eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.6هزار دنبال‌کننده
233 عکس
140 ویدیو
33 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🏴 عجل الله تعالی فرجه ✍ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ بلا عظیم و گره کور و امتحان سخت است چقدر پیروی از صاحب الزمان سخت است شبیه هرکه به جز اوست زندگی کردیم ولی شبیه به آقا ... !؟ برایمان سخت است قصور ماست اگر تحبس الدعا شده ایم مقصریم که رفتن به آسمان سخت است برای دیده ی هرجاییِ منِ دل سنگ مجال دیدن دلدار هر زمان سخت است چقدر فاصله مانده، چقدر از او دوریم و‌ راه رفتن با پای ناتوان سخت است اگرچه غرق گناهیم، دوستش داریم نبودن ولی مهربانمان سخت است اگرچه دورم از او، بین روضه نزدیکم نفس کشیدن بی روضه، بی گمان سخت است همیشه قصه ی بی مادری غم انگیز است همیشه رفتن یک مادر جوان سخت است ز میخ سخت تر، آغاز بی کسی علی ست به روضه خوان بگو این روضه را نخوان ... سخت است به ‌پیش دیده ی مردم زدند فاطمه را اگرچه روضه عیان است، در بیان سخت است .
🏴 سلام الله علیها ۱۴۰۲ کیست این مادر که از پیغمبران هم برتر است قطره ای از وصف او، یس و نور و کوثر است مادر امثال ما، نه ! مادر پیغمبر است ... خوش به حال خانه‌ای که در دلش، این گوهر است عرش، هر شب ربنایش را تماشا می‌کند گردش تسبیح او، صدها گره وا می‌کند چادرش کافی است تا قومی مسلمانش شوند اولیاءالله می‌خواهند دربانش شوند هم گدایان آرزو دارند مهمانش شوند هم شهیدان آرزو دارند قربانش شوند ما چه می‌دانیم؟ پیغمبر به او فرموده است: فاطمه! گریه‌کنان ات را خدا بخشوده است گریه‌کن های شما، عمری اسیر کوچه‌اند بیست شب با پای دل، بین مسیر کوچه‌اند این جوانان، چون حسن، عمری است پیر کوچه‌اند فاطمیه نه ! تمام سال، گیر کوچه‌اند جُرم تو، حبّ علی بوده که بخشیده نشد دختر پیغمبری - چون تو - ستمدیده نشد من نمی‌دانم چه‌ها رفته‌است بر قلب امام روضه‌خوان می‌گفت مادر را غلامی زد؛ غلام !! جمله‌ای می‌گویم و رد می‌شوم؛ حرفم تمام ! شعله‌ از سویی و از آن سوی دیگر ازدحام آنچنان کوبید بر "در" که دل حیدر شکست از همانجا حرمت اولاد پیغمبر شکست موقع دفن است؛ دستان پیمبر را ببین ناگهان آغوش وا شد؛ عشق مادر را ببین تکیه‌گاه مرتضی! احوال حیدر را ببین ... در نماز دفن، چشم خیس دختر را ببین مرتضی الله اکبر گفت ... زینب گریه کرد ! یادش آمد پیکری در زیر مرکب ... گریه کرد .
. سلام الله علیها پناه هر دو جهان است چادر زهرا امید کون و مکان است چادر زهرا شبی دلیل نجات چهل یهودی شد که منجی همگان است چادر زهرا چه سایه ای که شده مهد ِ یازده خورشید چه قدر خیر رسان است چادر زهرا زبان همیشه ز وصفش به مِن مِن افتاده همیشه فوق بیان است چادر زهرا قسم به زینب و صبر و وقار و غیرت او سلاح شیر زنان است چادر زهرا همیشه محرم و مرهم به کوه غم های ِ دل امام زمان است چادر زهرا اگر چه سوخت ، اگر گشت خاکی اما باز پناه هر دو جهان است چادر زهرا آبان ۱۴۰۲ ✍ .
. در اصلِ غدیر، خدشه ناممکن بود کشتند هرآنکس به علی (ع)مومن بود از شُوْر سقیفه سهم سادات جهان بی مادری و شهادت محسن(ع) بود .
