eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.7هزار دنبال‌کننده
255 عکس
157 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
لیست هشتکهای گروه اشعار حسینی و آموزش مداحی http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
لیست هشتکهای گروه اشعار حسینی و آموزش مداحی http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. ✍ تمامِ ماهِ محرم کران کران حسن است حسن حسین شده پس"حسین جان"حسن است حسن حسین شده تا حسین جلوه کُنَد اگر حسین شنیده بدان که آن حسن است اگر ظهور کُنَد خیره خیره می‌بینیم به هر نَفَس حسن است و به هر زبان حسن است حسن شُکوهِ حسین و حسن شُکوهِ علی حسن شبیهِ رسول است پس اذان حسن است بر آستان علی آمدیم و فهمیدیم هم آستان حسن است و هم آسمان حسن است به شانه‌ی حسنش تکیه داد زهرا گفت : که تکیه گاهِ تمامیِ خاندان حسن است حسین گفت "اَخی خیرُ مِنّی و یعنی امامِ کربُبلا نیز بی گمان حسن است بیا به میمنه و میسره زمانِ نَبَرد ببین به کرببلا شورِ هر جوان حسن است که ضربِ تیغِ علی‌اکبر‌ست یا حسن و که تیرِ حضرت عباس را کمان حسن است حسن غریب شد اما خدا گواهِ من است تمامِ مقصد این روضه‌ها همان حسن است محرم ...__________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab . کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. ای روضه خوان ِغربت ِقبر کریم ها شاه غریب ، وارث صبر کریم ها‌ بین بقیع، صاحب بزم عزا شدی زائر برای مظهر جود خدا شدی وقت عزای جدّ کریم تو مجتباست اما بقیع، بی علم و بیرق عزاست این روزها که گشته دل کلّ مؤمنین آماده ی زیارت ایّام اربعین گریه کنی به دور حصارش نمانده است جز تو کسی کنار مزارش نمانده است حالا به روی خاک حریمش نشسته ای از بی کسی شبیه حسن دل شکسته ای مثل حسن تو هم شده ای شاه بی سپاه صحرانشین فاطمه، لبریز اشک و آه اما دلیل اشک حسن داغ کوچه بود آن کوچه ای که صورت مادر شده کبود یک بی حیا رسید و به یکباره جان گرفت از فرصت نبودن حیدر توان گرفت جمع ِ تمام کینه ی او مشت بسته شد بد زد که گوشواره ی مادر شکسته شد از آن به بعد بر رخ مادر نقاب دید روی کبود حوریه را در حجاب دید از آن به بعد روز خوشی مجتبی ندید در روضه های کوچه ی غربت قدش خمید راحت شد آخر از غم جانکاه مادرش وقتی که شد شهید جنایات همسرش با زهر کینه پاره جگر شد اگر حسن او را نموده غسل و کفن شاه بی کفن دیگر نرفته بر سر سرنیزه ها سرش در زیر نعل تازه نمانده ست پیکرش ✍عبدالمحسن علی مهدوی نسب ..___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. مُسمّط ترکیب‌بند – شهادت امام حسن علیه السّلام آمـدیم از تو بگـوییم و بباریم حسن ما تعصّب به تو و نامِ تو داریم حسن کاش در صحنِ شما پا بِگـُذاریم حسن کـَرمی کن که بیاییم و بیـاریم حسن .... سنگ و سیمان که بقیعِ غمَت آباد کنیم صحـنِ خاکی تو را مثلِ گوهرشاد کنیم کم ندیدی غم و غصّه!!! پس ازامروز بس است دشمنت زخمِ زبان می‌زند و بوُالـهَوس است در دلِ خانه‌ای و قلبِ تو در تیررَس است لخته‌خون می‌چکد از کنجِ دهان ... یا نفَس است؟ می‌چکد خونِ دل از گوشه‌یِ لبهایِ حسن کـاش می‌سـوخت تمامِ بدنـم جـایِ حسن تا زمین خورد حسن زود حـرم آه کشید شاه می‌گفت شکسته کـمرم ... آه کشید جعده خندید ولی صبر و کرم ... آه کشید مـادری گـفت خـدایا پسرم .... آه کشید لخته خونِ جگرش ریخت درون ظرفی مانده در سینه‌یِ آشفته‌یِ آقا حـرفی ... حرفی از کوچه نشد غصّه وغمها را خورد کـوچه‌ای که دل زخـمیِ حسن را آزرد ضربه‌یِ سیلی کین ... سویِ نگاهی را بُرد ای هـَلائل به خـدا یوسف ما آنجا مـُرد مادر افتاد ... پَر افتاد ... سر افتاد به زیر زیرِ لب گفت حـسن زیر دو بازومْ بگیر داغـدارانِ حسن داغ دلم بسـیار است شال مشکی به رویِ شانهٔ پرچمدار است تیرها آمد و تابوتِ کـرم پُرْخـار است آخرین روضه‌یِ ما هلهله در بازار است ندبه بر رویِ لب فاتحِ جنگ جمل است مـَرهم داغ دل شـیعه دَم العـجل است . ................ غمی به سینه به اندازه جهان داری دلی ملال زده قد کهکشان داری میان خانه غریبی میان یاران هم چه غم که زینب و عباس در میان داری بریز لخته خون را ز حنجرت بیرون حسین آمده اینجا بگو توان داری؟ تمام لشگریانت تو را رها کردند هزار زخم زبان از سپاهیان داری رسید زینب و گفتی که طشت را ببرند هنوز هم تو کریمی و میهمان داری نفس بکش ولی آرام و گریه کمتر کن مگر چقدر در این لحظه ها تو جان داری خودت برای حسین روضه حرم خواندی کنار بستر خود چند سایبان داری ... . : من از دهان جگرم ریخت ای برادر جان ولی تو نیزه ای آن روز در دهان داری به سینه تو زدم بوسه ها و می بینم که چند نیزه شکسته در استخوان داری خدا به خیر کند از هجوم بعد از تو میان شعله چقد دختر جوان داری من از جگر شده پرخون لبم ، ولی یک روز به ساحت لب خود چوب خیزران داری ز زیر حنجر تو بوی خاک می آید فدای موی تو بوی تنور نان داری قضیب و طشت برای تو اشک می ریزند سه ساله دختری در قصر روضه خوان داری ✅مجید احدزاده ۱۴۰۰/۰۶/۲۲ ..___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. خانه ی فاطمه از عشق منور شده است عرش در گوشه ی این خانه مصور شده است آمد از سمت خدا آنچه مقدر شده است به علی گفت ملک فاطمه مادر شده است جبرئيل آمده از شوق خبردار شده حضرت حیدر کرار پسردار شده رمضان ماه رخت دید و پریشان گردید علی افطار به لبخند تو مهمان گردید حُسن تو رونق بازار کریمان گردید شمه ای از کرمت سوره ی انسان گردید حاصل جمع دو دریای کرم امده است نسخه ی اصلی اقای کرم امده است دشمن و دوست پریشان شده را می بخشید همه زندگی اش را به گدا می بخشید بهترین نعمت خود را به خدا می بخشید مهربانی دلش را به جذامی بخشید حالتش وقت کرم چون جبل الرحمت بود سفره اش ناب ترین بخشش بی منت بود لحظه ای از تو دل فاطمه دل کند نبود نقطه ضعفی به سراپای تو سوگند نبود کرم هیچ کسی با تو همانند نبود بر لبت حرف برو نیست نوشتند نبود نیمه ی ماه، خدا میل تغزل دارد چشم هر ذره به دست تو توسل دارد ذولفقار است و یا تیغ دو ابروی حسن شب قدر است و یا سلسله موی حسن قبله مایل شده در ماه خدا سوی حسن هر چه حسن است فراهم شده در روی حسن سائلت وقت کرم حال تماشایی داشت نوکر خانه تو منصب آقایی داشت تا ابد دست به دامان حسن دارم و بس نوکرم چشم به احسان حسن دارم و بس پیشکش جان به قربان حسن دارم و بس زنده ام تا به کفم نان حسن دارم و بس من و دل کندن از شغل گدایی سخت است هر که از عشق تو دیوانه نشد بدبخت است جوهر مدحیه ام در شُرُف زر شدن است با تو هر لحظه مرا روی به بهتر شدن است بنویسید مرا قابل نوکر شدن است بنویسید