eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.6هزار دنبال‌کننده
233 عکس
140 ویدیو
33 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. جرعه اي از يك زبانحال امام عسکری عليه السلام اثر حاج مجتبي صمدي شهاب قسمت این بود که من هم به جوانی بروم با دلی سوخته زین وادی فانی بروم آنچنان زهر بهم ریخته ارکان مرا نفسی نیست که با آه و فغانی بروم پسرم کاش بیاید به سرم یک لحظه تا برم توشه از آن گنج نهانی بروم مادرم سوخت در این ماه از آن شعله در سوخته از غم آن یاس خزانی بروم یا حسین اشهد موتم شده و از داغش با دو چشمی شده خون زاشک فشانی بروم دست وپا می زنم اما بخدا با یاد آن تن له شده از اسب دوانی بروم زیر لب گفت به عباس پریشان زینب بی تو تا شام بلا با چه امانی بروم زینب آن عمه مظلومه من گفت به شام کاش از این معرکه چشم چرانی بروم ......___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af ‌.
. . شهادت سلام اللّه علیها چقَدَر زار زدی و خبر از یار نشد تو سفر رفتی و چشمانِ‌تَرَت تار نشد دردِ هجرانِ علمدار تو را داد آزار پایِ سر قافله‌ات راهیِ بازار نشد همه‌جا دور وُ بَرِ محملِ تو مَحرم بود گلی از دور وُ بَری‌هایِ شما خوار نشد قصّه‌یِ خوار شدن جایِ خودش در ویران خواست زینب بکِشد از کفِ‌پا خار نشد صورتِ دخترِ ارباب چنان مادر شد هر کجا خواست کند تکیه به دیوار نشد پایِ دیوارِ کجی بود نگهبان لج کرد موجِ اِصرارِ حرم مانعِ این کار نشد از سرِ کوچه سری پَرت شده در ویران دیگر آرام نشد ندبه‌یِ دلدار نشد ✍ .‌... ..___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. از زبان حضرت علی علیه السلام پایِ من ایستاده‌ای بانو نذرِ من کرده‌ای پَر و پهلو بی‌قرارم نکن قرارِ علی پیشِ حیدر نگیر دیگر رو ذوالفقارم به رویِ دیوار و... چادرِ خاکیِ تو سِرِّ مَگو قاتلِ جانِ من شده بستر قاتلِ دخترت عیادتِ او...؟! ... او که بعد از عیادتَت می‌گفت به همه رفتنی‌ست با اَبرو تو نگفتی ولی علی فهمید که ندارد دو دیده دیگر سوء نیمه‌شب می‌پرد حسن از خواب پیشِ من می‌زند بغل زانو می‌زند ناله... العجل مهدی پا به کوچه که می‌گذارد او .........____________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. فاطمیه و عجل الله تعالی فرجه الشریف مادر اُفتاد زمین کاش به دادش برسی ناله زد عرش‌ِبرین کاش به دادش برسی بینِ دیوار و درِ خانه شکست آئینه بسته شد بازویِ دین کاش به دادش برسی بینِ کوچه شد علمدارِ ولا اَمّا حیف.... قنفذ و ضربه‌یِ کین کاش به دادش برسی کوثر افتاد خدا مصحفِ ما را بردند شرحِ غربت شده این کاش به دادش برسی پهلویِ زخمی و رخسارِ کبود و بازو دلبرِ پرده‌نشین کاش به دادش برسی مادر افتاد زمین روضه‌یِ حنجر خواندیم خنجرِ شمرِ لعین کاش به دادش برسی ✍ ............. . "روو گرفتی از من و درد نهانی داشتی بشکند دستی کزو بر رخ نشانی داشتی ماجرای کوچه را با من نمی گوید حسن من نمی دانم چرا قد کمانی داشتی جان حیدر, گریه های های هایم را ببخش تازه فهمیدم شکسته-استخوانی داشتی میخ در, دیوار, آتش, ضربه ی سیلی, لگد یاس هجده ساله پشت در چه جانی داشتی؟ تا نیفتد شعله در جان ولایت, سوختی ایستادی روی پایت تا توانی داشتی تو دعاشان کردی و کاری نکردند, ای دریغ من بمیرم... تو عجب همسایگانی داشتی نه ضریحی مثل زینب, نه حریمی چون حسین کاش مانند حسن, سنگ نشانی داشتی" . .............