eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.7هزار دنبال‌کننده
255 عکس
157 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
مدیونِ تو خلقت ممنونِ تو خالق ای بهترین معشوق ای بهترین عاشق نامِ تو مستم کرد باده پرستم کرد شد مست و مدهوش و... دیوانه این عاشق هر بار لغزیدم نامِ تو را بردم دستم بگیر آقا خورده زمین عاشق تو آبرو داری سردار و سالاری دارویِ هر دردی دارد یقین عاشق عشق از سرِ عاشق هرگز نمی افتد لبخند و بارانم آقا... ببین عاشق... دلبسته بر مِهرِ... اربابِ خوبی ها یا سیِّدالسادات ای یوسفِ زهرا ای جلوه هایِ رب ای حسرتِ مَربوب یا سیّدالاَحباب یا دائمَ المحبوب من بدترین بنده امّا نگاهِ تو... از بنده هایِ بد می سازد آقا خوب بد کردم و پاسخ‌... مِهر و وفایت شد هرگز نَراندی وُ... هرگز نخوردم چوب بینِ تلاطمها نامِ تو را بردم آرامشم بودی هر جا شدم آشوب من از خدا تنها این را طلب کردم بوسه به شش گوشه تنها تویی مطلوب تو جانی و جانان من از گرفتاران با صد زبان گفتم: "جانیم سَنَه گوربان" قنداقه ات رویِ... پرهایِ جبرائیل شوری حسینی بود در صورِ اسرافیل از پایِ این سفره نان و نمک برده آقا باذنِ الله، وَاللهِ میکائیل هرگز نمی گیرد بی رخصت از ارباب جانِ مرا وقتِ... جان دادنِ عزرائیل تا پرچمِ هیهات بر رویِ دوشِ ماست باید بترسد از هر شیعه اسرائیل بیت المقدّس را با ذکرِ ثارَالله گیرد اَبابیلت از صاحبانِ فیل دارد سر و سامان دینِ خدا با تو عاقل نکن هرگز مجنونِ خود را تو عاقل نخواهم شد دیوانگی عشق است از خود شدم بی خود دیوانگی عشق است هر روز خواهد شد سبک و سیاقی مَد من فارغم از مُد دیوانگی عشق است دریا به نامِ تو صحرا به نامِ تو نجوا کند هُدهد دیوانگی عشق است من از گِلِ یارم مخلوقِ معشوقم او می کُشد لابد دیوانگی عشق است دنیا و عقبی را با یار می خواهم با او نشدها... شد دیوانگی عشق است شغلم گدایی شد در محضرِ ارباب هر روز می گردم دورِ سرِ ارباب اصلاً بلایت را با جان خریدارم اَلمِنَّةُ لِله... زارم... گرفتارم... وقتی گِره خورده قلبم به عشقِ تو هر سو که رو کردی من در پیِ یارم در راهِ دینِ من سر داده ای حتماً... سَر را به دلدارِ... بی سر بدهکارم میلادِ اشک آمد گریان و خندانم اسمِ تو را بردم بر نیزه سر دارم آمد تهِ گودال با گریه زینب گفت ای غیرتی برخیز راهیِ بازارم تو می خوری سنگ و... ندبه کند خواهر شد مادرم مضطر مهدی بیا دیگر http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. پنجم محرّم حضرت عبداللّه ابن حسن علیه السلام بِحمداللّهِ وَالمِنَّه غلامِ کویِ سلطانم در این صحن و سرا خدمتگذارم با عزیزانم گرفته دستِ من را تا زمین خوردم علمدارش گِره که می‌خورد کارم برایش روضه می‌خوانم پَشیزی را بدونِ روضه از دنیا نمی‌خواهم خراباتی شدم بیچاره‌یِ آوایِ ویرانم حسینی می‌شوم با این دمِ شاهِ کرم امشب حسن‌جانم