. آتش افتاده به جان همه اما چه شده؟ همه جمعند در خانه ی مولا چه شده؟ آسمان ناله زدو گفت درآن جا چه شده؟ فاطمه پشت افتاده خدایا چه شده؟ دودی از آتش آن در به سماوات رسید گل یاس نبوی را چه جراحات رسید به فلک ناله ای از مادر سادات رسید که خبر داشت که درعالم بالا چه شده؟ آسمان دید که برعرش طنین افتاده شعله بربال وپر روح الامین افتاده غنچه پرپر شده وگل به زمین افتاده وای فضه توبگو پهلوی زهرا چه شده؟ فضه میگفت که از چشم گهربار بپرس من نگویم چه شده از درودیوار بپرس فاطمه روی زمین است زمسمار بپرس آه مسمار درخانه دراین جا چه شده؟ درهیاهو که همه فتنه گران همدستند ناگهان آتش و بیداد بهم پیوستند عده ای دست علی را به طنابی بستند بی حیا مردم بی شرم شمارا چه شده؟ گرچه مأمور به صبراست تواناست علی دربر کوه مصیبات شکیباست علی خیزای فاطمه ازجای که تنهاست علی خیزازجا وببین حرمت مولا چه شده؟ نظر گل به سوی خرمنی ازخارافتاد مثل آتش به دل اهل ستمکار افتاد بازوی فاطمه با ضربتی ازکار افتاد یارتنهای علی در براعدا چه شده؟ به خداوند ،گل لم یزلی زهرا بود درشب غربت وغم نورجلی زهرا بود تا که جان به تن یار علی زهرا بود ای «وفایی» چه بگویم گل طاها چه شده؟ ✍ .
. ای باخبر ز زندگیِ موبه‌موی من چشمِ خدا تویی همه جا، کوبه‌کوی من می‌بینی اَم نفَس به نفَس، لحظه لحظه اَم ایکاش روبراه شود، سمت و سوی من رفتارِ من، مؤیدِ گفتارِ من نشد با یک نظر، درست شود خلق و خوی من بوی گناه، گاه احاطه کند مرا یادِ تو باز، تازه کند عطر و بوی من آب از سرم گذشت، نجاتم دِه ای عزیز ای در میان موجِ بلا، چاره جوی من عادت بده زبانِ مرا هم به ذکرِ خود ای همزبانِ فطرتِ تسبیح گوی من هرچند بر تو نوکرِ نالایقم، ولی... رویی نشان بده دگر، ای ماهروی من بگذار با تو گریه کنم، بهرِ مادرت پر کن ز اشکِ روضه دوباره سبوی من می‌گفت پشتِ دربِ حرم، با زبانِ حال: در قتلگاهِ من، شده با خون وضوی من مسمار، خونِ سینۀ من را زیاد ریخت خوشحال شد ز لِه شدنِ من، عدوی من این دنده های پهلوی من، از لگد شکست بهرِ علی شهیده شدن، آرزوی من ارثیۀ شهادتِ من را حسین برد باشد شهیدِ کرب و بلا، راهپوی من می‌گفت: جای بوسۀ مادر نمی‌بُرد خنجر مَکِش دوباره به زخمِ گلوی من بس کن، سرم به پیشِ حرم از جفا مَبُر لب تشنه را، سر از بدنش از قفا مَبُر ✍ .