____________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. شهادت حضرت زهرا سلام اللّه علیها گریه کُن گریه‌کنِ روضه‌یِ زهرا گریه گِره‌یِ بغضِ گلو باز شود با گریه گریه کُن بر من و اولادِ یتیمَم مولا لحظه‌یِ غسلْ کفن می‌کند اَمّا گریه اشک‌وخون می‌شود آغشته که خونابه شود لاله دارد کفنم آه بکِش با گریه پیکرم از رویِ پیراهنِ من می‌شویی تا نبینی چه سرم آمده آنجا گریه..... بر من و بازویِ زخمی و وَرم‌دار مکن یاعلی می‌ترکد بغضِ پسر با گریه حسنم دید چه‌ها بر سرِ من آوردند سیلی و زخمِ زبان ضربِ لگدها گریه چشمِ خود بست نَبیند پَر وُ پهلومْ شکست باز شد دیده و پیداست رَدِ پا گریه تا خودِ خانه عصایم شده و زار زده العجل گفته حسن کرده خدایا گریه ............... فاطمیه سلام اللّه علیها عمری کنارم بودی و دردت نگفتی از ضعفِ هر روز و رُخِ زردت نگفتی تا کوچه رفتی حقِّ حیدر را بگیری اَمّا که سویِ خانه آوَردت نگفتی نامرد سیلی زد به تو خندید بَر من مردانه دیگر چه به این مَردت نگفتی؟! جایِ غلافِ رویِ بازو را ندیدم از زخمِ پَر تا پیکرِ سردت نگفتی سَر‌درد داری هر شب اِی یاسِ کبودم از دردِسرهایت به هم‌دردت نگفتی پهلوبه‌پهلو می‌شوی امّا به سختی از ضربه‌هایِ خصمِ وِلگردت نگفتی خونابه و خون می‌چکد از زخمِ سینه مهدی بیا گفتی و از دردت نگفتی   ✍ ..............____________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. حاج مجتبي صمدي شهاب✍ چشم خود بستي وچشم همه شد گريانت دست شستي ز يتيمان و صف طفلانت تا خدا هست چرا روي زمين مي ماني برو اي يوسف گمگشته سوي كنعانت برو حق داري اگر ميل به رفتن داري صبر كم كن بكش از دست همه دامانت غل غل رنگ به خون است هميشه چاهت بسكه سيراب شد از ديده ي پر بارانت علت مرگ تورا گفت طبيب تو غلط بي خبر بود زسر غم بي پايانت برو حرفي نزن از كوچه كه ما مي پرسيم داغ جانسوز تورا از دل نخلستانت مرد خيبر شكن و گريه چه معنا دارد كس نديده است پس از كوچه لب خندانت لگدي كه به تن فاطمه آورد فرود غنچه را كند زد از ريشه گل ريحانت وقت رفتن به روي سينه چه داري به بغل چادر سوخته ي فاطمه شد قرآنت قبل از اينكه بروي قول بگير از كوفه بهر آوارگي زينب سرگردانت دير وقتي نرسد مقنعه اش پاره كنند بي حياهاي سر سفره ي با احسانت بغض اين طايفه ايجاب نموده كه حسن مثل زهرا بنمايد دل شب پنهانت ............................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم بعد از غریبی و یتیمی و اَسیری شد گوشه‌یِ ویرانه کارم گوشه‌گیری تنها سه سال از عمرِ این دختر گذشته امّا کشیده بی تو کارِ من به پیری شد تکیه‌گاهِ من همین دیوارِ کج که..... مهمان آن بودن ندارد سر‌به‌زیری شرمنده آنکه میهمان را خانه داده.... چه خانه‌ای نَه سقف دارد نَه حصیری بابا شنیدم آن غروبی که حرم سوخت مانده به رویِ خاکها عُریان اَمیری بابا شنیدم بی‌کس و لب‌تشنه کشتند پیرِ حریمی را به جرمِ دستگیری بابا شنیدم رویِ نیزه سنگ خوردی باید بیایی اِنتقامش را بگیری من ندبه‌خوانِ گوشه‌یِ ویرانِ شامَم هر جا که رفتم گفته‌ام تو بی‌نظیری ✍ ............................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. امان از دستِ نامردانِ کوفه امان از زیـنب و زندانِ کوفه شکفته غنچه‌هایِ زردِ زهرا در این تاریکی و طوفانِ کوفه پَر و بالِ ملائک می‌شود فرش که شب را سَر کند مهمانِ کوفه اگرچه ضعف می‌زد در حرم موج کرم راحت گذشت از نانِ کوفه تصدُّق از که بَر که؟! وای بر من هـزاران اُف بر این ایمانِ کوفه زبانِ کـوفیان زخمِ زبان است کـنایه تحـفه‌یِ سوزانِ کوفه میانِ موجهایِ غصّه خوانده دعـایِ العـجل بارانِ کوفه .
