هدایت شده از ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
#وفات_حضرت_معصومه
امام صادق علیهالسلام میفرمایند:
«در قم، بانوئی از فرزندان من که نامش «فاطمه دُخت موسی» است رحلت میکند و با شفاعت او همه شیعیانِ ما وارد بهشت میشوند»
و در بیانی دیگر زیارت او معادل بهشت نقل شده است.
بحارالانوار، ج۵۷
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع
@zameneashk1
.
#امام_زمان
#وفات_حضرت_معصومه
نور امید ، روشنی چشم ما بیا
در شام تار، ای قمر هل أتی' بیا
ظلم و ستم به حدّ نهایت رسیده است
شیعه شده اسیر هزاران بلا بیا
حق زیر پای لشکر تزویر له شده
رسواگر ضلالت قوم ریا بیا
بدعت میان دین نبی رخنه کرده است
در قلب شهر، بتکده گشته بنا بیا
حالا که دیده ،لایق دیدار تو نشد
بنگر شدم به مرگ خودم هم رضا بیا
حالا که از گناه شدم تَحبِسُ الدُّعاء
بنما خودت برای ظهورت دعا بیا
آقا شده ست حاجت شیعه ظهور تو
بنما دگر تو حاجت ما را روا بیا
در سوگ عمّه جان تو مجلس گرفته ایم
در ماتم شهیده ی راه رضا بیا
َآمد به قصد دیدن روی برادرش
اما به راه دیدن او شد فدا بیا
چونان پدر ز کینه ی عباسیان پست
گردیده است کشته ی زهر جفا بیا
در شهر قم ندیده دگر عمّه جان تو
بر روی نیزه رأس رضا را جدا بیا
سنگی نخورده بر سر او بین کوچه ها
بر جدّ او نگفته کسی ناسزا بیا
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
... ..___________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
.
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
ناله دارم یاربّ از هُرم نوایی سوخته
اشک میریزم ز عمق دیده هایی سوخته
در دل شبهای غربت باز می آرم به یاد
سرنوشتی را که از بی آشنایی سوخته
تشنه کامی رنگ رخسارم دگرگون کرده است
هاجرم، بیتاب در سعیِ صفایی سوخته
کوثرم ، شأن نزولم عاشقی در غربت است
سورۀ عشقم ولی با آیه هایی سوخته
خاکِ سوزان بیابانهای قُم می خوانَدم
واژه واژه إرجِعی را در فضایی سوخته
چشم در راه برادر مانده ام در سمت طوس
لحظه ها را می شمارم با صدایی سوخته
با تن بیمار یاد داغ مادر میکنم
یاد دیوار و درِ محنت سرایی سوخته
گرچه میسوزم میان آتش غربت، ولی
روضه می خوانم به یاد خیمه هایی سوخته
خیمه های گُر گرفته، ناله های کودکان
دختری با گوش خونین، ردّپایی سوخته
#مجتبی_تاجیک ✍
#وفات_حضرت_معصومه
#وفات_حضرت_فاطمه_معصومه
.... ..___________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
.
#غزل_پیوسته
شهادت #حضرت_معصومه سلام اللّه علیها
دیدهام در روضههایت اِضطرار و بیکسی
زندگیات بوده همراهِ غم و دلواپسی
گیر اُفتادی در این صحرا گِرهها وا کُنی
آخرِ روضه به فریادِ گداها میرسی
مَحملت در بینِ مَحرمها قدم برداشته
بُردهای دور از نگاهِ هیزِ هر خار وُ خَسی
دردِ هجران دیدهای امّا ندیدی شعلهای
میروی دنبالِ یار امّا نَه پایِ نیزهای
پیکرِ تو سوخت آیا تازیانه خوردهای؟
باغبانی و ندیدی غنچهیِ پژمردهای
دوری از دلبر برایت سخت بود امّا بگو
کهنهپیراهن به جایِ یادگاری بردهای
وقتِ تشییعِ تنَت گلها هجوم آوردهاند
عمّهجان حتماً به یادِ عمّهات افسردهای
عمّهات دنبالِ دلبر تا خودِ گودال رفت
دستوپا میزد برادر مادری از حال رفت
مادری از حال رفت و خواهری مضطر شده
خیمههایی سوخته گلبرگها پرپر شده
پایِ سر پایِ برهنه پابهپایِ شامیان
آنقَدَر شلّاق خورده بیرمق پیکر شده
پهلوانِ قدکمانِ دشتِ روضه زینب است
قدکمان در روضههایِ غارتِ معجر شده
زائرِ معصومه و ابرِ بهارِ زینبم
از غمِ دوریِ دلدارِ حرم جانبَرلبم
#وفات_حضرت_معصومه
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی
..... ..___________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
.