. اگر چشمِ فتنه، درآوردَنی است... چرا نزد برخی، رها کردنی است؟ در آنجا که فتنه، شرر می‌زند سکوتِ زبانها، ضرر می‌زند چگونه ست، در اوجِ گرد و غبار... نمودند خوبان، سکوت اختیار؟ کجا رفت، فریادِ عمارها؟ زبانِ چو شمشیرِ تمارها؟ چه شد، عهد و میثاقِ رزمندگان؟ مبادا بمانند، شرمندگان! خواص از چه شد دور، از بندگی؟ پیِ چرب و شیرینِ این زندگی! عوام از خواصند، فهمیده تر قدم می‌گذارند، سنجیده تر □ □ □ اَلا ای خواصِ زمانه، بگوش! بزرگان، جوانان، دلیران، بهوش! ندیدید! آتش به قرآن زدند؟ لگد بر زنانِ مسلمان زدند؟ ندیدید! کشتند بس بی گناه؟ جوانانِمان را، به هر قتلگاه؟ ندیدید! با چند قبضه سِلاح؟ نمودند، هتکِ حرم را مباح؟ ندیدید! بی غیرتی سر گرفت؟ به یک نقشه، بی عفتی سر گرفت؟ ندیدید! با لطفِ پروردگار؟ که شد چهره های نفاق آشکار؟ □ □ □ چه تکرارِ تاریخ، دیدیم باز! که سَبّ علی را، شنیدیم باز! بجای علی، با معاویه ها نشستند و گفتند از او چه ها دروغِ معاویه، تکرار شد اَراجیفِ شان، پُر خریدار شد ز تهدید و تطمیع و تحریم ها به کفار، کردند تکریم ها در آنجا که غم، تا نهایت رسید اِهانت، جسارت، به غایت، رسید در آنروزها، خانه آتش زدند در این روزها، خصمِ مسجد شدند پس از ناسزاها و اقدام ها... چه شد رفت شیطان، سرِ بامها؟! علی، باز اگر دست بسته شود... خواص از چه در کار، خسته شود؟! در آنجا که زهرا، چهل نیمه شب به یاریِ مولا، شود در تَعَب چگونه به تنهائی اَش، تن دهیم به رسوائیِ خویشتن، سر نَهیم □ □ □ علی دوستان، حامیِ حیدرند همه جان به کف، رَهروِ کوثرند اگرچه عدوی علی، یاغی است دفاع از علی، تا ابد باقی است وفاداریِ خود، نشان می‌دهیم به فرمانِ زهراست، جان می‌دهیم □ □ □ هنوز از جفا، فاطمه شاکی است هنوز اشک، بر چادرِ خاکی است هنوز آهِ زهرا، به مسمار هست هنوز اشکِ مولا، به دیوار هست هنوز اَبروی مرتضا اَخمی است! چرا گونه ی فاطمه زخمی است؟ چه شد، ضربه ای بر گُلِ یاس خورد؟ چه شد، بر رخَش دستِ خناس خورد؟ خدایا! قسم بر ولای ولی ز دشمن بگیر انتقامِ علی ✍ .
. فاطمه را کِی توان به جاه و جلالت پِی ببرد معرفت به کنهِ اِصالت یک صفت از مدحِ اوست، دختِ رسالت عالم و آدم گرفته تحتِ کفالت مادر عالم مگو، حقیقت عالم کارِ شِناساندَنَش، طریقت عالم جلوه ای از نور فاطمه ست، قیامش معجزه ی هَل اَتاست، وحیِ تمامش شعله خنک میشود، ز برد و سلامش گوشه ای از مدحِ اوست، جانِ کلامش مصحفِ او چون کتابِ وحیِ رسول است خطبه ی غرای او شبیهِ نزول است نکته در آن خطبه ی محدثه این است اینکه دفاعی تمام عیار، ز دین است فاطمه در منظرش، غدیر چنین است مقصد و مقصودِ دین، امامِ مبین است با دلِ آتش گرفته، از غمِ مولا گفت به مردم، ز حبلِ محکمِ مولا آنچه برای شما، خدای جلی گفت آنچه ز آیات، ذاتِ لم یزلی گفت هر سخنِ وحی، حضرت ازلی گفت آنهمه را مصطفی به مدحِ علی گفت هرچه مدیح است در کتابِ خدا اوست مسجد و محراب و دینِ نابِ خدا اوست از چه، ز حقِ تمامِ خویش گذشتید؟ عهد شکن، از دوامِ خویش گذشتید در که زدم، از سلامِ خویش گذشتید از سر و جانِ امامِ خویش گذشتید از چه، عبور از همه خطوط نمودید؟ حقِ علی غصب شد، سکوت نمودید! حال که تنها شده، پناه گزیدید تیرگیِ شب، بجانِ خویش خریدید فاطمه زیرِ در و به خانه دویدید سرورِ اَبرار را به کوچه کشیدید در وسطِ معرکه، نفاق و جنایت... کرد عبور از همه خطوطِ ولایت فاطمه در خانه اَش، پناه ندارد جز بسوی رهبرش نگاه ندارد غیرِ فدائی شدن که راه ندارد محسنِ شش ماهه اَم، گناه ندارد مرهمِ این قلبِ داغدیده نمک نیست مزد رسالت مگر به غیرِ کتک نیست بازوی من هست وقف یاریِ حیدر نیروی من نذرِ غصه داریِ حیدر صبر علی، عینِ بیقراریِ حیدر این من و این شامِ سوگواریِ حیدر ضربِ غلاف عاقبت، توانِ مرا برد غربتِ حیدر، ز سینه جانِ مرا برد ✍ .