حسن‌جانم حسن‌جانم حسن‌جانم الا یا اَیّهاَالسّاقی حسن در این حرم داری رها کن عمّه دستم را که شد وقت علمداری عمو نَه گوشه‌یِ گودال بابا گیر افتاده منم از نسل سردارِ جمل پس باورم داری شهادت می‌دهم رویایِ‌من غیر از شهادت نیست نباید از مسیرِ سر سپردن تو بَرم داری کریمِ ابن کریمِ ابن کریم از خیمه می‌آید پسر داری سِپر داری عمو سرباز هم داری عمو جان می‌دهم تا که نبینم برقِ خنجر را نبینم ضربه‌هایِ خنجرِ کهنه پسِ سر را نبینم نیزه می‌کوبد سنان رویِ دهان تو نبینم با عصایش می‌زند پیری سر و پر را نبینم بر سرِ عمّامه و پیراهنت دعواست نبینم می‌کشد چنگِ حرامی آه معجر را نبینم بر سرِ نیزه سری را حرمله بسته نبینم می‌زند پایِ همان سرنیزه مادر را به رویِ سینه‌ات جان دادم و جانم حسن گفتی دمِ جان دادن من العجل یابن‌الحسن گفتی   ✍حسین ایمانی محرم ..__________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab . کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. شهادت سلام اللّه علیها دیده‌ام در روضه‌هایت اِضطرار و بی‌کسی زندگی‌ات بوده همراهِ غم و دلواپسی گیر اُفتادی در این صحرا گِره‌ها وا کُنی آخرِ روضه به فریادِ گداها می‌رسی مَحملت در بینِ مَحرم‌ها قدم برداشته بُرده‌ای دور از نگاهِ هیزِ هر خار وُ خَسی دردِ هجران دیده‌ای امّا ندیدی شعله‌ای می‌روی دنبالِ یار امّا نَه پایِ نیزه‌ای پیکرِ تو سوخت آیا تازیانه خورده‌ای؟ باغبانی و ندیدی غنچه‌یِ پژمرده‌ای دوری از دلبر برایت سخت بود امّا بگو کهنه‌پیراهن به جایِ یادگاری برده‌ای وقتِ تشییعِ تنَت گلها هجوم آورده‌اند عمّه‌جان حتماً به یادِ عمّه‌ات افسرده‌ای عمّه‌ات دنبالِ دلبر تا خودِ گودال رفت دست‌و‌پا می‌زد برادر مادری از حال رفت مادری از حال رفت و خواهری مضطر شده خیمه‌هایی سوخته گلبرگ‌ها پرپر شده پایِ سر پایِ برهنه پابه‌پایِ شامیان آنقَدَر شلّاق خورده بی‌رمق پیکر شده پهلوانِ قد‌کمانِ دشتِ روضه زینب است قدکمان در روضه‌هایِ غارتِ معجر شده زائرِ معصومه و ابرِ بهارِ زینبم از غمِ دوریِ دلدارِ حرم جان‌بَر‌لبم ..‌... ..___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. شهادت سلام اللّه علیها روضه را شاه بخواند اشکها معتبر است نفَسِ‌طوس که باشد نوحه‌ها ناب‌تر است رو به اِیوانِ طلایی از کریمه خواندن حکمِ دیدارِ حریمِ مادری با پسر است از کریمه که بخوانیم زیارت رفتیم حرمِ گمشده‌یِ مادرم این دور و بَر است سندِ مُستند از شیخ‌الائمّه دارم زائرش زائرِ زهرا و بهشتی‌نظر است او به قم آمد و شد آبرویِ ایرانم اهلِ این روضه که باشم همدمِ سلطانم بستری شد ولی از دردِ پَر و پهلو؟! نه دشمنی ضربه زده بر رویِ این‌بازو؟! نه بویِ یاسِ حرمُ‌اللّهِ کرم را دارد جایِ سیلیِ ستم مانده خدا بر رو؟! نه شهرِ قم با صلوات آمده استقبالش طعنه‌یِ شام شده قسمتِ این بانو؟! نه کسی از بام به پیشانیِ او