.
#غزل_مصیبت
شهادت #حضرت_معصومه سلام اللّه علیها
چقَدَر زار زدی و خبر از یار نشد
تو سفر رفتی و چشمانِتَرَت تار نشد
دردِ هجرانِ علمدار تو را داد آزار
پایِ سر قافلهات راهیِ بازار نشد
همهجا دور وُ بَرِ محملِ تو مَحرم بود
گلی از دور وُ بَریهایِ شما خوار نشد
قصّهیِ خوار شدن جایِ خودش در ویران
خواست زینب بکِشد از کفِپا خار نشد
صورتِ دخترِ ارباب چنان مادر شد
هر کجا خواست کند تکیه به دیوار نشد
پایِ دیوارِ کجی بود نگهبان لج کرد
موجِ اِصرارِ حرم مانعِ این کار نشد
از سرِ کوچه سری پَرت شده در ویران
دیگر آرام نشد ندبهیِ دلدار نشد
#غزل #وفات_حضرت_معصومه
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی ✍
.... ..___________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
.
#حضرت_معصومه
غریب شهر خراسان بیا برادر من
ز دوری تو چکد خون،ز دیده ی تر من
ببین که یار تو بی یار و یاور افتاده
ببین که خواهر تو بین بستر افتاده
به روی سینه ی خود نامه ی تو را دارم
مدام زیر لبم ذکر یا رضا دارم
بیا که با تو بگویم ز درد و غم هایم
نمانده تاب و توانی به کل اعضایم
میان راه شکستند حرمتم ای یار
ولی به قم شده جبران غربتم ای یار
خدا گواست ندیدم بدی ز مردم قم
نچیده اند در این شهر،پشت در هیزم
سخن ز کینه و بغض علی در اینجا نیست
به دست مردم اینجا غلاف اصلا نیست
به غیر گل به سر من کسی سری نزده
کسی به پهلوی من،تخته ی دری نزده
اگر چه داغ روی داغ دیده خواهر تو
ولی به دست حرامی ندیده ام سر تو
اگر چه سوخت دلم از هجوم درد و ستم
نبرده اند مرا بین جمع نامحرم
عزیز کرده ی ما که،اسیر سلسه نیست
جواب گریه ی من نیش خند حرمله نیست
مرا به شهر چه با احترام می بردند
عقیله را وسط ازدحام می بردند
محمود اسدی(شائق)✍
#وفات_حضرت_معصومه
..... ..___________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
.
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#مدح
#وفات_حضرت_معصومه
#مثنوی
یک ستاره بیقرار ماه بود
از مدینه تا خراسان راه بود
تا که بعد هجر و داغی جان فزا
فاطمه بیند گل روی رضا
بعد عمری دوری و خون جگر
عاقبت آماده شد بهر سفر
نامه در دستش میان کاروان
فاطمه با هیبت زهرا روان
نامهاش بوی برادر میدهد
راحتی بر جان خواهر میدهد
سوی او با سینهی غمدیدهاش
عکس و تصویر رضا در دیدهاش
دست تقدیر خدا در کار شد
تا رسید او شهر قم، بیمار شد
تا که خاک چادرش شد در فضا
رشک جنت شد غبار کوچهها
کوچههای قم پر از احساس بود
غرق بوی عود و عطر یاس بود
آمد آن بانو سراپا احترام
پیش او کردند مرد و زن قیام
مرد و زن گفتند کوثر آمده
دختر موسی بن جعفر آمده
گل بیامد بر سرش از بامها
در پیاش بودند خاص و عامها
گرد شمع او همه پروانهاش
خانهی موسی شد آنجا خانهاش
عاقبت روی برادر را ندید
وقت مرگش در همانجا سر رسید
روح پاکش شد جدا از پیکرش
در جنان شد همنشین مادرش
تا که جسمش شد نهان در شهر قم
قبر زهرا شد عیان در شهر قم
آمد آن بانو ندید آزارها
او کجا رفته سر بازارها
خاک قم در رتبهی افلاک بود
چشم مردم پاک پاک پاک بود
او کجا بازار شهر شامیان
او کجا زینب کجا نامحرمان
او کجا سیلی کجا معجر کجا
آتش دامان یک دختر کجا
او کجا راس برادر روی نی
او کجا چشمان خواهر سوی نی
سینهی او گرچه پر درد و بلاست
او خودش هم داغدار کربلاست
#ناصر_شهریاری
...... ..___________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
.