. فاطمیه روضه‌یِ بستر دارم از دلواپـَسی دِق می‌کنم مادر بخند دلخوشیِ دختری یک لحظه دربستر بخند پیش ما هر قدر می‌خواهی بگو آه و ببار چون که می‌بینی به خانه آمده حیدر بخند گاه من حس می‌کنم وقتی که می‌آید پدر می‌گـوید دیوار با طعـنه به میخِ در بخند بغضِ سنگینِ حسن جانم به لب آورده است اِی فدای خنده‌اَت پیشِ منِ خواهر بخند بُقـچه‌ای آوردی و حرفِ کفن شد پایِ سر ساربان می‌گفت با خود این هم انگـشتر بخند این یکی می‌گفت حمله خیمه‌ها غارت شدند آن یکی می‌گفت سهمِ من شده یک سر بخند بی‌خیالِ گـوشواره بی‌خیالِ زخمِ گوش آمده بر رویِ نـِیْ بابای تو دختر بخند آه از حال و هوایِ قـتلگاه و خیمه‌گاه می‌رسد روزِ تقـاصِ دلـبر و کـوثر بخند .................................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. و مادر افتاد زمین  کاش به دادَش برسی ناله زد عرشِ‌برین کاش به دادش برسی بینِ دیوار و درِ خانه شکست آئینه بسته شد بازویِ‌دین کاش به دادش برسی بینِ کوچه شد علمدارِ ولا امّا حیف قنفذ و ضربه‌یِ‌کین کاش به دادش برسی کوثر افتاد خدا مصحفِ ما را بردند شرحِ غربت شده این کاش به دادش برسی پهلویِ زخمی و رخسارِ کبود و بازو دلبرِ پرده‌نشین کاش به دادش برسی مادر افتاد زمین روضه‌یِ حنجر خواندیم خنجرِ شمرِ لعین  کاش به دادش برسی ......................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. سلام اللّه علیها‌ باران شدم تا پایِ این روضه ببارم چه بر سرم آمد خدا مادر ندارم امشب کنارِ سفره‌یِ اِفطار با اشک ناله زده خیرُالنِّسا مادر ندارم تنهاترین شد مصطفیٰ بعد از خدیجه می‌گفت مولا بی‌صدا مادر ندارم در روضه‌یِ کوچه صدا زد یادگارش..... دیوار ُو در کرده چه‌ها مادر ندارم مکّه مدینه کربلا کوفه نجف شام شد روضه هر جایی چرا مادر ندارم مادر نباشد این جهان خِیری ندارد بر نِی سری دارد نوا مادر ندارم طفلی گرسنه در خرابه خواب می‌دید می‌گفت بس کن بی‌حیا مادر ندارم سیلی نزن بر رویِ من کَندی مویَم را مظلومه‌ام بابا بیا مادر ندارم این روزها آقایِ ما بعد از مناجات با گریه می‌گوید خدا مادر ندارم ✍ .
