را پریشان کنید تنزل نمایید ای ابرها تفقد به حالِ بیابان کنید از این خانه بوی کَرَم می‌رسد مرا میهمانِ حسن جان کنید گدایان برایش بقیع گر نشد دعا پیشِ شاهِ خراسان کنید اگر شد که مشهد اگر شد نجف گمی گریه در زیر ایوان کنید و یا کربلا زیر قُبّه روید بنالید و پاره گریبان کنید - - صدایش کنید العجل العجل دعایش کنید العجل العجل بیا تا خدا باده در خُم کند و دنیا نبی را تجسم کند بیا ذوالفقارِ علی هو کشد بیا تا که زهرا تبسم کند بیا با حسن دستِ ما پُر شود و جان با حسینت طلاطم کند بیا تا ابوحمزه‌ات بشنویم و باقر حدیثی ترنم کند بیا تا که صادق تصدق دهد بیا تا که موسیٰ تکلم کند بیا ای رضای جواد علی بیا تا زمین دست و پا گم کند - - رجز خوانِ زهرا به خیبر بزن  به انگشترت نامِ حیدر بزن بزن تکیه بر کعبه و پَر بکش بزن تکیه  الله‌اکبر بکش به سر دستمالِ علی را ببند و دستی به تیغِ دو پیکر بکش علمهای پیروزی خویش را تو بر دوش عباس و اکبر بکش برای تو و فتح عالم بس است به پیش اباالفضل حیدر بکش تقاص علی را به تیغِ علی سرِ خاکِ زهرایِ اطهر بکش مدینه بیا در جوارِ نبی غضب کن تقاص از دو کافر بکش انا ابنُ‌الحسینِ خودت را بگو قلم بر شب غیبت آخر بکش - - بیا گنبدِ مادرت را بساز زِ ایرانیان لشکرت را بساز تو را دیده‌ام بارها بارها ولی رد شدم مثلِ دیوارها تو را دیده‌ام گرچه نشناختم دریغ از شما پیشِ بی عارها سلام علیک و علیک السلام چه بسیار بوده چه بسیارها چه می‌بینی از دستِ مانند من؟ زده پینه دستت از این خارها بجز تو به رویِ من آورده‌اند بدهکاری‌ام را طلبکارها فقط آه بینِ بساطِ من است فقط آه دارند بیمارها کسی را نداریم ما را ببخش ندارند جز تو گرفتارها - - فقط جانِ این جمله دستم بگیر امیری حسین و نعم الامیر تو امواجِ سرخی و دریا حسین تو مجنونِ اشکی و لیلا حسین فقط از دهانِ تو باید شنید حسینم حسینم حسینا حسین مرا مادرم یاد داده تو را کنارم نشانم فقط با حسین شبیه حسینی صدا می‌کند تو را مادرت : جان زهرا حسین حسینیه میگردد آنجا که تو صدا می‌کنی آه جدّا حسین دو خط روضه می‌خوانم  اینجا بیا که طشتِ طلابود و لبها...حسین یتیمی از آن گوشه سر را شناخت فقط گفت بابا بابا حسین دل طفل شیرین زبان را شکست چنان زد به لب خیزران را شکست حسن لطفی ✍ .