سنگ نزد دلِ او سوخت ولی سوخته آیا مو؟! نه روضه‌اش حرفِ رضا تشنه‌وتنها جان‌داد دمِ آخری به یادِ عمّه زینب افتاد وقتِ تشییعْ تنَشْ بینِ گلستانی بود ابرِ چشمِ همه‌یِ قافله بارانی بود هر که آمد گریه کرد و فاتحه بر لب داشت شبِ تلخِ دوریِ یار زمستانی بود قم پُر از مِهر و عطوفت اسم و رسمَش زیبا الگویِ نابِ پذیراییِ مهمانی بود خبر از طعنه و سنگ و چنگ و شلّاق نبود روضه‌یِ قم روضه‌خوانِ لب و دندانی بود شامیان دورِ حرم هلهله کردند خدا چوب کوبیده ستم رویِ لب و دندان‌ها روضه‌ای تلخ‌تر از شامِ غریبان دیدی؟! تَهِ گودالِ بلا شاهِ شهیدان دیدی؟! از رویِ تلِّ بلا پیکرِ بی‌سر در دشت یا سرِ نیزه‌یِ کین رأسِ عزیزان دیدی؟! یاکریمه بدنت ضعف اگر کرده بگو سیلی و آتش و غش کردنِ طفلان دیدی؟! دست‌هایِ تو نشد بسته سرت هم نَشکست دزدیِ معجر و ناموسِ پریشان دیدی؟! مثلِ زینب ندبه از دوریِ دلدار بخوان جمعه‌ها چشم‌به‌راهِ قدمِ یار بمان ✍ ..‌... ..___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
با خیالت غزلی در شُرف آغاز است در هوای تو دلی منتظر پرواز است طرح انگور ضریح تو یادم آورد که در میکده ات رو به خلایق باز است ما همه مست غدیر خم چشمت هستیم مستی از دست تو یک مستی بی اندازه ست باز هم نام تو را بر لبش آورده مسیح به امید دم تو در صدد اعجاز است هر طرف می نگرم روی تو را می بینم دائم از مأذنه نام تو طنین انداز است دل که با حال و هوای تو هوایی باشد مقصد راه قرار است رهایی باشد دوستت دارم و سلمان به همه ثابت کرد عاشقت فرق ندارد که کجایی باشد از تمنای وصال تو فقط باید گفت راوی شعر اگر شیخ بهایی باشد من به نادانی خود معترفم میدانم محفل انس تو باید علمایی باشد از بد حادثه اینجا به پناه آمده ام تا کجا بین من و دوست جدایی باشد من فقط چشم به راهم که ببینم روزی گنبد همسرتان نیز طلایی باشد ای به الطاف تو اصحاب کرم وابسته شده یک عمر به مدح تو قلم وابسته وسط این همه وابستگی بی حاصل شکر بسیار که هستم به حرم وابسته هر غریبی که به ایوان نجف می آید می شود با زدن چند قدم وابسته جنس بازار تو عشق است و امید است و رضاست شده ام سخت به این پند قلم وابسته در دم و بازدم من جریان داری تواست نفس های تو هستم همه دم وابسته عاشقان تو به فقری ابدی خو کردند تا نباشند به دینار و درم وابسته ما از آن پاک دلانیم که آرامش ما هست چون موج خروشان به عدم وابسته ریشه در خاک عدم داشت که با حضرت نور بینهایت شده بودید به هم وابسته به تو مستان لقب ساقی کوثر دادند بیخود از خود شده و نادعلی سر دادند از شراب تو به جبریل تعارف کردند شوق پرواز تو را هم به کبوتر دادند جامی از عشق تو را حضرت سلمان نوشید جرعه ای نیز به مقداد و ابوذر دادند گاهی اوقات به این فکر می افتم که چرا به یکی کم به یکی چند برابر دادند کاش می شد که میان همه تقسیم کنند ساغر معرفتی را که به قنبر