eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
6هزار دنبال‌کننده
270 عکس
204 ویدیو
44 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. امیری حسین و نعم الامیر با دو طفلانِ خودش خونِ خدا را زنده کرد کودکانش را فدا کرد و صفا را زنده کرد زینب است و بی تفاوت نیست اصلاً بر حسین با قیام و با قعودش..جانِ ما را زنده کرد البلا ُ للولا ..را معنی و مفهوم داد.. حادثه سازِ دو دنیا شد ولا را زنده کرد پای عشقِ حضرت ارباب با طفلانِ خویش در تمامِ عرصه ها..حسّ و وفا را زنده کرد کودکانش را خود بی بی کفن پوشاند و بعد با همین کارش تمامِ اقربا را زنده کرد زندگی یعنی شهادت زندگی یعنی حسین هستی اش را خرج کرد و مه لقا زنده کرد یادگاری های عبدالله زینب را زنده کرد بانوی رزمنده هم آل عبا را زنده کرد هیچ می دانی که خاتونِ جزا..دختِ علی با تمامِ کارهایش کربلا را زنده کرد   ✍ .
. دو پسر نَه دو سِپر آورده زینب از برایت هستیِ من هستیِ این خواهرِ مضطر فدایت دو پسر را نذرِ یک مویِ سرت کردم عزیزم شکرُلِلَّه رزقِ من شد بیشتر در نینوایت مادرم امّا به دستِ خود کفن کردم دو طفلم بر سرِ زینب هوایی نیست جز شورِ ولایت هر دو اِبنِ‌جعفرند امّا سراپا حیدری‌اند هر دو تا از نسلِ کوثر عاشقِ دین و شهادت شیرِ زینب ساخته شمشیرزن‌هایِ بصیری شد رَجز در معرکه مولا حسین نِعمَ‌الأمیری هر دو گفتند از تبارِ زینب و شاهِ ولائیم‌‌ بچّه‌شیرِ این عشیره عاشقِ شیرِ خداییم بی‌قرارانِ غدیریم و فداییِ حسینیم عاشقانه عارفانه در تمنّایِ بلاییم عمرمان با گریه پایِ روضه‌یِ کوچه گذشته داغدارِ گونه‌یِ نیلی و بغضِ مجتباییم خونِ ما نذرِ نخی از ‌معجرِ ناموسِ مولا شکرُ‌لِلَّه وقتِ هتکِ حُرمتش بر نیزه‌هاییم عاشقِ سرنیزه و تیر وُ کمان و تیغ و سنگیم داغدارِ روضه‌هایِ بی‌حیایی بعدِ جنگیم می‌زند بی‌عار طبلِ بی‌حیایی ختمِ جنگ است خیمه‌ها آتش گرفته بر سرش سودایِ ننگ است می‌دَود دنبالِ اَطفال و زنان با تازیانه معجر و خلخال و آویز و اَلنگو رزقِ چنگ است مانده جسمِ بی‌سری زیرِ سُمِ اسبِ حرامی بر رویِ نیزه سری رفته که از اهدافِ سنگ است همسفر با دخترِ حیدر که‌ها هستند ‌‌ای وای دل برایِ قاسم و عبّاس و عبداللّه تنگ است کو علی‌اکبر عنانِ مَرکبِ او را بگیرد مانده زینب رو بگیرد یا که پهلو را بگیرد نَه جوانی مانده در اُردویِ ما نَه پهلوانی نَه به زیرِ سُمِّ مَرکب مانده سالم استخوانی شد بهارِ کربلا با ضربه‌هایِ تازیانه پایِ نیزه بینِ‌ روضه زرد و نیلی و خزانی عمّه‌یِ سادات تا دروازه‌یِ ساعات رفته طعنه خورده کینه دیده قامتش بوده کمانی اوجِ روضه مجلسِ بی‌شرمی و ناموسِ مولاست می‌خورد رویِ لب و دندانِ زخمی خیزرانی جانِ فرزندانِ زینب نذرِ ناموس و حجاب است غیرتی بودن مسیرِ انتظار و انقلاب است ✍ .
