eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
6هزار دنبال‌کننده
270 عکس
204 ویدیو
44 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی خدا به لطف مجدد نظر کند بر خلق با جمال محمد نظر کند خواهد خدا تجلیِ اعظم کند به خلق ‌پس می سزد به جلوۀ سرمد نظر کند روی خداست، روی محمد، علی، حسین یعنی خدا به صبغۀ احمد نظر کند بر انبیاء یکصدوبیست و چهار هزار دفعه علیِ اکبرِ ایزد نظر کند آیا علیِ اکبرِ مرسل شنیده ای شاید خدا بخواهد و ممتد نظر کند اصلاً پیمبر اینهمه اکبر نمیشود کرب و بلا بدون پیمبر نمیشود این ریسمان که رشتۀ پیوستۀ خداست سِرّالنبی حقیقت سربستۀ خداست یک ذرّه هم جدا ز خدا خواندنش خطاست عبدِ امام و بندۀ وارستۀ خداست وقتی که دید حال مناجات اکبرش گفتا حسین؛ وه که چه دلبستۀ خداست سروی که جز برای خدا خم نمی شود در دشت خون، صنوبرِ بشکستۀ خداست صوت اذان او سخن دلربای عشق همچون حسین، عاشق و دلخستۀ خداست بس دیدنی است، چونکه به سجاده می رود معراج را چو آینه شهزاده می رود او را خلیل آمده ایمان بیاورد یا جبرئیل آمده قرآن بیاورد پیغمبران به مقدم او صف کشیده اند یوسف به دیدنش گل رضوان بیاورد طرز نگاه جاذب و عاشق کُشِ علی لشگر برای حضرت سلطان بیاورد نذر قدوم زادۀ لیلاست، هر چه جان مجنون ز نسلهای جوانان بیاورد حالا که کعبه، بتکده جاهلیّیت است پس بت شکن تَبر به گریبان بیاورد اَبروی خَم، بتابد اگر بیش و کم علی بتخانه را دوباره بریزد بهم علی آنانکه آشنای ولایت نمی شوند با خطبۀ امام هدایت نمی شوند صد بار اگر رسول خدا جلوه گر شود برخی مطیع امر ولایت نمی شوند سفیانیان ز بیت و حرم دل نمی کَنند تسلیم حق بدون درایت نمی شوند درس مقاومت ز تعالیم اکبر است لشگر که بی دفاع، حمایت نمی شوند باید فدائیانِ حرم کُشته می شدند وَرنه مدافعان که روایت نمی شوند ما از حریم زینبیه مکّه می رویم از تربت رقیه سوی کعبه می رویم اکبر چو سوی لشگرِ گمراه می رود تا عرش از خیام حرم، آه می رود پیشِ پدر، پسر چو خرامان سفر کند از قلبِ کوه، نالۀ جانکاه می رود زُلفت بِبند تا که نریزد به روی چشم حِرزی بِبند، وَرنه رخِ ماه می رود با حیله می کِشند وَ با نیزه می کُشند صد پاره یوسفم به تهِ چاه می رود برخیز و راه را تو به عمه نشان بده بر آل فاطمه رهِ خیمه نشان بده محمود ژوليده ...................... کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
قدري مِيِ طهور ز ته مانده سبو بر لب زدم به نيت تر كردن گلو تا آتش و شراره آن بر دلم نشست بابى ز عشق وا شد از اين دل به سوى او ديدم صداى هاتفى از غيب مى رسد أُدخل الي الحرم كه شده وقت گفتگو بالا بزن به عزم تقرب تو آستين با اشك ديده وقت سحر ساز يك وضو صورت بمال بر حرم و خاكِ پاى يار تا از غبار مقدم او يابى آبرو بر مِنبرى ز تور نشين ، وصفِ عشق كن بي خود ز خویش گشته فقط از على بگو امشب فقط به سوى حرم سجده جايز است مستانه رو به روى حرم سجده جايز است با يك سلامْ دل به هوايت روانه شد تسبيح اشك پاره شد و دانه دانه شد بر روى آب عكسِ ضريحى كشيده ام درياى گريه هام عجب بى كرانه شد گشتم دخيل گوشه اى از كَشتى نجات ديدم كه صاحبش پسرى ناز دانه شد از جانب بهشت نسيمى وزيد و بعد با عطر سيب موى كمندِ تو شانه شد بر بوسه هاى ممتد مولا ز صورتت اين روزها نبودنِ زهرا بهانه شد آهسته گفت گريه كنان اَيْنَ فاطمه؟ دردِ نبودنت به دلم جاودانه شد تو آمدى و دوباره پيمبر ظهور كرد قنداقه تو كعبه سيّارِ خانه شد نازم به اين جمال و كمال و خصالِ تو عاشق كُشَ است يك سحرى شرح حالِ تو مرآتِ كبرياست جمالِ خدائى ات بَدرُ المُنيرِ عشقْ رُخِ مصطفائى ات چشم تمام اهل حرم خيره مى شود بر شكل راه رفتنِ خير النسائى ات كردى حقوق حضرت استاد را ادا نازم به بخشش و كرمِ مجتبائى ات گم كرده راه بودم و تا خانه كريم من را كشانده جلوة نارُ القرائى ات صاحب دعا حسين ، مُريدانه تا سحر دل داده پاى زمزمه ربنائى ات الگوى هر چه عابد لله مى شود با اين وجود غرق به نور و خدائى ات بِيْنِ خطوط روی جبينت پُر از خداست اِبْنُ الحسينْ ليلى ليلاى كربلاست گيسو به باد مى دهى و دلبرى على پا در ركاب مى كنى و حيدرى على ابرو نهان كن از نظر خيره حسود آئينه دارِ صورت پيغمبرى على قامت نگو قيامت زهراست قامتت از بس كه قد كشيده اى و محشرى على گرم طوافِ روى تو آلِ بوتراب غرق عبادتى و خدا منظرى على وصف تو اين بس است كه وقت تجلى ات شه زاده حرم على اكبرى على در كربلا تجلّى فتاح خيبرى همنام شهريارِ عرب حيدرى على برقِ عرق به روى تو الماسْ اكبرا ای هم نشین حضرتِ عباسْ اكبرا از باده تو مستى دلها فراهم است كارِ دلم چو زلفِ تو پيچيده دَرهَم است لشگر كشيده ام به هوا خواهى ات على اين قطره اشكها چو سپاهي منظم است تو وارث تمام اولوالعزم ها شدى وصف تو امتداد رسولِ معظم است تركيبى از حسن و حسين است رُوى تو ريحانه بهشت بگويم به تو كم است من نذر كرده ام كه بميرم براى تو خونين شدن به پاى تو سِرِّ مُحرّم است هر جا كه حرفِ پيرِ جوان مُرده مى شود تصوير دست و پا زدنِ تو مجسم است بالاي نعشِ تو پدرت پير شد على دنبال تكه هاى تنت با قدى خم است ديدند همچنان بدن پاره پاره ات فريادهاى يا ولدي ، نا منظم است امروز قدرتى به صدا جمع مى كند فردا تو را ميانِ عبا جمع مى كند قاسم نعمتی ...................... کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
قُنداقه را حسین گرفت و ‌نگاه کرد اینگونه آفتاب تبسم به ماه کرد با خنده ی پیمبری اش از همان نخست حال حسین را علی اش رو به راه کرد هرکس که دیدش و صلواتی نکرد نذر در باب احتجاج خودش اشتباه کرد با یک ‌نگاه دشمن خود را در اوج رزم هر قدْر کوه بود مُبَدَل به کاه کرد مردان جنگجوی عرب را بدون جنگ پلکی به هم رسانده و خلع سلاح کرد قبل از ورود شمر به گودال در وداع روز حسین را علی اکبر سیاه کرد برگشت با بهانه ی لب تشنگی ولی در اصل شاهزاده تَرَحُم به شاه کرد برگشت قطعه قطعه علی اکبر این چنین یک دشت را برای تنش بارگاه کرد تو آمدی علی بشود حاصل حسین باشد سه جور آینه در منزل حسین تلفیقی از نبوت محض وامامتی ای شامل پیمبر و ای شامل حسین آن سان که خلق گشت حسین از گِل علی آمد پدید با تو علی از گِل حسین تو آمدی که نام تو مشکل گشا شود عشق به تو ولی بشود مشکل حسین از بس که دوست داشت تورا٬ در مقام عشق جان تو گشت هدیه ی ناقابل حسین کشتی شکست خورده