eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.6هزار دنبال‌کننده
233 عکس
140 ویدیو
33 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
هر كه دل بُرد،دلبر ما نيست هر كه نازي فروخت،ليلا نيست هر كه هويي كِشَد مسيحا نيست هر كسي با تو نيست با ما نيست دلبر محض، غير مولا نيست كيست مولا و فيه نور ِاله قد تجلي بنورهي الله گه خدا آينه ست و مولا گاه وسط و ابتدا و آخر راه ذره اي فرق بين آنها نيست عاشقان دف به كف ز حيراني صف كشيدند بر غزل خواني تا فِتد بر كه فال قرباني رحمت حق به قوم نصراني نزد آن شيعه كز تو شيدا نيست مستم از عشق و خُم به دوش تويي نُهمين بحر باده جوش تويي پسر سلسله فروش تويي حق تعالاي هر سروش تويي ورنه جبريل مرد اينها نيست اي پدر خوانده ي پياله و خُم هو تويي اي عزيز يازدهم اي امير عمارت مردم تو به "نحنُ "بناز و من "انتم" كه كتابت به شرح آتاني است اربعيني به شيشه مِي بوده كس نداند كه تاك كِي بوده مِهر يا اين كه تير و دِي بوده چون عروس علي ز ري بوده نيمي از اين شراب ايراني است شه به بزم جلوس مي آيد منكر او عبوس مي آيد جان سلطان طوس مي آيد يا انيس النفوس مي آيد جان دهيدش ، گهِ تماشا نيست جلوات تو مشرق سحر است خلوات تو فيض خونجگر است سكنات تو مو به مو پدر است حركات تو حيدري دگر است لمعات تو كم ز زهرا نيست اي غروب بهانه را مرآت گريه كم كن بخور ز آب فرات يافتي چون ز تشنگي تو نجات به علي اصغر و لبش صلوات بهتر از اين به آب معنا نيست .........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
یک کوزه ی بی آب، از دریا چه میداند یک مشت خاک ، از غربت صحرا چه میداند یک سائل بیچاره از آقا چه میداند از چهارده خورشید عقل ما چه میداند ما دور از "قدریم" "إنا" را نمیفهمیم "الحق که پایینیم و بالا را نمیفهمیم" هر کس که در این خانه قنبر شد پشیمان نیست کارگر اولاد حیدر شد پشیمان نیست از خاک بود عاقبت زر شد پشیمان نیست جاروکش صحنی مطهر شد پشیمان نیست این روزها باید رضا آباد ساکن بود یعنی میان صحن گوهرشاد ساکن بود نُه بار میگیریم ذکر یا رضا و بعد نُه بار میچرخیم در صحن و سرا و بعد نُه بار میسازیم راهی تا شما و بعد نُه بار می آییم تا عرش خدا و بعد شاید سحر باب الجوادت روی ما وا شد اولادنا اکبادنا امروز معنا شد گفتم جواد،از بند بند شعر رحمت ریخت از چشم های سائلم اشک خجالت ریخت گفتم جواد و بر دعاهایم اجابت ریخت آقا به این سفره نگاهی کرد و برکت ریخت گفتم جواد و باز هم لکنت شکستم داد بی معرفت بودن دوباره کار دستم داد ای حسرت سجاده ها ، یا ربنای تو رفته ست تا به عرش اعلی ربنای تو بوی علی دارد سحرها ربنای تو توحید میگیریم ما ، با ربنای تو آقا بیا و نذر جدت با گدا تا کن یک کاظمیه در دل هر شیعه بر پا کن یک "اتق الله" از تو ، ایمان داشتن با من ابر کرامت از تو ، باران داشتن با من شانه ز تو، زلف پریشان داشتن با من چه کرده این عشق کریمان داشتن با من که در خیالم کاظمینی میشوم هر روز در کاظمین تو حسینی میشوم هر روز دل دست تو دادیم پس دل برنمیگردد ناقص نباشد تا که کامل برنمیگردد بی جیره از این خانه سائل برنمیگردد یعنی از اینجا بی فضائل برنمیگردد این دفعه را آقا بیا سائل نوازی کن ویرانه ی قلب مرا آباد سازی کن همراه ماه امشب ستاره میرسد از راه و یک علی دارد دوباره میرسد از راه بر گنبدی سوم مناره میرسد از راه شیری به شکل شیرخواره میرسد از راه این شاخه طوبی ثمر دارست از امشب بی بی رباب ما پسردارست از امشب این طفل کوچک میشود حیدر زمان جنگ شمشیر خود میسازد از حنجر زمان جنگ اصغر شد اما میشود اکبر زمان جنگ مانند مردان میسپارد سر زمان جنگ گهواره را معراج خواهد کرد این آقا دین را به خود محتاج خواهد کرد این آقا بر روی دستی خوش زبانی میکند روزی با گریه هایش خطبه خوانی میکند روزی قد سپاهی را کمانی میکند روزی از سنگر دین پاسبانی میکند روزی شش ماهه است اما سوی پیکار خواهد رفت تا حد جان پای دفاع از یار خواهد رفت تیری به سرعت حنجرش را میزند بر هم یکجور می آید سرش را میزند بر هم اصلا تمام پیکرش را میزند بر هم در خیمه قلب مادرش را میزند بر هم از گوش تا گوش سرش با تیر میپاشد لب با سه شعبه تا شود درگیر، میپاشد رازی ز مدفون بودنش بیرون نمی آید کوری چشم دشمنش بیرون نمی آید یک نخ هم از پیراهنش بیرون نمی آید صد نیزه هم باشد تنش بیرون نمی آید دست امامی هست ، پس دستی برابر نیست یعنی که نبش قبر شش ماهه میسر نیست .........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
