.
#شب_اول_محرم
#غزل_مرثیه
#حضرت_مسلم
آغوش من برای ابد آشنای توست
گوشم پر از صدای خوش ربنای توست
من مسلم و موحد یک بارگه شدم
آن واحد احد به خدا که خدای توست
وقت وداع گریهام از دوری تو بود
از ترس جان نبود که جانم فدای توست
در غربت استقامت من بیدلیل نیست
تا آن زمان که پشت سر من دعای توست
کوفیست خط نامهی نامردمان اگر
همراه و همدمم خط مشکل گشای توست
مسلم کجا و میل امان نامه از کسی
امن و امان من همه جا در رضای توست
این لحظهها به غربت تو فکر میکنم
این اشکهای آخر عمرم برای توست
من بی پناه ماندهام اما غمِ من است
آن شیرخواره ای که پناهش عبای توست
غارتگرند مردم این شهر بیحیا
دلواپسیم روسری بچههای توست
اینجا که کوفه است پر از محنت و بلاست
خاکم به سر دگر چه خبر کربلای توست
با پیکرم هر آنچه شود نیست غصهای
ای بی کفن تمام غمم بوریای توست
#سعیده_کرمانی✍
.
.
#مرثیه
#شب_دوم_محرم
پستی بلندیهای آن جنجال دارد
این سرزمین تل دارد و گودال دارد
اینجا هزاران نیزه و شمشیر و خنجر
از کاروانت قصد استقبال دارد
شش ماههات بد خواب خواهد شد یقیناً
این سرزمین بسیار قیل و قال دارد
غارتگران بازارشان گرم است اینجا
هر زیوری آوردهای دلال دارد
از نسل پاک مرتضی بودن حرام است
اینجا علی اکبر شدن اشکال دارد
از لاله کی خالی شود این دشت و صحرا
تا هر شهیدی پیکر پامال دارد
هر کس که نعل تازهای دارد به مرکب
ملک ری و دنیا به او اقبال دارد
خاری که میروید سر ناسازگاری
با هر یتیم و دختر ِکمسال دارد
#سعیده_کرمانی ✍
.
.
#شب_هفتم_محرم
#رباعی
#سعیده_کرمانی ✍
آن قوم که خواستند پرپر بشوی
بر دست پدر شهیدِ بی سر بشوی
ای کودک شیرخواره میترسیدند
از اینکه تو هم علیِ اکبر بشوی
.
.
#غزل_مرثیه
#میخواستمکهخیمهبهسامانشودنشد
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر
میخواستم که خیمه به سامان شود نشد
غم لحظه ای اگر شده پنهان شود نشد
گفتم در این دقایق آخر اگر شده
روی پر اضطراب توخندان شود نشد
روی لب علی که خودش چشمهی بقاست
یک جرعه آب هم شده مهمان شود نشد
با دیدنش به رحم بیاید دلی مگر
از سنگها جدا دل انسان شود نشد
هرکس که در میان جماعت مردد است
شوقش به بازگشت دو چندان شود نشد
جز تیر حرمله که سر از پا نمیشناخت
یک تن دگر بگو که پریشان شود ...نشد
شرمنده ام رباب که آغوش زخمیام
میخواستم براش نگهبان شود نشد
تا پشت خیمهها برسم خواستم کمی
دستم عمود این سر بی جان شود نشد
از اشک خود مضایقه کردی که ذره ای
دفن علی برای من آسان شود؟
نشد
#سعیده_کرمانی✍
.
.
#مرثیه
#شب_هفتم
#مثنوی
#سعیده_کرمانی
از تشنگی هرگز نبودی زار و بی تاب
رفتی به میدان نه به قصد خواهش آب
رفتی چراغ کوچکی باشی در این راه
رفتی که دستی را بگیری از دل چاه
رفتی که آزادی ببخشی محبسی را
از جهل شاید بازگردانی کسی را
حیدر شدی بر منبری از دست بابا
با چشمهایت خطبه خواندی ، آه، اما
غیر از سپیدی گلویت را ندیدند
آن خطبههای روشنت را سر بریدند
از هم جدا شد جملهها پای گلویت
خون دجله میشد در بلندای گلویت
کینه دل تیر سه پر را سخت می کرد
خوابیدنت کار پدر را سخت میکرد
یک دست او گهواره جنبان سرت بود
دست دکر گهواره بهر پیکرت بود
در چشمهایش تیره میشد روز روشن
نه جان ماندن داشت و نه روی رفتن
شمشیر کارش قبر کندن شد ولی حیف
مادر کنارت گفت با آه ، از علی حیف
لطفی ندارد بی تو دیگر منزل من
چشمان خود را باز کن نور دل من
با تو سخن بسیار دارم تا بگویم
قنداقهی خونیت را باید بشویم
خشک است مادر جان چرا دور دهانت
از حنجرت بیرون چرا زد استخوانت
برگرد و باری از غمم بردار مادر
تلقین و تدفین من است انگار مادر
زود است حالاها برایت سوگواری
در خاک خوابیدی چرا ؟ گهواره داری
#شب_هفتم_محرم
.