#حضرت_معصومه_س_شهادت
زینب ِ آقای خراسان تویی
تاج سرِ مردم ایران تویی
گُل به سر و روی تو از بام ؛ ریخت
بر جگرم شعله غمِ شام ؛ ریخت
زینبِ قم ، تاجِ سرِ قافله
تو نشدی همسفرِ حرمله
زینبِ قم ، پیش دو چشم ِ ترت
دست نخورده به مویِ دلبرت
زینبِ قم ، دختِ علی پیر شد
گوشهی گودال ؛ زمین گیر شد
زینبِ قم ، رأسِ جدا دیده ای؟!
نیزه به حلقومِ رضا دیده ای؟!
زینبِ قم ، دستِ تو دیده طناب ؟!
راهِ تو افتاده به بزمِ شراب؟!
زینبِ قم ، پیش تو چیزی نشد
محضرتان حرفِ کنیزی نشد
زینبِ قم ، جانم اگر بر لب است
دردِ من از بی کسیِ زینب است
عمهی سادات گرفتار شد
ناقه نشین ، واردِ بازار شد
عمهی سادات به چشمِ ترش
دید ، گِره خورده مویِ دلبرش
عمهی سادات زمین گیر شد
تا که بریدند گلو ، پیر شد
عمهی سادات غرورش شکست
نیزه به حلقوم حسینش نشست
عمهی سادات به دستش طناب
دیده اش افتاد به بزمِ شراب
عمهی سادات چه چیزی شنید
عصمتِ حق حرفِ کنیزی شنید
شاعر: #قاسم_نعمتى ✍
#وفات_حضرت_معصومه
..___________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
.
#حضرت_معصومه سلام_الله_علیها
#وفات_حضرت_معصومه
#مثنوی
مِنّی اِلَیْکِ... نامهای از غربت ایران
در سینه دارم حرفهایی با تو خواهرجان
ای باطنت با ظاهرت یکدست آیینه
سنگ برادر را زدی یک عمر بر سینه
همپای اشکت میچکد تسبیحِ در دستم
هر نیمهشب دلتنگ یارب یاربت هستم
آن دستخط، آن آیه مکتوب یادم هست
در حجره قرآن مینوشتی، خوب یادم هست
هر وقت از دست زمانه غصه میخوردی
بغض نهانت را سوی سجاده میبردی
آنکس که قدر روح پاکت را بداند کیست؟
در هیچجایی هیچ همکفوی برایت نیست
در حد تعریفت ندارم حرف از این بهتر
معصومهای معصومهای معصومه، ای خواهر
روی جوادم را ببوس و همزبانش باش
جان تو و جان جواد آرام جانش باش
من حال و روزت را به چشم خویش میبینم
اشک تو را همواره بیش از پیش میبینم
باید سراپا صبر شد با رسم دنیا ساخت
حتی اگر عمری جدایی بین ما انداخت
دیگر گذشت آنچه گذشته، بشنو از ما بعد
لاخیر فی الدنیا و مافیها... و اما بعد
ای فاطمه اینبار هم دست علی بستهست
فرجام این جریان به تدبیر تو وابستهست
هجرت کن از شهر و دیار خود به این وادی
منزل به منزل بگذر از ویرانه، آبادی
هجرت هماره خیر دارد با خودش همراه
آری به حکم «مَن یُهاجِر فی سبیلالله...»
هر نقشهای در طول این ترفند ناکام است
هجرت همان زخم است زخمی که به هنگام است
چیزی نمانده بشکند تندیس باورها
با خود بیاور از برادرها و خواهرها
اسلام در دشت و بیابان سبز خواهد شد
با مقدم سادات، ایران سبز خواهد شد
هرچند هستیم از غم دیدار هم لبریز
برخیز تا قسمت چه باشد خواهرم برخیز
تا باز هم روشن ببینم چشمهایت را
پایان رقعه میزنم مهر رضایت را
«الله زَیْنٌ و انا عبدٌ» مِن العُبّاد
«فالله خَیْرٌ حافظا» پشت و پناهت باد
#عباس_همتی
.............................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#وفات_حضرت_معصومه سلامالله