. امشب بهشت را به تماشا گذاشتند امشب نمک به سفره ی دنیا گذاشتند امشب به روی دامن نرجس از آسمان ماهی به نام مهدی زهرا گذاشتند امشب به خانه ی حسن عسکری برو چون راه را برای همه وا گذاشتند از بس که آمدند پی دستبوسی اش از بس زیاد دل روی دل جا گذاشتند! یوسف ببین که آخر صف ایستاده است او را برای نوبت فردا گذاشتند لیلا صفات ها همه مجنون صفت شدند از عشق، سر به دامن صحرا گذاشتند امشب پدر به خال پسر بوسه می زند کعبه به روی سنگ حجر بوسه می زند از یک طرف شبیه نبی با ملاحت است از یک طرف شبیه علی با عطوفت است از یک طرف چو مادر سادات غرق نور از یک طرف شبیه حسن با صلابت است با این همه صفات جمال و جلالی اش درسی که از حسین گرفته شجاعت است چشمش غضب ز حضرت عباس دارد و ابروی این پسر خودِ تیغ ولایت است مثل علی اکبر ارباب قد رشید مانند عمه زینب خود با ابهت است دست توسل همه انبیا به اوست از بس که کار دست کریمش کرامت است طاووس جنت آمده زیباتر از همه آقای آسمانی و آقاتر از همه او می رسد که عدل علی را به پا کند درد طبیب های جهان را دوا کند او می رسد که تربت مادر عیان شود بعد از مدینه روی به کرببلا کند دارم به روز آمدنش فکر می کنم وقتی برای فاطمه گنبد بنا کند عیسی مسیح می رسد از قلب آسمان تا این که در نماز به او اقتدا کند بر کعبه تکیه می زند و قصد کرده است با صوت حیدری همه مان را صدا کند ای کاش روز آمدنش بین آن همه ما را خودش برای سپاهش سوا کند چون صاحب صفات جلالی حیدر است او لایق عماعه ی سبز پیمبر است آقای من تمامی جان ها به دست توست رمز عروج عالم بالا به دست توست ای وارث تمام ذوات مقدسه باران و رود و چشمه و دریا به دست توست ما غصه ی بهشت خدا را نمی خوریم وقتی کلید جنت الاعلی به دست توست پرونده ی قبولی ما را رقم بزن مهر قبول و جوهر و امضا به دست توست هرگز زمین نخورده عَلَم یابن العسکری روز ظهور پرچم سقا به دست توست تعجیل کن که فاطمه چشم انتظار توست چون انتقام حضرت زهرا به دست توست تو می رسی و ارض و سما می شود بلند در زیر پات عرش خدا می شود بلند ماندم چگونه نام شما را صدا کنم ماندم چگونه روی به سوی شما کنم چندی ست جمکران، دل ما را نبرده ای تا این که در نماز برایت دعا کنم کارم بدون تو همه دم معصیت شده من در گناه هم نشد از تو حیا کنم شرمنده ام که نوکر خوبی نبوده ام آقا نشد که دِین خودم را ادا کنم شرمنده ام به جای دعای سلامتی روزی هزار بار به قلبت جفا کنم با حال معصیت به خدا می شود مگر شب های جمعه رو به سوی کربلا کنم برگرد و مردهْ دل من را حیات بخش برگرد و جان بده به دلم ای نجات بخش... .
. پیش از شروع خلقت، قبل از وجود آدم  وقتی نبود حوا، وقتی نبود آدم تاریک بود و خاموش، حق مانده بود با حق  در هیچ محض، تنها، در آن سکوت مطلق ناگاه از آن سیاهی، زد شعله ای شراره  روشن شد عرش اعلی، با چارده ستاره از بین انجمن سبز، می شد یکی پیمبر  یک نور فاطمه شد، یک نور نیز حیدر یک نور شد حسین و ، یک نور مجتبی شد  از مابقی انوار ، خلق امامها شد جمع ائمه بودند، خندید حق و آنگاه  اینگونه شد مقدر، باشی بقیه الله * یک گل که عطر و بویش، از عرش می شود حس  یک شاخۀ گل یاس، اما به رنگ نرگس چشمت کشیده می شد، با رنگ دلربایی  دست تو را خدا ساخت، بهره گره گشایی مثل هزار و یک شب، هر تار گیسویت شد  تو آمدی و قبله، محراب ابرویت شد پیشانی بلندت، خورشید فاطمی بود  پایان طرح رویت، یک خال هاشمی بود دل برد از خدا هم، خال سیاهت آقا  مبهوت کرد ما را، برق نگاهت آقا در پیش روی ماهت، ابری کشیده می شد  تو پشت ابر و تنها، نور تو دیده می شد آن روز نامتان را، نعم الامیر کردند  در پیچ و تاب زلفت، ما را اسیر کردند * بعد از تولد تو هنگام خلقت ماست  دَم دادی و تن ما، از خاک تیره برخاست مازاد خاک پایت، این قد و قامتم شد  دستان ماهر تو، معمار خلقتم شد تو پادشاه آغاز، من تا ابد گدایت  تو حضرت سلیمان من مور زیر پایت دیر آمدیم و گقتند، رفتی میان صحرا  بیچاره من ... کجایی آقای آسمان ها؟ عمری در انتظارم، با دست های خالی  یکبار هم نگاهی مولا به این حوالی من بی لیاقت اما، تو با لیاقتم کن  من غرق استغاثه، آقا اجابتم کن تو از تبار باران، من اوج تشنه کامی  تو آخر رفاقت، من اوج بی مرامی تا کی به تن کنیم این، پیراهن ریا را؟  در فکر تو نبودیم، آقا ببخش ما را وقتی که تو نباشی، چه نوشی و چه عیشی  برگرد بی قرارم، ای دلبر قریشی باز این دل هوایی، گم کرد دست و پا را  "دل می رود ز دستم، صاحب دلا خدا را" .
