eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.5هزار دنبال‌کننده
232 عکس
135 ویدیو
32 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ پیر شد؛ از حال او بابا خبر دارد فقط در دلِ بی طاقتش داغ پدر دارد فقط با مشقّت راه میرفت و امان از آبله از غم این ماجرا صحرا خبر دارد فقط راه طولانی و تیغِ آفتاب و در دلش اضطرابِ تازیانه بیشتر دارد فقط اکثراً دستِ بزن دارند و با دلواپسی چشم هایی خیره سمت دور و بر دارد فقط بیشتر اهل کمینند و تمام ِ راه را- واهمه از حمله هایِ پشت سر دارد فقط جای سیلی سرخ بود امّا دوباره می زَدَش "زجر" زجرش داد و دائم دردسر دارد فقط گریه میکرد و حرامی بُرد پیش ِ او گذاشت غرقِ خون! در تشت! بابایی که سر دارد فقط دید و قدری درد دل کرد و سپس از حال رفت عمّه زینب از غمش خونِ جگر دارد فقط! . سلام الله علیها محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. زبان حال حضرت رقیه علیهاالسلام باعموجانش حضرت عباس علیه السلام بر روی نیزه حال مرا کن نظر عمو از دوریت رقیه شده خون جگر عمو تا روی خارها نرود پای زخمی ام تو باش بر مسیر شب ِمن قمر عمو قدّم نمی رسد که شوم آب آورت انگار هستی از همه لب تشنه تر عمو بالای نیزه اشک خجالت دگر مریز بنگر لبم به اشک تو گردید تر عمو بعد از تو خورد سیلی محکم اگر به من دیده عدو نمانده کفیلی دگر عمو ای غیرت خدا به سر نی نظاره کن با زجر و حرمله شده ام همسفر عمو کمتر شده ست از همه گر زخم های من شد عمه در تمام مسیرم سپر عمو دیگر من از تو آب نخواهم فقط بگو از چه گذاشتی همه را بی خبر عمو در وقت بازگشت پدر از کنار تو دستی گرفته بود چرا بر کمر عمو دیدم زمان ِرد شدن از بین قتلگاه در هر کجا ز پیکر تو یک اثر عمو بر لب نشست حاجت ِ(عَجّل وَفاتی)ام وقتی که دیدمت شده ای مختصر عمو ✍عبدالمحسن ( علی مهدوی نسب ) . سلام الله علیها محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. این صحنه‌ها را پیش از این یکبار دیدم من هر چه می‌بینم به خواب انگار دیدم شکر خدا اکنون درون تشت هستی بر روی نی بودی تو را هر بار دیدم بابا خودت گفتی شبیه مادرم باش من مثل زهرا مادرت آزار دیدم یک لحظه یادم رفت اسم من رقیه است سیلی که خوردم عمه را هم تار دیدم احساس کردم صورتم آتش گرفته است خود را میان یک در ودیوار دیدم مجموع درد خارها بر من اثر کرد من زیر پایم زخم یک مسمار دیدم سوغات مکه توی گوشم بود بردند کوفه همان را داخل بازار دیدم کاظم بهمنی✍ سلام الله علیها محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. . قبل از این بر تن تو برگ و بری بود پدر قبل از این بر تن من بال و پری بود پدر خواب بودم که تو رفتی، جگرم سوخت ولی همه ی غصه ی من بی خبری بود پدر بعد‌ تو رفت به غارت همه ی حاصل من بعد تو قسمت من خونجگری بود پدر سایه ات بر سر نی سایه ی روی سر من سر تو بر نوک نیزه چه سری بود پدر من که از شام فقط خاطره ی بد دارم سفر شام عجب بد سفری بود پدر سر بازار، سر کوچه، سر هر گذری بعد تو قسمت ما در به دری بود پدر کوچه در کوچه، بیابان به بیابان تا شام قصه ی آبله و پای پَری بود پدر من اگر زنده ام از معجزه ی زینب توست همه جا بر تن زارم سپری بود پدر به سر ما سرِ سرنیزه ی دشمن می خورد اگر از داغ تو چشمان تری بود پدر ماجرایی شده پیدا شدن این لب تو نیمه شب، کاش که نورِ بصری بود پدر .