eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.7هزار دنبال‌کننده
255 عکس
157 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
کاش که در باغ اضطراب نیفتد روی زمین شیشه ی گلاب نیفتد چشم‌‌ ابوالفضل در حرم نگران است پای علی اکبر از رکاب نیفتد می‌رود ارباب مثل باز شکاری شیر حرم از روی عقاب نیفتد کرده کمین نیزه ای به قصد تقرب نقشه کشیده‌ست از ثواب نیفتد! آمده شیطان ز صحنه‌ عکس بگیرد حرمله نزدیک‌ شد ز قاب نیفتد فاطمه ی کربلاست حضرت زینب آمده تا باز ابو تراب نیفتد خیمه‌ی لیلا غریق اشک حرم شد خانه‌ی کس اینچنین در آب نیفتد گفت که از ما‌ گذشت کاش خدایا ولوله در خیمه‌ ی رباب نیفتد ......................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. قاری والشمس و والضحی علی اکبر حضرت داود کربلا علی اکبر بود مسیحا حسین ، دم پسرش بود حضرت موسی حسین ، عصا علی اکبر قامت حُسنش ضریح اهل حرم بود یوسف مصری کجا کجا علی اکبر کربوبلا را جناب کعبه حسین است مروه ابالفضل شد صفا علی اکبر جبهه‌ی پیشانی‌اش چراغ هدایت زلف سیه ، رایة الهدی علی اکبر حی علی الکربلا نشسته به لبهاش ماذنه ها را زده صدا علی اکبر ماه در آیینه از ستاره خبر خواست آینه فرمود انّما علی اکبر گفت که افتادگی نشان کمال است دید که رفته‌ست زیر پا علی اکبر گر بدهد صد پسر خدا به حسینش اصغر است ، اوسط است ، یا علی اکبر پیرها حبیب ، طفل‌ها علی اصغر هرکه جوان بود گفت یاعلی اکبر جلوه‌ی  تمثیل ، کربلای معلاست اکبر اگر احمد است آمنه لیلاست ✍ .
. عليه_السلام مدح میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام امشب مدینه نفحه ی پیغمبری گرفت یا شهرِ عشق جلوه ی زیبا تری گرفت یا باغبان به بَر گل نیلوفری گرفت یوسف رسید و دوروبرش مشتری گرفت یعقوبِ اِیل، یوسفِ ثانی مبارکت اربابِ عشق، دلبرِ جانی مبارکت تکبیر می کشند ملائک به هر طرف اهلِ سما دوباره رسیدند صف به صف آمد حسینِ دیگری از دامنِ صدف این است رونماییِ شاهنشَه نجف این مرتضاست، فاطمه، یا که پیمبر است نه؛ این علی اکبر و از نسلِ حیدر است خَلقاً شبیه حضرت طاهاست این پسر خُلقاً مثالِ سیدِ بطهاست این پسر رویش تمامْ جلوه ی مولاست این پسر خویش، بگوی حضرت زهراست این پسر هم زینب است و هم حسن و هم حسین اوست بر زینب و حسین و حسن نورِ عین، اوست میلاد او خدا به حسینش هدیه داد به به، به مادرش که چنین گلْ پسر بِزاد که قلب فاطمه ست از این نو رسیده شاد بر او درود و تهنیتِ هر فرشته باد.. فرزندِ ارشدِ شَهِ کرب و بلاست این.. آری عصایِ پیریِ خون خداست این.. او در کلاس حیدرِ کرار قد کشید در لشکرِ عموش، حسن وار قد کشید شیرِ حسین بوده که، سردار قد کشید او پا به پای میر و علمدار قد کشید عالم مريدِ فنِ نَبرد و بیان اوست داود محوِ نغمه و صوتِ اذان اوست او در جوانی اش همه شور و شهامت است اوجِ شکوه و عزت و اوجِ درایت است روحِ نماز و طاعت و روحِ عبادت است او بی نقاب جلوه ی روز قیامت است در کربلا مطیعِ کلامِ حسین بود زيباترين شهيدِ قيامِ حسین بود ابن الحسین، یک نظرش بَس برایمان کافیست روزِ حَشر کند یک صدایمان یا این که امشبی بِکُند او دعایمان امضا کند براتِ نجف - کربلایمان ای«ملتمس»جز او نَطلب حاجتی زِ غیر خواهی اگر شوی به جهان عاقبت بخیر .