گرچه از دوریِ برادرِ خود
ذره ذره مریضتر میشد
عوضش میهمانِ مردمِ قم
لحظه لحظه عزیزتر میشد
تا بیایی تبرکی ببرند
همه درهای خانهها وا بود
در میان اهالی این شهر
سرِ مهمانیِ تو دعوا بود
خوب شد پردههایِ محمل تو
هر کجا رفتهای حجابت شد
خوب شد با محارمت بودی
زانویی خَم شد و رکابت شد
آب پاشیدهاند و خاکِ مسیر
ذرهای رویِ چادرت ننشست
رد نشد ناقهیِ تو از بازار
محملِ چوبیات سرت نشکست
کوچهها ازدحام داشت اما
سرِ این شهر رو به پایین است
میروی کوچه کوچه میگویی
ضربِ شامی عجب سنگین است
میرسی و حواسِ مردم هست
آب هم در دلت تکان نخورد
از کنارِ خرابه رد نشوی
یا نگاهت به خیزران نخورد
دختری بود با شما یا نه؟
که اگر بود غصهای کم داشت
جایِ زنجیر و خار و نامحرم
گِردِ خود چند چشمِ مَحرم داشت
معجرت احترامِ خود دارد
چه خیالی اگر برادر نیست
رویِ سرهایشان طبق آمد
ولی اینبار رویِ آن سر نیست
آه بیماری و همه بیمار
شهر قم شد مریضِ روضهی تو
حرفِ دختر شد و دلت لرزید
شده وقت گریزِ روضهی تو
عمهاش گفت خوب شد خوابید
چند شب بود تا سحر بیدار
کُمَکَم کن رباب جای زمین
سرِ او را به دامنت بگذار
آمد از بِینِ بازوان سر را
تا که بردارد عمهاش ای داد
یک طرف دخترک سرش خم شد
یک طرف سر به روی خاک اُفتاد
(حسن لطفی)
.............................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#وفات_حضرت_معصومه
شب بود..،نور عرش خداوند دیده شد
فریاد ابرهای بهاری شنیده شد
باران به سمت پهنه ی ساحل کشیده شد
در جزر و مَدِّ عاطفه،عشق آفریده شد
امواجِ حاجتیم که غرقِ تلاطمیم
دلدادگان حضرت معصومه ی قُمیم
بالاترین عروج قنوتِ دعا،سلام
پنهان ترین تشرف جبریلها،سلام
شوق توسلات سحرگاهِ ما،سلام
ای قبلهی قیامِ امامِ رضا،سلام
ما حاجیان کعبه ی خواهر_برادریم
سجدهگذار تُربت موسَیبنجعفریم
غم در شکوه شادی آئینه ها گم است
رزق شراب مستیِ ما پای این خُم است
میلِ کبوترانگیِ ما به گندم است
زیباترین مسافرتم، مشهد و قم است
این سعیِ پُر صفایِ گدا را زیاد کن
جان رضا زیارت ما را زیاد کن
فوّاره های صحن تو حظِّ وضوی ما
مِهرت همیشه آمده در جستجوی ما
ای کاش یاکریم حرم بود..،قوی ما
بانو نگو..،بگو همه ی آبروی ما
نامت،حجاب روی سر دخترِ من است
ذکر رضا رضا شرفِ کشور من است
تا طفلِ مکتب تو به عالِم شبیه شد
دست هزار علم،دخیل ضریح شد
مشق پُر اشتباه شب ما،صحیح شد
هر مرجعی کنار تو نُطقش فصیح شد
حوزه؛نشانهی هنر سروری توست
فخرِ طباطباییِ ما..،نوکری توست
از شوق وصلِ چشمهی تو، جو شدن خوش است
مثل گلاب،در حرمات،بو شدن خوش است
در دست خادمان تو،جارو شدن خوش است
در صحن آب و آینه آهو شدن خوش است
آهو نشد..،نشد..،تو بیا وُ ثواب کن
من را کبوتر حرمات انتخاب کن
از برکت حضور تو دنیا ادامه داشت
امروز رفت و فرصت فردا ادامه داشت
در هیبت تو جلوه ی زهرا ادامه داشت
این "اشفعی لنا"ی لب ما ادامه داشت...