. ... صدایت می‌وزد از لابه‌لای این شب موهوم و می‌خواند مرا تا روشنای باوری محتوم صدایت می‌رسد ـ باور کن این‌جا وهم می‌بارد نمانده جز سکوتی ـ استخوانی مانده در حلقوم نفس از سینه‌ی آیینه دیگر برنمی‌آید دریغا عطسه‌ی حیرت در این آئینه مسموم فرود شانه‌ام آواری از زخم و گل و درد است بر این ویرانه جا خوش کرده غربت، تلخ‌تر از بوم حصار لحظه‌ها جان مرا در خویش افشرده‌ست به دام افکنده روح خسته‌ام را عنکبوتی شوم دلم را می‌برد توفان تردیدی که در راه است دلم ـ این روح ناآرام در گرداب تن محکوم ـ [] ولی در خود نمی‌گنجم که می‌دانم شب قدر است شب قدری که قدر تو برایم می‌شود معلوم! دلم را برد چشمانی که شرحش بی‌نهایت ـ آه شگفتا چشم‌های تو، دريغا این دل معصوم... دوباره شعله‌ور شد شعرهام اما مپرس از من چه خواهد بود آیا بعد از این فرجام این مفهوم و می‌دانم که روزی می‌رسی از راه و می‌گیری غبار غربت از آیینگان خفته‌ی مغموم عدالت می‌تپد با نام تو ای آخرین فریاد عدالت ـ حالیا این زخم خورده غربت معصوم مرا تا روشنای آشنای باوری محتوم می‌خواند صدایی که وزید از لابه‌لای این شب موهوم ✍ سروده شده در بهمن 1374 ..===================== کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. فرازی از زیارت ناحیه مقدسه روضه از زبان بقیت الله الاعظم مناسب من روضه خوان ِ غربت ِ آقای عالمم بی تابِ سربریدة ماهِ محرمم با گریه هر غروب من از حال می روم با هر فرازِ ناحیه گودال می روم صبح وغروب ،ندبه کنان گریه می کنم این روضه را به مادرمان هدیه می کنم برنیزه تکیه داد وز جایش بلند شد دردش گرفته بود صدایش بلند شد فرمود: زنده ام به کجا حمله می کنید نامردها به خیمه چرا حمله می کنید کارِ مرا تمام نکرده کجا ؟سنان!!!! اینجا کنارِ لشگری از گرگ ها بمان با یالِ غرق خون شده برگشت ذوالجناح با زین واژگون شده برگشت ذوالجناح اینجا به بعد ضربه زدن ها شروع شد اینجا به بعد شیون زنها شروع شد دیدم خودم به چشم ترم وای وای وای بیرون زدند اهلِ حرم وای وای وای دنبالِ ذوالجناح هراسان وبی پناه با عمه آمدند به بالای قتلگاه جدِ مرا محاصره کردند یک سپاه دیدم چگونه عمه ما می کند نگاه هرکس رسید نیزة خود را شکست ورفت یک استخوان ز سینة آقا شکست و رفت یک عده بر تمام تنش سنگ می زدند یک عده بر لباسِ تنش چنگ می زدند در آن میانه حرمتِ آئینه ها شکست وقتی که شمر آمد وبر سینه اش نشست از دستِ او محاسنِ جدم رها نشد هرچه کشید خنجرِ خود، سر جدا نشد تا که زرویِ پیکرِ بی سر بلند شد فریاد یا بُنَیَ ز مادر بلند شد اینجا به بعد گریة من رنگِ خون شود گیسو به دست شمر ز مقتل برون رود اینجا به بعد زخمِ دلِ ما نمک زدند باور کنید عمة مارا کتک زدند راه فرار از حرم آنروز بسته شد با چوبّ نیزه پهلوی زنها شکسته شد آن شب زنانِ سوخته یاور نداشتند آن شب بنات فاطمه معجر نداشتند ✍ .
