eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
6هزار دنبال‌کننده
270 عکس
204 ویدیو
44 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
لیست هشتکهای گروه اشعار حسینی و آموزش مداحی http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
لیست هشتکهای گروه اشعار حسینی و آموزش مداحی http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. و مرقد پاک تو زیباست خدا می داند خیمه ات قبله ی دل هاست خدا می داند یک نگاهت همه را عاشق و مجنون کرده رحمت از چشم تو پیداست خدا می داند آب اگر نیست چه غم یاور تو عبّاس است علقمه تشنه ی سقاست خدا می داند نام زیبای تو بر هم زده هر مجلس را چون که نامت خُم صهباست خدا می داند هر که یک قطره ز جام تو خورد آقا جان در دلش آتش و غوغاست خدا می داند سوز دل با نمک سفره ی تو جانسوزست آتش عشق تو پیوسته جهان افروزست می روی بی من و دل خسته پی ات گریه کنان از حرم آمده ام با غم و با آه و فغان مادرم کرده وصیّت که به هنگام وداع بزنم بوسه بر آن حنجر تو جان جهان رحم بر خواهر خود کن که پی ات افتاده با دلی سوخته و چشم تر و قدّ کمان رحم کن رحم بر این خواهر غمدیده ی خود که شده خم کمرم از غم و از بار گران من نگویم که مرو لیک کمی آهسته تا تماشات کنم بار دگر از دل و جان این وداعی ست که با آه و فغان همراه است چه وداعی که پر از حرف و بسی کوتاه است دختری گریه کنان جانب مولا آمد زخم دل داشت ولی بهر مداوا آمد دختر آغوش پدر خواست ولی با اشکش نازها داشت که بر دامن بابا آمد روی دامان پدر سفره ی دل باز نمود شعله ای بود که در دامن دریا آمد غنچه ای بود که آتش به نیستان میزد با دو صد شور به بستان تمنا آمد پدرش دید که در وقت وداعش آخر روی دامان پدر جلوه ی زهرا آمد گر چه میخواست زند بوسه به روی پدرش دل به داد آمد و فریاد زد از چشم ترش زیر پا مانده ای و لشگریان دور و برت رو به سوی حرم افتاد ز غم چشم ترت کودکانت به فغان آمده از غربت تو تا رساندست صبا جانب طفلان خبرت ای سلیمان وفا دل نگران خواهر توست هم چو انگشتر تو گم شده قَدر و قَدَرت کاش در مقتل تو مادر تو ره نبرد تا نبیند که چگونه شده ببریده سرت با لب تشنه جدا کرده عدو سر ز تنت سینه سوزد ز غم و ناله و سوز جگرت با وضو آمده بودند خدا رحم کند آیه از سوره ربودند خدا رحم کند من که از داخل گودال برون می رفتم با قد خم شده و با دل خون می رفتم تن صد چاک تو را روی زمین تا دیدم گریه ها کردم و با سوز درون می رفتم نعل ها بوسه بر آن پیکر صد چاک زدند پیکرت دیدم و با حال نگون می رفتم چه بگویم که پس از عصر دهم در گودال بی کفن دیدمت از شطّ جنون می رفتم ظاهراً بر سر پا لیک خدا می داند از کنار بدنت کون فیکون می رفتم بین گودال که بودی کفنت را بردند گرگ ها از تن تو پیروهنت را بردند ✍ ............................................................... کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. مثل یک شیشه ی عِطری که درش وا شده بود سر جدا از بدن زاده ی طاها شده بود گشت آکنده ز عِطرش همه ی دشت بلا بر لب جن و ملَک بانگ خدایا شده بود لاله هایش همه پرپر شده آغشته به خون باغبانی که بهارش همه یغما شده بود عِطرش آمیخت چو با رایحه ای با گل یاس قتلگَه خواستگه ناله ی زهرا شده بود زینب آمد که سرِ سرو به دامان گیرد لیک سر بهر سر نیزه مهیا شده بود جای یک بوسه نَبُد بر تن آن سرو بلند و گلو بوسه گه خنجر اعدا شده بود تا به رگ های بریده سر خود را بنهاد عالمی غرق در آن صحنه ی زیبا شده بود و در آن لحظه که زینب همه زیبایی دید گشت هنگامه به پا محشر کبری شده بود آفرینش همه میرفت شود کُن فیکون عرش لرزید و فلک هم کمرش تا شده بود زین مصیبت چو ز احجار زمین خون جوشید آسمان گریه کنان زین غم عظمی شده بود شیشه ی عطر تنش خرد و درش گم شده بود همچو تسبیح که پاشیده ی اعضا شده بود بر سِنان تا که سَنان زد سر پر خون حسین در دل زینب غم دیده چه غوغا شده بود کس ندانست در آن لحظه به زینب چه گذشت آه از آن شیشه ی عِطری که درش وا شده بود ✍ .