eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
6.1هزار دنبال‌کننده
270 عکس
204 ویدیو
44 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. سلام الله علیها 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ آمدی از بین آتش تا گلستانت کنم با پریشانی نمی‌خواهم پریشانت کنم کاش می‌شد زخم‌هایت را بریزم در تنم تا فقط اندازه‌ی یک زخم، درمانت کنم سفره‌دارا! سفره‌ام خالی‌ست، اما دل پر است روضه‌ام شو تا دو کاسه اشک مهمانت کنم مقتلِ مکشوفه‌ی من! روضه‌هایم را نبین حیفِ چشمِ زخم‌دارت نیست گریانت کنم؟! از میان کوچه‌های سنگ‌باران آمدی تا منِ حسرت‌به‌لب هم بوسه‌بارانت کنم می‌بَرندت می‌زَنندت می‌کُشندت باز هم من کجای دنجِ این ویرانه پنهانت کنم؟! قاری سرنیزه‌ها و تشت، "ألرّحمٰن" بخوان تا مزارِ کوچکم را رحلِ قرآنت کنم جا نمی‌مانم، نمی‌خوابم، نمی‌گویم نرو من که می‌آیم، چرا باید پشیمانت کنم؟! .
. حرم شاه کجا این‌همه اشرار کجا ما کجا شام کجا این‌همه آزار کجا آن که در رو به همه عالم و آدم وا کرد میشود پشت در بسته گرفتار کجا همه دم بال ملک فرش قدمهامان بود پای این دسته‌ی حوریه کجا خار کجا دست شیطان و نقاب روی خورشید کجا دختر فاطمه و معرض انظار کجا طفل معصوم کجا قوم نظر شوم کجا تنگی کوچه و جمعیت بسیار کجا سربلند آمده بودیم و سرافکنده شدیم دوش عباس کجا سکوی بازار کجا داخل تشت اگر گریه کنی حق داری دختر سَبْیِه کجا مجلس اغیار کجا ✅وحید عظیم پور - محرم۱۴۰۲ از تا .
. آخرکمی بخواب چرا گریه می کنی با سینۀ کباب چرا گریه می کنی با ناله نبض توچقدرکُند می زند با بغض درگلو نفست تُند می زند آه ای رقیه، جان من آرام گریه کن آهسته درسکوت دل شام گریه کن با گریه های خویش قیامت بپا مکن با ناله اینقدر پدرت را صدا مکن ترسم برای گریۀ تو سر بیاورند این جان مانده را زتنت در بیاورند ای وای من که محشرکبری شروع شد بار دگر قیامت عظما شروع شد آرام شو ز گریه وشیون رقیه جان بابا رسیده با سر بی تن رقیه جان روپوش را زچهرۀ بابا تو پس بزن جانت به لب رسیده شمرده نفس بزن ازگریه های خویش به بابا سخن بگو از آنچه دیده ای تو به صحرا سخن بگو یکدم به سیل اشک روانت امان مده رخسارۀ کبود به بابا نشان مده بوسه زدی به لعل لب ازجا بلند شو دیگر بس است دیدن بابا بلندشو عمه چرا صدای تو دیگر نمی رسد غمناله ات به گوش من آخر نمی رسد عطر گلی شنیدی وبیهوش گشته ای حرفی نمی زنی وتوخاموش گشته ای درگوش باب خویش چه گفتی که پر زدی مارا گذاشتی وتو ساز سفر زدی پرپر شدی وطاقت هجران نداشتی بر روی داغ های دلم غم گذاشتی بگذار تا بگریم وکوته سخن کنم این نیمه شب برای تو فکر کفن کنم بردوش اهل بیت سه ساله بلند شد خاموش شد«وفایی» وناله بلند شد .