دادند معجزاتی که خدا داد به پیغمبرها همه را جمع نمودند و به حیدر دادند مستم از جام شرابی که پر از آگاهی ست شعر من از سر سرمستی و خاطر خواهی ست مستم آنقدر که دیوانه خطابم کردند مستم آنقدر که گفتند علی اللهی ست شرح این قصه بلند است بلند است بلند در شگفتم که چرا عمر به این کوتاهی ست تا در آغوش غزل های صغیر افتادم روحم آشفته تر از وحدت کرمانشاهی ست چاه ها بی خبرند از غم بی پایانت راز اندوه تو در بغض کبوتر چاهی ست جاده ای که به تو ای شاه نجف ختم نشد آخرش دربدری، بی خبری، گمراهی ست آبرومند تر از نام علی نامی نیست چه کسی گفته که در نام تو ایهامی نیست نام تو نام خدا، نام خود قرآن است تو نباشی به خدا دینی و اسلامی نیست قاضیان از تو بریدند که در این دوران پرچم عدل برافراشته بر بامی نیست روز و شب نامه نوشتیم برای تو ولی دیرگاهیست که از سمت تو پیغامی نیست ابر و چاه و مه و خورشید و فلک می دانند که شب چشم تو اصلاً شب آرامی نیست دوش دیدم که ملک بر در میخانه نوشت که شرابی به جز از عشق تو در جامی نیست خواجه لطف غزلش را به تو مدیون بوده ست او خبر داشته بی لطف تو الهامی نیست مولوی مست شد و از نفست وام گرفت شهریار آمد و از دست خودت جام گرفت عشقت آتش شد و در خرمن عمان افتاد هر که مجنون تو شد بی سر و سامان افتاد نیّر از نور وجود تو منور گردید محتشم سوخت و آتش به نیستان افتاد غربت و داغ تو را با دل و جانش حس کرد چشم هر کس که به سالار شهیدان افتاد بوستان شیفته ی آل محمد گردید سعدی عاشق شد و راهش به گلستان افتاد چارده بند به پروانه عنایت شد و بعد کشتی شعر در امواج خروشان افتاد یازده میکده در خوشه ی انگورت بود که یکی نیز به دامان خراسان افتاد چشم های تو به دنبال دو شاعر می گشت قرعه ی فال به نام من و باران افتاد سرخوشانی که در این میکده پیری دارند مثل تو از غم دنیا دل سیری دارند باید از میثم تمار و ابوذر پرسید چه امیری چه امیری چه امیری دارند دار برپاست و ریگ ربذه سوزان است عاشقان تو عجب راه خطیری دارند اهل بیت تو سر سفره ی افطاریشان چه یتیمی چه فقیری چه اسیری دارند دید محراب که در لحظه ی شق القمرت ابروانت چه مراعات نظیری دارد شعر ما تشنه ی نقد است تو نقادی کن شاعران روحیه ی نقد پذیری دارند باز در حلقه ی ذکر تو نشستیم علی ما مسلمان شده ی روی تو هستیم علی تا تو بر حقی و حق دور سرت می گردد ما بر آنیم که جز حق نپرستیم علی توبه کردیم نگوئیم خدایی اما باز هم در حرمت توبه شکستیم علی دست از هر چه به جز توست در عالم شستیم به تو پیوسته و از خلق گسستیم علی شیر در کاسه ما نیست ولی اشک که هست ما یتیمان همگی کاسه به دستیم علی دل نشین است در این جاده مسافر بودن شعر چشمان تو را خواندن و شاعر بودن به حریم حرم عشق پناه آوردن در نجف ماندن و یک عمر مجاور بودن یا علی گفتن و از هر دو جهان دل کندن ........._________________________ .
