eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.7هزار دنبال‌کننده
255 عکس
157 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. بچه های حضرت زینب خواهر _ نمرده وقتی که زیر سایه ی لطف تو بهترم وقتی از عطر سیب نگاهت معطرم وقتی قسم به حرمت چشم تو خورده ام در آسمان عشق که تنها نمی پرم وقتی پناه برده ام از بی کسی به تو وقتی شدی پناه دلم سایه ی سرم صد بار دیده ای تو که دلتنگی مرا لبریز ِ ناله های ِ برادر ، برادرم وقتی فرات چشم تو لبریز غربت است پس من بگو چگونه به رویم نیاورم دارم به حال و روز خودم گریه می کنم من زنده باشم و تو بسوزی برابرم " خواهر نمرده " پشت سرت را نگاه کن بعدش بگو به ناله ، که ای وای مادرم بغضی کبود سینه ی تنگ مرا فشرد چشمی شده است ابری و خون چشم دیگرم (ای مایه ی قرار دل بی قرار ما) من جان سالم از غم تو در نمی برم اذنم دهی به حضرت مادر قسم خودم... خنجر به کف گرفته فقط سینه می درم تو حیدری ترین _ پسر کوثری و من زهرا ترین _ مدافع بی باک این درم ای آسمان صبر و فضیلت ، امام عرش آورده ام دو تا پسرم ، ماه و اخترم منت گذار بر سر من ، اذنشان بده تا پیش چشم های خودت پر درآورم پس رد نکن دو آهوی سر گشته ی مرا نا قابل است ، آنچه برایت می آورم ............................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. زینب قیام هم نکند خود قیامت است کوه وقار و مردی و تندیس غیرت است در مشت اوست ارض و سما نبض کائنات از بانـیان ِ حادثه ی روز خلقت است مریم شبیه او که سریع الاجابه نیست او دائما ، دعای لبش ، در اجابت است آری ، امام بعد امام ِ خودش نشد گر چه زن است واجد امر امامت است ابناء زینب ، آینه ی روی ِ زینبند دار و ندار او همه نذر ولایت است پس رو به سوی ،قبله ی قلـبش نماز بست اینجابه وقت عشق نمازش دورکعت است بااینکه آیه های،جهادش ، مقطعند در خیمه ای نشسته و گرم تلاوت است تفسیر آیه های ...بلند،« کَـمٰا اُمِرت ْ» مانند مادر است و پر از استقامت است خورشید و ماه از دم ِ نورش مشعشعند در بست ، کائنات ، به فرمان زینبند ............................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. سلام_الله_علیها ۳۸۳ شد خواهر تو غرق به موج محن حسین گلگون شده ز خون شهیدان چمن حسین بنما قبول این دو گلم را و کن نگاه پوشیده اند هر دو به عشقت کفن حسین گر پاره تن شوند عزیزان من چه غم ای کاش از تو پاره نگردد بدن حسین باشند گر که این دو پسر،خون جگر شوند نگذار تا شوند شبیه حسن،حسین تا که نبرده اند مرا مجلس حرام بگذار تا روند عزیزان من حسین بر سینه ی شکسته و آن میخ در قسم تو دست رد به سینه ی خواهر مزن حسین من قول میدهم که نیایم ز خیمه ها حتی اگر شوند بریده دهن حسین **** .
. سلام_الله_علیها ۳۸۴ غیر از تو نیست هیچ کسی دلبرم حسین باشد فدای پیکر تو،پیکرم حسین (تکیه نزن به نیزه ی غربت،غریب من)* ای سرفراز من،به فدایت سرم حسین خواهم به راه تو پسرانم سپر شوند شرمنده ام که نیست جز این لشکرم حسین بگذار تا روند و فدای سرت شوند بر دل مزن به جان علی آذرم حسین بینند گر که حرمله ها را به دور من برگو که من چه چاره کنم در حرم حسین دق می کنند هر دو ببینند اگر مرا وقتی که نیست بر سر من معجرم حسین گر گیسوان این دو پریشان شود،عدو ای کاش کاکل تو نگیرد برم حسین *وحیدقاسمی **** .