پیمبر می زند رخسارش اما نه پیمبر نیست پیمبر نیست اما از پیمبر نیز کمتر نیست به شک افتاده ام یارب ! شباهت اینقدر آیا؟ یقین دارم پس از احمد پیمبرهای دیگر نیست زمین می لرزد از  طرز قدمهایش ، نمی دانم چه باید گفت نامش را اگر این مرد، حیدر نیست زبان مانده است از گفتن قلم عاجز شد از رفتن دریغا وصف او در بیتهای ما میسر نیست شگفتا ! مانده ام باید به جز اکبر چه گفت او را که از اوصاف او گفتن کم از الله اکبر نیست الا شاعر ! نمی جویی برای وصف او حرفی فقط یک بیت را در خور اگر داری بیاور ، نیست علی های حسین بن علی مانند هم هستند که فرقی این برادر را کنار آن برادر نیست همین یک بیت را یک روضه می خوانم ؛ عبا پهن است علی اکبر است این اربن اربا ، آه اصغر نیست 🔸شاعر: ======================= کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. از تن تو همه اعضای تو منفک شده است بدنت مثل ضریحی که مُشبّک شده است خبرت را ز لب باد شنیدم اکبر یال پیشانی اسب تو چرا لک شده است هُرم این دشت نشسته به لب پُر ترکت لب تو خشک تر از سودهء آهک شده است پاشو که بی تو اباالفضل میان میدان وسط این همه نامرد صفت، تک شده است چونکه پاشیده ای از هم تو در این لحظهء تلخ روزهء صبر دلم دایرهء شک شده است مثل قالی که شده ریش، شده ریش دلم خیمه گاه بدنت پاخور ِ پاتک شده است اوّلش تا به تو افتاد نگاهم گفتم عمر من زیر سُم اسب، چه اندک شده است قامت سرو تو را شوردلان چشم زدند بدنت ریز چو صد قطعهء کوچک شده است زائرت هستم و بالا سر تو دراحرام بدنت مثل ضریحی که مُشبّک شده است ✍ .
. رفتی زدستهای منِ خسته مفت مفت شمشیر و تیر، بر بدنت خورده جفت جفت روئیده است از همهء دشت، پیکرت یا نیزه زار از افق چشم من شکفت اینجا چقدر دست و سر و پا شبیه هم اینجا چه شد صدای نفسهات کرده اُفت پاشیده اند هر طرفت را به گوشه ای زحمت شده برای من ِ پیر، روب و رفت وقتی که می شکست مرا سنگِ خنده ها گویا هنوز گوش تو جان داشت، می شنفت چیزی نمانده است که قالب تهی کنم زینب به سرزنان ز حرم تا رسید، گفت: مثل لبت که خشک شده، خشکمان زده! نذرت قبول، حاجی اعمال مفرده! افتاده زیر پا تن زخمی ات، بی زره دارد چقدر موی پریشان تو گره بالا بلند خیمه! اذان گوی ریز ریز افتاده بی تو جان حرم در مخاطره بسکه دویده اند به جسمت سوارها هرجا که دست رفته، رسیدم به پنجره دارم عذاب می کشم از این سکوت محض چشمان نیزه دار شده مات حنجره گفتی زره به تن بکنم، دیدی عاقبت آمد عبا به کار تنت در محاصره! من با خودم نشسته ام و حرف می زنم آخر سری تکان بده در این مناظره مُردم به چشمهای سیاهت، خدا گواه من ماندم و مسیر تنت تا به خیمه گاه ✍ .
. عمر من در انکسار پیکرش پیداشده دانه هایی از انار پیکرش پیداشده مثل تسبیحی که می ریزند و جمعش می کنند خیلی اکبر از کنار پیکرش پیداشده او که قرآن کثیر الانتشار من شده قسمتی از انتشار پیکرش پیدا شده صد نجف، صد کربلا، صد مکّه گم کردم ولی یک مدینه در جوار پیکرش پیدا شده نیزه در می آورد از پهلوی او فاطمه! روضه خوانِ کهنه کار پیکرش پیدا شده بین کوچه هر بلایی شد سرش آورده اند زیر مرکب ذوالفقار پیکرش پیداشده می گذارم در عبایم تکه هایش را ولی باز می بینم دوباره پیکرش پیداشده وادی من العطش، وادی او ثقل الحدید می کشم زانو! عیار پیکرش پیدا شده خشکی لبهای او با لختهء خون خیس خورد از دهانش لاله زار پیکرش پیدا شده عمه دارد مو پریشان می کند دور از حرم پیش دشمن مستجار پیکرش پیدا شده ✍ .
. 🏴 علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ از مسجد الحرام حرم تا خدای خویش اکبر عروج کرده به بی انتهای خویش او ابتدا و غایت معراج خویش بود پس می‌گریست نزد پدر در قفای خویش هنگام احتضار، هم آغوش مصطفی است یعنی خودش نموده تجلی برای خویش جان حسین جان به لبش آمد از عطش جان میسپرد جای حسین و به جای خویش روزی رسان نیزه دشمن شده تنش هر نیزه بود در پی سهم حنای خویش او قطعه قطعه شد؛ همه جا را تنش گرفت تا ذره ذره را بکند مبتلای خویش ممسوس ذات را به روی خاک می کشند تا عرش، خاک را بنماید سرای خویش قلب پدر شبیه فدک پاره پاره شد در کوچه های نیزه به پای عزای خویش "نادعلی" کنار تنش، جلوه می کند او کشته نجف شده در کربلای خویش با قامت خمیده پدر جمع می کند دار و ندار فاطمه را در عبای خویش آغوش این ضریح نشد قسمت حسین در برگرفت بعد پسر بوریای خویش .................................................................................... کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. علیه‌السلام باید این مرد در این رزم مصمم باشد او علی است و علی مرگ مجسم باشد او علی است و علی پشت ندارد زره‌اش که علی پیش‌تر از خط مقدم باشد هیچ‌کس نیست به جز او که به شان‌اش گویند که علی باشد و پیغمبر خاتم باشد تیغ برداشته و دشت همه رم کردند شیر از بیشه که آمد دو سه تا کم باشد می‌دوند از چپ و از راست بهم می‌خوردند لشگر این گونه ندیدیم که درهم باشد مدح او گفته فقط متفقا دشمن و دوست تیغ او فاصل جنات و جهنم باشد اکبر این است اگر خاطر زینب جمع است اکبر این است اگر فتح،  مسلم باشد قصد او آب نبود  لب بابایش بود ورنه هر زخم تنش چشمه‌ی زم زم باشد آخرین بار بیا تا که قدت را بیند بگذارید در این خمیمه معمم باشد نفس آخر او اول ماه غم شد از زمانی که زمین خورد محرم باشد ( ۴۰۲/۰۵/۰۳) .