. ای بفدایت سر و جان همه بنت اَبَاالفاطمه، یافاطمه ای تو سرآمد به همه بندگان رزمِ تو الگوست به رزمندگان ای به صف معرکه ها با علی رمزِ قیامِ تو فقط یاعلی نصرتِ اسلام، ز اقدامِ توست زنده ز فریادِ به هنگامِ توست کیست گِره بازکنِ کردگار؟ غیرِ تو ناموسِ خداوندگار مادری و در همه جا پیشران کِسوتِ تو، رهبریِ رهبران ما همه فرزند و شما مادری کوثری اَم، کوثری اَم، کوثری خطبۀ تو بر هم آموزگار تیغِ زبانِ تو چنان ذوالفقار یاد گرفتیم ز تو راه را رَهرُویِ معرفةُ الله را هر که شود طالبِ راه خدا خلقتِ نوریِ تواَش رهنما نور صفت، راهِ ترا میرویم همدل و همراهِ علی میشویم حامیِ حیدر تویی ای فاطمه قبله نمایی تو، برای همه پشتِ درِ کوچۀ باغِ اِرم ثبت شده با تو دفاع از حرم درس گرفتیم از این رهبری حیدری اَم، حیدری اَم، حیدری مادرِ اربابی و ما رهروَت مامِ شهیدانی و ما پِیروَت خَیرُالعمل، مَظهرِ پاکیِ توست شاهدِ ما چادرِ خاکیِ توست آه، چه جانکاه گذشتی ز جان پشت درِ خانه شدی بی توان تا که زد آتش به حرم، خیره سر خنجرِ خود، زد به تو از لای در زیر در خانه چها دیده ای؟ محسنِ شش ماهه رها دیده ای با قلم خویش نوشت آن پلید نالۀ زهرا که به گوشم رسید با لگدم، کار نشد یکسره هِی‌ زدم از میمنه و میسره بد زدم و سخت شکست استخوان کار نیامد دگر از این و آن گفتم از این در همگی رد شوید عیب ندارد، همه مرتد شوید گفتم اگر لِه بشود فاطمه کارِ علی هم بشود خاتمه گفت: معاویه مبادا دگر شعلۀ آتش نکنی بیشتر راهِ مرا تا دَمِ آخر برو کمتر از این واقعه راضی مشو فرقِ علی و جگرِ مجتبا باز کند، راهِ تو تا کربلا منتقمِ خندق و بدر و حنین خنجرِ شمر است و گلوی حسین پیر و جوانش، همه را سر بُرَند پردگیانش به اسیری بَرَند ✍ .
. یازهرا(س) ای به شهر بی کسی تنها طرفدار علی بد زمین گیر شدی دلبر و دلدار علی در جوانی که بهار همه ی عمر بود شد خزان برگ و برت ای گل گلزار علی دست من بسته شد و دست تو افتاد ز کار ای کس و کار علی سخت شده کار علی هر زمانی که ز دیوار کمک می‌گیری میزنی باز تو آتش به دل زار علی دل به دریا زدی و غرق به خون گشت تنت  یک تنه در وسط شعله شدی یار علی خون این سینه ی تو کشت مرا فاطمه جان زخمی از زخم تو شد دیده ی خونبارعلی مثل شمع سوختی و آب شدی دربرمن شبهی مانده  ز تو بانوی بیمار علی .
. گشتم اسیر پیری در موسم جوانی شد تیره در نگاهم ایام زندگانی وا می کنم به زحمت در روی شوهر خود با دست ناتوان و با قامت کمانی تا پای جان حمایت از رهبرم نمودم از او جدا نگشتم باحال ناتوانی دشمن به قصد کشتن زد تازیانه بر من من زیر پا فتادم در حد نیمه جانی رفتم فدک بگیرم از دشمن سیه دل برگشته‌ام به خانه با روی ارغوانی درکنج دیده ی من یک آسمان کبودیست مانده ز پنجه ی کین بر صورتم نشانی یا رب پس از خزانم با غنچه ها چه سازد این باغبان مظلوم در گلشن خزانی ✍ .
