eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
6هزار دنبال‌کننده
270 عکس
204 ویدیو
44 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
لیست هشتکهای گروه اشعار حسینی و آموزش مداحی http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
هستیِ ما کیست در دنیا ، امیرالمؤمنین شافع ما کیست درعقبی ، امیرالمؤمنین بوده قبل از آدم وحوا ، امیرالمؤمنین صالح وُ نوح نبی ،موسی امیرالمؤمنین هم سلیمان است وُ هم عیسی، امیرالمؤمنین قدر او از آسمانها هم فراتر بود وُ هست اختیار کهکشان در دست حیدر بود وُ هست نور پاکش از ازل تا روز محشر بود وُ هست هم علی آیینه وُ جان پیمبر بود وُ هست هم پیمبر بوده سرتا پا امیرالمومنین یاد او پاییز جانها را بهاری میکند چشمه ها را در کویر خشک جاری میکند چشمها راغرق در چشم انتظاری میکند نیمه شب وقتی یتیم کوفه زاری میکند میرسد با نان وُ با خرما امیرالمؤمنین تا نجف شد قبله گاه مردم یکتاپرست دست ابراهیمیَ ش بتخانه را درهم شکست ما از این میخانه برگشتیم هرشب مستِ مست طبق قولِ اهل سنت،شرح سیصد آیه است در فضیلت های مولانا امیرالمؤمنین بایِ بسم الله راز اوست در اُمُّ الکتاب هر لَنایی لاست بی نونِ جنابِ بوتراب تحت فرمان علی هستند خاک وُ باد وُ آب ذره ها را با نگاهش مینماید آفتاب قطره ها را میکند دریا امیرالمؤمنین تا که بر فرقِ علی موّاج شد دریای خون سهم ما شد در دل امواج ،یک دنیا جنون سر به تعظیمش فرود آریم اِنّی راکعون کی به وصلش میرسیم؟ اِنّا اِلَیهِ راجعون بارالها میشود آیا امیرالمؤمنین ؟ دست ما را مثل دستان سحرخیز نسیم در پناه خود بگیرد مثل طفلان یتیم بعد از آن در سایه ی لطف کریم اِبنُ الکریم روزی ما میشود بی شک صراطُ المستقیم نیست راه راستی، اِلّا امیرالمؤمنین باید اوصاف علی را با دلی آگاه گفت آنچنان که حضرت حق در اَطیعواالله گفت راز رَدُّ الشَّمس را شقُّ القَمَر با ماه گفت گر چه عمری دردهایش را فقط با چاه گفت هست راز عَلَّمَ الاَسما امیرالمؤمنین تا به جا آورده باشد رسم استقبال را زیر پای زائرش میگسترانَد بال را بشنو از جبریل شرح آیه ی اکمال را یا بخوان شأن نزول سوره ی زلزال را کوهها را میکَند از جا، امیرالمؤمنین ما کجا ودرک فیض پهنه ی دریا کجا دم زدن از خاندان حضرت زهرا کجا این تن خاکی کجا وُ ساحت مولا کجا او کجا وُ او کجا وُ او کجا وُ ما کجا راه بسیار است از ما تا امیرالمومنین
شهادت می دهم حیدر، امام انس وُ جان بوده وَ نامش از همان اول ، نگین هر اذان بوده شهادت می دهم حیدر، کلید حل مشکلهاست از آدم تا به خاتم او ، امید هر زمان بوده ندارد مثل وُ مانندی، میان عالم هستی امیرِ لافَتای ما ، نگین آسمان بوده علی شیر خداوند وُ علی دلگرمی عالم امیرالمومنین حیدر ، پناه شیعیان بوده علی از اول خلقت ، علی پیش از غدیر خم علی قبل از پیمبر هم ، امیر مومنان بوده علی سرچشمه ی عزت ، علی آقا ترین آقا علی با آن همه قدرت ، توان ناتوان بوده شهادت می دهم حیدر ، امیر عالم وُ آدم وصیِ حضرت خاتم ، امام این جهان بوده