روشن تر از روز است خیلی بامرامند وقتی کریمان با گدایان هم کلامند الحق که آقازاده ها یک یک امیرند الحق که نوکرزاده ها یک یک غلامند در فقرِ محضِ خود غنیِّ محض هستم وقتی گدای این درم، مردم گدامند عین عدم هستیم و با آنان وجودیم پس ما همان هاییم که آن ها بنامند سنّ زیاد و سنّ کم، فرقی ندارد این خانواده از طفولیت امامند چیزی ندارم جز «سلام الله علیهم» فرزندهای فاطمه با احترامند هر صبح خورشیدند و در هر شام ماهند این چهارده تا روشنی صبح و شامند این چهارده آیینه از بس که شبیه اند وقتی ببینی شان نمی دانی کدامند و الله این پروانگی ما می ارزد هر چند خاکستر شدیم اما می ارزد معشوق عالم می شود یک روز، عاشق مجنون ما اندازه لیلا می ارزد قلاده ما را همین گوشه ببندید سگ هم کنار خانه این ها می ارزد سر می نهم بر پای تو قیمت بگیرم هر جا نمی ارزد سرم این جا می ارزد یک جان ناقابل به پایت ذبح کردیم حالا که شد مال تو از حالا می ارزد این گریه ها را آیه تطهیر گفتند یک قطرهٔ آن بیش از دریا می ارزد با کاظمین تو بهشتی دارم این جا پس زندگی در عالمِ دنیا می ارزد پس ارزش گهواره ات کعبه است حتماً وقتی عصای حضرت موسی می ارزد! دستی بکش بینا کنی این چشم ها را با معجزات تو چه نابینا می ارزد! کافی ست ما را این که بابای تو خندید لبخند بابای تو یک دنیا می ارزد آن که «کم»ش را نیمه شب آورد، دادت دارد زیادش می کند لطف زیادت آقا منم... آن رختْ پاره... پا برهنه... آن شب –شب جمعه- مرا که هست یادت! تو کیستی؟ تو از کریمان بلادم من کیستم؟ من از گدایان بلادت من از در این خانه ات جایی نرفتم پس رو مگردان از گدای خانه زادت آن که مرا حالا مُرید تو نوشته حتماً تو را هم می نویسد «یا مراد»ت تو جان مایی، پس بگیر این حق خود را نفرین بر آن که جان گرفتی جان ندادت تو هر کجا پا می نهی هر صبح خورشید عرض ارادت می کند بر بامدادت بابای تو با دیدن تو گریه می کرد با گریه لطف دیگری دارد عبادت آباء و اجدادت همه یک یک جوادند پس می نویسیمت جواد بن الجوادت بر روی پایت می گذارد کعبه سر هم جبریل حتی می گذارد بال و پر هم به خاک پایت احتیاجی نیست اصلاً وقتی دوا می سازم از این خاک در هم تو کعبه ای! آن کعبه ای که در طوافت بال و پر ما سوخته حتی جگر هم با آبروی تو تهجّد آبرو یافت فیض از مناجات تو می گیرد سحر هم با این جمالی که تو را دادند، باید... بین خریداران تو باشد پدر هم نام مرا هم بین این عشاق بنویس بگذار تا جا خوش کند این یک نفر هم ای جان به قربان تو و دورِ شلوغت یوسف شدن بازار دارد، دردسر هم در کوچه جانِ ما نقابت را بیانداز! این گونه چشمت می زنند این ها، نظر هم هستند یک یک شیرها دنبال دامت چشمان آهوی خراسانِ پدر هم فهم من از لطف جوادی تو این است: که آن چه را گفتیم دادی، بیشتر هم ما را ببر تا کاظمین این بار با هم ما را بخر در کاظمین این بار درهم جز عجز، سائل چاره ای دیگر ندارد وقتی کریمیِ‌ خدا آخر ندارد ما را برای در زدن معطل نکردند اصلاً ‌بیوت این کریمان در ندارد این خانواده کودکش ذاتاً بزرگ است نام علی که اصغر و اکبر ندارد طفل رباب ست و ولیکن عادتش بود از شانهٔ عمه سرش را بر ندارد بین مقامات رباب این شان کافی ست که هیچ کس جز او علی اصغر ندارد وقتی که آمد لشگر کوفه به هم ریخت میدان علمداری ازین بهتر ندارد وقتی که آمد لشگر از دور پدر رفت آخر گمان کردند که لشگر ندارد طفل است و بابای بلاتکلیف مانده حیرانی است و کودکی که سر ندارد گیرم که از فردا دوباره آب وا شد چه فایده، شش ماهه که دیگر ندارد .........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