. ۱۴۰۲ علیه_السلام شاه غریب، دلبر بی یار و یاورم از دست من طرید شدی، خاک بر سرم صبحم به شام می رسد و شام من به صبح اما دریغ! نام تو را هم نمی برم هستم اسیر ظلمت و تاریکی گناه قدری بتاب بر دل من، ماه انورم خواهم برای امر ظهورت دعا کنم درد فراق تو شده بر سینه آذرم با یک نگاه ،زندگی ام زیر و رو شده مدیون یک نگاه تو و لطف مادرم راهم بده به خیمه ی خود حضرت کریم حالا که در هوای حریم تو می پرم من در برابر تو گنه کرده ام ولی یک لحظه می شود بنشینی برابرم خاکی شده میان بیابان عبای تو از بیخیالی دل سنگم، مکدّرم حرف از عبا شد و دل من رفته کربلا در فکر پاره های تن پاک اکبرم آمد حسین با کمک زانوان خود گفت ای علی،تو اکبرمی یا که اصغرم😭 از چه عصای پیری بابا شکسته ای مویم سفید شد،کمکم کن،که مضطرم هنگام چیدن تن تو زنده مانده ام چون بین دشمنان کمکم کرده خواهرم دارد نشانه از تو تمامی کربلا پیچیده بوی تو همه جا، یاس پرپرم قرآن من، ورق ورق از کینه ها شدی حالا به فکر چیدن سی جزء پیکرم ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. «نمی آید» جوان راهی شد و بابا نگاهش سر نمی آید دلش گفته علی سالم ازین محشر نمی آید تمامِ جان خود را می فرستد سوی قربانگاه ذبیحی در نگاه دهر ازین بهتر نمی آید محمّد پا به بعثت می گذارد ، غرق حسرت شد که دیگر بعدِ این معراج... پیغمبر نمی آید شمیم احمد و زهرا و حیدر با حسن دارد چنان عطری برافشانَد که از عنبر نمی آید چنان می غرّد و می تازد و بر قلب دشمن زد که حیرانند و از لشکر نفس ها در نمی آید به یک تیغش زده صدها حرامی سجده بر پایش حریفش ، تن به تن یک مرد جنگاور نمی آید گَهی سر، گاه پا،گَه‌ دست و گاهی پیکر افتاده کسی انگار دیگر ، از پسِ او بر نمی آید کم آوردند و جمعی ریختند از هر طرف رویش برای یک نفر ، لشکر پیِ لشکر نمی آید علی فرقش درید و سجده در محراب افتاده چنین بُغضی به قلب کربلا باور نمی آید دریدش گله ی گرگان و کفتاران و وحشی ها به قدری ارباً ارباٰ شد که بر منظر نمی آید اَغِثني های جان کاهش، حسین را کشت در صحرا کجا پاشیده ؟ چشمش ذرّه ای پیکر نمی آید به دامانش علی تقسیم ، علی شد عین و لام و یِ هجاهایش به مقیاس علی اکبر نمی آید فشرده لختهْ خون ، راه گلویش را خبیثانه صدای محشرش از حنجرش دیگر نمی آید کمان گشت و خمید و خرد شد پشت حسین آخر به زیر غم، کمر تا گشته بالاتر نمی آید «جوانانِ بنی هاشم بیایید» آیه بردارید که دامانش به قدرِ سوره ی کوثر نمی آید به لب هایش پدر پُر می کند گل بوسه هایش را عبا خون گریه می کرد این گلِ پرپر نمی آید هدف در کربلا برچیدنِ نسل علی ها بود خیالش بعدِ عاشورا دگر حیدر نمی آید قلم لرزیده و افتاده از دستان «آلاله» که حجمِ دردِ این روضه ، دَرین دفتر نمی آید ✍ ۲۷۲۷
. بکم فتح الله و بکم یختم تقدیم به محضر صلوات الله علیه چشم در چشم ابوفاضل شد کار تشخیص کمی مشکل شد پرده ی چهره ی خود را برداشت ماه در روز دهم کامل شد دست انداخت به آغوش پدر سوره ی عشق خدا نازل شد تا که چشم بد از او دور شود جای اسپند به آتش دل شد جامه ی رزم به تن کرد ، چقدر بین این جامه علی خوشگل شد هم تداعی پیمبر می کرد هم زمان جلوه ی حیدر می کرد خیمه قرآن غنی تر دارد سوره هایی مدنی تر دارد خُلق و خویَش چو پیمبر اما کرمی بس حسنی تر دارد گونه هایش چو عقیق یمن است لب سرخی یمنی تر دارد لب او غنچه ی باغ ختن است که ز مُشکش دهنی تر دارد مثل ماه است ولی در رویش قرص ماهی علنی تر دارد طعم انگور و رطب با هم بود عشق و مستی و طرب با هم بود هر که