که آماده ي قنبر شدن است سکه ی مهر حسن نقش دل و خاطر ماست یا الهی به حسن حرف دم آخر ماست نمک سفره تو طعنه به دنیا میزد خنده هایت به گدا زود بفرما میزد دل جبرییل به نام تو به دریا میزد بر سر خوان تو خود جای گدا جا میزد دل سائل به سر خوان تو جا می اید چقدر لفظ کریمی به شما می اید پسر شیر خدا مثل علی کرار است مجتبی آمده و دشمن او فرار است کربلا دید که عبدلله او سردار است قاسمش روح اشداءُ علی الکفار است طرز جنگ آوری ات به که به حیدر رفته بنویسید که سقا به برادر رفته زیر پاهای تو میدان جمل میلرزید جنگ در قبضه شمشیر شما می چرخید آفرین های علی جان به تنت می بخشید یاد زهرا شتر فتنه گران پی گردید شتر سرخ که سر بر قدم خاک نهاد همه ی آرزوی اهل جمل رفت به باد وقت معراج حسن دوش نبی را دارد مادری طاهره چون حضرت زهرا دارد یوسف هاشمیان بس که تماشا دارد کوچه از حُسن حسن بند شود جا دارد نور پیشانی او روشنی آفاق است غم به پابوسی چشمان حسن مشتاق است صبر حیرت زده ی صبر تماشایی تو زخم خورده است غرور دل دریایی تو آسمان مرد ندیده است به تنهایی تو دشمن و دوست گذشتند ز اقایی تو غم اگر هست در عالم غم تنهایی توست کوچه و اشک فقط محرم تنهایی توست لحظه لحظه همه ی زندگی ات ماتم بود محرم خانه ات افسوس که نا محرم بود غالبأ قوت دلت سفره به سفره غم بود چشم های تو پذیرای غم عالم بود آخر این خاطره ها کشت تو را آقا جان کوچه و مادر و طوفانِ خدا نشناسان ** پیشنهاد ....................................... گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein
. جای اطاله نیست غزل فرصتش کم است حرف نگفتنی همه جورش فراهم است ای آنکه بر خدیجه حسادت کنی بسوز! دنیا بسوز عاقبتت هم جهنم است آن کس که پیش شیر خدا قد علم کند گیرم زن رسول عذابش مسلم است شکر خدا که مست سبوی حسن شدیم ما با حسین، راهی کوی حسن شدیم وقتی سخن ز جلوه ی آیات محکمه است جای اطاله نیست سخن بی مقدمه است برپا شده است پرچم فتنه گر جمل شیطان زبان گشوده و گرم مکالمه است یک سو زن رسول خدا هست و یک طرف نفس نفیس ختم رسل گرم زمزمه است مولا، محمد حنفی را روانه کرد اما میان قلب علی شور و همهمه است کار محمد حنفیه نبود نه! این کار، کارِ غیرت اولاد فاطمه است بابا حسن! بلند شو از جا قیام کن کار شتر سوار جمل را تمام کن نوبت رسیده بود به مولای ما حسن دستی بلند کرد به شکر خدا حسن دستار زرد حیدر کرار را که بست پا زد به جای پای شه لافتی حسن رخصت گرفت و ذکر رَجَز را شروع کرد گفتا انابن فاطمه خیرالنساء ، حسن می رفت سوی لشکر دشمن چه باشکوه این حیدر است می رسد از راه یا حسن او آمده است فتنه گران را کند هلاک هرگز به دست و پا نکند اکتفا حسن با هر سری که پرت شد از تن روی زمین گفتند عرشیان همگی مرحبا حسن مامور قبض روح خدا مات مانده بود بس پُشته ها که ساخته از کشته ها حسن دستی که با رضای خدا برد روی سر پایین نبُرد جز به رضای خدا حسن پِیْ کرد عاقبت شتر اهل فتنه را با دست تو شکسته شد این کودتا حسن جنگ جمل به لطف تو ختم به خیر شد کوتاه از کتاب خدا دست غیر شد جنگش امید فتنه گران نا امید کرد صلحش علی و فاطمه را رو سفید کرد جریان گرفت روح شهادت به صلح او او را اگر چه زهر هلاهل شهید کرد حتی پس از شهادت او دشمن عنود او را رها نکرده و ظلمی جدید کرد هفتاد چوبه تیر به تابوت او زدند اینگونه خصم کینه خود را پدید کرد (یارب نصیب هیچ غریب دگر مکن داغی که گیسوان حسن را سفید کرد) (با صد امید حامی مادر شدم ولی دست عدو امید مرا نا امید کرد) آن روز قلب سوخته اش پر شراره بود یک نوجوان به جستجوی گوشواره بود .......................................... گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein
. حُسن بی انتها فقط حسن است بی نهایت عطا فقط حسن است آبشار همیشه سر‌شار از لطف و جود و سخا فقط حسن است جای دیگر نمی روم هرگز دستگیر گدا فقط حسن است در هیاهوی این جهان غریب با غمم آشنا فقط حسن است دست بی منتی که می گردد پیِ هر بی نوا فقط حسن است با جذامی گوشه گیر شهر آنکه شد هم غذا فقط حسن است حسرت زر شدن اگر داری نظر کیمیا فقط حسن است آنکه دنبال دوستان خودش هست روز جزا فقط حسن است صاحب روح و جان عاشق من از همان ابتدا فقط حسن است آنکه مانند دست های پدر شده دست خدا فقط حسن است ✍ .................................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. مناجات ماه مبارک رمضان و علیه السلام دیده‌ها را ندیده می‌گیری باز هم می‌کشی مرا این سوُ چقَدَر مهربانی و غفران ؟! این دفعه عیبِ من مَپوش و بگو آنقَدَر آبرو خریدی که ..... به خودم گفته‌ام کسی هستم این دفعه دستِ من نگیر وُ برو که نشانم دَهی تُهی‌دستم به خداوندیِ خودت سوگند نیستم لایقِ عطایِ تو غَضَبی کُن بِرانم از دربار که شدم ننگِ بنده‌هایِ تو وسطِ خوبهایِ این خانه جا به این پستِ‌ روسیاه نده خانه‌ات را کثیف خواهم کرد سگِ آلوده را پناه نده به خدا جایِ تو اگر بودم دیگر این بنده را نمی‌خواندم‌ نَه نخوانم ..... به سویِ این خانه گوشِ او را گرفته می‌راندم‌ مُتعفّن.... سیاه .... آلوده لایقِ این‌همه عطوفت نیست من چه می‌گویم اِی خدایِ کریم تو مَرامت به غیرِ رحمت نیست بخشش و رحمتِ تو بی‌مقدار‌ مهربانیِ تو بِلاحَد است هیچ‌کس هیچ‌گاه هیچ‌زمان‌ به کراماتِ تو نیابد دست ذرّه‌ای از کرامت و صبرت در وجودِ رسولِ مؤتمَن است قطره‌ای از زُلالِ مِهرِ تو خالقِ خُلقِ حیدر و حسن است با حسن آمدم .... وَ می‌دانم بنده لب واٰ نکرده بخشیدی نامه را باز کردی و خواندی نامه را تا نکرده بخشیدی با خودت گفته‌ای مگر حسنم..... چند سینه‌زنِ فدایی داشت او که در خانه هم قرار نداشت بغض‌ها تا شبِ رهایی داشت یک نفر هم نبود وقتی که .... خون‌جگر آمدند در کوچه قد کشید و نشد سِپر باشد مادرش را زدند در کوچه گوشوارهِ شکسته پیدا کرد تا خودِ خانه مادرش لرزید با صدایِ شکستنِ دنده .... دست بر رویِ سینه آه کشید به امامِ حسن قسم یارب خسته از توبه‌هایِ بِشکسته‌م به تو مدیون و از تو ممنونم چشم بر راهِ دلبرم هستم   ✍ .
. مدح ای یاس نشان، عجب گلابی داری اَحلی من عسل، عجب شرابی داری نامَت حسن است و مجتبی هم لقبَت به به که چه اسم و رسم نابی داری ای عزّت مسلمین سپاه تو حسن(ع) ای روزیِ شیعه در نگاه تو حسن(ع) ثابت شده کربلا به ایثار حسین(ع)، همواره ادامه داشت راه تو حسن(ع) مدیون عطای باراله حسنیم گر شامل یک نیم نگاه حسنیم یک روز می آید که همه می گوییم ما عازم صحن و بارگاه حسنیم به به به خودم که مستِ نامِ حسنم در سجده خود محوِ قیامِ حسنم باید که دو عالمی غلامم گردد وقتی که به عالمی غلامِ حسنم .