روشن تر از روز است خیلی بامرامند وقتی کریمان با گدایان هم کلامند الحق که آقازاده ها یک یک امیرند الحق که نوکرزاده ها یک یک غلامند در فقرِ محضِ خود غنیِّ محض هستم وقتی گدای این درم، مردم گدامند عین عدم هستیم و با آنان وجودیم پس ما همان هاییم که آن ها بنامند سنّ زیاد و سنّ کم، فرقی ندارد این خانواده از طفولیت امامند چیزی ندارم جز «سلام الله علیهم» فرزندهای فاطمه با احترامند هر صبح خورشیدند و در هر شام ماهند این چهارده تا روشنی صبح و شامند این چهارده آیینه از بس که شبیه اند وقتی ببینی شان نمی دانی کدامند و الله این پروانگی ما می ارزد هر چند خاکستر شدیم اما می ارزد معشوق عالم می شود یک روز، عاشق مجنون ما اندازه لیلا می ارزد قلاده ما را همین گوشه ببندید سگ هم کنار خانه این ها می ارزد سر می نهم بر پای تو قیمت بگیرم هر جا نمی ارزد سرم این جا می ارزد یک جان ناقابل به پایت ذبح کردیم حالا که شد مال تو از حالا می ارزد این گریه ها را آیه تطهیر گفتند یک قطرهٔ آن بیش از دریا می ارزد با کاظمین تو بهشتی دارم این جا پس زندگی در عالمِ دنیا می ارزد پس ارزش گهواره ات کعبه است حتماً وقتی عصای حضرت موسی می ارزد! دستی بکش بینا کنی این چشم ها را با معجزات تو چه نابینا می ارزد! کافی ست ما را این که بابای تو خندید لبخند بابای تو یک دنیا می ارزد آن که «کم»ش را نیمه شب آورد، دادت دارد زیادش می کند لطف زیادت آقا منم... آن رختْ پاره... پا برهنه... آن شب –شب جمعه- مرا که هست یادت! تو کیستی؟ تو از کریمان بلادم من کیستم؟ من از گدایان بلادت من از در این خانه ات جایی نرفتم پس رو مگردان از گدای خانه زادت آن که مرا حالا مُرید تو نوشته حتماً تو را هم می نویسد «یا مراد»ت تو جان مایی، پس بگیر این حق خود را نفرین بر آن که جان گرفتی جان ندادت تو هر کجا پا می نهی هر صبح خورشید عرض ارادت می کند بر بامدادت بابای تو با دیدن تو گریه می کرد با گریه لطف دیگری دارد عبادت آباء و اجدادت همه یک یک جوادند پس می نویسیمت جواد بن الجوادت بر روی پایت می گذارد کعبه سر هم جبریل حتی می گذارد بال و پر هم به خاک پایت احتیاجی نیست اصلاً وقتی دوا می سازم از این خاک در هم تو کعبه ای! آن کعبه ای که در طوافت بال و پر ما سوخته حتی جگر هم با آبروی تو تهجّد آبرو یافت فیض از مناجات تو می گیرد سحر هم با این جمالی که تو را دادند، باید... بین خریداران تو باشد پدر هم نام مرا هم بین این عشاق بنویس بگذار تا جا خوش کند این یک نفر هم ای جان به قربان تو و دورِ شلوغت یوسف شدن بازار دارد، دردسر هم در کوچه جانِ ما نقابت را بیانداز! این گونه چشمت می زنند این ها، نظر هم هستند یک یک شیرها دنبال دامت چشمان آهوی خراسانِ پدر هم فهم من از لطف جوادی تو این است: که آن چه را گفتیم دادی، بیشتر هم ما را ببر تا کاظمین این بار با هم ما را بخر در کاظمین این بار درهم جز عجز، سائل چاره ای دیگر ندارد وقتی کریمیِ‌ خدا آخر ندارد ما را برای در زدن معطل نکردند اصلاً ‌بیوت این کریمان در ندارد این خانواده کودکش ذاتاً بزرگ است نام علی که اصغر و اکبر ندارد طفل رباب ست و ولیکن عادتش بود از شانهٔ عمه سرش را بر ندارد بین مقامات رباب این شان کافی ست که هیچ کس جز او علی اصغر ندارد وقتی که آمد لشگر کوفه به هم ریخت میدان علمداری ازین بهتر ندارد وقتی که آمد لشگر از دور پدر رفت آخر گمان کردند که لشگر ندارد طفل است و بابای بلاتکلیف مانده حیرانی است و کودکی که سر ندارد گیرم که از فردا دوباره آب وا شد چه فایده، شش ماهه که دیگر ندارد .........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