. و روضه‌یِ خو گرفتم با گناه اِی شاه دستم را بگیر راه را گم کرده‌ام در راه دستم را بگیر سربلندی می‌کنی بر رویِ نی یا در تنور سر‌به‌زیرم روسیاهم آه دستم را بگیر آبرویِ عالمی بی‌آبرویم بی‌شما تا نیفتادم درونِ چاه دستم را بگیر رو‌به‌قبله دست‌برسینه به عشقِ کربلا ذکرِ من لبّیک ثاراللّه دستم را بگیر با نگاهت می‌شوم من زیروُرو مثلِ زهیر جوُنِ دربارم شَهِ درگاه دستم را بگیر امشب آقاجان به حقِّ یاحسینِ زینب و .... دو فداییِ حریمِ شاه دستم را بگیر دو کفن‌پوش آمده از خیمه‌گاهِ خواهرت جانِ این مهتاب‌ها اِی ماه دستم را بگیر غیرتی‌ها جان برایِ حفظِ معجر می‌دهند حضرتِ غیرت سلامُ‌اللّه دستم را بگیر ندبه‌خوان‌هایِ حرم بیچاره‌یِ این روضه‌اند پایِ نیزه ناله می‌زد ماه دستم را بگیر ✍ .
. علیه‌السلام 🔸أینَ الحبیب؟🔸 دست در دستِ باد می‌ریزد به روی شانه گیسوان سپید موج در موج می‌تراود نور از دو چشمش، دو چشمۀ خورشید همدم روزگار دلتنگی آشنای قدیمی مولا دل او از ازل گره خورده به سر زلف سیدالشهدا ساحل چشم‌های بارانی‌ست با نگاهی صمیمی و مأنوس مثل عباس، کاشف الکرب است چشم‌هایش شبیه اقیانوس وسعت دشت نینوا آن شب گرمِ نجوای عاشقانۀ او پیر روشن‌دل سپاه حسین بیرق کربلا به شانۀ او موعد جان فشاندنی شیرین تشنۀ كوثر شهادت بود می‌خروشید و لشکر دشمن مُتحیّر از آن شهامت بود سنگ‌ها گرم سجده‌ای خونین بین محراب سرخ ابرویش زخم تیر و جراحت شمشیر لاله لاله دمیده بر رویش لحظه‌ای بعد ناگهان دیدند پیش چشمانِ سرخِ عاشورا دست در دست کوفیان می‌گشت سرِ خونین سیدالقُرّا از لبِ تشنۀ امام غریب داشت أمن یجیب می‌بارید می‌شکست و از عمق چشمانش آه! «أین الحبیب» می‌بارید ✍ .
اشعار حسینی و آموزش مداحی
. #اصحاب_شهداء_کربلاء #شب_چهارم_محرم #حضرت_زهیر ✅جناب زهیر بن قین علیه الرحمه یکباره از تعلق
. گودال قتلگاه، پر از بوی سیب بود تنهاتر از مسیح، کسی بر صلیب بود سرها رسید از پی هم، مثل سیب سرخ اول سری که رفت به کوفه، حبیب بود! مولا نوشته بود: بیا ای حبیب ما تنها همین، چقدر پیامش غریب بود مولا نوشته بود: بیا، دیر می‌‌شود آخر حبیب را ز شهادت نصیب بود مکتوب می‌‌رسید فراوان، ولی دریغ خطش تمام، کوفی و مهرش فریب بود اما حبیب، رنگ خدا داشت نامه‌اش اما حبیب، جوهرش «امّن یجیب» بود یک دشت، سیب سرخ، به چیدن رسیده بود باغ شهادتش، به رسیدن رسیده بود ✍ .
. سلام الله علیها می‌رود دست به دامان برادر زینب شده هر لحظه به قربان برادر زینب غم تنها شدن از لحن برادر خوانده می برد شمع وجودی که برایش مانده دو گل خرمن جان نذر برادر آورد تا پذیرد قسم حضرت مادر آورد گفت بعد از تو وجودم به جهان اینهایند این دو با عشق فدایی شدنت اینجایند این دو از کودکی از عشق شما دم بزنند کوفه را با رجز نام تو بر هم بزنند عشق را از ادب درس من آموخته اند عمری از خاطره ی مادرمان سوخته اند انتقام است فقط در نظر این هر دو یاد حیدر برسد از جگر این هر دو حرف آتش بشود مثل حسن می سوزند برسد خاک روی چادر من می سوزند غیرتی آخته بر معجر مادر دارند این دو جنگ آور من ارث ز حیدر دارند هر دو یک کوچه غم از واژه ی سیلی دارند اسم کوچه بشود صورت نیلی دارند بگذار عشق من اینگونه به اثبات رسد من نباشم که غباری به سر و پات رسد تکیه بر نیزه غربت بزنی میمیرم حرفی از این دو امانت بزنی میمیرم به فدای سر تو حنجره ی این دو پسر هم به دنبال تو آیند روی نی دو سپر بپذیر از منِ مادر همه ی هستم را رد نکن ای پسر فاطمه ام دستم را .