. محتاج نگاه و با دلی غرق گناه بردیم به نام حضرت نور پناه وا شد گره کور هرآنجا گفتیم یا فاطمه اشفعی لنا عند الله بر شام سیاه شیعیان ماه آمد درمانگر هرچه درد، از راه آمد عطر قدمش میان دنیا پیچید ای منتظران بقیت الله آمد بارانی وبی قرار و عاشق چشمم در تاب و تب مرگ دقایق چشمم هستی همه جا و در تماشای رخت یک عمر نبود و نیست لایق،چشمم شیـدای امـام منتظَر بسیـار است عمـریست جهـان منتظِر دیـدار است این چشـم اگـر لایق دیدارش نیست شاید سر سفره نـان مشکلدار است! آه است که آمیخته با بازدم است عجل لولیک الفرج ذکر همه است در مدعیـان انتظـارش افسـوس آن سیصد و سیزده نفر مرد کم است در شهر اگر هنوز ایمانی هست در کالبد خسته ی ما جانی هست چون معتقدیم منتقم در راه است ویرانی و غم را سرو سامانی هست آماج تمام فتنه ها خواهد شد به درد عظیم مبتلا خواهد شد این کشور شیعه تا ظهور مهدی(عج) هر بار زمین نخورده پا خواهد شد هستیم گرفتار غم و عسر و هرج افتاده جهان ظلم با ما سر لج سرباز ولایتیم و بر لب‌هامان جاری‌است همیشه ذکر تعجیل فرج او می رسد و ثبات باید بدهد یک حرکت کیش و مات باید بدهد دنیا به کنار،مردم ایران را از فتنه و شر نجات باید بدهد .
. ذکر تو گل سر سبد مجلس شد بر قلب تمام شیعیان مونس شد لبخند تو در میان آغـوش پـدر آرام و قرار حضرت نرجس شد ✍ .
. اً رسید وعده‌ی خالق، دمید جاء الحق جوانه زد به دل ما امید، جاء الحق ز عرش حق بشنو این نوید، جاء الحق خدا به لوح یمینش کشید، جاء الحق رسید آن که به کُفّار، خط بطلان است رسید آن که تمنّای اهل ایمان است به فال نیک گرفتم نزول باران را برون بیاورد از پرده مهر تابان را خبردهد قدم موسم بهاران را خدای من برسان پادشاه خوبان را ز طاق_نصرت رنگین کمان پس از باران گذر نما و بیا ای طبیب بیماران دگر نوشتن نامت مرا تسلی نیست گذشت دوره ی مجنون و نقش لیلی نیست مرا بدون تو بر روزگار میلی نیست نظاره ای به جمال نگار، خیلی نیست سرم فدای سرت چشم من فدای رُخَت بیا که جان بدهم بهر رونمای رُخَت امان که حاصل ما غیر سوده ی دل نیست اگرچه محفلمان هست، شمع محفل نیست اگرچه گفته: ز عشاقِ خویش غافل نیست اسیر موج بلا گشته ایم و ساحل نیست به هر بهانه به دنبال یار می گردیم به دور کعبه به یاد نگار می گردیم قسم به آیه‌ی سوگند بر زمان : والعصر زیان رسیده بدون تو بر جهان والعصر هوای اهل زمین بی تو شد خزان والعصر بس است صبر، اباصالح الامان والعصر به طاق آمده طاقت تو ای نگار بیا سحرگهانِ شب سرد انتظار بیا جمال ماه تو در پشت پرده پنهان است بیا که بی تو به دل درد و غصه مهمان است نمی شود رمضان و همیشه شعبان است بیا که آمدنت آرزوی انسان است اگرچه موسم جشن است و وقت خوشحالی است به روضه های اباالفضل (ع) جای تو خالی است 1401/12/17 .. ..