مثل علی اکبر دارد باز در خانه پیمبر دارد ابرویش نه! که هلال قمر است چشم هایی عسلی تر دارد بس که زیباست کسی قادر نیست چشم از چشم علی بر دارد هر یلی هست در عالم ، اکبر یک سر و گردن از او سر دارد با خودش گفت پدر، شکر خدا باز هم قافله حیدر دارد این پسر نیست که دلبند من است هدیه ی لطف خداوند من است تکیه بر اصل و نسب می فرمود بعد از آن مرد طلب می فرمود رنگ از روی اجل هم می ریخت لحظاتی که غضب می فرمود در حضور پدرش بنشیند!!! هرگز! از بس که ادب می فرمود پدرش خار به پایش می رفت آن شب از دلهره تب می فرمود شب خود را به مناجات خدا روز را روزه به شب می فرمود چهره اش نور خداوندی داشت بس که بر مُهر سرش را بگذاشت روح در پیکر ایمان می ریخت از شرابی که به فنجان می ریخت تا که می گفت پدر ، از قِبَلش صد و ده بار پدر جان می ریخت علی آرام قدم بر می داشت از لبش آیه ی قرآن می ریخت نقشه‌ی عاشقی یوسف را اول جاده ی کنعان می ریخت تب مجنونی و رسوایی را باز در میثم و سلمان می ریخت او علی بن حسین بن علی ست جلوه‌ی تام رسول است ولی ست طرح تکبیر اذانش عشق است لب و دندان و دهانش عشق است عمه جان گفتن او فرق کند عمه را طرز بیانش عشق است قلبش از عشق پدر لبریز و انعکاس ضربانش عشق است پیش او نام رقیه ببری دائماً روی زبانش عشق است کفتری بر سر بامش می گفت خوردن خرده‌ی نانش عشق است خانه اش شهره به بیت الکرم است حسن دوم اهل حرم است جنگ با حوصله ای برپا کرد با پدر فاصله ای برپا کرد گره انداخت به ابروی کجش ناگهان ولوله ای برپا کرد با عقابش به زمین سم می کوفت در زمین زلزله ای برپا کرد علیِّ اکبر لیلا آمد!!! این خبر غائله ای برپا کرد با خم سلسله‌ی گیسویش در جهان سلسله ای برپا کرد آنچه در حق علی نازل بود «جاءَ حقُ زهق الباطل» بود شدت زلزله ها دائم شد معرکه پشت سپر قائم شد دوش در دوش عمو عباسش سلسله کوه بنی هاشم شد لشگر از ترس به خود می لرزید دشمن آن‌روز سپر لازم شد ترس در عمق دلش اردو زد سایه مرگ بر او حاکم شد نعره‌ای زد که علی آمده است جلوه‌ای کرد و اباالقاسم شد قصد تاراج اراذل دارد چقدر شیر خدا دل دارد رجز و عربده اش یکسره بود غرش شیر در این حنجره بود بین ابروی بنی هاشمی اش ذوالفقاری پُرِ خشم و گره بود وارد میمنه شد از سمتی وقت برگشت ته میسره بود آنچه در بین هوا می رقصید سپر و نیزه و تیغ و زره بود مشق شمشیر برایش انگار مثل نقل دو سه تا خاطره بود جنگ بازیچه ی این یل شده است کو حریفی ،که معطل شده است شیر در دامنه بازی می کرد تازه با هیمنه بازی می کرد با دل اهل حرم با صوتش در دل ماذنه بازی می کرد نوه‌ی حیدر و زهرا انگار داخل میمنه بازی می کرد حیدری بود و اباالفضلی بود جنگ را یک تنه بازی می کرد مثل این بود پیمبر روی دامن آمنه بازی می کرد کربلا را به شکوه آورده است دشمنش را به ستوه آورده است مرگ را سنگ محک می انداخت بعد بر بال ملک می انداخت نوک شمشیر به ماه و لبه اش بر زمین چند ترک می انداخت تیغ از هر طرفی رد می شد دست و سر را به الک می انداخت قدرت ضربه سر دشمن را آن طرف‌تر ز فلک می انداخت آن‌قدر مثل پیمبر شده بود کوفه را نیز به شک می انداخت جام از دست خدا می نوشید خون حیدر به رگش می جوشید خون سر ، تا سر سربند آمد تیغ سرتاسر سربند آمد دوره کردند علی اکبر را نفس تند پدر بند آمد قلب بابا به تپیدن افتاد خون در بین جگر بند آمد ارباً اربا شد و دیدند حسین با چه حالی سر هر بند آمد دست را بر سر هر زخم گذاشت خون هر زخم مگر بند آمد!!! مانده با این سر زخمی چه کند با علی اکبر زخمی چه کند .