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. مناجات با گریز به حضرت رقیه سلام الله علیها این زندگی بی روضه‌ها لطفی ندارد دنیای ما بی کربلا لطفی ندارد تا کربلایت هست بین سینه زن‌ها طوف حرم، سعیِ صفا لطفی ندارد دردم تویی، درمان تویی، آقای عالم بی تربتت حتی شفا لطفی ندارد باید برای نوکری خالص شد ارباب این نوکری با ادعا لطفی ندارد من مدعی عشق بودم تا که بودم این ادعا بی ابتلا لطفی ندارد تا یک قدم سوی تو نزدیکم نیارد میدانم اصلا اشک ما لطفی ندارد وقتی میان روضه ها حرف سه ساله است این گریه های بی صدا لطفی ندارد بابا رسید از طشت و دختر ناله می زد: دیر آمدی ای با وفا ... لطفی ندارد حالا که چشمانم نمی بیند رسیدی ای با وفا حالا چرا؟ ... لطفی ندارد دیر آمدی این آمدن بابای خوبم حالا که افتادم ز پا لطفی ندارد وحید محمدی ✍ .................... از غم هجر پدر ناله کشیدن سخت است طعنه از حرمله و شمر شنیدن سخت است چقدر بر تن تو زخم بیابان مانده من بمیرم، به روی خار دویدن سخت است چقدر جسم شما آب شده بی بی جان غل و زنجیر به دنبال کشیدن سخت است چشم تار تو شده علت افتادن ها نیمه شب باشد و تاریک، ندیدن سخت است تو که از عمر کمت خیر ندیدی بی بی مثل زهرا، چقدر زود خمیدن سخت است چقدر پشت سر قافله ها جا ماندی این همه درد کشیدن، نرسیدن سخت است به نوک نیزه نظر می کنی و می گویی: دل از این ماه دل آرام بریدن سخت است وحید محمدی✍ .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. پدرم جنگ چیز خوبی نیست نیزه و سنگ چیز خوبی نیست زخم روی لبت مرا دق داد لب خون رنگ چیز خوبی نیست زخم پیشانی ات به من فهماند تیزی سنگ چیزی خوبی نیست ازدحام و شلوغی معبر کوچه ی تنگ چیز خوبی نیست دست هاشان به صورتم می خورد سوزش چنگ چیز خوبی نیست پیش غم دیده ها پدر جانم دف و آهنگ چیز خوبی نیست پا که از التهاب آبله ها بشود لنگ چیز خوبی نیست وامی از شعر آقای اللهیاری .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. اصلا رقیه جنس غمش فرق می کند حتی کـتیبه و علـمـش فرق می کند دردانه ای که روی ضریحش عروسک است با اهل بیت هم حرمش فرق می کند در بارگاه او که زند طعنه بر بهشت دربان و خادم و خدمش فرق می کند دریای اهل بیت پر از دُرّ و گوهر است اما حسین دُرِّ یمش فرق می کند باب الحوائجیست که اندر مقام او فرموده اند او کـرمش فرق میکند با فاطمه مقایسه شد بین روضه ها اما سه ساله قد خمش فرق می کند زهـراست کوه صبر ولیکن رقیـه اش کم طاقت است، سن کمش فرق می کند دقت بکن به گونه ی خود وقت روضه اش حس میکنی که اشک نمش فرق می کند شد پاره گوش او و عدو گفت حرمله این گوشواره هر گرمش فرق می کند روی سه ساله، دست عدو، آه بگذریم اصلا رقیه جنس غمش فرق می کند جواد کریم زاده✍ . محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. ■ احمد حیدری پدرم را گرفته ام به بغل،دختری باز مادری کرده نیست در باورم که یک خنجر ،پدرم را فقط ،سری کرده زخمهای لب تو را دیدم، یاد آن حرف عمه افتادم که چه زیبا لبان قاری تو از دل چوب دلبری کرده راستی معجرم که یادت هست؟