...تا در زمان حادثه ها مادری کنی
در حشر با شفاعت خود،محشری کنی
کم کم شروع واقعه ی اشک و آه شد
تب کردی و کرانه ی گیتی تباه شد
روز عَجم زمان غروبت..،سیاه شد
قم نه..،بگو تمام جهان بی پناه شد
سَم گرچه نای پرزدنت را نشانده است
امّا وقار ساحت تو حفظ مانده است
بالت نسوخت و پر تو لطمهای ندید
در قم حریم معجر تو لطمهای ندید
در طوس،شأن دلبر تو لطمهای ندید
موی سر برادر تو لطمهای ندید
وای از دَمی که خواهری از تَل نگاه کرد
یک مست..،نیزه واردِ حلقوم شاه کرد
#حضرت_معصومه
#بردیا_محمدی ✍
..............................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#حضرت_معصومه
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_شهادت
از دل بی تاب قم بعد از تو غم بیرون نرفت
از تنت تا بعد هفده روز ،سَم بیرون نرفت
خانه ی «موسی»بدون طور،کوه نور شد
نور در واقع ز بیت النور هم بیرون نرفت
بعد شادی آن رفیق نیمه راه از سینهام؛
هرچه گفتم غم برو ،غم از دلم بیرون نرفت
از همان روزی که با ذکر تو دم در سینه رفت
چون که یا معصومه گفتم بازدم بیرون نرفت
چون دلم راهی مشهد گشت بر گرد ضریح
هم از این مجموعه بیرون رفت هم بیرون نرفت
درحقیقت این خودش اوج کریمه بودن است
مجرم از صحن تو حتی متهم بیرون نرفت
ای دل اندر صحن هایش از پریشانی منال
مُحْرِم از حد حریمش یک قدم بیرون نرفت
دست پُر گرچه نیامد هیچ کس اینجا،ولی
دست خالی هم کسی از این حرم بیرون نرفت
از حرم که هیچ، حتی شک ندارم زائرت؛
دست خالی از خیابان ارَم بیرون نرفت
شاعر: #مهدی_رحیمی_زمستان✍
#وفات_حضرت_معصومه
............................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#حضرت_معصومه_شهادت
برای بار غمت سوگوار باید شد
تمام عمر از این غصه زار باید شد
برای خضرشدن در کنارصحن تو با
غلام و نوکر تو همجوار باید شد
نوشته اند برای زیارت زهرا
بسوی مرقد تو رهسپار باید شد
برای مثل سلیمان شدن فقط بی بی
به روی فرش حریمت سوار باید شد
برای اینکه امام رضا مرا بخرد
ز داغ روضه ات ابر بهار باید شد
ندیدی آخر کاری برادر خود را
از این مصیبت تو غصه دار باید شد
نوشته اند: کریمه، به مصحف نامت
به شوق دانه رسیدم دوباره بربامت
تو آمدی و همه آمدند دیدن تو
بهار شد همه جا با تب رسیدن تو
شبیه خیمه و گودال کربلا که نبود
کریمه،پشت امام رضا دویدن تو
اگرچه از نفس افتادی و شدی پرپر
ولی نبود چو زینب نفس بریدن تو
تو آمدی و در این شهر دلسپرده کسی
به تازیانه نیامد برای چیدن تو
تو را نبرد کسی بر دهانه بازار
فقط فراق شده علت خمیدن تو
عنان ناقه ی تو دست محرمان بود و
نیامدند برای اسیر دیدن تو
ولی زسینه ی زینب زبانه بالا رفت
به هرکجا که رسید تازیانه بالا رفت
سه ساله دخترکی زیر دست و پا افتاد
به روی گونه ی این تک ستاره جا افتاد
هزار مرتبه جای همه کتک زدنش
هزار مرتبه از ناقه بی هوا افتاد
به تازیانه کتک خورد و پاشد از جایش
ولی دو مرتبه با ضربه های پا افتاد
زمین که خورد سه ساله کنار او عمه
به یاد صحنه گودال کربلا افتاد
کنار دیده درخون نشسته اش صد بار
سر عموی رشیدش ز نیزه ها افتاد
شبی که گم شد و آن زجر رفت دنبالش
به روی ناقه روان بود و بی صدا افتاد
ولی به عمه پر از بوی فاطمه برگشت
به سوی قافله زخمی تراز همه برگشت
#مهدی_نظری✍
#وفات_حضرت_معصومه
..............................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#وفات_حضرت_معصومه سلام الله علیها
مشهد بُوَد برادر و قم هست خواهرش
اما چه خواهری که جدا از برادرش
دردانه خواهری که به دریایِ معرفت
شد غرقِ در مقام رضا پای تا سرش
در وصف آن سلاله ی عصمت همین بس است
خوانند پاره ی تن موسی بن جعفرش
دارالسلام خانه ی آن خانمی است که
محضِ سلام آمده جبریل محضرش
بانوی قم که با سخن "اِشفَعی لَنا"
خواندند آب و آینه خاتون محشرش
حوا به وصف پاکی او خواند مریمش
هاجر به شرح عصمت او خواند کوثرش
گفتم به دل زیارت زهرا کجا کنم ؟
گفتا برو به جنّت قم نزد دخترش
ای اهل قم ستاره بچینید از آسمان
تا لحظه ی ورود بریزید بر سرش
ای کاروان که محمل آیینه میبری
ای وای اگر غبار نشیند به معجرش
خون جای اشک میچکد از چشم کائنات
سخت است این مصیبت و سخت است باورش
زندانِ غم بود دلش از ماتمِ پدر
زنجیر غم به پا بود از مرگِ مادرش
داغ جدایی از پدر او را شهید کرد
شد ماجرای هجر رضا داغ دیگرش
این داغ دیده خواهر والا مقام را
بُردند دو امام به قبر مطهرش
بسیار ناله کرد و فراوان گریست او
دیگر ندید آتش و خون دیده ی ترش
گریم به خواهری که روی خاکهای گرم
می دید بی کفن تن پاک برادرش
گریم به خواهری که ملائک گریستند
وقتی ز بی کسی زده بر سینه و سرش
خواهر به روی تَلّ و برادر به زیر پا
زد دست و پا برادر و خواهر برابرش
می دید مادر آمده بوسد گلوی او
می دید خون چکد ، ز کف شمرو خنجرش
#فاطمه_معصومه
#حضرت_معصومه
#میثم_مومنی_نژاد ✍
.