. سلام_الله_علیها ۳۸۵ ای تو ضیا دهنده ی چشم ز خون ترم وی از طفولیت همه دم،یارو یاورم زانو بغل مگیر حسین غریب من تکیه مزن به نیزه،عزیزم برادرم دو دسته گل برای تو پرورده ام حسین از من قبول کن،جز این نیست در برم بگذار تا روند فدای سرت شوند گر دست رد به سینه زنی،نیست باورم گر سر جدا شوند به عشقت مرا چه غم یک لحظه هم به ابروی خود خم نیاورم گر پاره هم شود تنشان،من فقط حسین تنها به فکر خنجر و رگهای حنجرم مگذار تا شبیه حسن خون جگر شوند تا اینکه تب کنند مداوم برابرم او بود بین کوچه به همراه فاطمه او دیده بود خورد به دیوار مادرم دق مرگ می شوند به جان خودم حسین گر بنگرند خصم زند سنگ بر سرم باور کن این دو طاقتشان می شود تمام بینند گر به دست حرامی ست معجرم **** .
. "من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم" آینه بودم و از غربت تو تــار شــدم روز اول که دلم از غم تو خلق شده با تو همسایهء دیوار به دیوار شدم مست بودم زشعاع نگهت ای خورشید که ز کم نوری چشمان تو هوشیار شدم دل سنگ آب شد از غربت یک لحظهء تو روزهای خوشی ام رفت و عزادار شدم من که پای نظرت هستی خود را دادم هرچه را هم، بدهم باز بدهکار شدم نیتّم بود که شرمندهء زینب نشوی تازه فهمیده ام ای یار که انگار شدم من که عمری به سر چشم ترت جایم بود خواب دیدم که تو رفتی و دگر خوار شدم  مانده ام بی کس و تنها، همه هستم به فدات اگر از داغ تو من نیز شکستم به فدات  تا ابد باد سلامت ثمر من، سرتو می چکد خون دل من ز دو چشم تر تو روح سرگشتهء من غمزدهء ماتم توست دل صد پاره من هست حسین،  پرپر ِ تو جان زهرا بپذیر این دو کفن پوش مرا طفل هایم به فدای علی ِ اکبر تو دو گل آورده ام اینجا سر بازار غمت تا نبینند به سر نیزه سر اصغر تو بپذیر این دو پسر را که خدا ناکرده تا نبینند اسیری من و دختر تو دربساطم به جز این دو پسرم هیچ نبود شرمگین است، ندارد بجز این، خواهر تو دست ردّ بر جگر سوختهء من نزنی من که بودم عوض مادر تو مادر تو  از سرم آب گذشته است و چنین میگویم رمقی نیست زداغ تو بر این زانویم ✍ .
. داغ تو در میان دلم لانه می کند دارد غروب، گریهء جانانه می کند "تنهاترین! به ذکر مصیبت نیاز نیست من را نسیم نام تو دیوانه می کند" شانه به شانهء تو ببین ایستاده ام چنگال باد موی را شانه می کند  امید بسته ام به غمت، سرسری مگیر زینب که هست، تو مدد از دیگری مگیر ای امتداد سرخ نگاهت، غروب من ای ابتدای گریهء غرق کروب من گرچه مقابلم همه بدهای عالمند اما خوشم کنار توأم، ای تو خوب من باید شکسته خوانده شود این نماز شب وقتی که در نماز نباشی تو رو به من  معراج زینب است چو لاهوت چشم تو سرتا به پا قنوتم و مبهوت چشم تو  کوتاه می کنم سخنم را برای تو ای شیرپاک خورده! دو تاشان فدای تو احرام بسته ام که شوم محرم غمت ای کعبه همیشگی ام کربلای تو باید که نامشان بشود پرچم غمت درچارمین شب دهه های عزای تو این حرف، حرف آخر من بوده والسلام بی تو نفس کشیدن من می شود حرام ✍ .
