eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.7هزار دنبال‌کننده
240 عکس
152 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. جامانده‌یِ کاروانِ و روضه‌یِ حضرتِ رقیّه سلام اللّه علیها جامانده‌اَم از قافله اِی جانِ رقیّه شد نوکرتان دست به دامانِ رقیّه رزقم نشد امسال وصالِ حرمِ تو حالم شده چون روضه‌یِ ویرانِ رقیّه رفتند رفیقان و شدم نوحه‌سرایِ.... دلتنگیِ دلهایِ پریشانِ رقیّه از قافله جا مانده و جانانه رسیده تازه شده زخمِ دلِ سوزانِ رقیّه او کرب‌و‌بلایی شده قبل از همه در شام باشد سندَم دنده و دندانِ رقیّه با صورتِ نیلی و پَر وُ پهلویِ خونی افتاد به پایِ سر و پایانِ رقیّه...‌. آغازِ غمی تازه و یک روضه‌یِ تلخ است در ندبه بسوزید مُریدانِ رقیّه ..______________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. و مرثیه‌یِ سلام اللّه علیها شکرِخدا که سینه پُر از حُبِّ‌حیدر است شکرِخدا که زمزمه‌ام وای مادر است شکرِخدا لباسِ غمِ فاطمیِّه را دارم به جسم وچشمِ‌تَرم حوضِ کوثراست شکرِخدا که سینه‌زنِ مجلسی شدم که روضه‌خوان ونوحه‌سَرایش پیمبر است شکرخدا دلم حرمی شد که نیمه شب با اَشک و آهِ فاتحه‌خوانان منوَّر است شکرخدا که گریه امانم نمی‌دهد وقتی که حرفِ فاطمه و آتش و در است شکرِخدا شبانه و از رویِ پیرُهن شُست و ندید ردِّ چه‌ها رویِ پیکراست؟! شکرِخدا که می‌رسد آن ساعتی که تیغ.... با نیَّتِ تقاصِ غمت دستِ دلبر است ............___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af ‌.
. مدح و مرثیه حضرت زهرا سلام اللّه علیها می‌تکانی چادرت را می‌رسانی نانِ ما را با نگاهت می‌کنی جبران خودت خُسرانِ ما را چادرِ خاکی به سر داری ولی مادر گرفتی بینِ کوچه گرد و خاکِ این دلِ سوزانِ ما را سربه‌زیرم چون دلَت را با خطاهایم شکستم سربلندم کردی و گفتی ببین احسانِ ما را مادرِ قامت‌کمانِ مهدیِ صاحب‌زمانی نیمه‌جان هر شب صدا کردی تو آقا جانِ ما را نورِ مطلق بودی و بر چهره‌ات رَدِّ کبودی مضطرب کردی میانِ کوچه روضه‌خوانِ ما را کودکی بر رویِ پنجه ایستاده تا بگیرد ضربِ سیلی را که جان بر لب کند جانانِ ما را تکّه‌ای از گوشواره رویِ خاک اُفتاده اِی وای درد داری مادرم حالا بخوان درمانِ ما را ✍ ..___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. و مرثیه‌یِ سلام اللّه علیها مُقدَّر می‌شود با یک نگاهَت لیلةالاَسراء سلام اِی سوره‌یِ قدرِ شبِ‌قدرِ رسولُ‌اللّه سلام اِی دخترِ رحمت درود اِی همسرِ غیرت شما اُمُّ‌البُکایی می‌شناسی گریه‌کن‌ها را سلام اِی بهترین مضمونِ شاعرهایِ آئینی که داده جُز شما از نانِ شاعر تا قَوافی‌ها سلام اِی آنکه از دستَت کریمان لقمه می‌گیرند توسّل می‌کند حتّی به خاکِ چادرت مولا سلام اِی یاسِ نیلی جایِ سیلی را نهان کردی ولی مانده به رویِ چادرت اِی وای جایِ پا سلام اِی قبرِ پنهان از نظرها زائرت آقا به صورت می‌زند با ذکرِ مادر مادر این شب‌ها سلام اِی روضه‌خوانی که دوزانو را بغل کردی چه آمد بر سرَت که دخترت می‌گفت واٰ اُمّا سلام اِی شالِ مشکیِ عزایِ مادرِ سادات بدان که می‌رسد درمانِ دردَش جمعه‌ای از راه 📃۱۴۰۰/۹/۲۳ ...