🍇🍇110مصرع مدح 🍇🍇 بسمِ ربِ الرِّسول ربِّ نبی و پس از آن عَلیٌ الأَعلا و سپس روی دفترم بافخر مینویسم فقط علی مولا مظهر برج انمایی و شاهکار خدای منانی طاهری و مطهر و شفاف تو دقیقا شبیه قرآنی چون گشودم کتاب قرآن را دیدم آیات منجلی بودند جزء در جزءُ کلّ احزابش یک به یک مِدحت علی بودند علما دربیان و تفسیری ز حروف مقطع آوردند و صِراطٌ عَلیُّ نُمسِکُهُ عَلیٌ حق ؛ چنین ادا کردند کل اشجار گر قلم گردند آب دریا اگر شود جوهر تا نویسند کل کاتبها شمه ای از فضیلت حیدر در هزاران کتاب و صد دفتر وصف عین علی که جا نشده کل عالم به مدح او اما حق لام علی ادا نشده ذکر نادعلی توست علی که کندبنده را ز غم آزاد و چه کس در رکوع بین نماز چون تو انگشترش به سائل داد زنگ درب بهشت ذکرتو و بهترین اسم و افضل الاذکار مردگان را حیات می بخشد نام زیبات یکصد وده بار 🍇🍇🍇🍇 آسمانها و نُه فلک نزدت همگی احترام میکردند انبیا ،اولیاءُ عِلِّیین پیش پایت قیام میکردند در زمین در زمان ز عرشُ فرش و عوالم علی بود حاکم سر در عرش حک نموده خدا و یدالله فوق ایدیهم وصف نام تورا چگونه کنم عَجِزَ الواصِفون عن صفتک که بشر قاصر است از وصفت ما عرَفناکَ حق معرفتک پدرِ آدمِ ابو البشری پدرِخاک یا ابالاِربَه حق پس از آفریدنت فرمود فتبارک به خلقتت بَه بَه پدر زینبی و ثارالله جان فدای شکوفه ی یاست کار صدها مسیح و موسی را میکند دستهای عباست پا نهادی به عالم امکان دل اهل زمین هلاک تو شد تو که بودی که بدو آمدنت خانه ی کعبه سینه چاک تو شد نه فقط بر زمینیانِ جهان به سماواتیان امیری تو ای شه لافتی بنی شوکت شه نام آور غدیری تو کوری چشمِ دشمنت مولا درحدیثی نبی چنین فرمود بافضیلت ترین عبادتها ضربه ی تو به روز خندق بود 🍇🍇🍇🍇🍇 فاتحِ بدرُ خیبرُ اُحُدی اسدالله شیر بی بدلی تو امیری و شیر بی پروا بر تو زیبنده است نام علی(ع) تیز مانند ذولفقار دو دم اِنحنای کمان ابرویت لشکر و صدسپاه گردیدند همه چیره ز زور و بازویت عبدود،مرحب و هزاران یل همچو کاهند درکف مشتت تویی آن پهلوان که کنده شده درب خیبر به ناز انگشتت تو قدَر قدرتی و شیر افکن که به گَردَت نمیرسد احدی که نبی وقت رزم می گوید اسدالله یاعلی مددی 🍇🍇🍇🍇🍇🍇 تویی مقصود و مقصدم آری عاشقت گر شدم هدف دارم هوس بوسه از ضریح تو وُ هوس چاییِ نجف دارم مال و دارایی ام که چیزی نیست ای تجلیِ عالم ِ ایجاد خودمُ بچه ها و همسرمُ پدرم و مادرم فدای تو باد و بعید است از تو مولایم دست رد روی سینه ام بزنی لحظه مرگ بی قرارِ تو ام ای که گفتی فَمَن یَمُت یَرَنی حمل بر خود ستایی ام نشود در برم ثروتی کلان دارم شیعه ی حیدرم بدین منظور سکه گردید کسبم و کارم و چه دارد هر آن که درگیتی حُبِّ حیدر میان قلبش نیست بی ولایش به زیر صفر اما باعلی نمره ی ولایم بیست در ره عشق پاکتان مولا سرِ سُرخَم رود ملالی نیست آنکه منکِر شده تو را قطعاً نطفه اش نطفه ی حلالی نیست سخن این نیست قسمتم بشود کز غلامان دخترت باشم من کجا زیبنت کجا ای کاش خاک نعلین قنبرت باشم صدو ده خط نوشتم از مدحت کم ما وُ کرامتت مولا وَ کنون اذن وُ رخصتی بدهید بنویسم زِ مادرم زهراء (س) 🍇🍇🍇1⃣1⃣0⃣🍇🍇🍇
تو را از آسمان آورد، تا که روشنایِ این زمین باشی خدا می خواست تا تفسیری از نورِ مبین باشی تو را آورد و با تو عشق را معنای دیگر داد خودت عشقی خدا می خواست تا عشق آفرین باشی فراتر از بشر هستی نمی گویم خدا هستی "خدا می خواست آن باشی، خدا می خواست این باشی" امام المتقین باشی اساس و رکنِ دین باشی امامت را نگین باشی خدا را همنشین باشی یداللهی و دستی نیست بالاتر زِ دست تو "خدا می خواست تا دستِ خودش در آستین باشی" شبی که غرقِ وحشت بود جسم و جانِ بزدل ها تو ماندی تا که آن شب جای ختم المرسلین باشی پر است از نام حیدر معرکه، مولا به یک لحظه چگونه میتوانی در یَسار و در یمین باشی الا ای دلبر زهرا بخوان "مَن کُنتُ مولا" را تو تنها می توانستی نبی را جانشین باشی خلاصه می شود تفسیرِ قرآن در همین جمله خدا میخواست تنها تو امیرالمومنین باشی نمی دانم چرا اینگونه مجنون و پریشانم گهی محزون و غمگینم؛ زمانی شاد و خندانم الا یا ایهاالساقی بیا با ما مدارا کن بریز از باده ی کوثر که امشب مست و حیرانم چه گویم از کمالاتت که تو فوق کمالاتی!! و من هم چیزی از شأن و مقامِ تو نمی دانم اذان گفتم پس از ذکرِ خدا و نام پیغمبر به نام تو رسیدم تازه فهمیدم مسلمانم علی اول علی آخر علی ظاهر علی باطن بدونِ تو همه کفرم و با تو عین ایمانم به وقت رزم با هر ضربه ی تیغ دودم مولا نبی می گفت: "یا حیدر" خدا می گفت: "ای جانم" غدیرِ تو شده اذنِ ورودِ ما به عاشورا همان طوری که قبل از اربعین پیش تو مهمانم شبی در خواب می دیدم که من هم زائرت هستم نشستم گوشه ی صحنت، امین الله می خوانم حریمت برده دل ها را نجف کی می بری ما را؟ خودت می دانی ای مولا که من دلتنگ ایوانم
بگویید با دل که دلبر علیست به سرها بگویید سرور علیست بگویید قند مکرر علی است و از هرچه گفتند برتر علی است به قرآن که ساقی کوثر علیست بود واجب از مرتضی دم زدن از آن آفتاب خدا دم زدن از آن شاه بی ادعا دم زدن و باید از او بی ریا دم زدن که بیزار از هرچه منکر علیست قدم هام شد وقف راه نجف به شوق رسیدن به شاه نجف و یک سجده در بارگاه نجف منم عبد و حیدر اله نجف که الله را اصل و مظهر علیست علی صاحب قبضه ی ذوالفقار علی بهترین معنی اقتدار علی صاحب الامر و الاختیار علی غرق در ذات پروردگار و از حد ادراک برتر علیست ملک مست یا ربنای علیست فلک وصله ای بر عبای علیست بهشت عکس ایوان طلای علیست صدای خدا هم صدای علیست نبی گفته بر پیکرم سر علیست امیری برازنده ی مرتضاست بزرگی خودش بنده ی مرتضاست بهشت نبی خنده ی مرتضاست به نامی که زیبنده ی مرتضاست فقط ذکر خاتون محشر علیست .... کریم است و اولاد او هم کریم صراط علی جاده ی مستقیم جنان مهر او هست و قهرش جحیم شده مرهب از ضربه ی او دو نیم کسی که کند فتح خیبر علیست ... دو شمشیر را توأمان می زده دو تا نیزه را همزمان میزده علی سر ز دشمن چنان میزده که سر ، چرخ در آسمان می زده به هفتاد لشگر برابر علیست ... اگر ضربه میزد سپر می شکافت نه تنها سپر ، مغز سر می شکافت سر و سینه تا به کمر می شکافت علی نعره میزد جگر می شکافت فقط لایق نام حیدر علیست ... سلیمان اگر حشمت الله شد غبار قدم های این شاه شد هرآن کس کزین راز آگاه شد ولی خدا را هواخواه شد که دردانه ی حی داور علیست علی نقطۀ با ، علی با خداست در امواج دریا علی ناخداست علی عالی و رب اعلا خداست بلندای مولای من تا خداست در اول علی بود و آخر علیست علی پهلوانی غرور آفرین علی نور محض است و نور آفرین نگاهش شراب طهور آفرین تمامی اشعار شور آفرین پراز مدح مولای قنبر علیست نبی گفت من کنت مولاه را نشان داد بعد از خودش راه را و ابلاغ کرد امر الله را بگیرید دامان این شاه را چرا که تمامی دین در علیست سخن بیش از پیش شد دلپذیر که گفتم از آن دلبر بی نظیر به من یاد دادند روز غدیر علیٌ امیری و نعم الامیر وصی بحق پیمبر علیست