. حرم امن، نگاه تو که باشد بهتر گِله از چشم سیاه تو که باشد بهتر زندگی بی تو اگر هست خدایی ننگ است مرگ در خِیل سپاه تو که باشد بهتر سایه ات تا که بماند به سر اهل حرم نعش ها بر سر راه تو که باشد بهتر کفنی بر تن مان است فدایت بشویم پشت این گریه گواه تو که باشد بهتر دو قمر از سحر خانهء زینب هستیم ما دو تا شیر نر خانهء زینب هستیم مادر ما به جز عشقت که به ما یاد نداد سر زلف تو سلامت، سر ما رفته به باد از ازل دست تمنای دو عاشق پیشه پای شش گوشهء آن قلب رحیمت افتاد به نخ معجر زینب، به نخ چادر او اشک مان ریخت و شد در طلبت آب مراد احتیاطاً که به انگور لبت دست زدیم سفره ای پهن شد از این هوس مادر زاد حکم شد تا که علی اکبر زینب باشیم مرهم زخم دل مضطر زینب باشیم سر چه خوب است که در پات سرِ نیزه شود بدنی زود تر از تو سپرِ نیزه شود مثل آن لحظهء تاریخی ارباً اربا وا شود راه و تماماً گذرِ نیزه شود بین هرچیز که فکرش به سر دشمن هست وسط قامتمان تا کمرِ نیزه شود شاخهء ادعیهء مادرمان از طوباست آرزو کرده تن ما شجرِ نیزه شود سفرهء نذر ابالفضل ادا خواهد شد حاجت عمهء سادات ادا خواهد شد ✍ .
. یابن الحسن، فدای تو و شال ماتمت قسمت نشد که من بشوم یار و همدمت ماه عزا رسیده ولی ای غریب شهر یک شیعه نیست مستمع خیمه ی غمت ای روضه خوان ِصبح و مسای تمام سال با گریه سر شده شب و روز مُحرّمت آقا دوباره روضه ی اولاد زینب است خرج دو یاس او شده اشک دمادمت زینب رسید نزد برادر به ناله گفت : این دو کبوترم به فدای قد ِ خَمت بگذار تا شهادت این لاله های من باشد نشان عزّت من زیر پرچمت در خیمه می روم که نبینم در این زمین وقت شهادت دو گلم ، ناله ی دمت شکر خدا شهید شدند و ندیده اند درد اسارت من و آل مکرّمت در داغ اکبرت شده موی سرت سپید من هم شدم شریک، در این داغ اعظمت ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .................................................................... کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. زینبم! جلوهء ذات تو حسین متحیّر ز صفات تو حسین عاشق صوم و صلات تو حسین آشنا با جملات تو حسین سفره دار حَرَمت خواهر توست بیقرار کرمت خواهر توست ما دو تا گریه کنان حسنیم مثل یک روح، میان دو تنیم پیش هم درصدد سوختنیم تا به کی حرف دو پهلو بزنیم جان من، جان خودت، جان حسن جان مادر، دل من را نشکن آمدم پیش تو بهتر بشوم جرعه ای مِی بده کوثر بشوم مثل زهرای تو حیدر بشوم با پسرهام دو لشکر بشوم خواهشاً نهی موکد نکنی دست خالی مرا رد نکنی جان زهرا پُرم از خونجگری مُردم از دلهُره و بی خبری کاشکی دو پسرم را بخری این دو را هم پی قاسم ببری من به تنها شدنت حساسم به خدا شیرتر از عباسم سوختم! پیش تو پرپر نزدم دم ز داغ علی اکبر نزدم حرفی از پهلوی مادر نزدم رو به تو موقع دیگر نزدم بین این رفتن و ماندن چکنم؟! تو که غصه بخوری، من چکنم؟! نفسی نیست که راحت بکشم بنشین! نالهء حسرت بکشم خاک پای تو به صورت بکشم تا به کی از تو خجالت بکشم گر که تیرم نخورد سوی هدف می کشانم گله ام را به نجف بفدای سر اصغر سرشان بفدایت خودشان مادرشان من گذشتم ز تن و پیکرشان نذر این حنجر تو حنجرشان تو فقط گوشهء گودال نیفت باسپاهی سر جنجال نیفت تو فقط نیزه، هماهنگ نخور آب را با لب خونرنگ نخور زیر پا از همه جا سنگ نخور چکمه با پیرهن تنگ نخور خواهرت هست، فقط آه نکش وسط سینهء خود، راه نکش کاش با شمر، برابر نشوی کشتهء ضربهء خنجر نشوی پیش چشم همه بی سر نشوی غصه دار من و معجر نشوی کاش بر پاره حصیری نروی روی نیزه به اسیری نروی ✍ .