____________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. برگدای خانه اش معصومه؛عصمت میدهد دستِ زائرهای خود برگ شفاعت میدهد برکسی که خاک شد؛تاثیر ِتربت میدهد قولِ دیدارِ رضا را در قیامت میدهد مثل سلطان ، گنبدِ این شاه بانو با صفاست زائر ِ معصومه در قم ، زائر قبرِ رضاست سفره ای مثل عموجانش حسن انداخته حضرت رب الکرم اورا کریمه ساخته هرکه بی حاجت به کویش پا گذارد؛باخته شک ندارم اصلا او معصومه را نشناخته مثل زهرا مادرش احسان او بی انتهاست دختر باب الحوائج، دیده بر راه گداست مثل زینب مو به مو تفسیر قرآن می کند با تکان چادرش کافر مسلمان می کند دست او باز است و زینب وار، احسان می کند خواهر سلطان ِعالم کار ِسلطان می کند از کلام حضرت صادق چنین معلوم شد زائرِ او زائرِ هر چهارده معصوم شد رشته های معجر او دست بافِ فاطمه است هرکه دورش گشته بی شک در طواف فاطمه است در عفافِ زندگیِ او، عفافِ فاطمه است عشق او تفسیر ِ عین و شین و قاف فاطمه است هیچ مردی با چنین اعجوبه ای هم تا نشد عاقبت هم همسری در رتبه اش پیدا نشد سالهای سال در چشم انتظاری سوخته در فراق روی بابا دیده بر در دوخته اسم زندان در دل او شعله ها افروخته گریه های بی صدا را از کسی آموخته خانهٔ موسی بن جعفر بیت الاحزانش شده گریه در ده سالگی روزی چشمانش شده در یتیمی احترامش را نگه می داشتند دور تا دورش برادر ها اقامت داشتند بی اجازه پا کنار خانه اش نگذاشتند جای هیزم شاخه گل در پشت در بگذاشتند داغ بابا دید اما داغی مسمار نه کوچه های تنگ دید اما درودیوار نه فاطمه بود و مدینه قامتش را تا نکرد بی حیایی با لگد در را به سویش وا نکرد با کف پا روی چادر قاتلی امضا نکرد گوشوارش را کسی در کوچه ها پیدا نکرد مادرش زهرا ولی در زیر یک در گیر کرد سینه زخمی سه ماهه مادرش را پیر کرد بعد بابا با رضا جان بیشتر مانوس شد ساحل چشمان او دلبند ِ اقیانوس شد غربت آن دم در تمام ِ هستی اش ملموس شد که رضایش از مدینه رهسپار طوس شد شد مدینه بی رضا، یکسال مانند قفس گریه می کرد و صدا می زد رضا را هرنفس نامه ای از یار آمد، بالهایش باز شد موسم ناقه سواری های او آغاز شد تا به شهر ساوه بغض دشمنان ابراز شد بال و پرهای های کبوتر ها شکارِ باز شد صحنه ای از کربلا با دیدهٔ تر دیده است در دیار بی کسی داغ برادر دیده است سوی قم او داغدار آمد ولی با احترام کوچه واکردند مردم در میان ازدحام می رسید از هر طرف تنها صدای السلام شد گریز روضه ام یک جمله «ای لعنت به شام» چه بلایی بر سر ناموس حق آورده اند عمه سادات را خیلی مُعَطّل کرده اند کوچه کوچه محمل ِ بی پرده را چرخانده اند دورِ ناقه چشمهای بی طهارت مانده اند خارجی فرزند زهرا را به خنده خوانده اند بسکه سرها را به روی نیزه ها رقصانده اند بارها از روی نیزه سر زمین افتاده است گیسوی آقام دست آن و این افتاده است بی طهارت ، دست ،گردان آیهٔ تطهیر شد بسته دسته قافله در حلقهٔ زنجیر شد باتکان نیزهٔ ششماهه مادر پیر شد بارها با نیزه داری مست او درگیر شد داد زد نامرد با بال و پرش بازی نکن کودکم خوابیده بی کن باسرش بازی نکن ......................................................................