. سالروزِ کاش بر رویِ مزارت سایه‌بانی بود نیست کاش امشب در بقیعت روضه‌خوانی بود نیست کاش یک زائر فقط یک شمع روشن می‌نمود جایِ تکّه‌ِسنگ اینجا آستانی بود نیست کاش جارو می‌زدم صحنِ شما را با مُژه گنبدی گلدسته‌ای  نام وُ نشانی بود نیست کاش یک بیرق فقط بالایِ قبرَت بود آه ریسه‌بندان صحنِ خاکیِ تو آنی بود نیست کاش گریه ‌ کاش ناله  کاشکی سینه‌زنی در حریمِ این کریمِ آسمانی بود نیست کاش خاکِ چادری از خاطرش بیرون شود یاد دارم پیشِ مادر کودکانی بود نیست کودکی با ضربه‌یِ سنگین به پهلو شد شهید کودکی شد پیر در روضه توانی بود نیست تکّه‌ای از گوشواره رویِ خاکِ کوچه‌هاست گوشه‌ای از خانه یاسِ ندبه‌خوانی بود نیست .
. سالروز تخریب بقیع و روضه‌یِ مادر سادات ندارد روضه‌خوانی در جَوارش نباشد سایه‌بانی بر مزارش بقیعش خلوت است امّا نشسته زنی با چادری خاکی کنارش عجب آهی به لب دارد بمیرم سراسر روضه باشد روزگارش هنوز اِنگار دارد ردِّ پایی به رویِ چادرِ غرقِ غبارش به سینه می‌زند در صحنِ خاکی به یادِ رازدارِ بی‌قرارش به زیرِ معجرِ خاکی گمانم .... که باشد لَخته‌خون بر گوشوارَش میانِ کوچه وقتی که زمین خورد عصا شد شانه‌یِ طفلِ نَزارَش دعایِ ندبه می‌خواند کنارِ..... مزارِ خاکیِ شب‌زنده‌دارش ‌.
. سردارم وُ بر دارم وُ بی‌تابِ نگارم دلواپسِ دلدارم اگر چه سرِ دارم ای کاش نمی‌گفتمَت اِی یار بیایی اُمّیدِ وفاداری از این کوفه ندارم اینجا همه مَردند ولی مرد ندیدم گاهی شَه وُ گاهِ دِگری بی‌کس وُ کارم می بینم از اینجا به خدا کرب‌وبلا را انگار می‌آیی به سویم نیزه‌سوارم این اشکِ غریبی که زِ چشمَم شده جاری گرید زِ غمِ بی‌سر وُ سامانیِ یارم اینجا همه صدرنگ‌ وُ همه سنگ به دستند راهِ دِگری گیر وُ برو مضطر وُ زارم تیر وُ سِپر وُ دشنه وُ شمشیر وُ سه‌شعبه‌ آماده‌یِ حمله‌َست میا کوفه قرارم مُلکِ ری وُ رأسِ به نی وُ مجلسِ مِی وای خاکم‌‌ به سر از قافیه وُ شعر وُ شعارم بی‌معجری وُ بی‌سری وُ دربه‌دری با.... صد قافیه‌یِ روضه که با اشک شُمارم این عاشق وُ آوایِ سفیری که غریب است محزونِ غروبِ غم وُ داغِ خَس وُ خارم .
. شهادت امام سجّاد علیه السلام سخت است ببینی بدنی رویِ حصیر است اِنگار نَه اِنگار که این جسمِ اَمیر است آئینه‌یِ صد تکّه‌یِ زهراست ولی آه .... تن مانده وُ سر بر رویِ نِی بینِ مسیر است زیباست ولی خاکی وُ خونی وُ پریشان این منظره تصویرِ مُراعاتِ نظیر است زنجیر وُ غُلِ جامعه هستند گُواهم که زخمِ زبان قاتلِ اصلیِ اَسیر است از زخمِ عمیقِ دلِ دلدار نگوئید یک عمر همین زخم فقط همدمِ پیر است با چشمِ خودش دید نوکِ خنجرِ کُندی در فکرِ به هم ریختنِ فکرِ عشیره‌َسْت چه گوشه‌یِ گودال چه در گوش به هر حال لشکر همهِ‌جوره پِیِ تاراجِ ذخیره‌َست اِی زهر به دادِ دلِ بیچاره رسیدی این مرگ برایم به خدا خِیرِ کثیر است اَلشّام چه‌ها بر سرِ این قافله آورد !!! تا صبحِ فرج روزِ حرم تیره‌یِ تیره‌َست علیه_السلام ✍ .