. السلام علیک یا زینب کبری عقیلة بنی هاشم در مقام بندگی فوق تصوّر باورش غرق در ذات خداوند است از پا تاسرش طبق دستور خدا آداب دارد محضرش می نشیند مادر عباس پای منبرش نام او زینب شده از سوی حیِّ داورش صف کشیده می رسد این حیدر زهرا نشان تا دهد آداب سر هدیه نمودن را نشان در دوستش حاصل عمرش دو رعنا نوجوان در پی اش الله اکبر گو همه هفت آسمان وَه بنازم بر امیرِ عشق و این سرلشگرش خود حمائل کرد شمشیری به روی دوششان وعده ی دیدار مادر داد بر آغوششان من نمی دانم چه سری گفت او در گوششان کرد از جام شهادت واله و مدهوششان مرتضی در قالب زن بود روز آخرش تا به خرگاه سپه سالار عاشورا رسید قامت رعنای دلبر پیش پایش قد کشید از نفیر عصمت الهی به روح دل دمید رشته ی هرچه محبت بود، از طفلان برید کرد امر عاشقی بر آن امیر و رهبرش گفت می دانم کم است اما تو دست رد نزن در کنار گوش تو آهسته گویم این سخن گفته ای توبارها درد اسارات را به من در تن این دو نیفتد جانِ من درد حسن شد سپید از خاطرات کوچه موهای سرش گر که خواهی رزم زینب بنگری اینان نگر حاصل شیر محبت را به جسم و جان نگر حیدر و جعفر به دو آیینه تابان نگر عالمی را در پی گیسویشان حیران نگر این غریب کربلا و هدیه های خواهرش گفت یا ابناء زینب آبرو داری کنید تا نفس دارید بهر غربتش کاری کنید از ابوفاضل مدد گیریدو سالاری کنید من زَنَم اما شما باید علمداری کنید جانتان قربان یک تاری ز موی اکبرش هستیش تا راهی میدان عاشورا نمود هرچه مجنون بود مست ساغر لیلا نمود لشگری را با دو رزمنده عجب رسوا نمود خود به خیمه رفت و بر امدادشان آوا نمود دستی از دل بر دعا ،دستی دگر بر معجرش مو پریشان بین خیمه ذکر یا حیدر گرفت بر قبول هدیه هایش دامن مادر گرفت هر دودست مستجابش را به روی سر گرفت تا خبر از کودکانش با دوچشم تر گرفت دیده آورده حسین دو یار خونین پیکرش بر سر دوش حبیبش کعبه ی آمال او چون همای پر شکسته خون چکد از بال و تا که دید آن انکسار چهره و احوال او از حرم بیرون نیامد بهر استقبال او این اصول عاشقی آموخته از مادرش .
. سلام الله علیها یک زن آمد که از او عشق مصور شده است دو پسر داشت ولی صاحب لشکر شده است دو کفن پوش دو پروانه دو شمشیر به دست دو ذبیح اند که او حضرت هاجر شده است داغ فرزند ، که زانوی پدر را لرزاند سهم این مادر دلخون دو برابر شده است مادر صبر ، عجب خیمه نشین شد وقتی غرق در خون بدن آن دو کبوتر شده است چه خجالت زده گردید برادر از او چه خجالت زده خواهر ز برادر شده است □□ صوت مظلوم که برخواست به او خندیدند همه ی درد همین بود که خواهر شده است ✍ .