سوخت وقتی که خیمه ها می‌سوخت بعد از آن روی موی سوخته ام آستین کار روسری کرده رفتی و بعد رفتنت خیلی دخترت درد میکشد بابا "زجر هجری کشیده ام که مپرس" هجر تو زجر را جری کرده تاجران شهر را قرق کردند وصف بازار میکنم مثلا داد و فریاد مرد برده فروش شام را غرق مشتری کرده تو که رفتی عمو که رفت ولی عمه ام جایتان برای همه با همه بغض های سنگینش پدری و برادری کرده من که در خواب هم نمیدیدم مثل زهرا شوم ولی انگار بغلم آمدی و دنیا گفت دختری باز مادری کرده ___ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. وقت عبور حس خطر داشتن بد است در ازدحام درد کمر داشتن بد است  یکجور میزنند مرا پای نیزه ات.. انگار بین شام پدر داشتن بد است وقتی زنان شهر به من حمله میکنند.. باور کن ای پدر گل سر داشتن بد است  بابا برای ما که بزرگ مدینه ایم.. با یک لباس پاره گذر داشتن بد است ای کاش عمو می آمد و میگفت شامیان! بر دختر یتیم نظر داشتن بد است.. دیگر به جز مدینه به شهری نمیروم اصلا به شام و کوفه سفر داشتن بد است با گریه فتح کرده ام این شهر شام‌ را اصلا که گفته دیده ی تر داشتن بد است؟ ۱۴۰۰ .________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. حال من خوب است بابا حال تو انگار نه بر سر من معجر است و بر سرت دستار نه چهره‌ام قدری پریشان است قدّم خم شده اندکی رنج سفر دیدم ولی آزار نه من به دنبال تو می‌گشتم که هی گم می‌شدم در مسیرم سنگ قدری بود اما خار نه عمه بعداز تو علمدار و امیر ما شده قافله بی یار شد بی قافله‌سالار نه بعد تو هرجا به من آبی تعارف کرده‌اند شرمسار از روی سقا گفته‌ام هربار: نه زندگی کافی‌ست باباجان مرا با خود ببر زندگی خوب است اما بعداز این دیدار نه شاعر: .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. ■ سیدابولفضل مبارز ✍ آه از این‌ مهمان‌ نوازی‌های ‌دخترهای ‌شام سنگ دارد وقت استقبال می ریزد چرا بر نی و در بین تشت و بر سر زانوی من خون لب های‌تو در هر حال می ریزد چرا زود می بینم که می پرسند اطفال حرم عمه جان اشک زن غسال می ریزد چرا . .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
هرکس که شنید از غمِ تقدیرِ رقیه یک شب نگذشت است که شد پیرِ رقیه هرگز نکند نیم نگاهی به گناهی چشمی که شود گریه کنِ تیرِ رقیه آن کوه که نزدیک ترین قُلّه به ماه است سرشانه ی سقاست به تعبیر رقیه هرگاه که برخاست اذان علی اکبر در خیمه شنیده شده تکبیر رقیه ما را خود زهرا سر این سفره نشانده می خواست شود شیعه نمک‌گیر رقیه در شیعه عموماً پدران،دختری هستند در جامعه دیده شده تاثیر رقیه در آینه با"حیدر" و "زهرا" نَزَنَد مو تصویر"علی اصغر" و تصویر "رقیه" صد مرجع تقلیدِ مُفَسِّر نتوانند یک خط بنویسند ز تفسیر رقیه "لبنان"و"عراق"و"یمن"و"سوریه"را کاش یک روز بنامیم،"جماهیرِ رقیه" تیغ دو دم دختر این طایفه،"اشک" است ارثیه ی زهرا شده شمشیر رقیه با "گریه ‌ی جانکاه" سرِ شام چه آورد... دشمن شده مبهوتِ تدابیر رقیه این طفل چه کرده است که یک‌ریز کتک خورد ای زجر مگر بوده چه تقصیرِ رقیه بس کن همه ی موی سرش ریخته نامرد بس کن شده از زندگی اش سیر،رقیه