‌. سرِ امام حسین علیه السلام و دِیْرِ راهب چه آمده سرِ دین‌داری وُ مسلمانی ؟! سرِ عزیزِ پیمبر  به نیزه‌یِ جانی به نیزه خیره شده ماه وُ نجمه وُ خورشید نشسته اشک به چشمانِ دِیْر و نصرانی تمامِ هستیِ خود خرج می‌کند  آری رسیده هستیِ زینب  برایِ مهمانی گلاب بود وُ سرِ خون‌گرفته وُ ناله چه شستشویِ عجیبی؟! چه آه وُ بارانی؟! گلاب ریخته و روضه‌یِ غریبی خواند دوباره فاطمه وُ مجلسِ پریشانی چه صورتی ؟! چه سری ؟! آمده چه بر سرِ تو؟! شنیده‌ام به سرِ نیزه کهف می‌خوانی !!! شنیده‌ام بدنِ بی‌سرت به گودال است سرِ تو همسفرِ کاروانِ حیرانی شنیده‌ام که به پایِ سرِ تو رقصیدند زده به قافله‌ات  طعنه هر نگهبانی اگر فدایِ تو گردم عجیب نیست حسین تو شرحِ کاملِ اِنجیل وُ عشق وُ قرآنی تمامِ معنیِ تورات وُ هر فرازِ زَبوُر حکایتی‌ست از آن کربلا که می‌دانی به پایِ روضه‌یِ تو جان سِپردنم عشق است تویی که ندبه به نِی  تا ظهور می‌خوانی .
. عجل اللّه تعالی فرجه الشریف و روضه‌یِ حضرت زینب سلام اللّه علیها بی تو کمتر از خاک و با تو آسمانی‌ام نذرِ جمعه‌یِ وصلت جانم و جوانی‌ام از نگاهِ لطفِ توست‌‌ هر چه دارم آقاجان شکرِ حق به سویِ این روضه می‌کشانی‌ام پایِ نیزه از کوفه عمّه‌یِ تو می‌آید بی‌قرارِ بی‌بی وُ قامتی کمانی‌ام سنگ‌ها هدف کرده نیزه‌ها وُ سرها را منتقم تویی وُ من گرمِ روضه‌خوانی‌ام جانِ عمّه‌یِ سادات بر لب آمده از غم ندبه‌خوانِ غم‌ها وُ ضربِ خیزرانی‌ام .... کعبِ نِی به دندان وُ لَعلِ کعبه می‌کوبند منجیِ حرم برگرد ماهِ بی‌نشانی‌ام بینِ روضه قلبم را می‌کنم به تو نزدیک عاشقِ تواَم آری صاحب‌الزّمانی‌ام .
. صلی الله علیه و آله و سلم از زهر بدتر آتشِ زخمِ زبان است حرف از غریبی در میانِ یاوران است قرآن شهادت داده وَحی است این سخن‌ها آقایِ ما سر‌آمدِ پیغمبران است هَذیان نمی‌گوید زبانت لال ظالم او رهبرِ اهلِ زمین و آسمان است تا لحظه‌یِ آخر به فکرِ اُمَّتَش بود مزدِ نبی نَه این هجومِ وحشیانه‌َست فکرِ خلیفه می‌کند مکرِ سقیفه مولایِ ما دریا وُ غمها بی‌کران است چیزی نمانده دستِ حیدر را ببندند فَهواٰیِ روضه یک جوانِ قدکمان است میخِ در وُ ضربِ لگد روزیِ محسن سهمِ حسن هم زهر هم زخمِ زبان است فرمود ختم‌الانبیا من از حسینم پس رویِ لبهایِ پیمبر خیزران است جسمِ پیمبر مانده بی‌سر در بیابان ناموسِ احمد کنجِ ویران ندبه‌خوان است ✍ .