. (س) دید زینب چون حسین بن علی تنها شده شد بلا گردان ، دوباره یاور مولا شده گفت آقا من نباشم همدم غمها شوی خواهرت زینب نمرده تا که تو تنها شوی ای برادر بهر مظلومیِ تو حیران شدم با غم تنهایی تو دم به دم گریان شدم دسته گلهایم همه قربانیِ یک موی تو دلبر من ، هَستیَم بادا فدای روی تو این دو گل را یا حسین از عشق تو پرورده ام هستی خود را همه نذر نگاهت کرده ام گرد شمعت این دو را پروانه کردم یا حسین جان نثار و خادم این خانه کردم یا حسین هر دو گل را ای حسین آورده ام در محضرت هدیه های من فدای روی ماه اکبرت دل پریشانم نکن آقا به جان مادرت می نمایم هر دو را نذر علیِ اصغرت تا پرستوهای زینب پر زدند در خاک و خون گفته زیر لب حسین اِنّا اِلیهِ راجعون خواهرش زینب نمی آید بُرون از خیمه ها تا نگردد شرمسار مولا از او در کربلا .
‍ . اشعار ،با هشتک های هرشب تفکیک شده و بشرح زیر است: ................. .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... . .................... . ................... .................. ............... ................................ لطفا هشتک یا "کلمه آبی رنگ" فوق را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از اشعار آیینی بهرمند شوید .___ کانال اشعار حسینی ایتا 👇 http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af ای دی برای پاسخ به سوالات مقتل @m_h_tabemanesh آی دی ارسال اشعار برای ثبت در کانال @Yaghoubian1349 .
‍ . اشعار ،با هشتک های هرشب تفکیک شده و بشرح زیر است: ................. .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... . .................... . .................... .................. وقایع بعد از شهادت ............... ................................ لطفا هشتک یا "کلمه آبی رنگ" فوق را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از اشعار آیینی بهرمند شوید .___ کانال اشعار حسینی ایتا 👇 http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af ای دی برای پاسخ به سوالات مقتل @m_h_tabemanesh آی دی ارسال اشعار برای ثبت در کانال @Yaghoubian1349 .
‍ . اشعار ،با هشتک های هرشب تفکیک شده و بشرح زیر است: ................. .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... . .................... . .................... .................. وقایع بعد از شهادت ............... ................................ لطفا هشتک یا "کلمه آبی رنگ" فوق را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از اشعار آیینی بهرمند شوید .___ کانال اشعار حسینی ایتا 👇 http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af ای دی برای پاسخ به سوالات مقتل @m_h_tabemanesh آی دی ارسال اشعار برای ثبت در کانال @Yaghoubian1349 .
. السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف یابن الحسن، فدای تو و شال ماتمت قسمت نشد که من بشوم یار و همدمت ماه عزا رسیده ولی ای غریب شهر یک شیعه نیست مستمع خیمه ی غمت ای روضه خوان ِصبح و مسای تمام سال با گریه سر شده شب و روز مُحرّمت آقا دوباره روضه ی اولاد زینب است خرج دو یاس او شده اشک دمادمت زینب رسید نزد برادر به ناله گفت : این دو کبوترم به فدای قد ِ خَمت بگذار تا شهادت این لاله های من باشد نشان عزّت من زیر پرچمت در خیمه می روم که نبینم در این زمین وقت شهادت دو گلم ، ناله ی دمت شکر خدا شهید شدند و ندیده اند درد اسارت من و آل مکرّمت در داغ اکبرت