. زینت پنج تن آل ولایت زینب کربلا از قدمت یافت شرافت زینب با تو در کرببلا عشق به پایان نرسید ناجی مرحله ی سخت امامت زینب عصمت از بردن نام تو به عصمت برسد چیست عصمت به خدا خاک سرایت زینب امتحانی ز ازل بود که الله گرفت با شهادت ز حسین و به اسارت زینب ما کجا شرح یکی از همه اوصاف شما شرح اوصاف تو باشد به قیامت زینب سایه انداخته بر دین نخی از چادر تو مریم از درس تو آموخت نجابت زینب کوفه در عمر خودش مثل تو زن دید؟ ندید آفرین بر جگر کوه بلاغت زینب مثل چشمان پر از خون تو در عصر دهم که چنان رفته به دنبال زیارت، زینب؟ یافتی در دل آن دشت به خون آکنده آن پراکنده تن غرق جراحت زینب ✍ .
. سلام_الله_علیها کربلا چشم به راه زینب آمده وقت سپاه زینب مثل خورشید به تابندگی اش این دو هستند همه زندگی اش می چکد عشق ز آه زینب این دو طفل اند سپاه زینب عشق را تا که تک و تنها دید تکیه بر نیزه ی غربت را دید گفت غم را به دلت راه مده به لبت فرصت یک آه مده دو نفر دل به هوایی داری تو هنوز عشق فدایی داری عهد و پیمان من از یادت رفت؟ نوجوانان من از یادت رفت؟ نوجوانند ولی دلداده به حسین بن علی دلداده پیش عباس سیاهی لشکر هر دو قربان علیِ اکبر هر دو تا حیدری و کرارند از دلت کاش غمی بردارند هر دو از عشق سبک بار شدند جلوه ی جعفر طیار شدند وای اگر پس بزنی هدیه ی من تویی و آه من و گریه ی من من و وابستگی غیری نیست زندگی بی تو در آن خیری نیست بهتر این است پس از تو مردن پسر بی تو نمی خواهم من جسم را فارغِ از جان می کرد عشق را راهیِ میدان میکرد باز در دل هیجان ها افتاد نام حیدر به زبان ها افتاد نفس کوفه شماره افتاد پرچم شام دوباره افتاد از هیاهوی دو آقازاده ترس بر کوفه و شام افتاده کینه اما ز علی اوج گرفت تیرها سمت گلو موج گرفت نیزه افتاد به جان هر دو ضرب شد پیکر هر دو بر دو سنگ ها پر زده بر دامن شان نیزه ها کاشته شد در تن شان تا حسین آن دو گل پر پر برد زینب از خیمه تکان خورد نخورد در دل عرش مقرّب شده است اینچنین است که زینب شده است ✍ .
. ما در میان مردم دنیا وسیله ایم از برترین نژاد و کیان و قبیله ایم نوباوگانِ نسلِ بزرگ و جلیله ایم ما نور چشمِ حضرتِ بانو عقیله ایم شاگرد مکتب حرم پاک زینبیم رزمندگانِ زُبده و چالاک زینبیم ما را برای کرب و بلا، داور آفرید یعنی برای یاریِ دین، یاور آفرید بهرِ حسینِ خویش، دوتا لشکر آفرید در دامنِ بزرگترین مادر آفرید مادر، چقدر زحمت ما را کشیده است از روز حمل، محنت ما را کشیده است از ابتدا بیاد خدا، داده شیرمان با ذکر شاه کرب و بلا، کرده سیرمان او پروَرانده است، شجاع و دلیرمان با اقتدار، خوانده خودش: بچه شیرمان فرزندآوری، همه مرهون زینب است کرب و بلا، به فاطمه مدیون زینب است زینب بنا گذاشت، میانِ قدیمیان نسل آوری، که اُسوه شود بر بسیجیان مائیم تا قیامِ قیامت، حسینیان نسلی که صف زنند، علیهِ یزیدیان سر پیشِ ظلم و جور، به پایین نیاوریم زیرا که نسلِ حیدر و نجلِ پیمبریم بابا بزرگمان علی، مولای هَل اَتاست مادر بزرگِ ماست، که زهرای هَل اَتاست دایی بزرگمان حسن، آقای هَل اَتاست دایی حسینمان، گُلِ رعنای هَل اَتاست حمزه عمو و جعفر طیار، جدّ ما عباس شد، مربیِ ما سرفرازها درس از معارف نبوی برده ایم ما ارث از مَعالمِ علوی برده ایم ما فیض از کلاسِ مجتبوی برده ایم ما بهره ز شیوه ی وَلَوی برده ایم ما ما رزم دیده های علی اکبرِ حسین هستیم، جان نثارِ علی اصغر حسین ای سَرورِ تمامیِ آزادگان حسین بفرست جانِ فاطمه، مِیدانمان حسین ما را قبول کن ز شهیدانمان حسین هرگز نمیدهیم به دشمن، اَمان حسین مادر، در انتظارِ قبولِ نگاهِ توست شرمنده از دو هدیه ی خود، بر سپاهِ توست حالا که ما، بنامِ تو آغاز کرده ایم با اسمِ رمزِ فاطمه، اعجاز کرده ایم بنگر ترا چگونه سرافراز کرده ایم در زیر تیغ، عشقِ تو اِبراز کرده ایم کُشتیم عده ای ز دلیرانِ کوفه را اینک پِیِ وداعِ شهیدانِ خود بیا مادر اگر ز خیمه نیامد، غمت مباد شرمنده است، هدیه ی خواهر کمَت مباد خوشحال شو ز رفتنِ ما، ماتمت مباد او طالب است، رنجِشی از این دمَت مباد حالا پیمبر است که ما را بغل گرفت زهرای اطهر است که ما را بغل گرفت ✍ .