. فکری برایِ خانه‌یِ درد وُ مَلال کن زانو بغل نگیر مرا هم حلال کن از این به بعد تازه غمت می‌شود شروع غسلِ شبانه‌یِ بدنم را خیال کن در خانه‌ام گرفتم اگر رویِ صورتم رازِ عجیبش از حسنِ من سؤال‌ کن شبها برایِ تشنه‌لبِ کربلا ببر آبی و فکرِ تشنگیِ نونهال کن پَر می‌کشم اگر چه پرم را شکسته‌اند حیدر برو برایِ عزا فکرِ شال کن شالِ عزایِ فاطمه بنداز و ناله‌ای.... بهرِ ظهورِ روزِ قصاص و قتال‌ کن این عاشق و غمی که به آخر نمی‌رسد آقا نصیبِ فاطمیون خود وصال کن ✍ .
. سلام الله علیها ای کاش فاطمه غم حیدر علاج داشت ای کاش زخم کهنه بستر علاج داشت ام یجیب هم گره از کاروانکرد ایکاش ناله دل مضطر علاج داشت تو می روی ولرزه تنم را فرا گرفت ایکاش لرزه شه خیبر علاج داشت بیمار من شفای خودت خواستی زمرگ شاید غمت به چاره دیگر علاج داشت سینه سپر نمودی وگفتی میان خلق دیدید درد غربت یاور علاج داشت باشد برو قضاوت من با توبا خدا اما نگو که لاله پرپرعلاج داشت گیرم که شانه سخت به دست تو می نشست دنیا که بهر گیسوی دختر علاج داشت رفتی ولی چه می شد اگر در عزای تو آه یتیم در غم مادر علاج داشت آخر چه شد که جوش نخورده ست دنده ات زخم سه ماهه نیز در آخر علاج داشت سُر خورد بسکه پا به تنت جان بلب شدی حتی اگر که لطمه به پیکر علاج دادی کفن به زینب و گفتم بخود خدا ایکاش رنج غارت معجر علاج داشت ✍ .
. اهلِ عالم آبرویم از همین شالِ عزاست سینه‌ام شش دونگ نذرِ های‌هایِ روضه‌هاست اشکهایِ چشم را هر فاطمیه می‌خرد مادری که پشتِ در نای وُ نوایِ روضه‌هاست فاطمیه ناخودآگاه از نگاهم می‌چکد شبنمی که حاصلی از کوچه‌هایِ روضه‌هاست کوچه‌ای تنگ و دلی از سنگِ خارا سخت‌تر یاسِ نیلی دسترنجِ پنجه‌هایِ روضه‌هاست پنجه‌ای که جایِ آن بر صورتِ گلبرگ ماند صورتی نیلوفری که سینمایِ روضه‌هاست داستانی دارم از جنسِ گلابِ نابِ یاس میخِ در آغشته با خون‌لخته‌هایِ روضه‌هاست دستِ غیرت در طناب است و غلافی از عذاب روزیِ بازویِ حامیِ ولایِ روضه‌هاست بر دری که نیمی از آن سوخته خاکی به جاست این نشانی از لگد یا جایِ پایِ روضه‌هاست خانه‌ای دیدم که در آن مَحرم از مَحرم گرفت رویِ خود را این تمامِ ماجرایِ روضه‌هاست ناله‌یِ تنها جوابِ اَلسّلامِ بوتراب آهِ سردِ سینه با خونابه‌هایِ روضه‌هاست خاک بر کامِ تو ای شاعر کجاها می‌روی ؟! روضه‌ات سنگین‌تر از کرب‌وبلایِ روضه‌هاست ✍ ............. . مدح و مرثیه رویِ یاس مصطفی شد اَرغوانی پیشِ من قامتِ تازه‌جوانی شد کمانی پیشِ من ضربه‌یِ دستِ سقیفه مادرم را زد زمین هر دوچشم از کار اُفتادند آنی پیشِ من -------------------------- تا خانه راهی نیست امّا مادر ما  آنقدر افتاده زمین درکوچه ها تا .... فهمیده راز کوچه را از خاک چادر  هم زینبِ غم‌دیده هم  بابایِ تنها                        -------------------------- برادر چرا بغض داری بگو؟! چرا  مضطر و بی‌قراری  بگو؟! چرا چادرِ مادرم خاکی است ؟!  