شده موی سرت سپید من هم شدم شریک، در این داغ اعظمت ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. ای بودن تو، دلخوشی روزگار من شد حبّ تو تمامی دار و ندار من یک لطف توست ضامن خیر دو عالمم الطاف دیگران که نیاید به کار من کردم دعا برای ظهورت چه کم، ولی هر شب شده دعای قنوتت، نثار من من منتظر نبودم و تو بین خیمه ات خیلی کشیده ای همه دم انتظار من در ظلمتم اسیر، بیا ماه فاطمه یک سر بزن به بی کسی ِشام تار من وقت عزا برای دو سردار زینب است روضه بخوان برای دل غمگسار من گفت ای برادرم بده اذنی که لاله هام باشند با شهادت خود افتخار من در خیمه می روم که نبینم خجالتت وقتی که می رود به خزان، لاله زار من وقتی که روی دامن تو دست و پا زنند هستی فقط به فکر دل بی قرار من اما حسین، شکر خدا این دو نیستند وقت هجوم لشکریان و فرار من شکر خدا که این دو نبینند مقتل و بوسه به روی حنجر تو، اضطرار من رفتند و نیستند غیوران من دگر در مجلس شراب عدو در کنار من بعد از تو داغ، بر روی داغ است قسمتم یک سال و نیم، تیره شود روزگار من ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. علیهم السلام عمری غریب فاطمه، صبح و مساء گریست وقت مرور محنت آل عبا گریست از دست دشمنان نه فقط، بلکه روز وشب وقت گناه شیعه ی پرمدّعا گریست خیلی برای غصه ی ما غصه خورده است در فتنه ها به سختی احوال ما گریست در مجلس دعای فرج حاضر است او هر دم شنید ناله ی:« مهدی بیا» گریست گاهی میان علقمه، گاهی به خیمه گاه گاهی کنار مقتل کربوبلا گریست یک دم به یاد حنجر شش ماهه ی رباب یک دم برای پیکر روی عبا گریست در روضه ی شهادت گلهای عمّه اش خیلی برای غربت آن لاله ها گریست حاضر شده حسین به میدان، کنارشان وقتی زدند در بَر ِاو دست و پا گریست تا که خجالتی نکشد شاه کربلا زینب درون خیمه ی خود بی صدا گریست اما زمان رد شدن از قتلگاهشان وقتی که دید پیکرشان را رها گریست بر روی نیزه، مادر خود را صدا زدند زینب کنار حرمله ی بی حیا گریست وقتی که اشک آن دو غیورش به نیزه دید در ازدحام ِکوچه ی شام بلا گریست ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. شرح حیا، پیدای ناپیداست زینب تصویر حُجب مادرش زهراست زینب نطقش بُرنده، زینت مولاست زینب ذاتاً فناءِ فی الحسین ماست زینب در اوج عزت، تکیه بر اسم حسن کرد او ایستاد و پنج تن را، پنج تن کرد اهل مناجات شب و اهل بُکاءَ است تصدیق حکم اَلبلاءُ لِلولاءَ است او بعد سقای حرم، صاحب لواءَ است در مکتبش امر حسین امر مُطاعَ است در پای نذرش منطق قرآنی آورد جای یکی در حج، دو تا قربانی آورد فرمود؛ برگشتن از این نذرم محال است در کربلا، دل کندن از هستی کمال است چشمم به این لحظه در این پنجاه سال است امید من بهر وصالت این دو بال است دیگر قبولم کن، چقدر اما و شاید ... نگذار اسم مادرم زهرا بیاید آن گریه های بی صدا یادم نرفته میخ در و آن کوچه را یادم نرفته آنکه لگد زد بی هوا یادم نرفته اصلاً عزیزم؛ باز تا یادم نرفته ... آنچه حسن گفت و شنیدی، خواهرت دید تو روی نیلی را ندیدی، خواهرت دید ای شرط ضمن عقد من! حالت گرفته است پر می کشی اما دو تا بالت گرفته است مثل علی، دستم پر شالت گرفته است تا زنده ام من، راه گودالت گرفته است تو ناز مطلق هستی و عالم نیاز است کم ناز کن! در خیمه ها مَحرم نیاز است می ایستم بر حنجرت، خنجر نبینم سر می دهم، بالای نیزه سر نبینم رباب را سرگشته ی اصغر نبینم پیشم بمان دست کسی معجر نبینم قدری تحمل کن، به فکر درد من باش حالا که اکبر نیست اینجا، مرد من باش ✍ .