#شب_هفتم
#حضرت_علی_اصغر.ع
#غزل
#کاشمیآمدیبهاینخانه
#سعيده_کرمانی
نذر حضرت رباب سلام الله
کاش می آمدی به این خانه
تا دوباره به تو سلام کنم
پیش پاهای تو بلند شوم
و به تو عرض احترام کنم
خانه را دوست داشتی با من
یاد روزی که با نخ و سوزن
مینشستم به صد امید و خیال
کار قنداقه را تمام کنم
به فدای تو خانواده ی من
نذر راهت امام زاده ی من
من چه دارم مگر به جز این ها
که به قربان تو امام کنم
قامتم زیر غصه ات خم شد
داغ تو در دلم مگر کم شد
زیر دستان تازیانه ببخش
که نشد پای نی قیام کنم
ای دل زار من هواخواهت
آفتابی که شد سر ماهت
قول دادم که تا نفس دارم
سایه را بر خودم حرام کنم
#شب_هفتم_محرم
.
.
#طوفان_الاقصی
هر واژهای در سینهی انجیل میسوخت
تورات در دست بنی قابیل میسوخت
تصویب شد با رای شیطان حق و ناحق
آه بشر در سینهی هابیل میسوخت
آه از یهودا ، آه از چشمان یعقوب
از غصهی یوسف دل راحیل میسوخت
از سامری سرشار شد ارض مقدس
موسی به یاد ماجرای نیل میسوخت
آه از زمانی که قبیله هاجرانه
از داغ ابراهیم و اسماعیل میسوخت
مشت تفنگ نقره در خشمی مقدس
با یاد مردان شهید ایل میسوخت
ای کاش ما با چشمهای خود ببینیم
وقتی خبر میآید «اسراییل میسوخت»
#سعیده_کرمانی ✍
.
.
#غزل
#فاطمیه
شرح غمت نمیشود این بیتهای لال
باید نوشت از غم تو سالیان سال
آن روز کاش پشت در خانه مثل قبل
سائل رسیده بود به دنبال عرض حال
هیزم و شعلههای حسد هم قسم شدند
تا روسیاهی اش بشود قسمت ذغال
این خانواده منتظر یک مسافرند
با استعاره روضه بخوانم در این مجال
با استعاره روضه بخوانم که بهتر است
با دست باد میشکند زودتر نهال
آیینهی تمام نمای پیمبری
اما چرا شکستن آیینه شد حلال؟
از آسمان چشم تو غم چکه میکند
مرثیه خواندن است اذان گفتن بلال
دلتنگ اقتدا به قد و قامت پدر !
دلتنگ یک قنوت شدی با فراغ بال
بازوی تو دوباره دری وا نمیکند ؟
پر باز کردهای بروی ای شکسته بال؟
یعنی بدون بدرقهات میرود علی ؟
باور نمیکنم بشود ممکن این محال؟
مثل پری سبک شده ای از وبال تن
بگذار بگذرم دگر از شرح کالخیال
#سعيده_کرمانی ✍
.