چرا چشمِ تو شد بهاری بگو؟!                        -------------------------- رنگِ پریده‌یِ حسنت روضه‌خوانِ توست گلهایِ سرخِ پیرُهَنت روضه‌خوانِ توست ارثیِّه‌یِ تو بُغچه‌ای از آهِ زینب است زهرا عزیزِ بی‌کفنت روضه‌خوانِ توست                        -------------------------- گوشهایِ چاه را   آهِ علی  پُر کرد آه بی تو یازهرا شدم از زندگی دلسرد آه سینه‌ام ازکینه‌هایِ این مدینه سوخته مردِ تنهای خدا  و این‌همه  نامرد آه                        -------------------------- رویِ من زرد ُو دوچشمِ حسنت سرخ شده غسل دادم تنت امّا   کفنت سرخ شده وارثِ چادرِ خاکیِ تو هم  فهمیده میخ باچشمه‌یِ خونِ بدنت سرخ شده                        -------------------------- صورتِ رازنگهدارِ تو بر دیوار است از عطش یا غمِ تو باز حسین تب‌دار است دیدنِ بسترت وُچادر وُ در سخت ولی .... وای   جاروزدنِ دخترکت دشوار است                        -------------------------- حرم برایِ غمِ بی‌حرم زدیم بیا   به عشقِ فاطمه دَم از عَلَم زدیم بیا به نامِ یاس از عبّاس وُ علقمه خواندیم  رضایِ مادرت آقا  رقم زدیم بیا                        -------------------------- ضربه بر در خورد ُو لوحِ یاسِ خانه سرخ شد میخ از خونِ دل وُ هُرمِ زبانه سرخ شد کوثرِ بی‌جانِ حیدر رویِ خاک افتاد وای  رویِ غیرت از غمِ تلخِ زمانه سرخ شد                        -------------------------- جنسِ عزایِ فاطمیِّه جنسِ دیگری‌ست   قلبی که فاطمی شده   وَاللّه حیدری‌ست سینه‌زنِ مدینه‌یِ غمهایِ مادرم   الگویِ نابِ سینه زدن یابن‌َالعسکری‌ست                        -------------------------- در سینه‌یِ سقیفه فقط کینه ریشه داشت بغضِ علی ُوفاطمه‌اش را همیشه داشت کوبید با لگد به در ُو یک نفر نگفت   ملعون نزن .... وَ مادرِ ما بارِ شیشه داشت                        -------------------------- دشمن شکسته دنده وُ پهلویِ من علی وای از غلافِ کینه و بازویِ من علی ملعون مرا زمین زد وُ جانم کشید وُ بُرد کوریِ  اهلِ فتنه    هیاهویِ من علی                        -------------------------- خاطراتِ در وُ دیوار عذاب‌آوربود مادرم بود ولگد بود وفشارِ در بود غنچه‌ای وانَشده در رَحِمَش پرپر شد ردِّ خونابه رویِ میخِ در وُ بستر بود                        -------------------------- اشکهایت قاتلِ زهراست پاکش کن علی فکرِ بغضِ مجتبی وُ قلبِ چاکش کن علی جان‌نثارت از تو دارد خواهشی سردارِ عشق  نیمه‌شب دور از نگاهِ شهر خاکش کن علی   ✍ .