. امیری حسین و نعم الامیر با دو طفلانِ خودش خونِ خدا را زنده کرد کودکانش را فدا کرد و صفا را زنده کرد زینب است و بی تفاوت نیست اصلاً بر حسین با قیام و با قعودش..جانِ ما را زنده کرد البلا ُ للولا ..را معنی و مفهوم داد.. حادثه سازِ دو دنیا شد ولا را زنده کرد پای عشقِ حضرت ارباب با طفلانِ خویش در تمامِ عرصه ها..حسّ و وفا را زنده کرد کودکانش را خود بی بی کفن پوشاند و بعد با همین کارش تمامِ اقربا را زنده کرد زندگی یعنی شهادت زندگی یعنی حسین هستی اش را خرج کرد و مه لقا زنده کرد یادگاری های عبدالله زینب را زنده کرد بانوی رزمنده هم آل عبا را زنده کرد هیچ می دانی که خاتونِ جزا..دختِ علی با تمامِ کارهایش کربلا را زنده کرد   ✍ .
. دو پسر نَه دو سِپر آورده زینب از برایت هستیِ من هستیِ این خواهرِ مضطر فدایت دو پسر را نذرِ یک مویِ سرت کردم عزیزم شکرُلِلَّه رزقِ من شد بیشتر در نینوایت مادرم امّا به دستِ خود کفن کردم دو طفلم بر سرِ زینب هوایی نیست جز شورِ ولایت هر دو اِبنِ‌جعفرند امّا سراپا حیدری‌اند هر دو تا از نسلِ کوثر عاشقِ دین و شهادت شیرِ زینب ساخته شمشیرزن‌هایِ بصیری شد رَجز در معرکه مولا حسین نِعمَ‌الأمیری هر دو گفتند از تبارِ زینب و شاهِ ولائیم‌‌ بچّه‌شیرِ این عشیره عاشقِ شیرِ خداییم بی‌قرارانِ غدیریم و فداییِ حسینیم عاشقانه عارفانه در تمنّایِ بلاییم عمرمان با گریه پایِ روضه‌یِ کوچه گذشته داغدارِ گونه‌یِ نیلی و بغضِ مجتباییم خونِ ما نذرِ نخی از ‌معجرِ ناموسِ مولا شکرُ‌لِلَّه وقتِ هتکِ حُرمتش بر نیزه‌هاییم عاشقِ سرنیزه و تیر وُ کمان و تیغ و سنگیم داغدارِ روضه‌هایِ بی‌حیایی بعدِ جنگیم می‌زند بی‌عار طبلِ بی‌حیایی ختمِ جنگ است خیمه‌ها آتش گرفته بر سرش سودایِ ننگ است می‌دَود دنبالِ اَطفال و زنان با تازیانه معجر و خلخال و آویز و اَلنگو رزقِ چنگ است مانده جسمِ بی‌سری زیرِ سُمِ اسبِ حرامی بر رویِ نیزه سری رفته که از اهدافِ سنگ است همسفر با دخترِ حیدر که‌ها هستند ‌‌ای وای دل برایِ قاسم و عبّاس و عبداللّه تنگ است کو علی‌اکبر عنانِ مَرکبِ او را بگیرد مانده زینب رو بگیرد یا که پهلو را بگیرد نَه جوانی مانده در اُردویِ ما نَه پهلوانی نَه به زیرِ سُمِّ مَرکب مانده سالم استخوانی شد بهارِ کربلا با ضربه‌هایِ تازیانه پایِ نیزه بینِ‌ روضه زرد و نیلی و خزانی عمّه‌یِ سادات تا دروازه‌یِ ساعات رفته طعنه خورده کینه دیده قامتش بوده کمانی اوجِ روضه مجلسِ بی‌شرمی و ناموسِ مولاست می‌خورد رویِ لب و دندانِ زخمی خیزرانی جانِ فرزندانِ زینب نذرِ ناموس و حجاب است غیرتی بودن مسیرِ انتظار و انقلاب است ✍ .