اي قمر شمس ولايت جواد اي گهر بحر عنايت جواد حجّت حق باب مراد همه نجل علي دسته گل فاطمه بر همه خوبان جهان سروري محمّد (ص) استّي و علي پروري چشم رضا از همه سو سوي تو ماه رجب شيفته روي تو روي دل آراي تو بدر رجب ليله ميلاد تو قدر رجب جود به خاک درت آرد سجود بسته به جود تو تمام وجود صورت تو باغ و بهار رضا تويي همه دار و ندار رضا حسن تو مرآت خداوند تو بهشت بابا گل لبخند تو بی خردان طعنه ديگر زدند بر پدرت تهمت ابتر زدند ولادت تو کوثري دگر بود روشني چشم و دل پدر بود نور شد و نور شد و نور شد چشم همه تيره دلان کور شد سمند علم و معرفت رام تو گره گشاي عالمي نام تو عطر رياحين جنان خاک تو روح رضا در بدن پاک تو باب تولاّي تو باب خدا مصحف روي تو کتاب خدا عقل نهالي ز دبستان تو علم گلي رسته ز بستان تو بين امامان ز عطاي زياد تويي ملقّب به امام جواد جز تو که حرز مادر خويش را به قاتل پدر نمايد عطا شبي که مأمون ستمکار مست برد به قتل تو به شمشير دست در دل تاريک شب اي جان پاک کرد تن پاک تو را چاک چاک صبح که آن بي خرد آمد به هوش گشت سراپا همه سوز و خروش گفت مرا قتل رضا بس نبود کشتن نجل مرتضي بس نبود چگونه من در نظر خاص و عام شهره شوم به قاتل دو امام قاصد مأمون به تحيّر شتافت در بدن پاک تو زخمي نيافت کرد سراپا به وجودت نظر ديد ز گل خوب تري خوبتر از رخ مأمون عرق شرم ريخت زمام اقتدارش از هم گسيخت از پي ديدار تو بشتافت باز گفت که اي مهر سپهر حجاز جسم تو شد به تيغ من چاک چاک از چه کنون سالمي اي جان پاک گفتي از دعاي زهراست اين معجر حرز مادر ماست اين مرا خداي داورم حفظ کرد به يمن حرز مادرم حفظ کرد شد خجل از کار خود آن رو سياه گشت به پيش کرمت عذر خواه عفو از آن جرم و خطا کرديش خواست دعا را تو عطا کرديش جود خداييت چه ها مي کند پيش خطا لطف و عطا مي کند اي به فداي تو و جودت جواد جود وجودش ز وجودت جواد تو دست جود خالق اکبري جواد اهلبيت پيغمبري بحر نمي از کرمت يا جواد جود گداي حرمت يا جواد روي تو شمس الشّرف اهلبيت اي دُر ناب صدف اهلبيت کودک نه ساله بدي کز کمال دادي پاسخ به هزاران سؤال زاده اکثم ز دُر افشانيت گشت يکي طفل دبستانيت مانده زهر قيل و زهر قال بود گويي از آغاز کر و لال بود لکنت نطقش به لب افتاده بود گويي طفلي عقب افتاده بود از کف مأمون چو رها گشت باز ماهيکي گرفت و برگشت باز تا ببرد ره به کمال تو بيش ماهي را فشرد در دست خويش گفت که اي نور دل بوالحسن فاش بگو چيست کف دست من پاسخ تو دوباره اعجاز کرد پرده ز اسرار دگر باز کرد قصّه تبخير و هوا و شکار گشت ز دُرج سخنت آشکار حلم ز رفتار شما حلم شد علم ز گفتار شما علم شد معادن حکمت حق شماييد مساکن رحمت حق شماييد شما همان ائمه الدّعاييد مشاعل انوار الهداييد جلالت خدا نشان شماست آيه ي تطهير به شان شماست کلامتان نور است و رحمت است معجزه و موعظه و حکمت است ارث نبّوت رسول از شماست مجد و کرامت بتول از شماست طاعت مقبوله حق شماييد رحمت موصوله حق شماييد شما امامان همگي جواديد باب نجات و قبله ي مراديد قرآن يکدم از شما جدا نيست هر آنکه بي شماست با خدا نيست «ميثم» را بر درتان التجاست اميد او به مَن اتاکُم نَجاست .........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
نوشت اول شعرش به نام حضرت عشق و باز میکند امشب زبان به مدحت عشق کسیکه شعر خودش را نگفته می داند که هست ازبرکات و وجود ِرحمت عشق اگرچه قافیه ی شعردست و پا گیر است شروع میکند این بار هم به زحمت عشق منی که مثلِ همیشه خراب و حیرانم منی که گرم سرودن شدم به نیّت عشق کسی که آمدنش را خدا تبارک گفت کسی که آمد و شد مُنتهای زینت عشق  ترنّمات ِ لبش آیه هایِ کوثر بود و داد خاتمه بر افترا و تهمت عشق عجیب نیست که مولود بی نظیر رضا شود برای همیشه امام عصمت عشق سلام بر گل رویش بگو به قصد برات نثار ‌ این پسر حضرت رضا "صلوات" شکوهِ بی بدل لطف و مهر و جودی تو  و بانی همه ی خلقت و وجودی تو تویی نتیجه ی نذر و توسلات پدر و ربّنایِ قنوت و دم ِ سجودی تو رسیدی و پدرت اشک شوق میریزد همینکه خنده نمودی دلش ربودی تو تو استجابت سبزی به دست های گدا  زلالِ جاری فیضی ؛ شبیه رودی تو پس از امام حسن سفره های رنگینی برای مردم بی دست و پا گشودی تو تو دستگیر همه هستی ای خدای کرم که هیچ چیز نمی خوای در ازای کرم منم همیشه مرید درِ تو باب مراد دوباره قرعه ی فالم به نام تو افتاد ببخش اینهمه بد کرده ام به جان خودم نگاه گرم و صمیمی تو به من رو داد چه قدر حاجت ناگفته را روا کردی دم تو گرم و شود خانه ی دلت آباد خوشا به حال گرفتار تو که مانندِ ... رهایی است-اسیری به دست تو صیاد هزار مرتبه شکر خدا که سائلم و کرامت تو مرا در کنار تو جا داد خلاصه این که منم خاکسار این درگاه مزن به سینه ی من دست رد-امام جواد تمام آبروی من به زیر دین شماست تمام آرزویم صحن کاظمین شماست .........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