حیدر شدی تا پشت در،هی در بکوبم بر خاک پای قنبرت هی سر بکوبم هر کس تو را دارد چرا باید بترسد؟ مثل تو تنها از خدا باید بترسد
حضرت خَیرُ البَشر، پرورده ی خَیرُ الاَنام حضرت مُولَی المَوالی، حضرت عالی مَقام حضرت عینُ الیقین، سر رشته ی حَبلُ المَتین آیت الله العَلی، بر کُل آیات عظام حضرت مشکل گشا، روح دعا و التجا ای به هر دردی دوا، ای زخم ها را التیام حضرت صاحب سند بر مسند مُلکِ اَبَد صاحب دارُ الشفا، دارُ البقا دارُ السلام حضرت نعم الامیر، ای عامر اَمر کبیر حاکم هر انقلاب و هر جهاد و هر قیام حضرت سر سلسله، بالا نشینِ قافله بر سر ما، سایه سارِ دودمانت مُستدام حضرت شاه نجف، ای مالک بیتُ الشَرف حضرت لطفِ مکرر، حضرت جُودِ مُدام عالمی پشت سرت، السابقون السابقون زنده ام با وعده ی اِنا اِلیه الراجعون دور پیشانیِِ خود، پیچیده ای اسرار را جان عالم بر لب آمد، باز کن دستار را گنج ها می جوشد از، خاکِ قدم هایت ولی وصله ی نعلینِ تو، پیچیده کرده کار را روزِ خندق، جای جن و انس عبادت کرده ای یک تنه با ضربه ای، برداشتی این بار را فرقِ بینِ حق و باطل هستی و، در روز حشر تو مُعیّن می کنی، آرایش حُضّار را هفت شهر عشق را، عطار دنبال تو گشت ما هم عازم گشته ایم، این راه نا هموار را آسمان ها در نجف، با هم طلاقی می کنند دستِ حق، گردانده دورِ گنبدت پرگار را حق ز نازِ شستِ تو فرمود، ای احمد ببین اعتبارِ ذوالفقارِ حیدرِ کرار را وحی بر افلاک شد، از جانب پروردگار لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار نام تو بین دل و تشویش، حایل می شود عِطر تو هر جا بپیچد سِحر، باطل می شود تو هزاران سال، از خورشید نورانی تری روز و شب با گردشِ چشمِ تو کامل می شود آنقدر مشکل گشایی، انبیا هم مثلِ ما یا علی گویند وقتی کار مشکل می شود دین ما دینیست که، غیرِ از همه احکامِ شرع راه و رسمِ عاشقی را، نیز شامل می شود قبل ما گفتند و ما هم، همچنان خواهیم گفت هر که از عشقِ تو دیوانه، شد عاقل می شود من برای دیدنت، خود را محیا می کنم عاقبت هر کس، به دیدارِ تو نایل می شود وعده ی دیدار دادی، تا قدم رنجه کنی خاک قبر از اشک های شوقِ من، گِل می شود جان به شوقِ، دیدن رویِ تو آسان می دهم بعد مردن باز هم، با دیدنت جان می دهم گفته هایت در تنِ عالم، طنین انداز ماند هر چه که گفتی، علم شد، هر چه نگفتی راز ماند ای امام هر امام، ای چشمهِ سارِ معجزات در میانِ نسلِ پاکت، قدرت اعجاز ماند خانه ای بت خانه بود و، چون تو را شد زادگاه مرکزِ توحید شد، در رتبه ی ممتاز ماند بوذر و عمار، در چشمِ تو مستقرغ شدند جعفر طیار، با دستِ تو در پرواز ماند یا امیرالمومنین گفتیم و عشق آغاز شد هر که مَحرم بود در بدوِ همین آغاز ماند