. و روضه‌یِ خو گرفتم با گناه اِی شاه دستم را بگیر راه را گم کرده‌ام در راه دستم را بگیر سربلندی می‌کنی بر رویِ نی یا در تنور سر‌به‌زیرم روسیاهم آه دستم را بگیر آبرویِ عالمی بی‌آبرویم بی‌شما تا نیفتادم درونِ چاه دستم را بگیر رو‌به‌قبله دست‌برسینه به عشقِ کربلا ذکرِ من لبّیک ثاراللّه دستم را بگیر با نگاهت می‌شوم من زیروُرو مثلِ زهیر جوُنِ دربارم شَهِ درگاه دستم را بگیر امشب آقاجان به حقِّ یاحسینِ زینب و .... دو فداییِ حریمِ شاه دستم را بگیر دو کفن‌پوش آمده از خیمه‌گاهِ خواهرت جانِ این مهتاب‌ها اِی ماه دستم را بگیر غیرتی‌ها جان برایِ حفظِ معجر می‌دهند حضرتِ غیرت سلامُ‌اللّه دستم را بگیر ندبه‌خوان‌هایِ حرم بیچاره‌یِ این روضه‌اند پایِ نیزه ناله می‌زد ماه دستم را بگیر ✍ .
. سلام الله علیها می‌رود دست به دامان برادر زینب شده هر لحظه به قربان برادر زینب غم تنها شدن از لحن برادر خوانده می برد شمع وجودی که برایش مانده دو گل خرمن جان نذر برادر آورد تا پذیرد قسم حضرت مادر آورد گفت بعد از تو وجودم به جهان اینهایند این دو با عشق فدایی شدنت اینجایند این دو از کودکی از عشق شما دم بزنند کوفه را با رجز نام تو بر هم بزنند عشق را از ادب درس من آموخته اند عمری از خاطره ی مادرمان سوخته اند انتقام است فقط در نظر این هر دو یاد حیدر برسد از جگر این هر دو حرف آتش بشود مثل حسن می سوزند برسد خاک روی چادر من می سوزند غیرتی آخته بر معجر مادر دارند این دو جنگ آور من ارث ز حیدر دارند هر دو یک کوچه غم از واژه ی سیلی دارند اسم کوچه بشود صورت نیلی دارند بگذار عشق من اینگونه به اثبات رسد من نباشم که غباری به سر و پات رسد تکیه بر نیزه غربت بزنی میمیرم حرفی از این دو امانت بزنی میمیرم به فدای سر تو حنجره ی این دو پسر هم به دنبال تو آیند روی نی دو سپر بپذیر از منِ مادر همه ی هستم را رد نکن ای پسر فاطمه ام دستم را .
. سلام_الله_علیها کربلا چشم به راه زینب آمده وقت سپاه زینب مثل خورشید به تابندگی اش این دو هستند همه زندگی اش می چکد عشق ز آه زینب این دو طفل اند سپاه زینب عشق را تا که تک و تنها دید تکیه بر نیزه ی غربت را دید گفت غم را به دلت راه مده به لبت فرصت یک آه مده دو نفر دل به هوایی داری تو هنوز عشق فدایی داری عهد و پیمان من از یادت رفت؟ نوجوانان من از یادت رفت؟ نوجوانند ولی دلداده به حسین بن علی دلداده پیش عباس سیاهی لشکر هر دو قربان علیِ اکبر هر دو تا حیدری و کرارند از دلت کاش غمی بردارند هر دو از عشق سبک بار شدند جلوه ی جعفر طیار شدند وای اگر پس بزنی هدیه ی من تویی و آه من و گریه ی من من و وابستگی غیری نیست زندگی بی تو در آن خیری نیست بهتر این است پس از تو مردن پسر بی تو نمی خواهم من جسم را فارغِ از جان می کرد عشق را راهیِ میدان میکرد باز در دل هیجان ها افتاد نام حیدر به زبان ها افتاد نفس کوفه شماره افتاد پرچم شام دوباره افتاد از هیاهوی دو آقازاده ترس بر کوفه و شام افتاده کینه اما ز علی اوج گرفت تیرها سمت گلو موج گرفت نیزه افتاد به جان هر دو ضرب شد پیکر هر دو بر دو سنگ ها پر زده بر دامن شان نیزه ها کاشته شد در تن شان تا حسین آن دو گل پر پر برد زینب از خیمه تکان خورد نخورد در دل عرش مقرّب شده است اینچنین است که زینب شده است ✍ .