قلب عوالم گر در این ایام شاد است از یمن میلاد جواد ابن الجواد است ما لذت هر جود را با او چشیدیم ورنه به ظاهر مرد بخشنده زیاد است وقتی کرامت های او بی حد و مرز است بازار حاتم های این عالَم کساد است هر کوچک این قوم خود مردی بزرگ است در پنج سالی او امامِ اعتقاد است در کاظمینِ او شود هر اشک، لبخند زیرا برای شیعیان باب المراد است روی نیاز ما به سمت بی نیاز است بر حاجت ما او اجابت را نهاد است مشهد اگر نزدیک باشد بستِ طوسی راه ورود ما فقط باب الجواد است .........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
ای شهریار مملکت بذل و فضل و جود ازما به آستان تو جانا دو صد درود تو شعر جاودانه جود و کرامتی من با کدام واژه توانم ترا سرود سر تا به پا عنایتی و پا به سر کرم صدها چو حاتمند به پیش تو در سجود ای آسمان آبی اقلیم ارتضا وی زینت و فروغ ده گنبد کبود هستی جواد و جمله کریمان روزگار باشند قطره ای و تو هستی مثال رود تو برتر از خیالی و مافوق فهم خلق باید که وصف حسن ترا از خدا شنود در بخشش و عطا و سخاوت یگانه ای آری وجود جود ز جود تو شد وجود این بس به شان تو که جواد الائمه ای باتو خدا به خلق در مرحمت گشود مهر و ولای حضرتت اندر قیام حشر باشد کلید باب بهشت حق ودود صد شکر حی لم یزلی را که در جهان مهر و محبتت شده ما را چو تار و پود زاهد اگر خیال بهشت برین کند یاسر هوای کوی تو دارد به صد درود .........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
بر سر مأذنه گل داده اقاقیِ سپید باز هم نغمۂ «أین الرّجبیون» پیچید ماه دلدادگی و ماه وصالِ ما شد باز هم لطف و کرم شامل حالِ ما شد از همه ثانیه هایش برکت می بارد چه شب و روزِ پُر از خیر کثیری دارد کاش با دست علی(ع) آب حیاتی برسد فاطمه(س) لطف کند برگ براتی برسد تا پس از کرب و بلا راهی مشهد بشویم در شبِ عید به پابوسی آقا برویم آن امامی که رئوف است و پسردار شده حُسن بی حد شده، آیینۂ سرشار شده هشتمین نور شده صاحب دردانه بیا محض تبریک به زهرا(س) و به شکرانه بیا نور چشمان رضا(ع) در دل ما جا دارد پسر حضرت نجمه(س) چه تماشا دارد گذر دل به درِ خانۂ او افتاده کاظمینی شده هر کس که سلامی داده پر کشیده ست دلم از حرمش تا حرمی چون رسیده ست گلِ محترم و با کرمی دور شش گوشه پُر از بالِ ملائک شده است واژه هایم به ضریحش متبرّک شده است داده بر اهل ولا دستِ خدا هدیۂ ناب نوۂ حضرت زهرا(س)؛ پسر نازِ رباب(س) دستِ خورشید چه خیرالعملی آورده باز هم حضرت ارباب علی(ع) آورده شیرخواره ست ولی رزم عیانی دارد وقت ایثار عجب تاب و توانی دارد پا به پایِ علی اکبر(ع) شده سرمستِ پدر اوج شش ماهگی اش شد سپر دست پدر چقدر روحیۂ رزم شناسی دارد کنج گهوارۂ خود اشکِ حماسی دارد دل به میدان زد و شور علوی در سر داشت حرمله آمد و یک تیرِ سه شعبه برداشت تیر در چلّه چه حیران شده و غمگین شد گوش تا گوشِ علی اصغرِمان خونین شد کمرش خم شده و محوِ پسر گشته حسین(ع) سمت خیمه دو قدم رفته و برگشته حسین(ع)! .........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
ای آمد و رفت دل ما سمت تو رایج ما حاجت محضیم و شما باب حوائج ما آمده ایم از کرمت بال بگیریم این قصه ی دل را همه دنبال بگیریم تا در طمع و بخل و حسد گیر نیفتیم روزی بنما آن چه که گفتیم و نگفتیم بخشیدی و دستم تو بهانه که ندادی هر کار کنی آخرش آقا تو جوادی حالا تو و این دست دل ما که دراز است درب حرم از لطف به روی همه باز است از فقر نشستیم که باران برسانی بر سفره ی این بی سر و پا نان برسانی باید ز در خانه ی تو رزق بگیریم خوشحال از آنیم که ما قشر فقیریم افتاده به پایت دل و بر فیض تو بند است هرگز نخورد آب زمینی که بلند است ای کاش که در ساحلتان موج بگیریم یک جرعه بنوشیم و فقط اوج بگیریم تا حال و هوای حرمت باز بیاییم با پا که نشد، با پر پرواز بیاییم این شعر لبالب همه اش شرح فراق است این ماه رجب یکسره صحبت ز عراق است حالا که دو دستم به ضریحت نرسیده میلم طرف پنجره فولاد کشیده .........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