. دستی که زد بر روی زهرا عمه را زد خلخال ها را بُرد و با حرصش مرا زد سیلی به من میزد ولی بر عمه میخورد هر ضربه ای را که به من زد جابجا زد بابا غرورم بدتر از پایم شکسته آن مرد شامی بارها تهمت به ما زد دارد سیاهی می رود چشمم هنوزم نفرین به آنکه مُشت های بی هوا زد سوغات برد اما مچاله سوی شهرش آن چارقد را که عمو با گریه تا زد بیخود نشد مویم سفید آن چند ساعت نامحرمی صدبار اسمم را صدا زد شیرین زبان بودم ولی لکنت گرفتم وقتی سرت را دشمنت بر نیزه ها زد ....┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. در جلوه، نور حضرت زهرا رقیه است ریحانه ای از جنّت زهرا رقیه است لولاک گفته عالمی مخلوق زهراست در امتداد خلقت زهرا رقیه است چون ممتحنه قبل خلقت بوده او هم مُحرم، میان خلوت زهرا رقیه است حتماً شنیدی زینت مولاست زینب انگشتر بی قیمت زهرا رقیه است کوثر سه آیه، عمر این گل هم سه سال است تفسیر از چه؟! برکت زهرا رقیه است تسبیح و مهر کربلا داریم اما تسبیح و مُهر و تربت زهرا رقیه است ما را نترسان از حساب و از قیامت وقتی وزیر دولت زهرا رقیه است با سر به روضه آمدم دستم بگیرد چون علّت این دعوت زهرا رقیه است آنکس که بین راه، سیلی و لگد خورد شد صورتش چون صورت زهرا رقیه است افتاد تا از ناقه مادر را صدا کرد معلوم شد هم صحبت زهرا رقیه است از درد پهلو با پدر چیزی نگفته چون مطمئنم غیرت زهرا رقیه است شاعر: .
. با سیلی و زور هرچه زیور بردند... از روی سرش به زور معجر بردند... از خار مغیلان و بیابان که گذشت آغوش پدر خواست ولی سر بردند... .
. قلب هر سینه زنی ماتمسرای کربلاست در سر هر عاشقی حال و هوای کربلاست هر که را دیدم دراین عرصه به طرزی بی نظیر.. ..مست و مجنون و خراب و مبتلای کربلاست این همه غوغا که در عالم بپا گشته، فقط گوشه ای از محشر ارباب های کربلاست نی نوا دارد در این وادی، نوای عاشقی خوب گوشت را بده..این نی نوای کربلاست در صفا و مروه ای حاجی صفا کردی ولی این صفا نشأت گرفته از صفای کربلاست آن بهشتی که خدا مژده به آدم داده است جلوه ی دنیایی اش صحن و سرای کربلاست بی خود ای عاشق برای کربلا طرحی نچین فاطمه طراح اصلیِ نمای کربلاست قتلگاه و خیمه گاه و علقمه، تل و فرات جملگی از صحنه های سینمای کربلاست کربلا فُلک نجات، عالم پناهنده به اوست حضرت خون خدا هم ناخدای کربلاست آسمان و این زمین و نُه فَلَک تا روز حشر فاش می گویم همه تحت لوای کربلاست جان هرکس که بُوَد خصمش گرفته می شود جان هرکس که بُوَد مستش فدای کربلاست زائرش هم نزد حق اجر زیادی می برد کمترش باشد بهشتی که جزای کربلاست حضرت عباس علمدار خیام اهل بیت با همان دست قلم، مشکل گشای کربلاست روز عاشورا، امام کربلا سر داد و گفت: پیروی از حق پیام آشنای کربلاست خون شاه تشنه لب در این زمین جوشیده است چون حسین ابن علی خون خدای کربلاست شد خضاب از خون اصغر صورت پر خون او خون اصغر را بگو خونین حنای کربلاست پیش چشم خواهرش ارباب عالم را زدند این همه بی حرمتی تنها برای کربلاست عطر سیب حضرتش از هرطرف حس می شود پیکرش پاشیده شد، در هر کجای کربلاست مثل مولا در رکوع خود به سائل داده است خاتمی را که نشانی از عطای کربلاست «ملتمس» بر خود ببال از این گدایی کردنت کربلا رفتن بسی سهم گدای کربلاست .
. علیه_السلام مُقیمِ کرب‌وبلا هستم و مُریدِ کریم غلامِ خانه‌یِ ارباب و شاهْ‌عبدالعظیم تمامِ عمر سرِ سفره‌اش نمک خوردم همیشه کرده مرا روبه‌راه عبدالعظیم دلم که تنگِ حسین است می‌روم حرمش به نامِ یار زده خیمه‌گاه  عبدالعظیم عجیب نیست اگر از کرم سفید کند دوباره نامه‌یِ این روسیاه عبدالعظیم غلامِ کویِ حسین و حسن کجا برود.... ؟! برایِ گفتنِ غم  غیرِ شاه‌عبدالعظیم اگر چه کرب‌وبلا خانه‌ات شده امّا به یادِ شاهِ وفا گفتی آه  عبدالعظیم سری به نیزه نشست و سری شکست و بعد..... چه دید از سرِ نِی  قرصِ ماه عبدالعظیم حریمِ شاهِ ری و روضه‌یِ سرِ بر نی بیا بهار دلم صحنِ شاه عبدالعظیم ✍ .