ی طوفان کربلاست آنجا که پیکر تو ‌شود ساحل حسین قدِّ تو را و‌موی تو را و رخ تورا هرکس که دید گفت امان از دل حسین با هر تبسمت٬ نفست٬ راه رفتنت قبل از سنان خودت شده ای قاتل حسین بالای پیکر تو خودش را بروز داد در های های گریه غم کامل حسین از خیمه تا کنار تن قطعه قطعه ات قدّش خمیده گشت در این فاصله حسین بعد از تو خاک بر سر دنیا که می رود بر روی نیزه ها سر یک قافله حسین بعد از تو روبرو بشود تا صلات ظهر با شمر و‌خولی و انس و حرمله حسین برای گفتن از تو سخن نمی ماند که روضه ات به دل انجمن نمی ماند چه کرده است به اعضای دَرهَمَت شمشیر که بر سیاهی زلفت شکن ‌نمی ماند علی نماند اگر از حسین٬ قاسم هم به احتمال قوی از حسن نمی ماند چنان میان تن دشت ارباً اربایی که بر تنت اثر پیرهن نمی ماند برای روضه ش ناسان اشاره ای کافی ست تن تو آه میان کفن نمی ماند مؤذنی که بگوید علی ولی الله مُسَلَم است برایش دهن نمی ماند میان این همه شمشیر و‌نیزه معلوم است که عضو سالمی از این بدن نمی ماند مهدی رحیمی ...................... کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. گریز به گره افتاده در کارم ز لطف و مرحمت وا کن شبِ هشتم بیا با حالِ من قدری مدارا کن پر و بالی شکسته از معاصی پیشت آوردم مرا یا جابرالعظم ‌الکسیر امشب مداوا کن شدم مرده دل از اعمالِ نافرجامِ بیهوده خدایا این دلِ وامانده را یک روزه احیا کن به فضل تو پناه آورده‌ام یا نور و یا قدوّس تو بخشنده ترین بخشنده‌ای من را تماشا کن مسیرم گم شده افتاده‌ام در جاده‌ی غفلت به نورِ فضلِ خود گم گشته را در راه، پیدا کن به هر در می‌زنم نفسَم نمی‌گردد جدا از من رهایم کن ز نفسم، از گنه من را مُبَّرا کن ز خجلت سر به زیر انداختم شرمنده‌ام از تو دوباره عفو کن من را، شکستم توبه، رسوا کن عُقابِ مرگ سایه بر سرم افکنده می‌ترسم گرفتی دستِ من امروز، قدری فکرِ فردا کن جدایم کن از این دنیای وانفسا، زمین گیرم مرا امشب اسیرِ روضه‌ی فرزندِ لیلا کن زمین افتاد از مرکب، حسین آمد به بالینش صدا زد ای عصایِ پیریِ من فکر بابا کن نمی‌خواهد برای من ز روی خاک برخیزی تنت پاشیده از هم ای پسر، کمتر تقلّا کن ................................................ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. روشن از ماه رخت کلبه احزانم بود بودنت قوتی از بهر من و جانم بود تو همان سرو رشید حرمم بودی،که سایه لطف تو آرامش بستانم بود محفلم گر چه ز یادت بود آشفته،ولی شرح تو دلخوشی قلب پریشانم بود خاطرت زنده کند خاطره زهرا را آنکه داغش سبب حال پریشانم بود سونماندست دراین دیده ازآن داغ که دید حیف شد،دیدن تو رونق چشمانم بود قصه مرگ تو در باور من نیست هنوز گر چه اندوه من از غصه هجرانم بود ماتمت کشت مرا،جان به لب آورد غمت آنکه جان داد به من خواهر نالانم بود بی سبب نیست که افروخت زپاتابه سرم داغ تو آتش این سینه سوزانم بود ............ . زبسکه میکِشی از درد بر زمین پا را یقین بدان که زغم میکُشی تو بابا را ز عضوعضو تنت خون به خاک می ریزد نمیتوان نگرم جای تیغ اعدا را الا مسیح دلم با نگاه عیسائی تو زنده ساز در برت مسیح زهرا را برای آنکه کنم جمع پیکرت، باید بگردم از همه سو جای جای صحرا را اگر نشانده تو را بین خاک و خون دشمن ببین به غصه نشانده ز ماتمت ما را تمام درد من اینست، چگونه در خیمه تسلی اش دهم از غصۀ تو لیلا را ................ . چگونه پیکرت را پاره پاره چون دلم بینم چگونه پرپرت از جور گلچین ای گلم بینم تمام هستی ام بودی ولی از رفتنت بابا خدا داند که در آتش تمام حاصلم بینم از این پس نقل اشک از دیده های غم فشانم را ز داغ رفتنت ای شمع جان در محفلم بینم منم آن باغبانی که ز بیداد خزان باید میان باغ افسرده فسرده سنبلم بینم نمیشد باورم هرگز که روزی بی پر و بی پال خموش و غرق خون بر خاک صحرا بلبلم بینم ✍ ................................_ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
۹ علیه السلام وابسته است بر پسر از هر نظر ، پدر سیری ندارد از روی او ، تا سحر ، پدر خوشحال میشود که پسرقدکشد چو سرو‌ خوشحال می شود که بگوید ، پدر ، پدر وابسته می شود ، به پسر مادرش ولی وابسته می شود به پسر ، بیشتر ، پدر بـر چهـراش نـظـر ، نَـظَر َ آیِـس ٌ عَـلَیـه افتاده بود پشت سرش در به در ، پدر تا بوده رسم بوده پدر آرزویش است حاضر شود پسر که شود محتضر پدر افتاده روی خـاک _ پـاییـن پـا ، پسـر افتـاده روی خـاک _ بـالای سـر ، پـدر خواهر گرفت دست پدر را به خیمه برد گم کرده بود ، راه ِ حرم را دگر ، پدر در پیش چشم های پدر دست و پا زده گم کرده دست و پای خودش را اگر پدر پشتش به داغ علقمه در هم شکسته شد چون خورده بود تازه ترک ، از کمر ، پدر می چینمت اگر چه مرتب روی عبا بعد از تو آه ، یا وَلَدی ، بَعدَکَ العَفـٰا ......................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. علیه السلام سجاده های عرش پر از یا مُجیر شد عِطر اذان صبح و شبت یَستشیر شد از آفتاب صورت تو ، روز ، رو گرفت شب رفت لای گیسوی تو گوشه‌گیر شد شانه زدی به گیسو و مجنون نفس برید زلفـی به باد ، دادی و لیـلا اسـیر شد با نغـمه ی ِ اذان تـو داوود ِ کربـلا خیـلی نماز ِ اهـل حـرم دلپذیر شد حاجت گرفت هرکه رسید از کریمی‌ات شد پیکـر تـو مُـثله و خـیـر کثیـر شد « صٰاحَ الحُسین ، وٰا وَلدٰا سَبعَ مرة » آه اینجا پـدر بـه داغ پسـر گوشه گیر شـد راضی نشـو مـرا که شَـبث مسخره کند پاشو که شمر ، دور و برم مثل شیر شد هرگز نشـد کنار پـدر ، پای تو دراز بابا بلنـد شو ، بـبرم خیمـه دیر شد در جَمع پیکرت به عبا ، ناگزیر بود یک ساعت دگر پدرت در حصیر بود ......................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. علیه السلام _ روضه ی مضطر _ یادگار از ، نفس پاک پیمبر دارم ذوالفقار دو دم حضرت حیدر دارم با تو از نکهت سیبی ، ازلی لبریزم در دلم ، رایحه ی یاسی مادر دارم شاه شمشاد قدان خسروی شیرین دهنان سر خوشم شادم از این که علی اکبر دارم من علی اکبری ام حیدری ام مادری ام شادکامم که سه تا شعبه ی کوثر دارم گرچه دستان من از شیر جمل کوتاه است شاه زاده پسری ، جای برادر ، دارم در قد و قامت رعنای تو هفتده رکعت احمد و فاطمه و حضرت حیدر دارم حاجی کعبه ی چشمان سیاهت شده ام این چه حالیست که در لحظه ی آخر دارم عاشقم دل به دلم نیست عزیزم تو بگو با چه حالی دم رفتن دل خود بردارم ؟ روضه ی رزم تو شده مقتل جان کندن من چه قدر دور و برم روضه ی مضطر دارم رشته های تن صد پاره ی تسبیحت را می دهم قول خودم بین عبا بردارم اینکه پشت پدر و پهلوی تو می شکند یادگاریست ، که از حادثه ی در دارم یا بنّـــی َ لَعَن َ اللّه _ بقوماً ذبـحوک یا بنّـــی َ لَـعَـنَ اللّه _ بقوماً قـتلوک ......................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