. (علیه السلام) شرافت مات تشریفات والای علی اکبر تعالی شمّه ای از شأن اعلای علی اکبر معاد پیچش زلفش نماد محشر کبری قیامت جلوه ای از قد و بالای علی اکبر تجلّی های پیغمبر در این آئینه بی وقفه حرم را می کند محو تماشای علی اکبر هم آوردی ندارد شیر حق در جنگ رو در رو هزار الله اکبر، کیست همتای علی اکبر به یک جولان چشمش قلب اردوگاه دشمن ریخت عجب شوری به پا کرده است غوغای علی اکبر نه تنها بهر استقبال از او پیغمبر آماده ست خدا آغوش واکرده مهیّای علی اکبر اگرچه حاصل عمرحسین از دست رفت اما به رسم صبر تاب آورد تا پای علی اکبر غم فرزند سنگین است، تا می شد تحمل کرد ولی آخر به خاک افتاد بابای علی اکبر به خاک افتاد طوریکه همه گفتند دق کرده به خاک افتاد بین ارباً اربای علی اکبر حسینافتاد از پا موقعی که دید افتاده شکافی بین ابروهای زیبای علی اکبر مسیحا آفرین آهی کشید و از نفس افتاد خدایا کاش امکان داشت احیای علی اکبر علیرا تکه تکه از تمام دشت آوردند ولی کامل نشد انگار اعضای علی اکبر تنش را در عبا چیدند پیش چشم بابایش عموعباسبا دیگر عمو های علی اکبر وحالا بین دارالحرب دور عمه ی سادات بنی هاشم همه جمعند، منهای علی اکبر ✍ .
. علیه السلام امشب مدینه نفحه ی پیغمبری گرفت یا شهرِ عشق جلوه ی زیبا تری گرفت یا باغبان به بَر گل نیلوفری گرفت یوسف رسید و دوروبرش مشتری گرفت یعقوبِ اِیل، یوسفِ ثانی مبارکت اربابِ عشق، دلبرِ جانی مبارکت تکبیر می کشند ملائک به هر طرف اهلِ سما دوباره رسیدند صف به صف آمد حسینِ دیگری از دامنِ صدف این است رونماییِ شاهنشَه نجف این مرتضاست، فاطمه، یا که پیمبر است نه؛ این علی اکبر و از نسلِ حیدر است خَلقاً شبیه حضرت طاهاست این پسر خُلقاً مثالِ سیدِ بطهاست این پسر رویش تمامْ جلوه ی مولاست این پسر خویش، بگوی حضرت زهراست این پسر هم زینب است و هم حسن و هم حسین اوست بر زینب و حسین و حسن نورِ عین، اوست میلاد او خدا به حسینش هدیه داد به به، به مادرش که چنین گلْ پسر بِزاد که قلب فاطمه ست از این نو رسیده شاد بر او درود و تهنیتِ هر فرشته باد.. فرزندِ ارشدِ شَهِ کرب و بلاست این.. آری عصایِ پیریِ خون خداست این.. او در کلاس حیدرِ کرار قد کشید در لشکرِ عموش، حسن وار قد کشید شیرِ حسین بوده که، سردار قد کشید او پا به پای میر و علمدار قد کشید عالم مريدِ فنِ نَبرد و بیان اوست داود محوِ نغمه و صوتِ اذان اوست او در جوانی اش همه شور و شهامت است اوجِ شکوه و عزت و اوجِ درایت است روحِ نماز و طاعت و روحِ عبادت است او بی نقاب جلوه ی روز قیامت است در کربلا مطیعِ کلامِ حسین بود زيباترين شهيدِ قيامِ حسین بود ابن الحسین، یک نظرش بَس برایمان کافیست روزِ حَشر کند یک صدایمان یا این که امشبی بِکُند او دعایمان امضا کند براتِ نجف - کربلایمان ای«ملتمس»جز او نَطلب حاجتی زِ غیر خواهی اگر شوی به جهان عاقبت بخیر .