ماییم در پناه تو یا حضرت جواد محتاج یک نگاه تو یا حضرت جواد هستیم عذر خواه تو یا حضرت جواد قربان روی ماه تو یا حضرت جواد ما زنده از عطای جوادالائمه ايم يك عمر خاك پای جوادالائمه ایم هر کس که خاک پای تو شد سرفراز شد از منت عطای همه بی نیاز شد حرزت در این زمانه ی غم چاره ساز شد گفتیم یا جواد و در بسته باز شد غیر از جواد واژه ای اندازه ی تو نیست لطفی شبیه لطف پر آوازه ی تو نیست بر این دل شکسته ام ای جان نگاه کن ماییم و این زمانه ی بحران نگاه کن بر حال روزگار پریشان نگاه کن اقا به جان شاه خراسان نگاه کن ای مرهم همیشگی خسته جانی ام لطفی نداشت بی کرمت زندگانی ام ای در شکوه نام تو درمان درد ها سر میرسد کنار تو کتمان دردها هرچند بر دلم زده باران دردها درمان اگر تویی که به قربان دردها أقا تمام زندگی ام زیر دین توست در دل همیشه حرف تو و کاظمین توست دست جواد خسته ی بخشش نمی شود وقت عطا معطل خواهش نمی شود آقام جز به نور ستایش نمی شود مدحش به صد کتاب نگارش نمی شود درمانده ایم و خنده ی مولا علاج ماست این اشک شوق در شب دنیا سراج ماست وقتی که غم به شانه سرازیر می شود حتی جوان ز زندگی اش سیر می شود در عنفوان زندگی اش پیر می شود لبخند دشمنان به دلش تیر می شود مثل پدر دلش به غریبی دچار شد زهرا ز داغ عمر کمش داغدار شد .........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
آن که «کم»ش را نیمه شب آورد، دادت دارد زیادش می کند لطف زیادت آقا منم... آن رختْ پاره... پا برهنه... آن شب ، شب جمعه مرا که هست یادت! تو کیستی؟ تو از کریمان بلادم من کیستم؟ من از گدایان بلادت من از در این خانه ات جایی نرفتم پس رو مگردان از گدای خانه زادت آن که مرا حالا مُرید تو نوشته حتماً تو را هم می نویسد «یا مراد»ت تو جان مایی، پس بگیر این حق خود را نفرین بر آن که جان گرفتی جان ندادت تو هر کجا پا می نهی هر صبح خورشید عرض ارادت می کند بر بامدادت بابای تو با دیدن تو گریه می کرد با گریه لطف دیگری دارد عبادت آباء و اجدادت همه یک یک جوادند پس می نویسیمت جواد بن الجوادت .........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
هر که راهی در حریم خلوت اسرار داشت دل برید از ماسوا، سر در کمندِ یار داشت چند روزه نوبت هر کس به پایان می‌رسد ای خوش آن رهرو که ره در خلوت اسرار داشت در پناه همّت و در پرتو آزادگی راه حرّیت سپرد و شیوۀ احرار داشت من غلام همت آنم که از روزِ نخست افتخارِ دوستی با عترتِ اطهار داشت جان گرفت از عشق سلطان سریر ارتضا ور گرامی داشت جان را از پی ایثار داشت پیرو هشت و چهار آمد، نشد از واقفین چون به قول خاتم پیغمبران اقرار داشت مدفنِ پاکِ رضا را کعبۀ امید یافت بر رضا و نسل پاکش التجا بسیار داشت جز رضا عهد مودّت با کسِ دیگر نبست جز جواد از هر چه گویی بگذر و بگذار داشت تا جمال شاهد ما در حجاب غیب بود ادعای صدق ما را مدعی انکار داشت کیست این مهر جهان‌آرا که چون آباء خویش جلوه‌ها نور جمالش از در و دیوار داشت کیست این سرو سَهی بالا کز استغنای طبع لطف و احسان و کرم بود آنچه برگ و بار داشت یک طرف خیر کثیر فاطمه میراث برد یک طرف خُلق عظیم احمد مختار داشت مظهر تقوا و قُدس و مطلع اَللهُ نور نور علم و معرفت از حیدر کرّار داشت... مطلع الفجر حقیقت آشکارا شد از این لیلة القدری که مخفی ماند و بس مقدار داشت نازپروردی که شب‌ها تا سحر شمس الشموس در کنار مهد نازش دیدۀ بیدار داشت... جلوۀ حسن خدادادش تجلّی تا نمود بُرد از آیینۀ دل‌ها اگر زنگار داشت خود خداوند فضیلت بود و بهر کسب فضل در حریم قدس او «فضل بن شاذان» بار داشت خوشه‌چین خرمن فیضش «ابو تمّام» هم این حقیقت را به اِمداد سخن اِشعار داشت... آن دل‌آگاهی که با ظلم و ستم پیکار کرد دشمن از بی‌دانشی با او سر پیکار داشت آزمون حضرتش را کرد دستاویز خویش آزمونگر «پور اکثم»، تا چه در پندار داشت شوربختی بین که کرد از تیره‌رایان محفلی قصد شوم خویش را هم مخفی از انظار داشت بود آن دانای راز آگاه که قاضِی القُضاة با نهاد و نیّتی ناپاک استفسار داشت «چیست حکم آن‌که مُحرم بود و قتل صید کرد» لعل لب بگشود و در پاسخ چنین اظهار داشت: «کشت از راه خطا، یا عمد؟ در حِلّ یا حرم؟ بنده یا مولی؟ پشیمان بود یا اصرار داشت؟ بسته بود احرام حج یا عمره؟ شب یا روز بود؟ جهل بر او چیره شد یا علم بر این کار داشت؟ خردسالی بود وین صید نخستش بود؟ یا، سالخوردی بود و زین پرونده‌ها بسیار داشت؟ از همه بگذشته، کوچک یا بزرگ از وحش و طیر با کدامین صید آن صیّادِ مُحرم کار داشت؟» چون رسید این‌جا سخن «یحیی بن اکثم» شرمگین با چنان فضل و کمال از دانشِ خود، عار داشت «خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم کاین همه نقش عَجَب در گردش پرگار داشت»... بر در این روضه «رضوان» مژدۀ «طوبی لکم»، از پی عرض ارادت عرضه با زوار داشت... باید این‌جا با کمال معرفت شد عذرخواه هم سرشک توبه هم تسبیح و استغفار داشت باید این‌جا حلقۀ بابِ شفاعت را گرفت سر به زیر از شرمساری، رویِ دل با یار داشت باید این‌جا چون «اباصلت» از سویدای ضمیر گاه ذکر «یا جواد» و گاه «یا غفّار» داشت باید این‌جا چنگ زد بر دامن «أمَّن یُجیب» منتظر بود به مضطرّ حقیقی کار داشت گر چه ما امروز محروم آمدیم اما «شفق» ای خوشا آن‌کس که فردا وعدۀ دیدار داشت .........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