. تا از غم یاس به سینه آهم دادند درخیمه ی ماتمش پناهم دادند صد شکر خدارا که به لطف زهرا در روضه ی  فاطمیه راهم دادند ✍ .
. نمی آید نفس بالا از این بغض گلو گیرم به جای مرهم دردم سراغ از مرگ می‌گیرم نه پهلویی نه بازویی نه جانی در بدن دارم بسوزد جان طفلانم ز سوزِ آه دلگیرم چنان ماندم میان آن فشار درب کاشانه که با ناله برون آمد صدای بانگ تکبیرم در این هجده بهار عمر خزان شد هستیم از کین دفاع از رهبرم کردم همین است،جرم وتقصیرم اگر مویم سپید و قامتم همچون کمان گشته غریبی علی یارب مرا کرده چنین پیرم بیا ای مرگ راحت کن مرا و جان من بستان که من راضی به مرگ خویشم و از عمر خود سیرم چنین است قسمت من با تو ای تنها تر از زهرا که ماندن از تو و رفتن بود در حکم تقدیرم بیا بنشین کنارم یا علی جان، در دم رفتن که چون آئینه بینم، در رخ ماه تو تصویرم ✍ .
. و محشر حالم ، از فاطمیه ست شور احوالم ، از فاطمیه ست ⛤ مشکی شالم ، از فاطمیه ست زخمی بالم ، از فاطمیه ست رزق هر سالم ، از فاطمیه ست (۲) از فاطمیه ست ، بی قرارم از فاطمیه ست ، روزگارم از فاطمیه ست ، هر چه دارم یا فاطمه جان ، مادر من (۳) ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ هر چه من دارم ، از فاطمیه ست کل اَسرارم ، از فاطمیه ست ⛤ حسن اقبالم ، از فاطمیه ست کل اعمالم ، از فاطمیه ست رزق هر سالم ، از فاطمیه ست (۲) از فاطمیه ست ، سروری ام از فاطمیه ست ، خیبری ام از فاطمیه ست ، حیدری ام یا فاطمه جان ، مادر من (۳) ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ ✍ .
. ما گداییم ، گدای کرم مادرمان جانمان هست بدهکار دم مادرمان چادر حضرت زهرا همه سرمایه ماست سایه ی روی سر ما عَلَم مادرمان هر کجا حرف علی بن ابیطالب هست به خدا هست همانجا حرم مادرمان پیش ما فاطمیه ، حرف غم غیر نزن هر چه غم هست به قربان غم مادرمان کوری چشم فلانی و فلانی ابدا فاطمیه نگذاریم کم ِ مادرمان بهترین فرصت توبه به خدا فاطمیه است هست دنبال رهایی همه ، مادرمان آذر ۱۴۰۲ ✍ .
. يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَك مدینه بود و ستم بود و ظلم و آزارش مدینه بود و غم و غصه های بسیارش مدینه بود و بلا بود و درد بود و عزا مدینه بود و سکوت و غروب غمبارش مدینه بود و پر از تیرگی کُفر و نفاق و غربتی که شده هر دلی گرفتارش مدینه بود ولی از تمام مردم آن کسی نکرد مراعات حال بیمارش مدینه بود و چهل تن هجوم آوردند به یک‌ نفر که نشد هیچکس طرفدارش مدینه بود و در خانه ای پر از هیزم دری‌ که سرخ شد از هرم شعله مسمارش نمیشود به زبان هم بیاورم؛ چه کنم؟ مصیبتی که خدا هم شده عزادارش دم غروب -در آن کوچه- آه از سیلی که آب شد دل سنگی سخت دیوارش میان کوچه چگونه؟چه شد؟ نمیگویم تو خود حدیث مفصل بخوان ز آثارش ✍ .