.
بسمالله الرحمن الرحیم
#وفات_حضرت_معصومه_سلامالله
گرچه از دوریِ برادرِ خود
ذره ذره مریضتر میشد
عوضش میهمانِ مردمِ قم
لحظه لحظه عزیزتر میشد
تا بیایی تبرکی ببرند
همه درهای خانهها وا بود
در میان اهالی این شهر
سرِ مهمانیِ تو دعوا بود
خوب شد پردههایِ محمل تو
هر کجا رفتهای حجابت شد
خوب شد با محارمت بودی
زانویی خَم شد و رکابت شد
آب پاشیدهاند و خاکِ مسیر
ذرهای رویِ چادرت ننشست
رد نشد ناقهیِ تو از بازار
محملِ چوبیات سرت نشکست
کوچهها ازدحام داشت اما
سرِ این شهر رو به پایین است
میروی یاد عمه میگویی
ضربِ شامی عجیب سنگین است
میرسی و حواسِ مردم هست
آب هم در دلت تکان نخورد
از کنارِ خرابه رد نشوی
یا نگاهت به خیزران نخورد
دختری بود با شما یا نه؟
که اگر بود غصهای کم داشت
جایِ زنجیر و خار و نامحرم
گِردِ خود چند چشمِ مَحرم داشت
معجرت احترامِ خود دارد
چه خیالی اگر برادر نیست
رویِ سرهایشان طبق آمد
ولی اینبار رویِ آن سر نیست
آه ؛ بیماری و همه بیمار
شهر قم شد مریضِ روضهی تو
حرفِ دختر شد و دلت لرزید
شده وقت گریزِ روضهی تو
عمهاش گفت خوب شد خوابید
چند شب بود تا سحر بیدار
کُمَکَم کن رُباب جای زمین
سرِ او را به دامنت بگذار
آمد از بِینِ بازوان سر را
تا که بردارد عمهاش ای داد
یک طرف دخترک سرش خم شد
یک طرف سر به روی خاک اُفتاد
(دکتر حسن لطفی)✍
#وفات_حضرت_معصومه
.
.
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_مناجات
چنان پوشیده در نور است آن تندیس زیبایی
که باشد یک به یک شایستهی القاب زهرایی
سِواد معجرش آموخت بر شب، پردهداری را
غبار مرکبش شد توتیای چشم بینایی
نخوانده نامه را، پاسخ بگوید دختر موسی
به حیرت مانده ابناء بشر از این توانایی
چو بیند حضرت کاظم جواب نامه را گوید:
پدر قربان او گردد از این اِشراف و دانایی
بپرس از حضرت موسی بن جعفر این کرامت را
مگر علم لدنّی گفته او را جای لالایی؟
شفاعت میکند از شیعیان در عرصهی محشر
تصوّر کن چقدر آن روز میگردد تماشایی
دمی که دید در غربت گرفتار است مولایش
عَلَم بر دوش شد در یاری مولا به تنهایی
کنیزِ شوکتِ شاهانهی او مادرِ گیتی
غلامِ همتِ مردانهی او بود آقایی
* *
مسیر راه از فیض شما شد جادهی رحمت
به هر جایی که رفتی سبز شد باغ شکیبایی
حضور با شکوهت آبروی اهل ایران شد
حیا و غیرت ما ثبت شد در چرخ مینایی
قسم بر زینب کبری که در این کشور مولا
ز فرزندان زهرا میشود با گل پذیرایی
تویی آن زن که بعد از حضرت صدیقه و زینب
خدا شایستهاش دیده برای حکمفرمایی
غبار قبرت از علم لَدُن پُر بوده تا رفته
فقاهت از سر کویت به سر حدِّ شکوفایی
به دریای علومت دیدهام جمع فقیهان را
چنان غواصها در حال اقیانوسپیمایی
بزرگانی چنان بهجت اگر صاحب نفس بودند
ز انفاس شما آموختند اعجاز عیسایی
به پیشت مجتهد با علم و عارف با عمل آید
حساب عاشقان پاک است از این وسواس مبنایی
دلم با آرزوی "اشفعی لی" میشود آرام
که من را جز تولا و تبری نیست دارایی
گنهکارم من و ای عصمت حق! پردهپوشی کن
پناه آوردهام در سایهات از بیم رسوایی...
✍حجتالاسلام #سیدروح_الله_موید
ایام #وفات_حضرت_معصومه
.