آسمان از منزلش در آسمان دل کنده است چادر شب‌رنگِ ماه از روشنی آکنده است از زمین دارد دوباره نور، می‌بارد به عرش نور یعنی؛ بر لب خورشید هشتم خنده است غصه رفته از دلش؛ اوقاتِ شادش آمده بین آغوشش دلیلِ «اِن‌یَکادش» آمده باب رحمت باز شد بر زائرانِ مشهدش در مدینه؛ صاحبِ «باب‌الجوادش» آمده آب و جارو کرده جبرائیل، با پر، جاده را می‌پراند بال‌هایش هر زمین افتاده را هدیه‌ای را می‌بَرد تا خانه‌ی سلطان طوس می‌بَرد از جانب حق؛ نامِ سلطان‌زاده را تا بساط سور و سات شادمانی جور شد خانه‌ی خورشید، غرقِ نورِ «نورُالنّور» شد این طرف؛ چشمِ رضا روشن شد از تابیدنش آن طرف؛ چشمان شور دشمنانش کور شد عالِم آل محمد عالِمی آورده است عالِمی که مکتبِ درسِ خدا پرورده است پیش او «یحی‌بن‌اکثم»‌ها تلمّذ می‌کنند عالِمان را علم او طفل دبستان کرده است من که باشم تا برای مدح او شاعر شوم ؟! مصرعی گفتم که شاعرهاش، را چاکِر شوم آمدم اینجا بیاندازم دلم را در ضریح آمدم تا صاحبِ دربار را زائر شوم از درِ باب‌المرادش هر که داخل می‌شود با خروشِ چشمه‌ی جودش مقابل می‌شود با ضریحش؛ طبعِ شعرِ هر کسی گل می‌کند بی‌سوادِ این حرم؛ یکباره دعبل می‌شود دستِ رقص پرچمش دل می‌سپارد آسمان پای کوه گنبدش سر می‌گذارد آسمان کاظمین از روزِ روشن نیز نورانی‌تر است اصلا انگاری سه تا خورشید دارد آسمان بُرده ما را از کنارِ خویش، سلطان؛ کاظمین جسم‌مان اینجاست، زیر پای او؛ جان کاظمین ما کبوترهای جلد گنبدیم و طی شده عمرمان در راهِ پروازِ خراسان - کاظمین .........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
در هر قنوت؛ تا پدرت یاجواد(ع) گفت سائل رسید و پشتِ درت؛ یاجواد(ع) گفت «آدم» به پنج تن متوسّل شد و سپس «آمد» نشست دور و برت یاجواد(ع) گفت با دست هایِ پُر به درِ خانه بازگشت تا کعبه بسکه همسفرت یاجواد(ع) گفت خورشید؛ کاسۂ تهی از نورِ خویش را چرخاند خسته! دورِ سرت یاجواد(ع) گفت مُهری که بوسه زد خطِ پیشانیِ تو را در سجده هایِ هر سحَرت یاجواد(ع) گفت هر روز پیش از آنکه حدیثی بیاورد راویِ خوب و خوش خبرت یاجواد(ع) گفت کشتیِ نوح را به هدایت روانه کرد تا هادی الأمم! پسرت؛ یاجواد(ع) گفت! .........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
دلم غریب تر از آخرین ستاره ی صبح تو را صدا زده هر بامداد ای ساقی سبوکشان همگی بندگان میکده اند بیار باده، فبشّر عباد ای ساقی کجا روم؟ چه کنم؟ دامن که را گیرم؟ که پیر میکده راهم نداد ای ساقی مرا بهشت تو هستی و سرنوشت تویی مرا چه کار به کار معاد ای ساقی خدا شبی که تو را آفرید و معنا کرد دو عالم از حرکت ایستاد ای ساقی جواد یعنی باران، جواد یعنی دشت أنا البخیل و أنت الجواد ای ساقی .........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
امام مستجاب الدعوه،دلها را هوایی کن نوای از نفس افتادگان را نینوایی کن مرا بر سفره ی احسان خود بنشان تمام عمر ولی ذکر لبم را یا علی موسی الرضایی کن بیا از کودکی مثل مسیح وحضرت یحیی فقط بر سرزمین قلبها فرمانروایی کن کسی از آستانت دست خالی بر نمیگردد مرا مشمول اقیانوسی از حاجت روایی کن شبیه کشتی طوفان زده درگیر گردابم تو سکان دار این کشتی بمان وناخدایی کن جواد اهل بیتی وجوانی وقت رفتن نیست بمان وبیشتر از اهل عالم دلربایی کن تو راز نُه فلک را فاش کردی با کراماتت پس از این هم جهان را غرق نور وروشنایی کن تو راز «کُلُ ارضٍ کربلا» را خوب میدانی زمان را کاظمینی کن ،زمین را کربلایی کن .........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