چارچوب خالیِِ خیبر، شهادت می دهد هر دری را باز کردی، تا قیامت باز ماند ما که گفتیم از تو اما، از تو گفتن نیست این قبل از این وادی، هزاران خواجه ی شیراز ماند در بیان مختصر، اسلام مطلق با علیست در تمامِ آسمان ها، حک شده حق با علیست عالمانِ مجتهد، تا عارفانِ خِرقه پوش منتظر هستند، تا کی این تاک می آید به جوش طعمِ انگورِ ضریحِ نقره را هر کس چشید از حراس و هول محشر هم نمی آید به هوش بوسه ای بر خوشه ای از نقش انگورش زدم حاملان عرش با هم یک صدا گفتند نوش خواجه بارِ این امانت، کارِ فال و قرعه نیست بارِ عالم را، به جز حیدر، که میگیرد به دوش؟ مستم و از شعر هایم، مِی تراوش می کند گر بمیرم هم، زبانِ من نخواهد شد خموش ساقیِ ما، سهمِ هر کس را به قدرش می دهد سهمِ قلب و سهمِ دست و سهمِ چشم و سهمِ گوش هر کسی در جایگاهِ خویش او را دیده است هم در اوج عرش، هم در حُجره خرما فروش روزی از بیتِ علی، پیدا و پنهان می خورد عالَم از دستِ امیر المومنین، نان می خورد سایه ایم، اما میانِ نور پنهان می شویم تو تلالو می کنی، و ما فروزان می شویم بوی ایوانِ نجف، ما را دگر گون می کند بی اراده ذره ای، در دست طوفان می شویم تا غبارِ سردِ دنیا، می نشیند روی دل جذبه ات می آید و، از نو مسلمان می شویم عشق یعنی، هر چه جانان خواست، جانا جان بخواه می پسندی آنچه را جانانِ ما، آن می شویم تا قیامت هر کجا حرف از فدایی های توست لشکرِ اعزامیت، از خاک ایران می شویم قلعه عشق است، هر جا خاک فرزندان توست با هزاران حلقه دورِ قلعه، دژبان می شویم دست ما بادا، الی مادام بر دامان تو جد و آباد و عیال و اهلِ ما، قربان تو
کعبه سنگی‌ست که آیینه سرای تو شده حال از شش جهت انگشت نمای تو شده پرده‌ی بیت که بر دامن او چنگ زنند به امیدی متمسک به ولای تو شده قامت نوح ز‌ عشقت که کمان شد تازه حلقه‌ی درب ورودی سرای تو شده ناز بر ناس کن ای حمد که در بسم الله اسم‌ اعظم ز کرم نقطه‌ی بای تو شده خوش بر احوال غلامی که شدی مولایش خوش بر احوال خدایی که خدای تو شده طبق لولاک، به زهرا همگی‌ مدیونیم چون همین آینه بانی بنای تو شده هم تو راضی به رضای دل مرضیه شدی هم دل مرضیه راضی به رضای تو شده آنچه رخ داده و در آتیه رخ خواهد داد همه منقوش در ایوان طلای تو شده در دل سنگ من افتاده هوای نجفت مثل آن چاه که دلتنگ صدای تو شده
Haaj Hossein SibsorkhiSibsorkhi-MiladHazratAmiralmomenin1394[03](1).mp3
زمان: حجم: 3.8M
بنام نامی حیدر عزیز قلب پیغمبر امیر فاتح خیبر علی جانم.... همان شاه قَدَرقدرت همان دردانه خلقت همه مبهوت آن هیبت علی جانم... بنازم ناز چشمانش شده سلمان مسلمانش ملائک مست و حیرانش علی جانم.... بده پیمانه ساقی که دل شد مست حیدر بُوَد دست خدا در دست حیدر ... هر آنکس که نجف رفته دل دیوانه ای دارد بگوید حضرت حیدر عجب میخانه ای دارد (امیرالمومنین حیدر۳ علی جانم...)