. به جان من ز خاک تیره سر بردار مادرجان بیا در خانه پا بر چشم من بگذار مادرجان مرا خشنود کن با آن تبسم‌های شیرینت غمی از دوش بابایم علی بردار مادرجان تو ذکر خواب می‌گفتی برایم در عوض من هم کنار تربتت بنشسته‌ام بیدار مادرجان از آن سوزم که بینم در کنار قبر پنهانت نباشد جز من و بابم علی زوار مادرجان پیمبر خواست قربانت شود اما پس از مرگش تو قربانی شدی بین در و دیوار مادرجان تو که در روز جان دادی چرا شب دفن گردیدی بگو آخر چه سرّی بود در این کار مادرجان به مزد آن که بودی یاور بابای مظلومم ز هر کس بر تو آمد محنت و آزار مادرجان برایت خانه داری می‌کنم برخیز و محسن را به دست خانه دار کوچکت بسپار مادرجان نمی‌دانم چرا هنگام دفنت باب مظلومم خجالت می‌کشید از احمد مختار مادرجان ترا می‌خواستم تا سیر بینم وقت جان دادن نمی‌دادی نشانم از چه رو رخسار مادرجان از این غم تا ابد خون می‌چکد از دیده زینب که گشته سینه‌ات مجروح از مسمار مادرجان منبع ودیعة الرسول ص 352 شاعر میثم .
. ولایت مداری شب آمد وفضای جهان در سکوت شد دیدم نماز نیمه شبت بی قنوت شد شمع وجود تو چقدر آب گشته است لبخند درلبان تو نایات گشته است با دیدنت زسینه ی خود آه می کشم تصویری از شکستگی ماه می کشم با پهلوی شکسته نفس سخت می کشی با این نفس زدن تو علی را که می کُشی کمتر میان غُربت حیدر عزا بگیر بهر دل علی تو بیا وشفا بگیر از دردهای جان ودلت با علی بگو برخیز روی پای خودت یا علی بگو دل را غمت به صحنه ی ماتم کشانده است درگوش من صدای غریب تو مانده است در موج حادثات برایم سپر شدی دادی شهید و زخمی دیوار و درشدی وقتی پیام می چکد از اشک جاری ات درحیرتم ز شور ولایت مداری ات بر هُرم روی پُر عرقت گریه می کنم از گریه های بی رمقت گریه می کنم درگوش من وداع تو زنگ خطر زده عجل وفاتی ات به دلم نیشتر زده دیدی غریب مانده ام ، ای مهربان مرو ای همسفر بدون علی زین جهان مرو بی تو اسیر پنجه ی صد آه می شوم خلوت نشین ماتم جانکاه می شوم بس کن «وفایی» وسخنت را تمام کن تنهانه گریه، پیروی از آن امام کن ✍ .
. ماه آسمانم می رود ای مرگ با من بد مکن کارام جانم می رود دلدار ، با دل  می رود یا دلستانم می رود از آتش هجران او هر روز و هر شب شعله ها در پوست و در گوشت و در استخوانم می رود من باغبان باغ و از طوفان و بوران بلا یاس به خون  بنشسته ی در آستانم می رود هرکس نداند از چه بابت از غم زهرای من چون سیل اشکم شد روان، روح و روانم می رود زهرا (س) نشان و حجت من بود بر مظلومی ام اما  کنون یار غریب بی نشانم می رود داغ جگرسوزش چنان افتاده بر جانم کز آن هر لحظه آه و دود و افغان بر زبانم می‌رود تاریک شد کاشانه ام ، شب گشت روزِ خانه ام آه ای فلک فریاد،  ماه آسمانم می‌رود گفتم که لب بر آستین گیرند طفلانم ولی در وقت غسل زخمها از کف عنانم می رود با کاروانی از ملائک می شود تشییع او من ماندم و زهرای من با کاروانم می رود " " ✍ 1402/09/25 .
. السلام علیکِ یا فاطمة الزهرا از دست من رفت از جفا خدایا کاری برای مادرم نکردم من ماندم و سوگ و عزا خدایا کاری برای مادرم نکردم بیمار بود و در میان بستر آرام می آمد صدای مادر شب بود و سوز و ناله ها خدایا کاری برای مادرم نکردم از پشت در آمد صدای آهش در کوچه ای دشمن گرفت راهش نقش زمین شد از جفا خدایا کاری برای مادرم نکردم دیدم به رخسارش نشان سیلی دیدم رخ او را به رنگ نیلی شد در ره مولا فدا خدایا کاری برای مادرم نکردم بر مقتدای خویش چون سپر شد گر چه برابر با چهل نفر شد از پشت در می زد ندا خدایا کاری برای مادرم نکردم گاهی مغیره بود و تازیانه گاهی غلاف و جسم او نشانه ای وای از این رنج و بلا خدایا کاری برای مادرم نکردم او و چهل نفر به درب خانه آخر از آن هجوم وحشیانه افتاد زیر دست و پا خدایا کاری برای مادرم نکردم در ماتمش دارم همیشه حسرت او بود مظلوم و به اوج غربت هستم به داغش مبتلا خدایا کاری برای مادرم نکردم ✍ .