===================== کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. ما بنده ایم و اختیار از خود نداریم جز آنکه سر بر خاک پای تو گذاریم ما را گدای کوی دلبر خلق کردند ما با گدای تو شدن سرمایه داریم تو آفتابِ ابر هایِ طول هفته ما ابر صبح جمعه های انتظاریم جمعه اگر چه روز تعطیل است، اما ما بیشتر در آن پیِ انجام کاریم جمعه همیشه روز گریه، روز ندبه لطفاً به ما امشب بگو تا کی بباریم امشب گدایان! نیمه ی شعبان رسیده یوسف سر دروازه ی کنعان رسیده امشب کنیزی رتبه می گیرد زِ ارباب تعبیر می گردد برایش اصل آن خواب خوابی که تعبیرش امام عصر ما بود خوابی که شد نرگس برایش سخت بی تاب فردا خدا از بطن نرگس بر خلایق افشاء نماید صورت آن گنج نایاب فردا خدا خورشید خود را می نماید فردا مرا ای آسمان، دریاب! دریاب! فردا شود پیشانی و لب های مهدی از بوسه های عسکری سیراب سیراب جاءَالحقی خوانَد به اذن و امر آقا گوید که« انَّ الباطلَ کانَ زَهوقا» امشب جهان پیراهنی نوتر به بر کرد امشب حکیمه حکمت حق را نظر کرد امشب خدا آزادی نوع بشر را چون نغمه ای در سینه ی مرغ سحر کرد مرغ سحر با نغمه ی میلاد موعود گوش شیاطین را به یک آواز کر کرد ارباب، خود بعد از ولادت با لبانش اطرافیان را از گُل رویش خبر کرد اربابمان در نیمه ی شعبان رسید و دامان نرگس را پُر از شمس و قمر کرد نرگس! شکوه عزّتت بادا مبارک طاووس اهل جنّتت بادا مبارک وقتی خدا بر ماه روی او بنازد خورشید باید رنگ از صورت ببازد او آمده تا که به امر حق تعالی دین را به دست حیدریِّ خود بسازد آمد که تا با ذوالفقار صبر مولا بر دشمنان آلِ پیغمبر بتازد با یالثارات الحسینش می رسد تا همچون ابوفاضل علم را بر فرازد می آید و با یک `اناالمهدی” تمامِ گریه کنان جدّ خود را می نوازد عشق حسین بن علی می آید از راه ذکر لبش نِعمَ الوَکیل و حَسبُنَاالله ما تشنه ی رویش شدیم، الحمدلله آواره ی کویش شدیم، الحمدلله همچون سیاهه لشگری ویلان و سیلان در خال هندویش شدیم، الحمدلله «اِنّا اِلیهِ راجعون» گفتیم و آخر چون قطره ای سویش شدیم، الحمدلله در پای محراب نماز و ذکر و قرآن محتاج ابرویش شدیم، الحمدلله با عطر یاس روضه های مادر او آشفته ی بویش شدیم، الحمدلله ما چارده سرمایه ی نایاب داریم شکر خدا، شکر خدا ارباب داریم فردا فرشته می گشاید دور او پر روحُ القُدُس دور و بَرَش گردد کبوتر او را بَرَد در آسمان هفتگانه تا قدسیان قنداقه اش گیرند در بَر او رفت و مادر در پی اش آشفته گردید نرگس زِ دوریِّ شقایق گشت پرپر فرمود بر او عسگری: آرام! آرام! می آورد قنداقه را حق سوی مادر شاعر شب عید خدا از سامرا تو بردی دل ما را کنار امِّ اصغر ارباب ما را از خجالت آب کردند با یک سه شعبه طفل را سیراب کردند ✍ . .
. ویژه ای قبله ای که با تو به کعبه نیاز نیست روح نماز بی تو نمازم نماز نیست تو هستی و به شاهی شاهان چه احتیاج وقتی که آب هست تیمم نیاز نیست تو قبله گاه کعبه ای و کعبه در طواف بی تو خبر ز حاجی و حج و حجاز نیست شاه جهان میان بیابان چه می کنی شاهین عدل جامعه از چه تراز نیست در راه خیمه ات چقَدَر چاه کنده اند تنها نشیب مانده و هرگز فراز نیست خالیست از تو در همه جا قاب عکس ها در شهر ما لوای تو در اهتزاز نیست وقتی که پلک چشم تو زخم است روز وشب شادی برای منتظر تو مجاز نیست شیرین شده ست گریه و تلخ است خنده ها جز درب غم به روی دل شیعه باز نیست با ادعای عشق تو در خواب غفلتیم اما به چشم منتَظَرت خواب ناز نیست ای التماس موی سپیدم، ظهور کن کوتاه کن فراق که عمرم