خون دلی که خورده ای آغاز راه بود پرواز آسمانی ات از دودِ آه بود خورشید خردسالی ات اندوه ابر داشت وقتی ز داغ مادر تو تیره ماه بود می دید موج مدّ نگاهت که همچو ماه دریای ناله های علی رو به چاه بود از روزهای زخم که بر مجتبی گذشت خون لخته های طشت فقط عذرخواه بود مثل تو شوق نیزه و شمشیر بوسه خواست وقتی دلت به گوشه ای از قتلگاه بود می سوختی که در تب حمله به یوسفت کاری اگر ز دست تو آمد نگاه بود رو کرده ای به سمت مدینه که ای رسول این پاره تن، حسین تو روحی فداه بود اندوه های قلب تو از سرمه رنگ داشت از زخم صبح آینه ات شام زنگ داشت خون بود لخته لخته به چشم تو می نشست لختی اگر وداع برادر درنگ داشت از روی تل برای پیمبر سخن بگو این گیسوان کیست که قاتل به چنگ داشت؟ دیدی که از دلت عطش بوسه می چکید از آن گلو که از شفق و لاله رنگ داشت خطبه شکن شده است کسی که به نیزه ها آیات وحی بر لبش آغوش تنگ داشت سر را بزن به چوبه ی محمل که روی نی پیشانیِ برادرت، اندوه سنگ داشت تو صبح شبنمی که به خورشید رو کنی حاشا که شام، با خبر از تار مو کنی طوفانی و حماسه، اگر سر بر آوری آتشفشان دردی، اگر سر فرو کنی عطر حسین در همه جا می پراکنی همچون نسیم تا سفر کو به کو کنی پنهان شده است گل، پس خاشاک قتلگاه باید که خاک را به تمنّاش، بو کنی گاه وداع آمده با پاره های دل یک بوسه وقت مانده که نذر گلو کنی با سر برای چوبه ی محمل سخن بگو سخت است از کجاوه به نی گفتگو کنی پرده مزن کنار ز محمل، که باز هم آئینه را به آینه ای روبرو کنی سبز است باغ آینه از باغبانی ات گل کرده شوق عاطفه از مهربانی ات از بس که خار خاطره بر پای تو نشست چشم کسی ندیده گل شادمانی ات حتی در آن نماز شبی که نشسته بود پیدا نشد تشهّدی از ناتوانی ات آنجا که روز کوفه ز رزم تو شام بود شوق حماسه می چکد از خطبه خوانی ات اما شکست خطبه ی پولادی تو را بر نیزه آیه های گل ناگهانی ات با آن سری که در طَبق آمد شبی بگو لبریز بوسه باد لب خیزرانی ات عمر سه ساله صبر دل از لاله می گرفت آتش نمی زنیم به داغ نهانی ات ...................................................................... کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. مدیونِ تو خلقت ممنونِ تو خالق ای بهترین معشوق ای بهترین عاشق نامِ تو مستم کرد باده پرستم کرد شد مست و مدهوش و... دیوانه این عاشق هر بار لغزیدم نامِ تو را بردم دستم بگیر آقا خورده زمین عاشق تو آبرو داری سردار و سالاری دارویِ هر دردی دارد یقین عاشق عشق از سرِ عاشق هرگز نمی افتد لبخند و بارانم آقا... ببین عاشق... دلبسته بر مِهرِ... اربابِ خوبی ها یا سیِّدالسادات ای یوسفِ زهرا ای جلوه هایِ رب ای حسرتِ مَربوب یا سیّدالاَحباب یا دائمَ المحبوب من بدترین بنده امّا نگاهِ تو... از بنده هایِ بد می سازد آقا خوب بد کردم و پاسخ‌... مِهر و وفایت شد هرگز نَراندی وُ... هرگز نخوردم چوب بینِ تلاطمها نامِ تو را بردم آرامشم بودی هر جا شدم آشوب من از خدا تنها این را طلب کردم بوسه به شش گوشه تنها تویی مطلوب تو جانی و جانان من از گرفتاران با صد زبان گفتم: "جانیم سَنَه گوربان" قنداقه ات رویِ... پرهایِ جبرائیل شوری حسینی بود در صورِ اسرافیل از پایِ این سفره نان و نمک برده آقا باذنِ الله، وَاللهِ میکائیل هرگز نمی گیرد بی رخصت از ارباب جانِ مرا وقتِ... جان دادنِ عزرائیل تا پرچمِ هیهات بر رویِ دوشِ ماست باید بترسد از هر شیعه اسرائیل بیت المقدّس را با ذکرِ ثارَالله گیرد اَبابیلت از صاحبانِ فیل دارد سر و سامان دینِ خدا با تو عاقل نکن هرگز مجنونِ خود را تو عاقل نخواهم شد دیوانگی عشق است از خود شدم بی خود دیوانگی عشق است هر روز خواهد شد سبک و سیاقی مَد من فارغم از مُد دیوانگی عشق است دریا به نامِ تو صحرا به نامِ تو نجوا کند هُدهد دیوانگی عشق است من از گِلِ یارم مخلوقِ معشوقم او می کُشد لابد دیوانگی عشق است دنیا و عقبی را با یار می خواهم با او نشدها... شد دیوانگی عشق است شغلم گدایی شد در محضرِ ارباب هر روز می گردم دورِ سرِ ارباب اصلاً بلایت را با جان خریدارم اَلمِنَّةُ لِله... زارم... گرفتارم... وقتی گِره خورده قلبم به عشقِ تو هر سو که رو کردی من در پیِ یارم در راهِ دینِ من سر داده ای حتماً... سَر را به دلدارِ... بی سر بدهکارم میلادِ اشک آمد گریان و خندانم اسمِ تو را بردم بر نیزه سر دارم آمد تهِ گودال با گریه زینب گفت ای غیرتی برخیز راهیِ بازارم تو می خوری سنگ و... ندبه کند خواهر شد مادرم مضطر مهدی بیا دیگر .............................. کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
علیهاالسلام 🔹ام اَبیها🔹 منصوره و راضیّه و مرضیّه و زهرا معصومه و نوریّه و صدّیقۀ کبری حنّانه و هانیّه و ریحانه و کوثر انسیّه و حوریّه و انسیّۀ حَورا این‌ها همگی فاطمه هستند ولی نیست محبوبیت فاطمه محدود به این‌ها مادر که نه! بالاتر از اُمُّ الحَسنِین است دختر که نه! بالاتر از آن، اُم اَبیها فردوس برین، باغ بهشت است به صورت فردوس برین خانۀ زهراست به معنا پیچیده در آن عطر «بِه» و «یاس» و «گل سرخ» بیرون زده از پنجره‌اش شاخۀ طوبی روزی که بخندد همۀ شهر بهاری‌ست آن شب که بگرید شب عالم شب یلدا آن شب که بگرید همۀ شهر بگریند آن شب که بگرید...چه می‌آید سر مولا؟ از روی لب مادرمان فاطمه چندی‌ست لبخند فراری شده کاری بکن اَسما کاری بکن اَسما که پریشان شده مادر درد است سراپا و سکوت است سراسر این هیزمِ تر چیست که در آتش آن سوخت یک مرتبه هم مادر و هم دختر و همسر در سوخت، ولی مانده به یادم که محمد یک مرتبه بی‌اذن نشد وارد از این در من خواب بدی دیده‌ام اَسما، چه بگویم؟ دور کمرش شال عزا بست پیمبر از عطر «بِه» و «یاس» و «گل سرخ» در این شهر خالی‌ست مشام همه، کافور بیاور... 📝 ...................................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab .
. علیه السلام طلیعه‌یِ سخن و اِفتتاحِ اَنجمنم هزار شکر سرِ سفره‌یِ اَباَالحسنم همان که از اَزل آغشته شد به آب و گِلم دَمید حق به رگ و خون و اُستخوانِ دلم‌ حقیقتی که کنم فاش روزِ میلادش کلام نیست تَراوَد به هر تکانِ دلم چو قلب خونِ مرا در بدن کند پمپاژ دَمِ علی‌ست که جاری‌ست بر زبانِ دلم مَگو چرا دلِ من چاکِ عشقِ حیدر شد نشانِ کعبه زِ عشقش شده نشانِ دلم به گوشِ من زده حق حلقه‌ای که از علی‌اَم نوشته بر رویِ لوحِ وُجود حیدری‌ام‌‌ نَزاده مادرِ گیتی چو مرتضی دیگر ندیده کشتیِ حق چون تو ناخدا دیگر گُشوده کعبه دَری رویِ سینه‌اش یعنی.... خداست چشم به راهت علی بیا دیگر به ربِّ عالیِ اَعلا چو مشتق است علی نماز ساز سویِ مولِدَش اَدا دیگر‌‌ علی‌ست شیرِ جهاد و علی‌ست مردِ نبرد چو دست بُرد به شمشیر لاٰ فَتیٰ دیگر رسول شهرِ علوم و علی بُوَد دربَش نَگرد نیست رَهی جز رَهِ ولا دیگر علی مطهّر و طور و علی منوّر و نور خدا گُشود به توصیف هَلْ اَتیٰ دیگر غذاشْ نانِ جو وُ سجده‌هاشْ طولانی‌ سخن ندید چنان نطقِ او رِسا دیگر تمامِ عرش و زمین آب و خاک در کفِ اوست زبان به مدحِ علی باز کرد دشمن و دوست چو مادرش به غُماطی دو دستِ طفلَش بست اِراده کرد فقط یک تکان و جسمَش رَسْت غُماط دوّم و سه هفت‌لایه‌ شد امّا دو دستِ اوست یداللّه کِی توانَش بست‌ سزا ندید خدا در غُماط دستِ علی همان که خصم به پیشِ دوچشمِ عشقش بست کسی که حُرمت او کرد مصطفی واجب به جرمِ حق‌طلبی دستِ کینه کِتفَش بست‌ فدک بهانه شد و پهلویِ نگار شکست علی به خانه شد و پشتِ روزگار شکست دراز کرد عدو بر رویِ عزیزش دست کبود شد رُخِ یاس و دلِ بهار شکست غلافِ تیغ به بازویِ یارِ غیرت خورد علی نَه از سَم و ضربه زِ دردِ غربت مُرد . ............................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. مدح علیه السلام ولایی حیدر اگر نبود کسی اهلِ دین نبود حِصنِ حَصین نبود کتابِ مبین نبود بی شک دلیلِ خلقتِ افلاک حیدر است حـیدر اگر نبود زمان و زمین نبود عینُ الیقین علی‌ست یقین دارم ای خدا حیدر اگر نبود دلی راستین نبود روزی هزار مرتبه شکـرِ خدا کنید حیدر اگر نبود کسی اهلِ دین نبود حیدر تمامِ دینِ خدا وحیِ مُنـْزَل است هر کس نشد مُریدِ علی وِل‌معطّل است ای شاهِ مُلک لو کَشَف و مـردِ مردها ای ذوالفـقارِ یاریِ دیـن در نبردها اسمت دوایِ دردم و یادِ شما شِفاست نادِ علی‌ست نسخه‌یِ درمانِ دردها مثلِ خداست مملکتت در حریمِ تو سلطان یکی ست با همه‌یِ دوره‌گردها این حرفِ مصطفاست تو یکتایِ اُمّتی ای منحصر به فرد ... فدایِ تو فردها فرزندِ کعبه نه که مباهات کعبه‌ای زیباترین نوا و مـناجاتِ کعبه‌ای ما را گدایِ مملکتِ خود حساب کن ما را تراب در حرمِ بوتراب کن با عشقِ خود درونِ دلِ ما حرم بساز با ذکرِ خود سرایِ شیاطین خراب کن با نوکرانِ صحن و سَرایت سخن بگو آقا جـوابِ ما بده یا که جواب کن راهی که رهبرش شده مولا صلاحِ ماست با یک نظـر به قلبِ گدا انقلاب کن آری نفس زدن به هـوایِ تو آبروست قلبی که می‌تپد به هوایِ تو آرزوست دارم هـوایِ دیدنِ ایوان طلا علی تا در حرم صدا بزنم من تو را علی کی می‌شود که در حرمت از تهِ دلم گویم به گریه یکصد و ده بار یاعلی هر جا گِره به کارِ من افتاد گفته‌ام نادِ علی علی به خـدا بارها علی حکمِ وَلی‌سْت اسمِ کسی را نمی‌برم لَعنُ عَلیٰ عدوِّکَ یا مرتضی علی لعـنت به منکرانِ تولّایِ حیدری رحمت به ندبه‌خوان و به نجوایِ مادری ✍ .