۴ بُوَد از هست او هستم که دل بر مهر او بستم علی ساقیست من مستم علی جانم.... به کف تسبیح وُ دف دارم به دل شور و شعف دارم به سر شوق نجف دارم علی جانم... منو این شور مشتاقی جهان فانی تویی باقی بده پیمانه ام ساقی علی جانم... تو دریایی و من هم، بدون تو سرابم منم که خاک پای بوترابم.... پریشانم مکن ساقی مزن شانه به گیسویت گمان دارم که جانم را بگیرد تیغ ابرویت... امیرالمومنین حیدر ۳ علی جانم منم ظلمت تویی نورم سلیمانی و من مورم به محشر با تو محشورم علی جانم... تو بالایی و پایینم شهنشاهی و مسکینم تویی آن شور شیرینم علی جانم.... تویی حصن حصین من تویی حبل المتین من امیرالمومنین من علی جانم.... به غیر از تو چه دارد مگر دین محمد تویی دست خدا وُ جان احمد... اگر هیچم اگر پستم اگر حتی گنهکارم سرافزارم به محشر چون به دل حب علی دارم امیرالمومنین حیدر۳ علی جانم
. علیه السلام طلیعه‌یِ سخن و اِفتتاحِ اَنجمنم هزار شکر سرِ سفره‌یِ اَباَالحسنم همان که از اَزل آغشته شد به آب و گِلم دَمید حق به رگ و خون و اُستخوانِ دلم‌ حقیقتی که کنم فاش روزِ میلادش کلام نیست تَراوَد به هر تکانِ دلم چو قلب خونِ مرا در بدن کند پمپاژ دَمِ علی‌ست که جاری‌ست بر زبانِ دلم مَگو چرا دلِ من چاکِ عشقِ حیدر شد نشانِ کعبه زِ عشقش شده نشانِ دلم به گوشِ من زده حق حلقه‌ای که از علی‌اَم نوشته بر رویِ لوحِ وُجود حیدری‌ام‌‌ نَزاده مادرِ گیتی چو مرتضی دیگر ندیده کشتیِ حق چون تو ناخدا دیگر گُشوده کعبه دَری رویِ سینه‌اش یعنی.... خداست چشم به راهت علی بیا دیگر به ربِّ عالیِ اَعلا چو مشتق است علی نماز ساز سویِ مولِدَش اَدا دیگر‌‌ علی‌ست شیرِ جهاد و علی‌ست مردِ نبرد چو دست بُرد به شمشیر لاٰ فَتیٰ دیگر رسول شهرِ علوم و علی بُوَد دربَش نَگرد نیست رَهی جز رَهِ ولا دیگر علی مطهّر و طور و علی منوّر و نور خدا گُشود به توصیف هَلْ اَتیٰ دیگر غذاشْ نانِ جو وُ سجده‌هاشْ طولانی‌ سخن ندید چنان نطقِ او رِسا دیگر تمامِ عرش و زمین آب و خاک در کفِ اوست زبان به مدحِ علی باز کرد دشمن و دوست چو مادرش به غُماطی دو دستِ طفلَش بست اِراده کرد فقط یک تکان و جسمَش رَسْت غُماط دوّم و سه هفت‌لایه‌ شد امّا دو دستِ اوست یداللّه کِی توانَش بست‌ سزا ندید خدا در غُماط دستِ علی همان که خصم به پیشِ دوچشمِ عشقش بست کسی که حُرمت او کرد مصطفی واجب به جرمِ حق‌طلبی دستِ کینه کِتفَش بست‌ فدک بهانه شد و پهلویِ نگار شکست علی به خانه شد و پشتِ روزگار شکست دراز کرد عدو بر رویِ عزیزش دست کبود شد رُخِ یاس و دلِ بهار شکست غلافِ تیغ به بازویِ یارِ غیرت خورد علی نَه از سَم و ضربه زِ دردِ غربت مُرد . ............................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. ماه مبارک رمضان و روضه‌یِ حضرت علی علیه السلام بویِ رحمت می‌رسد از قبله‌گاه‌ داده حق مخلوقِ مجرم را پناه ماهِ غفران است ماهِ بندگی ماهِ توبه ماهِ ندبه ماهِ آه واٰ شده درهایِ لطف و مغفرت بر رویِ این عبدِ زار و روسیاه‌ روسیاه و خاطی‌اَم امّا ببخش یارب این درمانده را بر حقِّ شاه حقِّ شاهِ لوُکَشَف سردارِ بدر حقِّ قدرِ لیلةُالقدرَت اِلٰه حقِّ حیدر روحِ قرآنِ مبین حقِّ آهی که شنیده گوشِ چاه حقِّ آن روزی که دستش بسته بود کوثرش شد روبه‌رو با یک سپاه حقِّ آن یاسی که شد رنگش کبود غسل شد با گریه زیرِ نورِ ماه حقِّ مولا حقِّ زهرا حقِّ شب‌ حقِّ زینب حقِّ تب در قتلگاه حقِّ اربابِ غریبم اِی خدا در جوارِ خود بده بر من پناه   ✍ .