‌ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. تو کریمی و منم نوکرِ دربارِ کریم شک ندارم که حسین است علمدارِ کریم فاطمه مِهرِ تو را بر دلم انداخته است هر دلی نیست به وَاللّه سزاوارِ کریم یوسفِ حضرتِ کوثر پسرِ سرداری خالقت مشتریِ دائمِ بازارِ کریم گِره‌یِ کورِ مرا باز کند این گریه گِره در کار ندیده‌ست گرفتارِ کریم هرکه دارد هوسِ کرب‌و‌بلا بسم‌ِاللّه می‌شود زائرِ شش‌گوشه عزادارِ کریم بی‌حرم نیست کسی که حرمَش سینه‌یِ ماست ندبه آباد کند بُقعه‌یِ آوارِ کریم .................................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. سلام اللّه علیها‌ اِعتقادم اِعتبارم اِفتخارم فاطمه آبرویم عزّتم دار ُو ندارم فاطمه سنگِ عشقِ مرتضی را می‌زنم بر سینه‌اَم جان‌نثارِ حیدرم آموزگارم فاطمه سائلی هستم سرِ خوانِ کریمِ اهلِ بیت پایِ خوانِ نان‌خورانَت ریزه‌خوارم فاطمه عمرِ خود را کرده‌ام وقفِ حسین و کربلا من بدم امّا حسین را دوست دارم فاطمه خوب و بد هر چه که هستم آمدم پایِ عَلم در عزایت بی‌قرارم اِی قرارم فاطمه از در وُ دیوار وُ میخ وُ کوچه‌یِ تنگ وُ غلاف شاکی‌اَم دارم گِله چشم‌انتظارم فاطمه می‌رسد روزِ تقاصِ یاسِ نیلیِ علی تو سفارش چون کُنی سربازِ یارم فاطمه   ................................................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
مدح و مرثیه حضرت موسی بن جعفر علیه السلام هر کسی که رعیت موسی بن جعفر می شود محو جاه و حشمت موسی بن جعفر می شود هر که در دنیا به او دستِ توسل می زند در قیامت اُمت موسی بن جعفر می شود آن که ارزش داد با مهر علی خود را، بگو.. نوکر با قیمت موسی بن جعفر می شود پاکی شیعه تماماً از امام کاظم است، شیعه غرقِ عصمت موسی بن جعفر می شود خوش به حال هرکسی که تا اَبد در دولتش سرفراز از رایت موسی بن جعفر می شود مطمئناً شامل الطاف زهرا و علی است هر که وقف هیئت موسی بن جعفر می شود یک نگاهش جان شیرین را به مُرده می دهد این همه از شوکت موسی بن جعفر می شود کظم غیظ و رأفت و احسان و جود و بندگی.. از صفات و عادت موسی بن جعفر می شود بوی جنت می‌رسد از مرقد او بر مشام.. کاظمینش جنت موسی بن جعفر می شود در عزایش هم رضا، هم دخترش معصومه است روضه خوانِ غربت موسی بن جعفر می شود رفت زندان تا که خرج ما کند خود را، بلی.. خرج دین هم ثروت موسی بن جعفر می شود یک زن بدکاره را تبدیل مومن می کند کار نیک از همت موسی بن جعفر می شود بین زندان هیچ کس همصحبت او نیست که.. درد و غم همصحبت موسی بن جعفر می شود نیمه ی شب ناله ی «خلصنی..» از دل میزند ناله هایش حاجت موسی بن جعفر می شود کُند و زنجیر و غُل و سیلیِ دشمن چیست که.. زیر آن خم قامت موسی بن جعفر می شود عاقبت هم روی تخته در تنش را می برند گریه آور حالت موسی بن جعفر می شود حاجتش را می دهد با دست بسته، آنکه را «ملتمس»بر حضرت موسی بن جعفر می شود .
. مدح و مرثیه‌ علیه السلام و شبِ قدر ای بهترین مُقدَّرِ سالِ گدا حسین ای لحظِه‌لحظِه روضه‌یِ اهلِ کسا حسین یا أیُّهاَالعزیز تَصَدَّقْ علیَ الفقیر دستِ مرا بگیر و ببر کربلا حسین من بی نگاهِ نابِ تو بیچاره می‌شوم از من مَگیر عاشقی و شور را حسین قرآن به سر گرفته‌ام و ناله می‌زنم العفو باِالحسین عزیزِ خدا حسین معنایِ رحمتی تَهِ گودال داده‌ای پیراهن ُو عمٰامه وُ خوُود وُ عبا حسین آیاتِ نابِ عشق بخوان آیه‌هایِ وحی جانم فدایِ قاریِ سرنیزه‌ها حسین زیباترین نواست سلامٌ علیَ الحسین کِی می‌رسد تقاصِ غمِ نینوا حسین   .