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#مدح
#ترکیب_بند
اخت الرضا حبیبه موسی ابن جعفری
ای بانویی که ثانی زهرای اطهری
دُرّ گرانبهای ولایت به شهر قم
از جمله ی خلایق عالم تو برتری
پوشیده نیست جود تو از بس کریمه ای
هر کس رسید بر حرمت خوب میخری
بانوی آسمانی خاکی نشین من
با لطف خود همیشه کنی ذره پروری
دنیا چقدر پست و حقیر است پیشتان
وقتی به سجده ذاکر اذکار داوری
بر من نگاهی از سر لطف عظیم کن
کنجی ز صحن خود بده من را مقیم کن
جانم فدای آن همه دل بیقراریت
در هجر یار آن همه لحظه شماریت
جانم فدای درد فراقی که دیده ای
دنبال یار آن همه ناقه سواریت
جانم فدای سینه پر التهاب تو
جانم فدای آن همه اندوه و زاریت
هجران چه کرد باتو که حالت خراب شد؟
داغ فراق بود که شد زخم کاریت
گفتم فراق روضه ای آمد به یاد من
آن روضه ای که هست به چشم بهاریت
رخصت دهید روضه بخوانم برایتان
روضه بخوانم از سفر عمه جانتان
بانو اگر چه رنج سفر را کشیده ای
اما سربریده به نیزه ندیده ای
گرد و غبار راه به رویت نشسته است
اما کجا «اُخیَّ الیَّ» شنیده ای؟
راهی دراز آمده ای تا به قم ولی
از تل کجا به جانب مقتل دویده ای؟
بر سینه دستخط برادر گرفتی و ...
سوزی به یاد جامه ی از کین دریده ای
سختی راه نیرو و تابت گرفته بود
وانگه رسید خاطرت از قد خمیده ای
گرچه به یاد یار دو چشمت پر آب بود
کی جای تو به مجلس اهل شراب بود؟
#محمد_مبشری
ایام #وفات_حضرت_معصومه
.
.
#حضرت_معصومه
#وفات_حضرت_معصومه
#گریز_کربلا
برای بار غمت سوگوار باید شد
تمام عمر از این غصه زار باید شد
برای خضرشدن در کنارصحن تو با
غلام و نوکر تو همجوار باید شد
نوشته اند برای زیارت زهرا
بسوی مرقد تو رهسپار باید شد
برای مثل سلیمان شدن فقط بی بی
به روی فرش حریمت سوار باید شد
برای اینکه امام رضا مرا بخرد
ز داغ روضه ات ابر بهار باید شد
ندیدی آخر کاری برادر خود را
از این مصیبت تو غصه دار باید شد
نوشته اند: کریمه، به مصحف نامت
به شوق دانه رسیدم دوباره بربامت
تو آمدی و همه آمدند دیدن تو
بهار شد همه جا با تب رسیدن تو
شبیه خیمه و گودال کربلا که نبود
کریمه،پشت امام رضا دویدن تو
اگرچه از نفس افتادی و شدی پرپر
ولی نبود چو زینب نفس بریدن تو
تو آمدی و در این شهر دلسپرده کسی
به تازیانه نیامد برای چیدن تو
تو را نبرد کسی بر دهانه بازار
فقط فراق شده علت خمیدن تو
عنان ناقه ی تو دست محرمان بود و
نیامدند برای اسیر دیدن تو
ولی زسینه ی زینب زبانه بالا رفت
به هرکجا که رسید تازیانه بالا رفت
سه ساله دخترکی زیر دست و پا افتاد
به روی گونه ی این تک ستاره جا افتاد
هزار مرتبه جای همه کتک زدنش
هزار مرتبه از ناقه بی هوا افتاد
به تازیانه کتک خورد و پاشد از جایش
ولی دو مرتبه با ضربه های پا افتاد
زمین که خورد سه ساله کنار او عمه
به یاد صحنه گودال کربلا افتاد
کنار دیده درخون نشسته اش صد بار
سر عموی رشیدش ز نیزه ها افتاد
شبی که گم شد و آن زجر رفت دنبالش
به روی ناقه روان بود و بی صدا افتاد
ولی به عمه پر از بوی فاطمه برگشت
به سوی قافله زخمی تراز همه برگشت
#مهدی_نظری✍
.
.
#مدح_و_منقبت
#حضرت_معصومه سلاماللهعلیها
#داوود_تیموری✍
آستان صحن تو دارالشفاست
تربت پاكت به هر دردي دواست
كعبهٔ دلخستگان عالمي
خاك كويت سُرمهٔ چشم دعاست
نسل زهراي بتولي، فاطمه!