ای یوسف رسیده به کنعان من،سلام بابایی عزیزتر از جان من،سلام ای دلخوشی این دل پر غم،خوش آمدی بابا، به این خرابه ی ماتم خوش اومدی دیدم چِقَدر حالت عمه عجیب شد تو آمدی!...خرابه پر از بوی سیب شد منّت سر شکسته ی دختر گذاشتی وقتی به روی دامن من سر گذاشتی حالا به موی مختصرت شانه می زنم با دست کوچکم به سرت شانه می زنم وضع لب و دهان تو تغییر کرده است یک تکّه خیزران به لبت گیر کرده است بابا ندیده ای که چه زجری کشیده ام من روی خار تیز مغیلان دویده ام زلفم به دست باد مخالف کشیده شد این ارث فاطمه است که قدّم خمیده شد از روی مپرس که نیلی شده پدر یاست کبود ضربه ی سیلی شده پدر این معجرم که پاره و خاکی و نخ نماست سوغات غارت حرم بی پناه ماست این نیزه دارها چه گلی که نکاشتند بر نی سر عموی مرا کج گذاشتند کار رقیه ی تو پدرجان تمام شد تا نوبت مصائب پردرد شام شد نا محرمان به راه حریم تو سد زدند بر پهلوی سه ساله ی تو بد لگد زدند ما را میان خنده ی انظار برده اند ما را کشان کشان سر بازار برده اند دیدم که شامیان حرامی دریده اند دیدم که معجر از سر عمه کشیده اند دیدم بساط مستی بزم شراب را آن چشم شور دشمن خانه خراب را با داغ صحنه ای جگرم پاره پاره شد حرف کنیز شد،به سکینه اشاره شد امشب کنار پیکر بی جان من بمان یک فاتحه برای گل پرپرت بخوان
. سومین روز ماه فروردین دیده ام خیس گشته بی تابم یاد داغ سه ساله افتادم یاد لبهای تشنه ی آبم یاد پاهای پاره پاره ز خار یاد اشک نگاه مهتابم یاد کتف شکسته از نیزه یاد چشمان خیس و بیخوابم یاد گیسوی آتش افتاده یاد بابا بیا و دریابم یاد سیلی به صورتی چون ماه یاد زخم گلوی اربابم... ✍محمد حبیب زاده ۴۰۱/۱/۳ ................‌.....‌ . مینویسم تو را بهانه ی عشق بهترین لحن عاشقانه ی عشق تو الفبای عاشقی هستی متن زیباترین ترانه ی عشق غزل شادی ابوفاضل روشن از تو دل کرانه عشق تپش قلب شبه پیغمبر پر و بال کبوترانه عشق ای تجلی حضرت زهرا رونق و روح آشیانه عشق سر در قلب تو نوشته حسین نام تو حک شده به خانه ی عشق از تو گفتن چقدر شیرین است حرمت آرزوی دیرین است... ✍محمد حبیب زاده ۴۰۱/۱/۶ . .......................................... کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. افتاده ام از ناقه و از پا بغلم کن ماندم عقب قافله بابا بغلم کن لبخند نزن ، حرف نزن ، فکر دلم باش بی تاب شدم ، اول از اینها بغلم کن آغوش تو آرامش دنیای رقیه است خورشید دلم در شب یلدا بغلم کن پر مهر تر از بوسه ی عمه زگلویت مشتاق تر از اکبر لیلا بغلم کن گفتم به همه چشم به راه تو نشستم گفتم که بیایند تماشا بغلم کن زخم است تمام سرت اما بغلم باش زخم است تمام تنم اما بغلم کن بیدار مشو دامن من بالش خوبی است آرام بخواب امشب و فردا بغلم کن ✍ ........................