. والا علی اکبر علیه السلام طنین عشق به مافوق کهکشان می رفت صدای شورِ بشر تا به لامکان می رفت نفس نفس پر و بال فرشتگان می رفت خبر به دست ملائک به آسمان می رفت تمام عرش ز شوق شنیدش پا شد خبر رسید به بالا..،حسین بابا شد به رودخانه تمنای وصل دریا داد به جبرئیل کمی فرصت تماشا داد به دست مریم اربابمان،مسیحا داد خدا ودیعه ی خود را به ام لیلا داد عروس فاطمه با یک ‌گُلَش بهار آورد برای دلبر کُون و مکان نگار آورد گلاب های جهان مست عطر شب‌بویند هزار شانه‌به‌سر لابه‌لای گیسویند تمام بیشه به دنبال ناز آهویند به شیرزاده به غیر از علی چه می گویند؟! حسین در بغل خویش لای‌لایش کرد برای بار نخستین علی صدایش کرد ستاره تا که نگاهی به قرص ماه انداخت نماز بندگی عرش را به راه انداخت هزار یوسف دلداده را به چاه انداخت تمام آینه ها را به اشتباه انداخت دو تیغ ابروی اکبر به مرتضی رفته چِقَدر خُلقاً و خَلقاً به مصطفی رفته خبر دهید به خُم ها شراب ناب آمد به چشمه‌سار بگوئید روح آب آمد به گوش شب برسانید آفتاب آمد کریم زاده ای از نسل بوتراب آمد نبی که نیست ولیکن نبوتش علنی است اصول تربیت او حسینی و حسنی است از آن زمان که گِلم را به عشق اَفشُردند مرا به دست کسی غیر یار نسپردند تمام شهر ز خوانش طعام می بُردند هزار جُون سر سفره اش نمک خوردند فقیرهای درش گرم سروری هستند غلام های حسین از دم اکبری هستند به آفتاب بگو خلوتی اجاره کند به ذره گر نظر لطف،ماه‌پاره کند اگر به خاک سر کوی خود اشاره کند به آسمان رود و عرش را نظاره کند هنوز برکه ی ما عکس ماه را دارد گدای پشت درش حکم شاه را دارد شکوه کوه حرا شانه های شهزاده عبای سبز محمد عبای شهزاده قیامتی است نماز عشای شهزاده بلال ها همه مات صدای شهزاده علی به کنگره ی شهر تا اذان می گفت حسینِ فاطمه در هر فراز..،جان می گفت نسیم با سر زلفش همیشه درگیر است غلاف آهنی اش جایگاه شمشیر است لب تشهدی اش پرتگاه تکبیر است درست مثل اباالفضل این پسر،شیر است همیشه شانه به شانه کنار عباس است به نام حضرت زهرا چقدر حساس است عقاب از نفس کرکسی نمی ترسد و باغ یاس ز خار و خَسی نمی ترسد رقیه در بغلش از کسی نمی ترسد ز درد و غصه و دلواپسی نمی ترسد رشید اهل حرم،رهبر سپاه حسین پناه فاطمیات است جان‌پناه حسین بنا بر این شده مثل عمو علم بزند تمام لشکر کفار را بهم بزند و قبل از آنکه دمِ رفتن از حرم بزند کمی برای پدر جانِ خود قدم بزند چِقَدر با قد و بالاش عشق می کرده حسین وقت تماشاش عشق می کرده مخدّرات برایش نقاب آوردند برای نور جبینش حجاب آوردند حنای سرخ به قصد خضاب آوردند برای باز شکاری عقاب آوردند تمام خیمه در این لحظه اضطراب گرفت پدر برای علی‌اکبرش رکاب گرفت دلاورانه به کشتار خصم تیغ گشود به ضربه ای سر و دست از عدوی پست ربود به کوری همه ی آن حرامیان حسود حسین با رجز او به وجد آمده بود شبیه صاعقه بر فرق کفر می بارد علی علیِ علی‌اکبر آفرین دارد چه می شود که کسی ناگهان کمین بخورد چه می شود که پری تیرِ سهمگین بخورد چه می شود اگر ابروی ماه چین بخورد خدا نیاورد این مصطفی زمین بخورد... قد بزرگ عشیره دم حرم تا شد خبر رسید که شهزاده ارباًاربا شد لهوفِ ماه گرفتار پنجه ی شب شد ورق ورق همه ی دشت از او لبالب شد رشید خیمه لگدمال سم مرکب شد چگونه پیکر او در عبا مرتب شد؟! نپرس اینکه چه آمد به روز اکبر او هنوز مثل معماست شکل پیکر او ✍ .
. گریز: علیه السلام ای مهد نور، ماه تمام خدای من قرآن بخوان، مفسّر قرآن برای من هم صحبتت دوباره شدم غافلم هنوز خود آمدی سراغ دل بی وفای من روزو شبم بدون تو و یاد تو گذشت اما دل تو کرده همیشه هوای من فرزند ناخلف شده ام ای پدر ببخش عمری نشد رضای تو باشد رضای من خاکی شده عبای تو، ای خاک بر سرم شرمنده ام طرید شدی از جفای من با دست خالی آمده ام، دست من بگیر حالا که شد ظهور تو تنها دعای من حق را قسم به اکبر ِاصغر شده دهم اذن فرج دهد به تو ای مقتدای من آمد حسین پیش علی با گلایه گفت چیزی بگو، نفس بزن ای مصطفای من قرآن من شدی به چه جرمی ورق ورق آیه به آیه جمع شدی در عبای من هرجا نگاه می کنم از توست یک اثر اکبر شدی به وسعت کربوبلای من این بار اول است که من داد می زنم اما میان خنده شده گم صدای من قدّم کمان و موی سر من سپید شد از چه شکسته موقع پیری عصای من تا مخفی از رقیه شود پیری ام ببین خون سرت علی شده حالا حنای من شبهای جمعه،گوشه ی پایین پا هنوز پیچیده است ناله ی مهدی بیای من یارب به روی زخم دلم مرهمی گذار تنها ظهور منتقمم شد دوای من سالی دگر بدون تو بگذشت العجل آمد بهار و نیست بهاری برای من بی تو نمانده است نه عیدی نه نوبهار بنگر که جابجا شده عید و عزای من ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. محرّم حضرت علی اکبر علیه‌السلام با زمین خوردنِ تو شاه زمین‌گیر شده پایِ این پیکرِ صدپاره  پدر پیر شده به سویِ تو نَدویدم که خَزیدم بابا اُف به دنیا پدر از زندگی‌اش سیر شده ای اذانِ حَرمم واژه‌به‌واژه شده‌ای اِرباً اِرباٰ وسطِ معرکه تصویر شده حمزه‌یِ لشکر من مُثله شدی واویلا آمدم سویِ تو امّا چقدَر دیر شده تکّه‌های بدنت رویِ حصیری چیدم چند تا گم‌شده یا جسمِ تو تبخیر شده همه‌یِ دشت به حال من و تو می‌خندند طعنه با روضه‌یِ غم‌هایِ تو درگیر شده بر رویِ شانه‌یِ یاران به حرم می‌آیی وقتِ تشییعِ علی‌اکبر و تکبیر شده لخته‌خون از دهنت با سرِ انگشت کشید العجل گفت پدر  از غمِ تو پیر شده علیه_السلام ✍ .