. با نگاهی به بازگشت حر بن یزید ریاحی(ع) ------------ گرچه دل خسته و با حال تباه آمده ایم تا کند یار به ما نیم نگاه آمده ایم در شب ظلمت خود در بَر ماه آمده ایم « ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم » یا حسین ای که تویی سَید و سالار کرم ای که بر دست کریم تو بود لوح و قلم زده ایم از کرمت در حرم عشق قدم « رهرو منزل عشقیم و ز سر حد عدم تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم » یا حسین بن علی ، ماه درخشان بهشت ماه رخشنده و خورشید فروزان بهشت ما جگر سوختگان همره خوبان بهشت « سبزه ی خط تو دیدیم و ز بستان بهشت به طلبکاری آن مهر گیاه آمده ایم » ای که انداخته عشق تو به هر سینه طنین ای که نام تو بود روشنی نقش نگین گنجی از مهر تو دارند به دل اهل یقین « با چنین گنج که شد خازن او روح امین به گدایی به در خانه ی شاه آمده ایم » یا حسین بن علی دست تو لبریز عطاست به خدای ازلی کعبه ی دل کرب و بلاست عاشق روی تو و کوی تو گر غرق خطاست « لنگر حلم تو ای کشتی توفیق بجاست که درین بحر کرم غرق گناه آمده ایم » ما نداریم درین عرصه دگر صبر و قرار برده صبر از دل یاران تو شش گوشه مزار نرود جز به سرشک غمت از چهره غبار « آبرو می رود ای ابر خطاپوش ببار که به دیوان عمل نامه سیاه آمده ایم » "یاسر" از سینه بر آورد فغان ، داد ندا آتش اشک شد از چشمه ی هر چشم رها می کند ناله ی دل سوختگان شعله بپا "حافظ" این خرقه ی پشمینه بینداز که ما از پی قافله با آتش آه آمده ایم ** محمود تاری «یاسر»✍ .
. مُحرم شد مُحرِم تا ابد مادام با زینب پس از کرببلا اسلام شد اسلام با زینب حسین است او که خوابِ دشمنان را می‌کند کابوس علی آمد میان کاخ‌های شام با زینب برای دین حق  بوزینه بازی را زمین انداخت که دین شد دینِ مولا   پاک از اوهام با زینب که شد تفسیرِ آیات جهاد و همت و عفت  به فتح و آل‌عمران، توبه و انعام با زینب همین که اُسْكُتُوا فرمود: دنیا از تپش اُفتاد جهان سر تا به پا شد گوش آن‌هنگام با زینب همین که اُسْكُتُوا فرمود فهمیدند هیبت را سپاهِ کفر خُشکش زد  زمین شد رام با زینب از عالَم امر خود برداشت ورنه تا قیامت هم خلایق لال می‌ماندند  در هر گام با زینب چه کرده  در میانِ مجلس منحوسِ شامی‌ها که می‌دادند هرلحظه به خود دشنام با زینب فقط او جام‌الاضداد مانند علی باشد زنی دیگر نیامد تا شود همنام با زینب مقامِ چادرش از پرده‌های کعبه بالاتر  که دارد زائرش احرام در احرام با زینب عظیم و سهمگین پُر جذبه اُقیانوس‌ِآرام است که در طوفانِ غمها شد حرم آرام با زینب شده کرببلا کرب‌ُالبُکاء وقتی حسین اُفتاد شده دارالبُکاء  هم کوفه و هم شام با زینب ✍ .
. او روح تو را شبیه دُر می خواهد از علم و یقین همیشه پُر می خواهد یک عمر اگر سد ظهورش بودی برگرد ، امام عصر حُر می خواهد .