. فرش سیاه جاده نقش ردِّپا داشت آئینه ی روحی ترک خورده جلا داشت این خاک،خاک پاک،عطری آشنا داشت انگار بوی تربت مُهر مرا داشت راه نجف تا کربلا آغاز می شد بال کبوترها یکایک باز می شد چشمان دنیا محو این پرواز می شد این کوچ یک مقصد به نام:"کربلا" داشت حسِّ خوشی دارد پیاده راه رفتن مانند سربازِ سپاهِ شاه رفتن شب از مسیر آسمان تا ماه رفتن شب..،جاده..،خیلی عابر سر به هوا داشت این عشق،مجنون را به لیلا می رساند شاه و گدا را پای سفره می نشاند آهندلی را تا حریمش می کشاند انگار که شش گوشه‌اش آهنرُبا داشت موکب به موکب ناله ی جانکاه خوب است با سینه زن‌هایش شَوی همراه..،خوب است آن‌قَدر طعم روضه ، بین راه ، خوب است زائر همیشه قَدر آهی،اشتها داشت هر موکبی که پابرهنه می رسیدم بانگ هَلابیکُم هَلابیکُم شنیدم طعم خوش چای عراقی را چشیدم آن استکان هایی که طعم باده را داشت ما آیه های روشن فتح المبینیم فرزند خاکی امیرالمومنینیم ما سینه زن های یل ام البنینیم آن کوه که هر صخره را بر سجده وا داشت بی دغدغه..،بی دردسر..،ساده..،همیشه با گریه کارم راه افتاده همیشه زهرا هر آنچه خواستم داده همیشه مادر هوای کودکش را هر کجا داشت موکب به موکب با برادر های دینی با همسفرهای شریف اربعینی تا صبح گرم گفتگو و شب نشینی الحقُّ وَ الاِنصاف هر لحظه صفا داشت اینجا کسی جز اشک دارایی ندارد نام و نشان ها نیز کارایی ندارد در عشقبازی مُدَّعی جایی ندارد در راه می مانَد..،کسی که ادعا داشت شب‌گریه ها بغض‌گلو را حفظ می کرد با یار حال گفتگو را حفظ می کرد این آبله ها آبرو را حفظ می کرد هرسربلندی در کف پا ، زخم ها داشت یاد رقیه راهِ ناهموار رفتم در نیمه‌شب..،با زخم پا..،دشوار رفتم با رخت پاره در دل انظار رفتم امّا مگر این راه چشمی بی حیا داشت!؟ این‌ روزها از درد می بارم دوباره از هجر تو گریه شده کارم دوباره قصد گریز روضه را دارم دوباره می گویم از ذبحی که خیلی ماجرا داشت با قامتی خم خانمی از حال می رفت تا سمت جسمی درهم و پامال می رفت آن روضه خوانی که تهِ گودال می رفت روی سر خود چادر خیرالنسا داشت اهل قُریٰ بال و پرش را جمع کردند با چه مشقَّت پیکرش را جمع کردند انگشت بی انگشترش را جمع کردند شکرخدا که روستاشان بوریا داشت ✍ .
. السلام علیک یا اباعبدالله عشق تو به فطرت و سرشت است حسین زیبایی و اوج سرنوشت است حسین از کرببلا به سوی جنت نروم وقتی که ضریح تو بهشت است حسین ✍ .