‍ . اشعار ،با هشتک های هرشب تفکیک شده و بشرح زیر است: ................. .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... . .................... . ................... .................. ............... ................................ لطفا هشتک یا "کلمه آبی رنگ" فوق را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از اشعار آیینی بهرمند شوید .___ کانال اشعار حسینی ایتا 👇 http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af ای دی برای پاسخ به سوالات مقتل @m_h_tabemanesh آی دی ارسال اشعار برای ثبت در کانال @Yaghoubian1349 .
‍ . اشعار ،با هشتک های هرشب تفکیک شده و بشرح زیر است: ................. .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... . .................... . .................... .................. وقایع بعد از شهادت ............... ................................ لطفا هشتک یا "کلمه آبی رنگ" فوق را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از اشعار آیینی بهرمند شوید .___ کانال اشعار حسینی ایتا 👇 http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af ای دی برای پاسخ به سوالات مقتل @m_h_tabemanesh آی دی ارسال اشعار برای ثبت در کانال @Yaghoubian1349 .
‍ . اشعار ،با هشتک های هرشب تفکیک شده و بشرح زیر است: ................. .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... . .................... . .................... .................. وقایع بعد از شهادت ............... ................................ لطفا هشتک یا "کلمه آبی رنگ" فوق را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از اشعار آیینی بهرمند شوید .___ کانال اشعار حسینی ایتا 👇 http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af ای دی برای پاسخ به سوالات مقتل @m_h_tabemanesh آی دی ارسال اشعار برای ثبت در کانال @Yaghoubian1349 .
. مرثیه حضرت علی اکبر علیه السلام آینه دار شکوه است علی جانِ حسین همچنان سلسله کوه است علیِ جان حسین آمده مثل ابالفضل پناهش بشود یک تنه آمده تا اینکه سپاهش بشود زلف بر شانه به سیمای نبی می آید به اُحد می رود و جای نبی می آید صفت سرو بر این قد رسا کم باشد قامتش جلوه ای از عرش معظم باشد لشکرِ ابروی او تیغ زنان می آید دشمن از کثرت کشته به فغان می آید میرود تا که ولی زنده بماند بی شک اشهَدُ اَنَّ علی زنده بماند بی شک تیر از چله ی ابروی کجش می بارد برق چشمش اثر صاعقه ها را دارد میمنه میسره را ساده بهم می ریزد دسته دسته جلویش دست قلم می ریزد دست در قبضه شمشیر شبیه علی است پدرش گفت که این شیر شبیه علی است لشکری پیش قدمهاش زمین می افتد چقدر سر جلوی پاش زمین می افتد کوفه را کشت رجز خواندن بی مانندش همه گفتند علی آمده یا فرزندش جبرییل آمده فضل علی اکبر می خواند به جوانمردی او آیه مکرر می خواند می رود میمنه تا میسره را مثل علی زرهش پشت ندارد بخدا مثل علی چین می افتد به صف لشکر اگر تیغ کشد شامْ مرگی برسد اکبر اگر تیغ کشد از عطش حیف نمانده ست رمق در جانش دستش از خستگی افتاد چو مادر جانش اسب او خواست به خیمه برود،عکسش شد خواست از حادثه ها دور شود، عکسش شد برد با حوصله در کوچه دشمن او را می سپارد به دم تیزی آهن او را ذره ذره تنش از اسب زمین می ریزد اربأ اربا بدنش مثل نگین می ریزد زخم ها پشت سر هم به بدن باز شدند عضو های تنش انگار که مقراض شدند روی زانو پدر از راه خمیده آمد از همه زندگی اش دست کشیده آمد علیه_السلام ✍ .
. علیه‌السلام یا امیرالمومنین علیه‌السلام یا علی اکبر علیه‌السلام جهان مُلکی است بی پایان  که سلطانش علی باشد صراط‌الله است آن راهی که پایانش علی باشد علی عینِ کتاب‌الله آیاتش شروح او... ولایت را کسی فهمد که قرآنش علی باشد حدیث من یمت... فرمود جان دادند عُش‍ّاقش خوشا آن خانه‌ی قبری که مهمانش علی باشد به مقداد و به سلمان و ابوذر می‌خورم سوگند کسی که پای حیدر ماند تاوانش علی باشد به قربان علی زهراست از اول، یقیناً هم به قربانش به قربانش به قربانش علی باشد پیامبر گفت در دوزخ نمی‌سوزد هر آنکس که فقط یک ذره از ذرات ایمانش علی باشد تبار عاشقان تنها به قنبر می‌رسد در اصل بزرگ است آنکه آقای نیاکانش علی باشد بهشت ماست آنجایی که نامش را نجف گفتند حرم باشد دلی  که نقش ایوانش علی باشد قیامت نامه‌ی اعمال ما را زود می‌پیچند خوشا آن نامه‌ای که جای عنوانش علی باشد حرم وقتی حرم شد که دل آرامش حسین است و... نگهدارش علمدار و نگهبانش علی باشد حرم وقتی خیالش تخت می‌باشد که می‌بیند..‌. سلحشورش علی باشد رجزخوانش علی باشد حسین از عمر می‌خواهد فقط دورِ علی گردد به دامانش علی باشد به دستانش علی باشد من از حال پدر دنبال اکبر خوب دانستم فقط جانش علی باشد فقط جانش علی باشد (حسن لطفی ۱۴۰۳/۰۴/۲۲) ✍ .