. گریز به مانده ام بی کَس و بی یار،مرا یاری کن باز هم از منِ درمانده طرفداری کن بار من روی زمین مانده..،خدایا چه کُنم بار من مانده خدایا..،تو خریداری کن معصیت در دل مُرداب فرو بُرد مرا تا که آب از سر من رد نشده..،کاری کن بنده ی نفس شدم بندگی ام یادم رفت بنده را راحت از این بندِ گرفتاری کن اختیاراً ز درِ خانه ی تو دور شدم پس گداییِ مرا لطف کن،اجباری کن وای بر حال کسی که رمضان گریه نکرد سفره تا جمع نشد..،اشک مرا جاری کن در سحر اهل مناجات تو سیراب شوند منِ غفلت‌زده را تشنه ی بیداری کن روی قلبم بنویسید:گرفتارِ رضا... سنگ را در حرمش لایقِ حَجّاری کن بی پناهیم،پناهِ همه ی ما..،زهراست زیر بال و پرش از شیعه نگهداری کن بَرده ام..،برده ی بی قیمتِ بازار نجف حلقه در گوش همین برده ی بازاری کن دوست دارم که غلامِ درِ حیدر باشم پس مرا تا به ابد نوکرِ درباری کن جان آقای غریبی که ندارد حرمی دل ویران مرا یک شبه مِعماری کن گریه بر داغِ حسن ارثیه ی اجدادیست ایل و اولاد مرا اهل عزاداری کن روزه با روضه اگر باز شود..،می چسبد گریه‌کُن! با نمِ اشک خودت افطاری کن . . پیش چشمان پسر،مادر او سیلی خورد آی ناموس‌پرست! از غم او، زاری کن جگرش سوخت ولی قاتل او زهر نبود... قدر یک لحظه فقط فکر به مسماری کن! میخِ در با همه‌هستیِ حسن بد تا کرد پای خود را به حریم پرِ زهرا وا کرد ✍ .
. تو کریمی و منم نوکرِ دربارِ کریم شک ندارم که حسین است علمدارِ کریم فاطمه مِهرِ تو را بر دلم اَنداخته است هر دلی نیست به وَاللّه سزاوارِ کریم یوسفِ حضرتِ کوثر پسرِ سرداری خالقت مشتریِ دائمِ بازارِ کریم گِره‌یِ کورِ مرا باز کند این گریه گِره در کار ندیده‌َست گرفتارِ کریم هرکه دارد هوسِ کرب‌و‌بلا بسم‌ِاللّه می‌شود زائرِ شش‌گوشه عزادارِ کریم بی‌حرم نیست کسی که حرمش سینه‌یِ ماست ندبه آباد کند بُقعه‌یِ آوارِ کریم ✍ .
. ما نمی‌بینیم اما چارتا گنبد که هست تا بلندای فلک، نوری از این مرقد که هست ما نمی‌بینیم اما قامت گلدسته ها مطمئناً با ستون آسمان هم قد که هست ما ضریحی را نمی‌بینیم اما شک نکن دردمندی که شفا از دوست می‌خواهد که هست یا کریم از مهر تو گردد کبوتر، "یاکریم" پس میان بال‌ها قطعاً وبالی بد که هست مهربانی تو هرگز نیست کتمان کردنی ردِ‌ دستِ تو به سینه جای دستِ‌رد که هست جای ما خالی‌ست اما بر نسیمی از خیال یک دل بی‌تاب که سوی تو می آید که هست صحن ها خاکی‌ست اما آسمان‌ها شاهدند چشم‌هایی که برایت خوب می‌بارد که هست بوی باران بهشت آمد، دلم را باد برد هرچه باداباد، سهمم گریه‌ی بی حد که هست از خراب‌آباد می‌آیم به سوی این حرم این حرم قطعاً برایم بهترین مقصد که هست کربلا شب‌های جمعه میزبان فاطمه‌ست هر دوشنبه، او به یاد بچه‌ی ارشد که هست پس به جای زائرانی که کنارت نیستند مادری که عاشقانه دوستت دارد که هست فاطمه ثابت کند در این حرم از غربتت هیچکس حتی نباشد، عشق، صددرصد که هست نیست بُعد منزل اما جای ایوان حسن پنجره فولاد و سقاخانه‌ی مشهد که هست ✍ .
. می شود نام تو را عشق به نامم آقا؟ کوچکم، خاک قدمهات، غلامم آقا تلخ و شیرین، شب و روز و بد و خوب با تو ایام تمام است به کامم آقا حسن آباد دلم سبز تر از هر جایی ست بی تو فردوس برین باد، حرامم آقا تو بخواهی به خدا می رسم ای حجت راه تو نباشی منِ بیچاره تمامم آقا قطره ی اشک پس از عرض سلامم یعنی داده ای پاسخ گرمی به سلامم آقا "من حسینی شده ی دست امام حسنم" خاک بوسی شما داده مقامم آقا یک جهان خواهشم و ریخته ای چون باران هر چه را خواسته بودم تو به جامم آقا چه شود ذکر حسن جان بشود در دم مرگ آخرین جمله من، حُسن ختامم آقا ✍ .