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. هدایت می‌کند از گوشه‌یِ ویران جهانی را گلی که باب کرده در خرابه روضه‌خوانی را اگر چه گیسویِ او سوخته حالَش پریشان است به بابا می‌رسد معنا کُند شیرین‌زبانی را به دندانی که اُفتاد و کبودیِ رُخَش سوگند که زنده می‌کند او یادِ یاسِ اَرغوانی را به ظاهر بر رویِ دامن سری آشفته جا دارد ولی دارد در این ویران در آغوشَش جَنانی را درِ گوشِ پدر می‌گفت چیزی نیست من خوبم رسیده بر لبَم جان تا ببینم یارِ جانی را غروب و آتش و آویزه و سیلی و معجر هیچ به سویم پَرت کرده کوفه بابا تکّه نانی را اَمان از تاول و خار و اَمان از طعنه و بازار شده حرفِ کنیزی‌اَم به پا کُن ندبه‌خوانی را ............................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. بابامی و حرفی ز تو پنهان ندارم خسته شدم دیگر پدرجان ،جان ندارم مثل تمام پیرزن های مدینه من هم ببین بابا دگر دندان ندارم دندان فقط نه،کل موهایم سفیداست البته مویی هم دگر چندان ندارم در شعله های خیمه موهای سرم سوخت آن گیسوی پر پشت را الآن ندارم از خستگی نای جویدن هم نمانده بس احتیاجی به غذا و نان ندارم خشکیده اشکم تاببارم روی لبهات ابری کبودم من ولی باران ندارم بابا؟!کنیزی؛ این کنیزی کارسختی ست؟ آخر که من سررشته ای از آن،ندارم اینجا به من مردی کنیز و خارجی گفت من را ببر من طاقت بهتان ندارم ................ . بعد از تو هر کس گفت «بابا» گریه کردم؛ با خاطرات مشک و سقّا گریه کردم با خنده رفتم کربلا اما از آنجا تا شام را صحرا به صحرا گریه کردم هم کربلا هم کوفه هم دروازه‌ی شام نام تو را بردند هر جا گریه کردم گفتم تو را قدر دو دنیا دوست دارم آنقدر زد قدر دو دنیا گریه کردم از کاروان وقتی که جاماندم، برایت با هر نفس همپای زهرا گریه کردم دیدم رباب آهسته دارد میکشد باز، بر خاک با انگشت، دریا ، گریه کردم... بر داغ گوش و گوشوار و زخم پهلو تا درد دست و تاول پا گریه کردم با گریه گفتم ای علی اکبر کجایی؟ بر صورتم زد بیشتر تا گریه کردم تو روی نی بودی و زجر بی‌مروت با نیشخند آمد من امّا گریه کردم شاعر: . ........................................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. و سلام اللّه علیها اگر چه دستِ گدا از ضریحتان دور است بساطِ روضه وُ گریه به لطفتان جور است برایِ نوکرَت این آه وُ گریه شیرین است اگر چه قطره‌یِ اشکِ دو دیده‌اَش شور است بهشتِ ماست اتاقی که از تو می‌خوانیم اِرم اگر نَشود حرف از حرم گور است ببین که سینه‌زنت بغض کرده واویلا شبیهِ طفلِ غریبی که خانه‌اش دور است به طفلِ گمشده سیلی زدن مُروّت نیست پس از پدر چقَدَر خاطرات ناجور است شبی که طفلِ حرم بینِ راه شد مفقود تمامِ روضه همین شد که زجر مأمور است کشید گیسویِ سر را پرید رنگِ حرم چرا به گونه‌یِ دُردانه‌یِ تو هاشور است به رویِ صورتِ آهو که گرگ پنجه کشید دعایِ ندبه دَمِ سینه‌هایِ مکسوره‌َست ✍ .