. علیه‌السلام در بغل می‌گیرمت افسوس دَرهَم می‌شوی گاه پیدا می‌شوی و گاه مبهم می‌شوی اینکه بر دوش من عمری بود تابوت تو بود در عبا می‌چینم اما زود دَرهَم می‌شوی بوسه‌ای حتی تنت را نامرتب می‌کند آه با نازی عزیزم  نامنظم می‌شوی پیش زینب  پیش تو  دارم خجالت می‌کشم وای داری بر سرم خاک دو عالم می‌شوی خیمه‌ام را  دخترانم را  صدایت کُشت کُشت آبرویم مرهم این چند مَحرم می‌شوی روی زین اسب بودی نیزه‌ها پیچاندنت روی زین از درد دیدم هرطرف خم می‌شوی نیزه هم قلبش به حالت سوخت وقتی که دید... طعمه‌ی یک دشت تیغ و دشنه از دَم می‌شوی روی یال اُفتاده بودی اسب راهش را ندید روی یال اُفتادی و دیدم فقط کم می‌شوی قاتلت تا دید وضعم را به حالم گریه کرد قبل آن گودال  داری قتلگاهم می‌شوی خوب شد لیلا کنارت نیست هنگام غروب بر سر سرنیزه‌ای با زور محکم می‌شوی (حسن لطفی) ✍ .
. رجز خوان رفت ، با ذکر علی مرتضی برگشت پیمبر بود انگار از دل دشت بلا برگشت همانکه زد به لشکر یک تنه با برق شمشیرش قیامت کرد و در انبوه کوه کشته ها بر گشت کسی از زیر تیغش جان به در برده است!؟هرگز نه نفس ها تازه شد گفتند تا دست خدا، برگشت... برای رفع طوفان عطش گفتند برگشته است نمی داند کسی در آن هیاهو ها چرا برگشت؟ فقط لب تشنه آمد اکبر از میدان و سیراب از جمال دلربای خامس آل عبا برگشت قصیده رفت بار آخر اما عالمی دیده است به روی دست ها در قالب صدها هجا برگشت هزاران روضه دارد ماجرای اربا اربایش رجز خوان رفت سروی ،پاره تن لای عبا برگشت علیه_السلام .
. کتاب روضه ورق خورد و صفحه گویا شد دلم برای غمت ذره ای مهیا شد ز قطره قطره ی هر اشک دیده دریا شد دوباره ورد لبم ذکر واعلیا شد  دلم شکست از این روضه ی پدر پسری به یاد مطلبی از روضه های شوشتری  حسین (ع) بود و وداع از وجود پیغمبر حسین (ع) بود و تماشای رفتن حیدر حسین (ع) بود و نوای عطش فزای پسر حسین (ع) بود و ندای سلام بر تو پدر سه بار بهر علی اکبرت تو جان دادی بجای شیخ دو دفعه تو امتحان دادی درید بند دل باب را نوای پسر پدر دوید به سوی نوای نای پسر به خاک بود پریشان هجا هجای پسر فغان عزای پدر بود یا عزای پسر  چو دید هستی خود را به دستِ باد، حسین (ع) دلش شکست و در آنجا ز پا فتاد، حسین (ع)   غروب گشته و از آسمان شفق رفته ز زانوان حسین (ع) از غمش رمق رفته چو دید مصحف اکبر ورق ورق رفته شبیه احمد مختار و شیر حق، رفته قیام سرو علی اکبرش به حال قعود زبان خشک پدر را به التماس گشود به جسم پیر پدر روح و جان من برگرد نشسته خاک، به روی جهان من برگرد عصای دست پدر ای توان من برگرد مخواه خصم ببیند فغان من برگرد  علیِّ من جگرم بود وای بر جگرم چگونه پیکر صد پاره را به خیمه برم  بیا به رسم ادب پیش پای من برخیز خلیل آمده، ای تکه تکه تن برخیز ببین که عمه رسیده کنار من برخیز بگیر دست مرا دست و پا نزن برخیز  بلند شو قدح ناب جرعه جرعه شده بلند شو تن صد چاک قطعه قطعه شده گلم که خار بیابان نموده محصورت فدای جام پیمبر نمای مکسورت ندیده چرخ و فلک ماه، مثل این صورت چرا فتاده‌ای ای طفلکم به این صورت پدر که ریخته بر خاک، نوشْ دارویش به یاد عطر خوشش رو نهاد بر رویش .