دراز نیست وقتی صدای تو نشنیدم تمام عمر جز نغمه های آمدنت دلنواز نیست گفتم بیا و پاسخ تو أَکْثِرُوالدُّعٰاست غیراز دعا برای فرج چاره ساز نیست هر کس برای آمدن تو دعا نکرد ولله پیش مادر تو سرفراز نیست ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. ز نور خویش پُر کرده ماه شعبان را به شور و شین درآورده قلب مرغان را رسیده است مسیحای آل پیغمبر که جان تازه ببخشد دوباره ایمان را همانکه آمدنش را نوید می دادند به سر رسانده کنون انتظار ادیان را حَسن چه دسته گل نرگسی بغل دارد! ز اشک شوق دهد آب، باغ دامان را زمین سامره شد "سُرَّ مَن رأى"تر، چون گرفته است در آغوش، جان و جانان را امام ماست همانی که بدو میلادش فصیح گونه تلاوت نموده قرآن را به شوکتش بنِگر! با نسیم یک نفسش ز های و هوی نشانده خروش طوفان را "بِیُمنِه رُزِقَ الناس"؛ می کند نازل_ خدا به یمن نگاهش به خاک، باران را همیشه عطر عنایات اوست قابل حس طراوتی ست که داده به ما گُل نرجس به حُسن خُلق و نجابت پیمبرش خوانید شجاع زاده و کرّار و حیدرش خوانید شده ست آینه ی آیه ی"یُطَهّرکُم" زلال و پاک و مطهّر، چو کوثرش خوانید سخا و جود و کرَم می چکد ز انگشتش حَسن صفات، چنان سبط اکبرش خوانید گرفته دست مرا بارها شبیه حسین بلندمرتبه چون جدّ اطهرش خوانید همانکه ناجی اسلام و از تبار علی ست روا بوَد که یدُالله دیگرش خوانید به حکم آیه ی قرآن، "خَلیةُ الارض" است زمین به سلطه ی مهدی ست، رهبرش خوانید هرآنکه منکر او شد، چه سود از دینش؟! اگر که زاهد شهر است، کافرش خوانید در این زمانه که مولای عاشقان مهدی ست هر آنکه نوکر او گشته، قنبرش خوانید خدا ز راستیِ اعتقادم آگاه است غلام درگه مهدی فراتر از شاه است کنون که جشن سرور و ولادت مهدی ست یقین که شامل حالم عنایت مهدی ست الا که جلوه ی "طاووس اهل جنت" اوست بهشت محو تماشای شوکت مهدی ست زده است هر که نشانی اگر به سینه ی خویش مدال سینه ی من "عبد حضرت مهدی" ست زمانه بر سر جنگ است یاعلی مددی! * مدد! که قلب همه تنگِ دولت مهدی ست دقایقی که شود عدل مرتضی احیا؛ یقین کنید که صبح حکومت مهدی ست ببین که قبله نما تکیه کرده بر قبله قلوب تیره منوّر ز طلعت مهدی ست_ صدای حیدری اش را زمانه می شنود سکوت کرده زمین، محو حشمت مهدی ست به صبح جمعه ی موعود، خلق حیرانند چرا که روز قیامش، قیامت مهدی ست خدا کند که هماندم سوا کند ما را میان آن همه مردم صدا کند ما را سلام! ای به غم شیعه آشنا، برگرد به زخم سینه ی مجروح ما دوا، برگرد ز هُرم گریه ی عشّاق، گرم شد سرداب به این حرارت سرداب سامرا برگرد دعا برای ظهور تو مرد می خواهد اگرچه مرد نبودم ولی بیا... برگرد تو را به ندبه ی چشم انتظارهای فرج نبین گناه منِ منتظرنما، برگرد اگر زمان ظهور تو من نباشم چه؟! شدم اسیر همین خوف یا رجا، برگرد نماز روز ظهور تو آرزوی من است کند خدا به مراد من اعتنا برگرد صدای ناله ی مادر به گوش می آید میان گریه تو را می زند صدا، برگرد حسین، خون دلش مانده است روی زمین یگانه منتقم شاه کربلا برگرد فرج گشایش کار است و شاهراه نجات * مدام نذر ظهور خجسته ات صلوات... * تضمین از دیگر شاعران بزرگوار ارواحنا_فداه .