مرقدت بيتالحرام انبياست
خواهري!؛ برضامن آهو رضا
بارگاهت قبلهٔ اهل ولاست
هركه قبرت را زيارت كرد گفت
عطر صحنت همچو بوي كربلاست
دركنار چهارده نور خدا
مِهر تو هم دين و هم عقباي ماست
بر در هرخانه حاجت بردهام
باز ديدم حاجتم اينجا رواست
گوئيا زهرا مزارش پيش توست
كاينچنين صحن و سرايت باصفاست
عاصيا! معصومه دُري پربهاست
همچو زهرا شافع روز جزاست
#وفات_حضرت_معصومه
.
.
ایام #وفات_حضرت_معصومه
.
باز هم میشوم کبوترتان
دور این گنبد منوّرتان
من نمکگیر سفرهات شدهام
دست خالی نرفتم از درتان
مادر من کنیزتان بوده
پدرم نیز بوده نوکرتان
جای کربوبلا و طوس و نجف
شدهام خاکبوس محضرتان
ما عجمها چقدر خوشبختیم
شده ایران مسیر آخرتان
اشکهایم دخیل میبندند
به ضریح فرشتهپرورتان
از ضریح تو یاس میریزد
مثل چادر نماز مادرتان
خسته از راه دور آمدهای
خستهای از فراق دلبرتان
چقدر از مدینه دور شدی
پای دلتنگی برادرتان
مثل مادر خمیدهای اما
نگرفته به میخ در پرتان
محملت پرده داشت؛ شکر خدا
سایهبان داشتی روی سرتان
گرچه شد حمله بر عشیرهی تو
شکر؛ غارت نگشته زیورتان
در میان هجوم درد نخورد
دست نامحرمی به معجرتان
شد خزان گرچه نوبهار شما
کم نشد لحظهای وقار شما
غصّهی از همه بریدن تو
غمِ روی رضا ندیدن تو
گرچه آواره گشتهای خانم
گرچه غم دارم از خمیدن تو
ناقهات بین ازدحام نرفت
بیخطر بود این پریدن تو
زیر پا چادر تو گیر نکرد
لحظهی تلخ پر کشیدن تو
بی برادر میان کوچه ندید
پشت مرکب کسی دویدن تو
ثبت شد بر جریدهی تاریخ
قصههای به قم رسیدن تو
آمدی شهر قم گلستان شد
پیش پایت زمین گلافشان شد
شهر قم بر تو احترام گذاشت
پیش رویت فقط سلام گذاشت
پیر قوم و بزرگ مردم قم
سر به پای تو چون غلام گذاشت
با گلافشانی قدومت قم
لعن و نفرین برای شام گذاشت
بهر تو قم گذاشت سنگ تمام
کی دگر سنگ روی بام گذاشت؟
کِی به قم دختر ولیّ خدا
پای در مجلس عوام گذاشت
قم کجا رأس یک برادر را
پیش خواهر میان جام گذاشت
بهترین جای قم سرایت بود
کِی میان خرابه جایت بود؟
غم طفلی عزیز یادت هست؟
روضهی پر گریز یادت هست؟
دختری با سر پدر میگفت
آن همه چشم هیز یادت هست؟
بر سر غارت خیام حرم
بین دشمن ستیز یادت هست؟
وسط شعلهها مرا دیدی؟
پابرهنه گریز یادت هست؟
ماجرای شراب یادم هست
ماجرای کنیز یادت هست؟
بدنم درد میکند بابا
دهنم درد میکند بابا
#حضرت_معصومه 🏴
#محمدجواد_پرچمی✍
.
.
#حضرت_معصومه
.
از دل بیتاب قم بعد از تو غم بیرون نرفت
از تنت تا بعد هفده روز، سَم بیرون نرفت
خانهی موسی بدون طور، کوه نور شد
نور در واقع ز بیتالنور هم بیرون نرفت
بعد شادی -آن رفیق نیمه راه- از سینهام؛
هرچه گفتم غم برو، غم از دلم بیرون نرفت
از همان روزی که با ذکر تو دم در سینه رفت
چونکه یا معصومه گفتم بازدم بیرون نرفت
چون دلم راهی مشهد گشت بر گرد ضریح
هم از این مجموعه بیرون رفت هم بیرون نرفت
درحقیقت این خودش اوج کریمه بودن است
مجرم از صحن تو حتی متهم بیرون نرفت
ای دل اندر صحنهایش از پریشانی منال
مُحْرِم از حد حریمش یک قدم بیرون نرفت
دست پُر گرچه نیامد هیچکس اینجا ولی
دست خالی هم کسی از این حرم بیرون نرفت
از حرم که هیچ، حتی شک ندارم زائرت؛
دست خالی از خیابان اِرَم بیرون نرفت
#وفات_حضرت_معصومه
#مهدی_رحیمی✍
.