. سالروزِ در خیالم چشم می‌دوزم به گنبد تا بسوزم باید از داغِ شما  با روضه‌یِ زهرا  بسوزم نیست خورشیدِ جهان‌افروز محتاجِ چراغی دوست دارم من که شمعی باشم و اینجا بسوزم این تماشایِ حریمِ خاکیِ شاهِ کرامت آنقَدَر سخت است باید در دلِ دریا بسوزم مجتبیٰ یعنی غریبی  بغضِ سنگین  آهِ مُمتَد مجتبیٰ یعنی بگویم  کوچه  واویلا  بسوزم صحنِ مادر گمشده  صحنِ پسر گنبد ندارد من نمی‌دانم بسازم با مصیبت  یا بسوزم آفتابِ داغ می‌تابد  دلم آتش بگیرد سایه‌بانی هم نمی‌بینم در اینجا تا بسوزم سوختن سهمِ حسن سهمِ تمامِ سینه‌زن‌هاست هر دوشنبه می‌کنم این روضه را برپا بسوزم کوچه‌ای تنگ و دلی سنگ و صدایِ ضربِ سیلی باید از این غصّه تا دیدارت اِی آقا بسوزم ✍ .
. محرّم حضرت علی اکبر علیه‌السلام با زمین خوردنِ تو شاه زمین‌گیر شده پایِ این پیکرِ صدپاره  پدر پیر شده به سویِ تو نَدویدم که خَزیدم بابا اُف به دنیا پدر از زندگی‌اش سیر شده ای اذانِ حَرمم واژه‌به‌واژه شده‌ای اِرباً اِرباٰ وسطِ معرکه تصویر شده حمزه‌یِ لشکر من مُثله شدی واویلا آمدم سویِ تو امّا چقدَر دیر شده تکّه‌های بدنت رویِ حصیری چیدم چند تا گم‌شده یا جسمِ تو تبخیر شده همه‌یِ دشت به حال من و تو می‌خندند طعنه با روضه‌یِ غم‌هایِ تو درگیر شده بر رویِ شانه‌یِ یاران به حرم می‌آیی وقتِ تشییعِ علی‌اکبر و تکبیر شده لخته‌خون از دهنت با سرِ انگشت کشید العجل گفت پدر  از غمِ تو پیر شده علیه_السلام ✍ .
. اسرایِ قافله‌یِ کربلا و زندانِ کوفه امان از دستِ نامردانِ کوفه امان از زیـنب و زندانِ کوفه شکفته غنچه‌هایِ زردِ زهرا در این تاریکی و طوفانِ کوفه پَر و بالِ ملائک می‌شود فرش که شب را سَر کند مهمانِ کوفه اگرچه ضعف می‌زد در حرم موج کرم راحت گذشت از نانِ کوفه تصدُّق از که بَر که؟! وای بر من هـزاران اُف بر این ایمانِ کوفه زبانِ کـوفیان زخمِ زبان است کـنایه تحـفه‌یِ سوزانِ کوفه میانِ موجهایِ غصّه خوانده دعـایِ العـجل بارانِ کوفه ✍ ‌.
. امام حسین علیه السلام روزیِ زینب فقط یک بوسه از این حنجر است سهمِ من از خنجرِ شمرِ حرامی کمتر است می‌روی باشد برو امّا کمی آرام‌تر آخر اینکه مانده دنبالِ تو چشمِ خواهر است ذوالجناحت ایستاده پیشِ پایت را نگاه ..... بی‌قرارِ دست‌هایِ گرمِ تو این خواهر است اشک در چشمِ حریمِ مصطفی امّا ببین دشمنت در هلهله این صحنه‌ها شرم‌آور است یک تنه با لشکری هستی برادر روبه‌رو آخرِ کارِ تو آوایِ غریبِ مادر است گرد و خاکی شد زمین خوردی چه طوفانی شده؟! حرصِ کوفی بردنِ جائیزه‌هایِ این سر است ظاهراً تکبیر گفتند و مسلمان نیستند حرفِ خلخالِ دو پا و گوشوار وُ معجر است غیرتُ‌اللّهِ حرم برخیز از جایت حسین سیلی و شلّاق سهمِ دخترِ پیغمبر است از فراقت می‌زنم ناله نگارِ بی‌سرم مرهمِ غم‌هایِ زینب روزِ وصلِ دلبر است ✍ .