. در حوالیِّ نیمه شعبان بود عطرِ یاسی عجیب می‌آمد سامرا بود و خانۀ پدری باز طفلی نجیب می آمد باید اسپند، دود می‌کردند نوهء ماه، می‌رسید از راه حاملِ پرچم ابالفضل و ذوالفقارِ علی ولی الله گل نرگس که زیرِ پاهایش باغِ گل فرش شد همان اول مثلِ جدَّش حسین، قنداقش شرفِ عرش شد همان اول بر غمِ اهل بیت در حُکمِ جرعه‌ای آب بود بر آتش از همان کودکی به دوشش بود پرچمِ سرخِ یالثاراتش وَ ورق خورد صفحۀ تقویم تا که هنگامِ غیبتش آمد آسمانِ وجود، ابری شد دوری از ماه، نوبتش آمد بیشتر از هزار و صد سال است جمعه‌ها را شمرده‌ایم آقا دردش اینجاست بعدِ این مدت از فراقت نمرده‌ایم آقا ظاهراً زخمیِ فراقیم و منتظرهای یازده صده‌ایم شَرم داریم این همه جمعه ندبه‌ات را فقط ورق زده‌ایم در سخن، عهد خوانده‌ایم و فرج در عمل، کم صداقتیم آقا مثلِ بحرالعلوم‌ها کم بود غالباً بی لیاقتیم آقا از تو غافل شدیم از بس که ماتِ غربیم و خیره‌ی شرقیم یادمان می‌رود که تو هستی بس که در روزمَرِّگی غرقیم مثل حیدر برای پیغمبر مردِ بدر و اُحُد نداری تو سیصد و سیزده نفر، حتی دور و اطرافِ خود نداری تو من بمیرم، غریب یعنی تو ... تو که تنها شدیّ و بی لشگر نه کنارِ تو زینبی هست و نه ابالفضل و نه علی اکبر نکند پایِ سفره‌های ظهور میهمانِ اضافی‌ات باشیم پسر فاطمه دعایی کن مثلِ مرحوم کافی‌ات باشیم باز هم غیرتِ قدیمی‌ها... اندکی از گناه، پرهیزی عصرِ جمعه، و یا سه‌شنبه غروب یک سَماتی، توسلی، چیزی الغرض، سهله، کوفه یا عرفات یا که خلوت نشینِ سردابی هر کجایی خدا نگهدارت غایبِ قصه‌های بی تابی دلِ ما تنگِ این دو تا رنگ است دلِ ما را تو کهکشانی کن گنبد زرد، گنبد آبی کربلاییّ و جمکرانی کن شاه بیتِ همه غزل‌هایم همه کار و کسم بیا برگرد به بدیِّ دلم نگاه نکن جان زهرا قسم بیا برگرد .
. السلام علیک یا اباصالح ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ لبریز می‌شوم ز جنون وقت نامتان کار دلم شده همه دم فکر و ذکرتان مرغ دل رمیده با دو صد امید پر میزند به سوی شما و نگاهتان آری منم اسیر و گرفتار بند عشق من بندی‌ام ز روز ازل بین دامتان نان و نمک گرفته‌ام از صبح اولین از سفره وسیع کرامات و جودتان صدها هزار غصه که آوردم و رسید از بهر هر کدام هزاران دوای‌تان زانو زنم به پیش شکوه شما مدام جز نامتان مباد به لب‌های من کلام در آسمان تلالؤ انوار را ببین در کهکشان تجلی اقمار را ببین فردوسیان ز فرط شعف جمله در سماع در جان خاکیان دل تبدار را ببین کنعانیان دوره هجران در التهاب ای دل بیا و خیل گرفتار را ببین شد کوچه‌کوچه‌ها همه لبریز انتظار در هر گذر بیا صف زوار را ببین در هر دلی به پا شده یک جمکران عشق مجنون بیا و این همه بیمار را ببین ای آسمان به سمت زمین کن نظاره‌ای دست دعای لشگر اشجار را ببین در دیده‌های منتظران جلوه امید در سینه‌ها تموج اسرار را ببین دل گسترید شوکت معشوق می‌رسد ره وا کنید حضرت معشوق می‌رسد دلهای عاشقان همه از دم رمیده است زیرا که عطر نرگس نرجس رسیده است جانهای خسته در قَلَیان طراوت است دلخستگان به هوش که گاه سپیده است یوسف ببین نشسته به بهت نگار ما دستش نه بلکه سرش را بریده است گویی که ماه در تب و از شوق روی او عاشق شده است و سرمه به ابرو کشیده است آوای عرشیان شده یا ایهالعزیز زیرا که شمس یوسف زهرا دمیده است مجنون شده هر آن که در این بزم عاشقی نام قشنگ حضرت دلبر شنیده است بالابلند یوسف زیبای مرتضی ای شاه حسن خوش قد و بالای مرتضی دلهای ماست بسته به زنجیر گیسویت محراب ماست طاق کمانهای ابرویت در دست توست بند دل بی‌قرار ما جانهای ماست یکسره در قبض جادویت گفتم به عشق تا به کجا می‌کشانی‌ام گفتا کنار دلبر زیبا و دلجویت گفتم چرا دلم شده