. سلام_الله_علیها هزار بوسه طلبکارم و بدهکاری از این هزار به یک بوسه راضی‌ام آری چه شد که زُل زده‌ای و سخن نمی‌گویی بناست سربه‌سر طفل خویش بگذاری؟ چه با حواس تو کرده‌ست دست‌وخنجر شمر چه شد که دختر خود را به جا نمی‌آری مرا اگر چه تو حق داشتی که نشناسی بماند آنچه شده ، من هم آخرین باری- -که دیدمت لب تو خشک بود و رویت زرد که گفته آب گذاری خضاب برداری؟ به پیش من که دلم در هوای مویت بود روا نبود که گیسو به باد بسپاری دلم گرفته و خوابم نمی‌برد امشب تو هم گرفته دلت که هنوز بیداری؟ مرا ببخش صدایم اگر که بالا رفت که رفته گوش من از دست مردم آزاری قرار بود که بی دخترت سفر نروی هنوز نیز به عهد خودت وفاداری؟ ✅محمدعلی کُردی - ۲۶ مرداد ۱۴۰۲ .
. مُسمّط مربّع سلام اللّه علیها‌‌ هر چند مانده رویِ گونه جایِ پنجه چشم‌انتظاری کشته من را نَه شکنجه عمّه پس از آن غصّه‌ها و درد و رنجِ ..... کرب‌وبلا و کوفه و شام است گنجِ ..... پُر اَرزشی بر رویِ زانوهایِ خسته امّا غبار و دود بر رویش نشسته آن گنجِ پنهانی که بر نیزه عیان شد دیدی هدف با سنگهایِ کوفیان شد لبهایِ خشکی جابه‌جا با خیزران شد آمد خرابه عاقبت مهمانمان شد هر کس که این رگ‌هایِ پاره پاره دیده حتماً به خود گفته که سر را بد بریده !!! از هر رگِ پاره شده گل‌بوسه چیدم قرآن که می‌خواندی تو رویِ نِی شنیدم بر رویِ پنجه ایستادم آه دیدم افتاد از نیزه سرِ یارِ شهیدم آرامشم از رویِ نی افتاده با سنگ به گیسویم زد بی‌حیایی پایِ سر چنگ وای از غروبی‌‌ که تو رفتی وای بر ما بعد از تو شد پایِ حرامی در حرم واٰ آنقدر سیلی خورده‌ام در راه بابا دیگر نمی‌بیند دو چشمم مثلِ زهرا جایِ لگد مانده به پهلویِ رقیّه می‌سوخت معجر بر رویِ مویِ رقیّه خسته شدم از طعنه و زخمِ زبان‌ها کرده نفوذ این دردها تا استخوان‌ها ای وای از شمر و شَبَث زجر و سنان‌ها پایِ سرت چه بر سرِ این قدکمان‌ها ..... آورده دنیا که شدیم از جانمان سیر در روضه‌ها شد عمّه‌جانِ ندبه‌خوان پیر ✍ .