12.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
برای #شهدا ی #کرمان
شهادت بهترین راه است آری بهترین پایان
چه فرقی میکند بغداد باشد یا همین کرمان
چه بر من آمده امشب که خواب از خاطرم رفته
تورق میکنم تاریخ را در دفتر انسان
همیشه ظلم بوده،شمر بوده، کربلا بوده
همیشه بوده در تاریخ رد پای خونخواران
پی راه نجات از آسمان افتادهام امشب
تورق میکنم تورات و انجیل و سپس قرآن
نجاتی هست آری انتقامی هست ای آدم
به دست صالحان در عاقبت میافتد این فرمان
بیا حق را بگو و حنجرت را نذر راهش کن
بیا تا حق بگیرد باز در اندیشهات جریان
خیابان را اگر دیدی که سرخ از خون یاران است
شبیه کوه باش و باش مردی در دل میدان
مقاوم باش در راه و بسوزان ناامیدی را
خدا را یاد کن در لحظههای سختی و هجران
شهادت هست یعنی آسمان بر ما نظر دارد
شهادت هست یعنی باز برکت باز هم باران
شهادت هست پس ما زندهتر خواهیم شد آری
شهادت هست تا غمهای این دنیا شود جبران
پی حق باش تا وقتی که جان در پیکرت داری
شهادت میدهد آن وقت بر تو بار دیگر جان
شهادت راه خود را تا تو پیدا میکند آخر
چه فرقی میکند بغداد باشی یا همین کرمان
#سعیده_کرمانی ✍
.
.
#حضرت_خدیجه
#سعیده_کرمانی ✍
#غزل
ای عاشق هر آیهی قرآنِ پیغمبر
ای اولین آرایهی ایمانِ پیغمبر
آرامشِ قلبِ قرارِ قلبِ این عالم
سنگ صبور و مرهم هر آنِ پیغمبر
ای باسلیقه ، بامحبت ، مادرِ باران
بانوی خانه ،شاخهی ریحانِ پیغمبر
تا آخر دنیا نمکگیر مرامِ توست
هر کس که خورده لقمهای از نانِ پیغمبر
مهمان نوازِ مهربانِ خانهی رحمت
بعد از تو ماتم می شود مهمانِ پیغمبر
شعب ابی طالب کنارت باغ رضوان است
دور از تو دنیا می شود زندانِ پیغمبر
سخت است بعد از تو تمامِ لحظه های وحی
ای دستپختِ تو توانِ جانِ پیغمبر
رنگی دگر دادی تجارت را و عالم دید
با سکه هایت ضرب شد احسانِ پیغمبر
از آن همه ثروت نداری یک کفن حتی
داراییات را کردهای قربانِ پیغمبر
جای کفن گفتی عبای همسرت کافیست
گفتی عبا شد چشم ها گریانِ پیغمبر
گفتی عبا شبه پیمبر یادمان آمد
گفتی عبا ، پر اشک شد دامانِ پیغمبر
شام غریبان حرم بود و عبا میسوخت
در شعلههای خیمهی طفلانِ پیغمبر
#وفات_حضرت_خدیجه
.
اشعار حسینی و آموزش مداحی
. #قحطی_در_غزه هر روز غم و تب و پریشانی هر روز بلا و مرگ و ویرانی در ماتم غزه منفعل هستیم نفرین خد
.
#قحطی_در_غزه
امروز دوباره یاد تو افتادم
لبریز غمم، لبالب از فریادم
از درد گرسنگی فرزندانت
با گریه به کودکم غذا میدادم
#سعیده_کرمانی✍
#فلسطین #غزه
.
اشعار حسینی و آموزش مداحی
. #قحطی_در_غزه امروز دوباره یاد تو افتادم لبریز غمم، لبالب از فریادم از درد گرسنگی فرزندانت با گر
.
#غزه
ببخشید خرما اگر بر نخیل است
ببخشید اگر دست کوتاه دارم
اگر بشکند دل ، اثر میکند آه ؟
که در سینه از داغتان آه دارم
نمیشد اگر دردتان را بکاهم
چرا راوی درد هاتان نباشم
حقوق بشر یک دروغ بزرگ است
ولی من نمیشد که انسان نباشم
شما نان ندارید و قلبم کباب است
از این روزگار پر از ظلم سیرم
اگر بی تفاوت بمانم دریغا
اگر بی خیالم ، خدایا بمیرم
حقیقت نمایان تر از این مگر هست
ببین قلب آزردهی کودکان را
که چشمی اگر باز باشد به پلکی
ببیند سیاه و سفید جهان را
اگر وقت لشکر کشیدن رسیده
چرا من سیاهی لشکر نباشم
اگر وقت سرباختن پای حق است
دریغا ، دریغا که بی سر نباشم
#سعیده_کرمانی ✍
.