. السلام علیک یا مسلم بن عقیل کوفه مرامی از وفاداری ندارد نفرین بر این قوم جفا بر میهمانی تنهای تنها مانده ام در شهر، ای کاش آقا شبیه مسلمت تنها نمانی از این بلندی هم سلام آخرم را بهرت فرستادم به همراه بیانی فطرس سلامم را اگر آورد ای کاش این نامه ی ننوشته را شاید بخوانی گفتم بیا این مردمان چشم انتظارند آقا نیا اینها حرامی اند و جانی شمشیرهاشان را برایت تیز کردند می خواستند اینها تو را تنها زبانی اشکم دم جان دادنم می گفت برگرد ای شاه عالم ، با زبان بی زبانی موصوف لفظ غربت و فردًا وحیدا ترسم به دشت تنها بمانی ترسم هوا از جور دشمن تیره گردد وقتی نمانده بر تنت تاب و توانی ای شاه بالامرتبه از صدر مرکب ترسم بیفتی بر زمین چون آسمانی هزاران بار از مرکب بیفتد اما نیفتد قامتت بر فرش، آنی در بین گودال بلا محصور گردی هرچند فخر کبریای بیکرانی سردار و آقای شهیدان روز عاشور مذبوح تیغ و نشتر شمر و سنانی دلواپس ناموس و اطفال تو هستم وقتی که دیدم همچنین نامردمانی آقای مظلومان نیا تا کودکان را دشمن نیازارد به ضرب تازیانی شایسته ی پرده نشین مرتضی (ع) نیست بند و اسارت ، کعب نی، قامت کمانی شام غریبان زینب کبری (س) نبیند در زیر سنگ و چوب و خنجرها نهانی دندان مسلم نذر دندانت حسین جان (ع) تا نشکند هرگز به ضرب خیزرانی در بین راهی، بین هر منزل که هستی برگرد ای جان پیمبر (ص) تا زمانی طفلت کنار راس پاکت جان نبازد همراه اطفالت نباشد بددهانی گر آمدی پیراهنی کهنه بیاور شاید نباشد بهر تو برد یمانی در زیر سمّ اسبها وقتی نمانده حتی برای پیکر تو استخوانی شاید همین پیراهن کهنه بماند از بهر جسمت در دل صحرا نشانی آقا اگر خونت به روی خاک ریزد گردد عزادار غم سوگت، جهانی مقتول اشک چشمهایی ای حسین جان هر عاشقی دارد برایت روضه خوانی ✍ 1404/03/15 شهادت سفیر اباعبدالله (ع) ، مسلم بن عقیل (ع) تسلیت .
. قلب هر سینه زنی ماتمسرای کربلاست در سر هر عاشقی حال و هوای کربلاست هر که را دیدم دراین عرصه به طرزی بی نظیر.. ..مست و مجنون و خراب و مبتلای کربلاست این همه غوغا که در عالم بپا گشته، فقط گوشه ای از محشر ارباب های کربلاست نی نوا دارد در این وادی، نوای عاشقی خوب گوشت را بده..این نی نوای کربلاست در صفا و مروه ای حاجی صفا کردی ولی این صفا نشأت گرفته از صفای کربلاست آن بهشتی که خدا مژده به آدم داده است جلوه ی دنیایی اش صحن و سرای کربلاست بی خود ای عاشق برای کربلا طرحی نچین فاطمه طراح اصلیِ نمای کربلاست قتلگاه و خیمه گاه و علقمه، تل و فرات جملگی از صحنه های سینمای کربلاست کربلا فُلک نجات، عالم پناهنده به اوست حضرت خون خدا هم ناخدای کربلاست آسمان و این زمین و نُه فَلَک تا روز حشر فاش می گویم همه تحت لوای کربلاست جان هرکس که بُوَد خصمش گرفته می شود جان هرکس که بُوَد مستش فدای کربلاست زائرش هم نزد حق اجر زیادی می برد کمترش باشد بهشتی که جزای کربلاست حضرت عباس علمدار خیام اهل بیت با همان دست قلم، مشکل گشای کربلاست روز عاشورا، امام کربلا سر داد و گفت: پیروی از حق پیام آشنای کربلاست خون شاه تشنه لب در این زمین جوشیده است چون حسین ابن علی خون خدای کربلاست شد خضاب از خون اصغر صورت پر خون او خون اصغر را بگو خونین حنای کربلاست پیش چشم خواهرش ارباب عالم را زدند این همه بی حرمتی تنها برای کربلاست عطر سیب حضرتش از هرطرف حس می شود پیکرش پاشیده شد، در هر کجای کربلاست مثل مولا در رکوع خود به سائل داده است خاتمی را که نشانی از عطای کربلاست «ملتمس» بر خود ببال از این گدایی کردنت کربلا رفتن بسی سهم گدای کربلاست .