. سلام اللّه علیها چه در خانه  چه ویرانه  چه در میدانِ مردانه شما بنتُ‌الاسد هستید  اِی بانویِ دُردانه تمامِ آسمان گیرِ خَمِ اَبرویِ اربابم دلِ اربابِ ما گیرِ خَمِ اَبرویِ دُردانه اگر چه ظاهراً از زائرانِ شاه جا مانده تمامِ کربلا دارد سراسر بویِ دُردانه خرابه  معرکه  این هِقْ‌هِقِ بی‌بی  رَجزخوانی‌ شبیهِ هوُهوُیِ شمشیرِ مولا هوُیِ دُردانه همین شیرین‌زبانی‌ها دلِ عبّاس را برده گِره خورده دلِ ساقی به تارِ مویِ دُردانه اگر خواهی که باشی راهیِ کرب‌وبلایِ شاه دو دستِ خالیِ خود را ببر تو سویِ دُردانه مَبادا اربعین از کاروانت جا بمانم شاه به حقِّ رویِ زهرا وُ پَر وُ پهلویِ دُردانه فداییِ حرم قاسم سلیمانی و یارانش میانِ ندبه گریانِ غمِ گیسویِ دُردانه   ✍ ................... علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ به نوح، کشتی کرببلا ثُبات دهد به خضر، گریه به ارباب ما حیات دهد نوشته‌اند که یک قطره اشک ماتم او امان ز نار به مجموع کائنات دهد به زیر قُبه‌ی آن‌کس نماز می‌خوانم که آبرو ز هر آیینه بر صلات دهد غلام بیرق فرزند آن شهنشاهم که در رکوع نماز از کرم زکات دهد به وقت واهمه "فَرّو اِلَی الُحسَین" بخوان که او خودش به همه برگه‌ی برات دهد جنازه ام شَب جمعه رود حریم حسین که خاک چادر زهرا مرا نجات دهد ... .
. سلام الله علیها از تو گلایه داشت خیالم به نیزه ها کمتر نگاه می کنی ای عشق سمت ما پایین بیا ز نیزه که مرهم شوم تو را مثل قدیم دختر همدم شوم تو را بر حنجرت چه رفته که اینگونه پرپری ای نیزه دارِ بد پدرم را کجا بری؟ آخر مگر که نیزه نشینی روا به توست؟ اینجا چرا حواس همه سنگ ها به توست؟ از بس که سنگ چشم تو را بوسه بسته است شاید ندیده چشم تو دستم شکسته است شب ها ز درد آبله خوابم نمی برد از ترس زجر و حرمله خوابم نمی برد مانند قاسمت به بزرگی رسیده ام در زیر دست و پای عدو قد کشیده ام می زد مرا برابر چشم عمو، عدو کشته مرا جسارت آن بی حیا به او پای فرار زیر کتک ها نداشتم بر صورتم به زخمِ دگر جا ندا‌شتم این قافله بدون تو هرگز سفر نکرد از کوچه هیچ کس به سلامت گذر نکرد دستان تو کجاست که من را بغل کند جای تو دخترت سر بابا بغل کند با این سر بریده چه خوب است رُک شدی سنگینی از نگاه و ز گیسو سبک شدی ✍ .
. امشب مرا بیا ز خرابه ببر خودت رویا بس است بیا ای پدر خودت خوش آمدی به دیدن این نیمه جان پدر با سر رسیده ای سر آسیمه سر خودت از من گرفته اند عروسک یادگاری ترا یک هدیه ی تولد دیگر بخر خودت عمه صداش گرفته ، سکینه ، رباب هم قصه بخوان برای من ای همسفر خودت من رو گرفته ام که نبینی ، تو هم نبین مجروح تری ز دختر خود بیشتر خودت چسبیده است تکه ی معجر به موی من دیدی چه شد میانه ی کوی و گذر خودت ناز مرا کشید ، نه ! موی مرا کشید بابا بده جواب شمر را دگر خودت بابا بگو به زجر که مرا زجر می دهد دختر نداری ای سنگدل مگر خودت    ✍ ۱۴۰۳/۴/۱۸ .
. به خدا خسته شدم،عمه مکافات شدم به چه جرم این همه من سخت مجازات شدم پرت کردند به سمتم به اهانت صدقه من گرفتارِ به یک مشت خرافات شدم صبح شمر آمد و شب زجر حسابی می زد هدف مشت و لگد های دو تا  لات شدم دست و پاگیر شدم پیر شدم پیر شدم سخت شرمنده من از عمه ی سادات شدم یک نفر پای سرت پا به زمین می کوبید با سرت وارد دروازه ی ساعات شدم پدرم را بده ای شمر ، زدی عیبی نیست دو سه روزیست که ممنوعِ ملاقات شدم کودکی سنگ تو را می زد و با من می گفت ای  بسوزی که من هم بازی بابات شدم   ✍ .