از هر چه به غیر او گسستم دل را به کسی جز او نبستم من عاشق و بی قرارم اما عاشق تر از این کنم که هستم آهسته کنار کفشداری یک گوشه برای خود نشستم خود را که دچار خویش دیدم در آینهء حرم شکستم بر دفتر من نشست بیتی بیتی که دوباره کرد مستم تا ذکر لبم جواد باشد رزق حرمم زیاد باشد حرف دل عشق یک کلام است بر لب صلوات من سلام است در گوشهء چشم اشک شوق است موسیقیِ گریه بی کلام است توصیف جواد را چه گویم ایشان رضوی ترین امام است لطف و کرم و سخا و جودش لا ینقطع و علی الدوام است دردانهء شاه طوس خندید برخیز و بیا که بار عام است تا ذکر لبم جواد باشد رزق حرمم زیاد باشد خورشید سر قرار آمد آرامش قلب یار آمد امشب خبری است در خراسان نقاره بزن بهار آمد سلطان سریر ارتضا را آیینهء بی غبار آمد در صحن حرم دوباره باران با آتش دل کنار آمد گفتم ببرم دلِ رضا را طبع غزلم به کار آمد تا ذکر لبم جواد باشد رزق حرمم زیاد باشد صحرای نگاه من کویریست دستان دلم پراز فقیریست آهوی اسیر آستانم آزادی من در این اسیریست کار دل ما فقط گدایی کار تو همیشه دستگیریست دل را برسان به کاظمینت بی تاب دیار توست دیریست عشق تو خلاصهء جوانی آرامشِ روزگار پیریست تا ذکر لبم جواد باشد رزق حرمم زیاد باشد .........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. ( قبله ی باب المراد ) یا جواد الائمه (ع) .... می نویسم با مدد از ذات رب العالمین ای سراپا جلوه ی حق یا جواد الاَجوَدین شهریار لطف و جود و فضل و احسان یا کریم شافع روز جزا ، تفسیر قرآن عظیم آمدی و غصه ها از خانه ی دل جمع شد وقتِ آسانی رسید و هرچه مشکل جمع شد ای همه عالم گدای آستانت یا جواد جملگی مهمان خوان بی کرانت یا جواد سفره دار آسمان و ارض و ما فیها تویی شاه بی همتای گیتی سرور دنیا تویی در مقام قرب سن و سال که معیار نیست هیچکس لطفش به ما جز تو به این مقدار نیست قبله ی باب المراد ای یادگار مرتضی ! تابش نور خدا ! شمس جمال مصطفی ! مرقدت بیت الّه و بیت الرسول و سامراست کاظمینت هم نجف هم مشهد و هم کربلاست ای که عطر روح بخشت حاوی عشق و صفاست هر که از راهت جدا شد راه ما از او جداست می برم نام تو را هم در عیان هم در نهاد یا جواد و یا جواد و یا جواد و یا جواد بی پناهم بی پناهم تو پناه من شدی در میان مشکلاتم تکیه گاه من شدی آن خدایی که به تقدیرم گدایی را نوشت در مرام نام تو مشکل گشایی را نوشت دلخوشم من بر دعا و بر عنایات شما دوختم چشمم سوی بحر کرامات شما چون به سائل می دهی از هرچه بهتر ، بیشتر میخورد باب المراد خانه ات در ، بیشتر ماه دورت گردد و خورشید داری در بغل ای که باشد عشق تو شیرین تر از قند و عسل سیدی ! غرق گناهم ، عفو کن این بنده را بی تو هیچم ، عفو کن این بنده ی شرمنده را ...___ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. این­ها به جای اینکه برایت دعا کنند کف می زنند تا نفست را فدا کنند یا جای اینکه آب برایت بیاورند همراه ناله­ی تو چه رقصی به پا کنند باید فرشته ها، همه با بال­های خود فکری برای چشمِ پر اشک رضا کنند هر چند تشنه ای ولی آبت نمی دهند تا زودتر تو را ز سر خویش وا کنند این قدر پیش چشم همه دست و پا مزن اینها قرار نیست به تو اعتنا کنند بال فرشته های خدا هست پس چرا؟ این چند تا کنیز تو را جابجا کنند حالا که می­برند تو را روی پشت بام آیا نمی­شود که کمی هم حیا کنند تا بام می­برند که شاید سر تو را در بین راه، با لبه­ای آشنا کنند حالا کبوتران پر خود را گشوده اند یک سایبان برای تنت دست و پا کنند ✍ ................................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. ۳۱۳ سوخت در حجره ی در بسته همه بنیادم کس در این حجره نباشد برسد بر دادم نفسی نیست مرا بس که به خود پیچیدم پا به سر آتش و خاموش بود فریادم جگرم سوخت ولی یاد مدینه هستم آن در سوخته پیوسته دهد بر بادم یادم از خد تریب آمده و از گودال تا به حجره رخ خود روی زمین بنهادم خنده ها پشت در حجره دلم سوزاندند یاد غارت شدن اهل حرم افتادم همه با خنده سوی غارت طفلی رفتند گوش خونی شده هرگز نرود از یادم ✍ .
. ۳۱۹ بی حیا همسر بی مهر و وفا خیره بر حالتم آنجا می شد خنده می کرد به غلتیدن من خوب سرگرم تماشا می شد تا در حجره به رویم می بست غربت فاطمه معنا می شد ما ز در خاطره ی بد داریم دیده از اشک چو دریا می شد پشت در مادر ما آمده بود با لگد درب حرم وا می شد میخ با سینه ندارد نسبت قامتم از غم او تا می شد یاد آن روز که در خانه ی وحی مادرم حامی مولا می شد .