دیوانه و خراب گفتم از شمیم ناب تو و عطر گیسویت دادم به باد دست سلامم به هر سحر کردم گسیل این دل دیوانه را سویت آقا قسم به خاک شهیدان این فراق دلهای ماست بسته به زنجیر گیسویت ابرو مکش چو تیغ که دلداده توایم ما سنگ‌ریزه‌های لب جاده توایم ای شهریار عشق و علمدار انبیا ای مخلص کلام تمامی اولیا ای هادم بنای نفاق و ریا و کفر باب تفضلات خداوند "هل اتا" مولای مهربان غزلهای عاشقی ای آخرین سلاله اسرار "انما" زیباترین سروده دلهای بی شکیب ای بهترین تبسمدلهای بی نوا شیواترین چکامه اشعار خلقتی شیرین ترین ترنم دلهای آشنا آیا هنوز گاه قیامت نیامده؟ تا آن که پرده گیری از آن روی دلربا آقا به آن نگاه صمیمانه‌ات سلام بر آن تفقدات کریمانه‌ات سلام بر خاک تشنه نم نم باران چه دیدنی است بر اهل شب چراغ فروزان چه دیدنی است بر خستگان دوره هجران و دوری‌ات پایان دوری و غم هجران چه دیدنی است روزی که با تو کلبه احزان سینه‌ها گردد چو باغ سبز و گلستان چه دیدنی است ای آروزی خسته دلان در کنار تو احوال نوکران و غلامان چه دیدنی است دستم به دامنت گل زیبای فاطمه حالم دلم کنار تو جانان چه دیدنی است پشت سر تو دو رکعت نماز عشق آقا ز تو شنیدن قرآن چه دیدنی است در کام ما به کأس ولایت شراب کن ما را ز خیل منتظرانت حساب کن ✍ .
ای حضرتِ خورشید فروزان برگرد ای ماهِ شب نیمه شعبان برگرد برگرد که لاله ها تو را می خوانند ای منتقم خون شهیدان برگرد ای جلوه ی پهلوان خیبر برگرد ای وارث ذوالفقار حیدر برگرد با سیصد و سیزده امیر لشکر با سیصد و سیزده دلاور برگرد تو نور خدایی قمر اندر قمری تو خوبتر از خوبتر از خوبتری افسوس که روزهای پر حسرت عمر بی جلوه ماه روی تو شد سپری ای وارث هفت و چار یابن الزهرا عالم به غمت دچار یابن الزهرا برگرد که گُل کند به یُمن قدمت سرسبزترین بهار یابن الزهرا ای جن و ملک خادم دربار شما خوبان جهان تشنه دیدار شما ای کاش که چشم های آلوده ما روشن بشود به نور رخسار شما یابن الحسن ای دوای هر درد، بیا هرگز نشود که بی تو سر کرد، بیا دور از تو تمام فصل ها پاییز است ای رایحه بهار، برگرد بیا یابن الحسن ای پناهگاهِ عالم ای خیره به سویتان نگاه عالم بی جلوه آفتاب رخسار شما روشن نشود روز سیاه عالم این ندبه و اشک پُر ثمر خواهد شد این دوره انتظار سر خواهد شد بعد از شب تاریک و غم انگیز فراق خورشید دوباره جلوه گر خواهد شد ای خاکِ قدومت آسمان ادرکنی ای ذکر لب پیر و جوان ادرکنی بنما نظری تا که نرفتم از دست یا حضرت صاحب الزمان ادرکنی در شام فراق بی سر و سامانم از دوری تو به لب رسیده جانم دلخونم و یاد تو بود تسکینم بیمارم و روی تو بود درمانم ای مهدی صاحب الزمان! آقا جان! بنما نظری به شیعیان، آقا جان! یک عمر صدا زدم بیا یا مهدی دیگر به لبم رسیده جان، آقا جان! .
‍ . اشعار ،با هشتک های هرشب تفکیک شده و بشرح زیر است: ................. .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... . .................... . .................... .................. وقایع بعد از شهادت ............... ................................ آقا رسول الله * لطفا هشتک یا "کلمه آبی رنگ" فوق را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از اشعار آیینی بهرمند شوید .___ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab . گروه مخصوص کلاس آموزشی تفسیر زیارت عاشوراء و پاسخ به سوالات و شبهات مقتل امام حسین ع است. https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 لینک کانال ضامن اشک @zameneashk ای دی برای پاسخ به سوالات مقتل @m_h_tabemanesh2 آی دی ارسال اشعار @Yaghoubian1349 .ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af