. مدح و مرثیه‌ سلام اللّه علیها و شبِ قدر فاطمه بطن و متنِ قرآن است فاطمه قدرِ لیلةُالقدر است سوره‌یِ نور و کوثر و یاسین جَلواتِ خدایِ بخشنده‌َست هنرِ خالقِ هنر زهراست عاشق و عشقِ حَیِّ لَمْ یَزَلی همه‌یِ افتخارِ پیغمبر بی‌قرارِ علی قرارِ علی حَسنِینَش وُجوهِ ایثارند زینبِینَش کمالِ صبر و حیا مادرِ یازده امامِ هُمام همسر باوِقارِ شیرِ خدا آمدم زیرِ سایه‌یِ قرآن تا به این روحِ مُرده جان بِدَمد آمدم یاسِ بی‌نشانِ علی راهِ حق را به من نشان بدهد نخی از چادری که خاکی شد می‌تواند مرا نجات دهد شبِ قدر است مادرم اِی کاش به گدایش مُقدَّرات دهد حضرتِ حق بیا مُقدَّر کن سالِ این بنده را پُر از مولا اَربعینی به صرفِ رویتِ عشق کربلا با نوایِ یا زهرا زنده باشم بخوانم از بی‌بی در حرم رو‌به‌رویِ شش‌گوشه ناله‌هایم در این حرم باشد محضِ روزِ حسابِ من توشه شبِ جمعه میانِ صحن و سرا بزنم سینه دَم بگیرم آه پَر و پهلویِ یاسِ وَحی شکست کاش از غصّه‌اش بمیرم آه رَدِّ سیلی به رویِ مهتاب است کُشته دنیایِ بی‌حیا پسرش پیشِ چشمِ حسن در آن کوچه.... چه بلاها که آمده به سرش مجتبی دید بر زمین افتاد تکّه‌ای گوشواره شد مفقود ندبه‌خوانند نوکرانِ کریم تا بیاید دعایِ ما موعود   .
. الا انسیه‌الحورا! الا خیرالنسا! زهرا بخوانم با کدامین یا چه بنویسم تو را؟ زهرا! نه تنها حمد و توحیدی و والعصری و والشمسی تویی تو کوثر و تطهیر و فجر و انما، زهرا! تویی که چادرت چون سایه‌ای روی سر دنیاست -چرا پوشیده می‌گویم؟- تویی نور خدا! زهرا خوشا بر تو! محمد از نگاهت وام می‌گیرد علی با دیدنت آرام می‌گیرد،خوشا زهرا! ندادی تن به پیراهن؛ خوشا انسان جدا از خویش نبستی دل به این دنیا! خوشا این‌سان رها زهرا چه می‌شد لایق "الجار ثم الدار" تو باشیم که ما بسیار محتاجیم "الغوث" تو را زهرا نیاوردیم ما هیزم، نخندیدیم بر اشکت دعایی کن برای ما! الا روح دعا زهرا ... روایت هست از در، از دری که بسته بود اما همین که باز شد، عرش خدا گفتند: یا زهرا نبوده روضه‌هایی بازتر از آن درِ بسته نبوده کربلایی مثل داغ کوچه‌ها زهرا علی می‌گفت: حالا که جهان قهر است با حیدر تو هم کم‌صحبتی با من! چرا زهرا؟ چرا زهرا؟ ... گره بسیار و ره دشوار؛ باکی و هلاکی نیست که هم مشکل گشا زهراست و هم رهنما زهرا نه... تشبیه رسایی نیست'؛ ما و خاک پای او کجا ما بی سر و پایان سر در گم، کجا زهرا؟ .
. «باب الحوائج» کلامش واژه واژه خط به خط مثل پیمبر بود به وقت خطبه خوانی روی منبر نیزحیدر بود چنان آئینه‌ی « والکاظمین الغیظ» شد حلمش که در خندیدنش آیات رحمانی مصور بود ربود از خلق عالم دل به حسن خلق و ثابت کرد که تاثیر محبت بیشتر از زور و زیور بود کرامت داشت آنگونه که در هنگام بخشیدن غریب و آشنا در چشم او با هم برابر بود برای آب و نانت هم بخوان باب الحوائج را کسی که روزی عالم به یمن او مقدر بود زبان روزه شب میکرد صبحش را میان بند و شب تا صبح بر روی لبش الله اکبر بود غلط گفتند زندانی شده در اصل باید گفت که زندان خود اسیر حضرت موسی بن جعفر بود یهودی زاده‌ای که دم به دم آزار داد او را میان سینه‌اش بغض علی از فتح خیبر بود شکستند استخوانش را و رویش شد کبود اما تمام غصه‌اش از روضه‌ی پهلو و مادر بود خداراشکر اگر کشتند، جسمش را کفن کردند خداراشکر که رأس شریفش روی پیکر بود .
. سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها اینجاست خاک ری وَ ملقب به کربلاست خیلی گران تمام شده ، مُلک خون بهاست هرگوشه زین دیار اگر هیئتی بپاست پشت قباله و سندش یک سر جداست زان روز که معامله شد سرزمین ما ری نیست نام آن و شده وادی البکاء ازآن به بعد فاطمه (س) زین خاک رو گرفت این سرزمین به گریه عشاق خو گرفت آنقدر گریه شد که کمی شستشو گرفت از خانه امام حسن (ع) آبرو گرفت اوضاع را امام حسن (ع) رو به راه کرد زهرا (س) دوباره جانب ایران نگاه کرد عبدالعظیم آمد و عبد خداشدیم با عشق اهل بیت دگر آشنا شدیم همسایه عزیز دل مجتبی شدیم درهر طواف زائر کرب و بلا شدیم پیچیده باز در حرم یار عطر سیب صلی علی الحسین و صلی علی الغریب یا ذالکرم عزیز حسن (ع) سید الکریم امشب زنام توست سخن سید الکریم پرده زرخ کنار بزن سیدالکریم سر می نهم به پای تو من سیدالکریم گریه میان صحن شما مستی آور است با گریه در حریم حسینی برابراست پرمی کشیم از حرمت محضر حسین(ع) پرواز می کنیم به دور سر حسین(ع) عمری شدیم با مدد خواهر حسین(ع) شبهای جمعه هم نفس مادر حسین(ع) فریاد یا بُنَیَ به گوش همه رسید با قد خم به کرب وبلا فاطمه (س) رسید فریاد می زند پسرمن سرت کجاست قدت رشید بود بگو پیکرت کجاست جای لبش که هست ولی خواهرت کجاست سیمین گلو عزیز دلم حنجرت کجاست خنجر که کند شد اثرش این گلو شود مانند گیسوان سرت مو به مو شود این شعر و هدیه میکنم به تمام نوکرای امام حسین که سالها در حرم سیدالکریم ناله زدند و الان مهمان ارباب هستن ✍ .
. علیه_السلام مُقیمِ کرب‌وبلا هستم و مُریدِ کریم غلامِ خانه‌یِ ارباب و شاهْ‌عبدالعظیم تمامِ عمر سرِ سفره‌اش نمک خوردم همیشه کرده مرا روبه‌راه عبدالعظیم دلم که تنگِ حسین است می‌روم حرمش به نامِ یار زده خیمه‌گاه  عبدالعظیم عجیب نیست اگر از کرم سفید کند دوباره نامه‌یِ این روسیاه عبدالعظیم غلامِ کویِ حسین و حسن کجا برود.... ؟! برایِ گفتنِ غم  غیرِ شاه‌عبدالعظیم اگر چه کرب‌وبلا خانه‌ات شده امّا به یادِ شاهِ وفا گفتی آه  عبدالعظیم سری به نیزه نشست و سری شکست و بعد..... چه دید از سرِ نِی  قرصِ ماه عبدالعظیم حریمِ شاهِ ری و روضه‌یِ سرِ بر نی بیا بهار دلم صحنِ شاه عبدالعظیم ✍ .
. مدح و مرثیه‌یِ علیه السلام سربه‌زیر آمده این سینه‌زنِ سربه‌هوا توبه‌ام را بپذیر و ببرم کرب‌وبلا دیده بر پرچمِ تو دوختم و سوختم و .... مانده این حسرتِ دیرینه بر این سینه خدا خیلی از سینه‌زنان در حرمت مهمانند باز جا ماندم از این قافله‌یِ عشق چرا ؟! خوش بر احوالِ غلامی که به چشمش دیده شده تعویض حسین جان پرچمِ سرخ و سیاه جانِ عالم به فدایِ نخِ مشکیِ عَلم رخصت از مادرتان خواسته‌‌ام بسمِ‌اللّه دیگر امسال در این روضه‌یِ تو می‌میرم تَهِ گودال چه آمد به سرت ؟! واویلا قصّه‌یِ خنجرِ کُند و قتلِ صبر و خواهر روضه‌یِ پیرُهن و زمزمه‌یِ وا اُمّاٰ من بمیرم به سرِ یار چه‌ها آوردند ؟! مانده عریان بدنِ بی‌سرِ او در صحرا أَیُّهاَالنّاس کسی نیست کمی جمع کند روضه را ریخت‌وپاشی شده اینجا .... آنجا نعل‌ها عطرِ شهیدم جابه‌جا می‌کردند لَعل‌ها ندبه‌سرایند بیا آه بیا 📄 ۱۴۰۳/۴/۱۱ ✍ .