. ۳۱۲ به چشم نیلی ات بنگر،به چشمان ترم مادر ز ظلم همسرم،چون مرغ بی بال و پرم مادر اگر چه قاتلم در پشت در خنده به حالم کرد ولی من یاد خون سینه و میخ درم مادر اگر از سوزش زهر جفا،خشکیده حلقومم ولی دیگر نخورده نیزه ای بر حنجرم مادر به خاک حجره می غلتم من از فرط عطش اما به زور نیزه ای دیگر نغلتد پیکرم مادر تنم را روی بام خانه آوردن ولی هرگز نباشد زیر دست و پای مرکبها سرم مادر خدا را شکر در حجره به خود وقتی که پیچیدم ندیده حالت جان کندنم را خواهرم مادر شنیدم عمه ام روی بلندی بوده و دیده به یاد حنجر خشک و،به یاد خنجرم مادر شنیدم زنده زنده راس جدم را جدا کردند خدا داند که این صحنه نیاید باورم مادر .
. پیله ام ، پیله در اندیشه ی پروانه شدن متوسل به جوادم(ع) که دهد حاجت من ذره در وادی خورشید نهادست قدم کم نبوده است کویری که شد اینجا گلشن خواست بینا بشوم حال مرا ریخت بهم حال یعقوب پس از بوسه ی بر پیراهن اشک بر گونه سرازیر، شدم محو حرم روی لب ذکر جواد(ع) است عسل گشته دهن موج افتاده در اطراف ضریحی که دو گل دارد از نسل علی در دل پاکش مدفن پنجه انداخته هر کس به گره پنجره ها موم گردیده از آن شعشعه ی «نور آهن» کاظمین است ولی عطر رضا را دارد هرکه با شیوه ی خود غرق مناجات و سخن می روم غرق شوم در دل آن موج اگر بپذیرند بد خیره سر عهد شکن شیعه مدیون جواد است و به این مفتخرم شیعه ام ،شیعه ی اثنی عشری مذهب من ✍ یاجوادالائمه ادرکنی .
. پیله ام ، پیله در اندیشه ی پروانه شدن متوسل به جوادم(ع) که دهد حاجت من ذره در وادی خورشید نهادست قدم کم نبوده است کویری که شد اینجا گلشن خواست بینا بشوم حال مرا ریخت بهم مثل یعقوب پس از بوسه ی بر پیراهن اشک بر گونه سرازیر، شدم محو حرم روی لب ذکر جواد(ع) است عسل گشته دهن موج افتاده در اطراف ضریحی که دو گل دارد از نسل علی در دل پاکش مدفن پنجه انداخته هر کس به گره پنجره ها موم گردیده از آن شعشعه ی «نور آهن» کاظمین است ولی عطر رضا را دارد هرکه با شیوه ی خود غرق مناجات و سخن می روم غرق شوم در دل آن موج اگر بپذیرند بدِ رو سیه عهد شکن شیعه مدیون جواد است و به این مفتخرم شیعه ام ،شیعه ی اثنی عشری مذهب من ✍ یاجوادالائمه ادرکنی .
. «نهمین معجزه» باز ، از جنّتِ حق سیب، سوا می گردد هدیه ای در بغلِ آل خدا می گردد سیبِ طوبای نهم، عاقبت از دست خدا بعدِ چل سال ، تعارف به رضا(ع) می گردد های! ای طعنه زنان ! گوش بگیرید آمد او که انفاسِ غریب الغربا می گردد آنکه را وارثِ پیغامبرست ابتر نیست کوثر امشب به جهان باز عطا می گردد پسرِ حضرت خورشید ، جواد ست جواد! او ز گهواره لبش ذکر و دعا می گردد السلام ای سندِ محرَز اثباتِ رضا(ع) آمدی شیعه به پایت سرِ پا می گردد با تو هم قهقه ها از لب دشمن رفته شیعه هم یک شبه تجدید قوا می گردد نهمین معجزه ی آل محمّد(ص) که تویی با نگاهِ تو دلِ کور ، شفا می گردد دست موساییِ تو حلقِ عصا معجزه ریخت لبِ خشکش فقط از اذنِ تو وا می گردد سدرِخشکیده وضویت به تبرک نوشید دامنش سبز و لبش شهد به پا می گردد چون که با دستِ تو زنجیرِ اباصلت گسست تا ته عمر ، ز ابلیس رها می گردد خاک، در مشتِ بهشتِ تو بها می گیرد ناگهان دستِ تو بوسید و طلا می گردد ایّها الناس بگَردید به دورش به طواف که درآغوش رضا ، کعبه بنا می گردد پسری آمده تدریس کند عالَم را دستِ حیرت به دهانِ فقها می گردد چه نیازست به یک چهره شناس ، آینه را؟! مگر از آینه ، تصویر ، جدا می گردد امشبت دستِ گدایی ببرَش خانه ی جود که دَرش باز به روی فقرا می گردد دهمین روزِ رجب، شاه کرم وارد شد پشتِ دربش پُرِ دستانِ گدا می گردد گر بکوبی درِ دردانه ی شاهنشه توس حاجتت بی برو برگرد روا می گردد چون دَرت بسته شده ، از درِ جودش رد شو که کلیدِ کرَمش ، کارگشا می گردد گرچه لبریز کرم شد همه ی آل نبی(ص) به جواد ست که غایاتِ سخا می گردد یاس و آلاله بپاشان به قدم های پسر گل لبخند ، لبِ شاه که جا می گردد .