. تاویل آیه های زلال شریفه شد تنها زنی که صاحب ارج و صحیفه شد اندوه و درد «فاطمه(س)» اندوه مصطفی(ص) است... نفرین به هرکه باعث اشک «عفیفه» شد جایی که عهد عترت و قرآن شکسته شد سیلی زدن به «عصمت کبری» وظیفه شد نفرین به هرکه برد ز خاطر غدیر را حق را به بند برده به ناحق خلیفه شد ما داغـدار مادر پهلـو شکسته ایم .سنگ بنای داغ دل ما، سقیفه شد .
🏴 ۱۴۰۲ سلام الله علیها نشد عالم دگر روشن به صبح نور لبخندش چه شد که دیدن تابوت مرگش کرد خرسندش مُقدّر کرد در کوچه زمین افتادن خود را چه نسبت خاک را با نور، او داده است پیوندش به رتبت تربت چادر نمازش سرمه ی حورا عجب خاکی که شد، شهر نجف هم آرزومندش جواب هم کلام وحی آیا ضربه ی سیلی است زبانی که فقط مدح علی بوده خوشایندش کبودی قاب شد در زیر چشم مهربانویی که ستر الله بوده شرحی از اوصاف روبندش قلاف تیغ از طفلان گرفت آغوش مادر را اگر چه مجتبی کرد التماسش، داد سوگندش تمام زخم های کوچه را با جان خریدار است خراشی بر نمی دارند علی و چهار فرزندش بخوان از پشت در، گودال هم از حال خواهد رفت چه داغی که نبوده داغ عاشورا همانندش .
. مانند تو نشناخت علی(ع) را احدی دادند جواب خوبـی ات را بـه بدی در سـایه ی تو بهشـت می شد دنیا ملعونی اگـر بـه در نمی زد لگدی .
. ➖➖➖ خوشا آندل که در عالم پریشان علی باشد در این دنیای دورافتاده مهمان علی باشد بهشتی غیر ازاین پیدا نخواهد کرد در عالم یتیمی که سرش بر روی دامان علی باشد وجود نخل از شهد رطب‌ها می‌شود لبریز اگر در گوش آن‌ها صوت قرآن علی باشد پریشان کرده‌ام گیسو، غزل می‌بارد از چشمم دلم را نذر کردم تا پریشان علی باشد برای ردشدن از جاده‌اش باید جنون‌هم داشت به‌مقصد می‌رسد هرکس که حیران علی باشد مقامش برتر از شاهان عالم می‌شود روزی کسی که خاک زیر پای سلمان علی باشد همیشه جبرئیل از آستان دوست می‌خواهد که از سربازهای تحت فرمان علی باشد به ادراک سحاب آسمانی می‌رسد بی‌شک کسی که لحظه‌ای در زیرباران علی باشد به یاد میثم تمار می‌افتم که عمری را به دنیا پشت‌کرده تا که خواهان علی باشد خدا در آیه‌های روشن قرآن بشارت داد که جان پاک ختم‌المرسلین جان علی باشد تمام رازهای خلقت از روز ازل باید سرآغاز کتابی تحت عنوان علی باشد " عَلیٌ حُبُّهُ جُنَّه، قَسیمُ النّار وَ الجَنَّه " به این ترتیب باید محشر از آن علی باشد من از "فزت و رب الکعبه" فهمیدم که بایستی کلید رستگاری هم به دستان علی باشد .
‍ . اشعار ،با هشتک های هرشب تفکیک شده و بشرح زیر است: ................. .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... . .................... . .................... .................. وقایع بعد از شهادت ............... ................................ آقا رسول الله * لطفا هشتک یا "کلمه آبی رنگ" فوق را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از اشعار آیینی بهرمند شوید .___ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab . گروه مخصوص کلاس آموزشی تفسیر زیارت عاشوراء و پاسخ به سوالات و شبهات مقتل امام حسین ع است. https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 لینک کانال ضامن اشک @zameneashk ای دی برای پاسخ به سوالات مقتل @m_h_tabemanesh2 آی دی ارسال اشعار @Yaghoubian1349 .ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af