خواست با دستش ببندد پلکِ پَرپر را نشُد خواست تا با گریه شویَد پلکِ دیگر را نشُد رویِ زانو چار دست و پا رسیده بر سَرَش خواست زینب نشنود لبخندِ لشگر را نشُد گفت بابایی بگو اما فقط یک "با" شنید هرچه می‌کوشید گویَد حرفِ آخر را نشُد با دو انگشتش میانِ حَلق دنبال چه است؟ خواست تا بیرون کِشَد یک تکه خنجر را نشُد  خُرده‌هایی استخوان از سینه بالا میرَوند خواست تا خالی کُنَد هربار حنجر را نشُد خواست زینب تا که بردارد حسینش را نشُد خواست بابا هم کِشَد تا خیمه خواهر را نشُد غیرتی‌اش کرد شاید چشمها را وا کند هِی نشان می‌داد خاکِ رویِ معجر را نشُد خواست بردارد از این پاشیده در آغوشِ خویش دست را  پا را  نشُد  تَن را نشُد  سر را نشُد حسن لطفی ......................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
شکر خدا زره زتنت در نیامده با چنگ گرگ پیرهنت درنیامده میخواستم باز ببوسم لبت ولی دیدم که تیراز دهنت در نیامده یک دشت اکبروپدری پیرویک عبا حتی زعهده کفنت در نیامده دارم زروی خاک جگرم را جمع میکنم این چند نیزه از بدنت در نیامده با یک فضع محاسن بابا خضاب شد حرفی زدست و پا زدنت در نیامده برخیز جانم امده از گریه برلبم مدیون گیسوی پریشان زینبم پیش دشمن مپسند این همه من گریه کنم قاسم نعمتی ......................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
خواست با دستش ببندد پلکِ پَرپر را نشُد خواست تا با گریه شویَد پلکِ دیگر را نشُد رویِ زانو چار دست و پا رسیده بر سَرَش خواست زینب نشنود لبخندِ لشگر را نشُد گفت بابایی بگو اما فقط یک "با" شنید هرچه می‌کوشید گویَد حرفِ آخر را نشُد با دو انگشتش میانِ حَلق دنبال چه است؟ خواست تا بیرون کِشَد یک تکه خنجر را نشُد  خُرده‌هایی استخوان از سینه بالا میرَوند خواست تا خالی کُنَد هربار حنجر را نشُد خواست زینب تا که بردارد حسینش را نشُد خواست بابا هم کِشَد تا خیمه خواهر را نشُد غیرتی‌اش کرد شاید چشمها را وا کند هِی نشان می‌داد خاکِ رویِ معجر را نشُد خواست بردارد از این پاشیده در آغوشِ خویش دست را  پا را  نشُد  تَن را نشُد  سر را نشُد حسن لطفی ......................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
غرقِ حماسه است طلوعِ پگاه تو خورشید می‌دمد ز تماشای ماه تو دلتنگ می‌شویم برای پیامبر وقتی كه نیست آیهٔ فجر نگاه تو با اشک‌های خویش فرستاده‌ام تو را آبی نبود تا كه بپاشم به راه تو... جایی برای بوسه به جسمت نمانده است از بس که تیر، خیمه زده در پناه تو صبح آشنای مدّ اذان تو بوده‌ایم حالا چرا بریده بریده‌ست آهِ تو؟! ......................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab