eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
6هزار دنبال‌کننده
270 عکس
204 ویدیو
44 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. علیه‌السلام از بوستان فاطمه، عطر و شمیم داشت با دوستان فاطمه، لطف عمیم داشت خواندند اهل معرفت او را «نگین ری» با آن‌که نام و شهرت «عبدالعظیم» داشت از شهربند رنج و غم، آزاد می‌شود هر کس که پاس بندگی آن حریم داشت این‌یاس‌گلشن حسن، این عاشق حسین با مهر و عشق و عاطفه عهدی‌قدیم داشت گل‌واژۀ حدیث از آ‌ن لعل جان‌فزا عطر بهار وحی و صفای نسیم داشت از محضر سه حجّت معصوم فیض برد یعنی که ره به چشمۀ فوز عظیم داشت مثل کبوتران حرم‌خانۀ «رضا» روحی در آستان ولایت مقیم داشت شاگرد پاک‌باختۀ مکتب «جواد» دستی پر از کرامت و طبعی کریم داشت از پرتو هدایت «هادی» اهل بیت راهی به آستان خدای رحیم داشت ایمان خویش را به امامش ارائه کرد با آن‌که جان روشن و قلب سلیم داشت... طور تجلّی سه امام هُمام را او درک کرده بود و مقام کلیم داشت شب تا به صبح شعر «شفق» را مرور کرد مرغ سحر که زمزمۀ «یا کریم» داشت «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 آیه ۸۸ .
. علیه‌السلام سلام و تهنیت از کردگار حیّ و قدیم به روح پاک تو ای شاه‌زاده عبدالعظیم به علم و فضلِ تو شرع رسول می‌نازد که خود حکیم و خبیر و محدّثیّ و علیم سلام بر تو ز کرّوبیانِ عالَمِ قدس از آنکه کرده عطایت خدای، قلب سلیم ازاین شرف که تو فرزند شاه دین، حسنی دهند دل به ولایت دو صد مسیح و کلیم به شهرری تو و در کربلا حسینِ شهید پناه و ملجاءِ خَلقید زَامر ربِّ قدیم به شهر ری نه همین نام تو بود مشهور به حق که نام تو باشد سَمَر به هفت اقلیم کسی ز قدر و مقام تو می‌شود آگاه که همچوما به رهت جان و سر کند تقدیم به مِدحتِ تو مرا می‌رسد سروش از غیب ز راه دل، سخنم روز و شب کنی تعلیم ز درگه تو گدا، پادشاه برگردد شود اگر چو من آگه‌ ترا ز طبع کریم چنان به روی تو مشتاق گشته‌ام که به دل مدام نقش جمال تو می‌کنم ترسیم زمانه گر دَهَدَم مهلت، ای عزیز خدا! هزار نظم به نام تو می‌کنم تنظیم ببوس «معجزه»آسا تو خاک درگه آن امام‌زادۀ والایِ واجب‌التّعظیم .
. ام یا سیدَالکریم، سلام ای طلایه دار بر حضرتت درودِ خدا، ای بزرگوار ای خط و مشیِ شیعه ی اِثنی عشر ترا ای مَحرمِ چهار امام، ای ولی مَدار با رشته های حبلِ متین خورده ای گِره والا اِمامزاده ی در دین زمامدار عبدالعظیمی و حسنی و حسینی و زهرائی و محمدی و حیدری تبار اَحسنت بر مرام و قوام و دوامِ تو ای زاده ی امام حسن، روحِ باوقار سجاد و باقرند، عموهای اَطهرت ای بر دلت ز صادقِ آل عبا قرار تو نور چشمِ حضرتِ موسیَ بنِ جعفری یارِ رضا، معینِ جواد، و سفیرِ یار داده امامِ هشتمِ ما، شیعه را سلام در نامه ای که داده به دستِ تو، آن نگار هادیِ دین، ترا ولیِ خود خطاب کرد ای صاحبِ عقایدِ نابِ تمام عیار حتی امامِ عسکری از تو کند سخن آری بتو امامِ زمان، کرده افتخار بعد از قیامِ حضرتِ معصومه، بی گمان طرحِ قیامِ توست، که شیعه شد آشکار بعد از تو نیز، شیعه در ایران بقاء یافت پرچم رسید دستِ علیِ بنِ مَهزیار روح خدا، پیامِ قیامِ ترا گرفت آن شد قیامِ او، که هنوز است ماندگار ایران ز انقلابِ امام است مفتخر سیدعلی است، وارثِ این اوجِ افتخار اقدامِ تو، نشاطِ عجیبی به شیعه داد دین گشته در سراسرِ دنیا پیامدار نشرِ معارف از تو شتابی دگر گرفت شد با تو خطِّ فاطمی، اِحیاء و برقرار با اینکه بود کارِ تو در اِختفا، ولی ترویجِ دین به شیوه ی مخفی است، ابتکار هر چند زیرِ بارِ مصائب، قدَت خمید شخصیتِ جهادیِ تو ماند باوقار از بس، حدیثِ آل علی را صَلا زدی نهج البلاغه شد ز کتابِ تو وامدار تفسیرِ آیه های تَولّا، شد از تو نشر هم، شرحِ آیه های تَبرّا به هر دیار در دوره ای، حدیثِ غدیر از تو جان گرفت شد منتشر پیامِ نبیِ بزرگوار در راهِ دین، هرآنچه ز دستت برآمده کردی تو از وظیفه شناسی، به روزگار تنها نه با زبان، که در انجامِ کارِ خیر خود میشتافتی، به قدمهای اُستوار با دستگیری از ضُعفا، اُنس داشتی با مردمِ ضعیف، نشستی هزار بار دستِ اسیر و دستِ فقیر و یتیم را با روی خوش گرفتی و بودی همیشه یار با اهلِ درد، همدل و همراه و همزبان با اهلِ ظلم، سیره ی تو بود اقتدار سر، هیچگه مقابل کس خَم نکرده ای اِلّا مقابلِ خَمِ اَبروی تک سوار با اینکه چند یوسف زهرا، ثناگویَت بودی غریبِ شهر و غریبِ همه دیار آواره گشتی از همه جا، تا به کربلا آوار شد به جسمِ تو، تخریبِ آن مزار قبل از فدا شدن، شده ای فانیِ حسین مثلِ حبیب، کشته ی دلبر شدی دوبار آوار دیدی و اَثرِ نعلِ اسب، نَه لب تشنه ماندی و نشدی ذبحِ نابِکار جسمَت نماند روی زمین زیرِ آفتاب رَاسَت نرفت بر سرِ نِی سوی هر دیار روزیکه از عراق به مُلکِ ری آمدی گریان شدی بخاطرِ یک جمله، زار زار قاتل که از حکومتِ ری، گندمی شنید تنها به وعده ای سرِ مولای ما برید ✍ . .................................................................... کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها اینجاست خاک ری وَ ملقب به کربلاست خیلی گران تمام شده ، مُلک خون بهاست هرگوشه زین دیار اگر هیئتی بپاست پشت قباله و سندش یک سر جداست زان روز که معامله شد سرزمین ما ری نیست نام آن و شده وادی البکاء ازآن به بعد فاطمه (س) زین خاک رو گرفت این سرزمین به گریه عشاق خو گرفت آنقدر گریه شد که کمی شستشو گرفت از خانه امام حسن (ع) آبرو گرفت اوضاع را امام حسن (ع) رو به راه کرد زهرا (س) دوباره جانب ایران نگاه کرد عبدالعظیم آمد و عبد خداشدیم با عشق اهل بیت دگر آشنا شدیم همسایه عزیز دل مجتبی شدیم درهر طواف زائر کرب و بلا شدیم پیچیده باز در حرم یار عطر سیب صلی علی الحسین و صلی علی الغریب یا ذالکرم عزیز حسن (ع) سید الکریم امشب زنام توست سخن سید الکریم پرده زرخ کنار بزن سیدالکریم سر می نهم به پای تو من سیدالکریم گریه میان صحن شما مستی آور است با گریه در حریم حسینی برابراست پرمی کشیم از حرمت محضر حسین(ع) پرواز می کنیم به دور سر حسین(ع) عمری شدیم با مدد خواهر حسین(ع) شبهای جمعه هم نفس مادر حسین(ع) فریاد یا بُنَیَ به گوش همه رسید با قد خم به کرب وبلا فاطمه (س) رسید فریاد می زند پسرمن سرت کجاست قدت رشید بود بگو پیکرت کجاست جای لبش که هست ولی خواهرت کجاست سیمین گلو عزیز دلم حنجرت کجاست خنجر که کند شد اثرش این گلو شود مانند گیسوان سرت مو به مو شود این شعر و هدیه میکنم به تمام نوکرای امام حسین که سالها در حرم سیدالکریم ناله زدند و الان مهمان ارباب هستن ✍ .
. علیه‌السلام امامزاده‌ی ری مُلک واجب التعظیم سلام قبله‌ی شهرم  سلام عبدالعظیم سلامِ ما به حسینی‌ترین حسینیه سلام بر حرمت اولین حسینیه به کوریِ همه‌ی ابن‌سعدها دیدیم نصیبِ آل حسن شد تمامِ گندمِ ری از آن زمان که رسیدی به کشور زهرا خوشا به مردم ایران  خوشا به مردم ری من از کنار ضریحت به کربلا رفتم که بوی سیب حسین است با تبسم ری هوای مسلمیه داری و به یادم هست... صدای گریه کنان در شبِ تلاطم ری نوشته‌اند که از روزگار غم دیدید روایت است شما هم هزار غم دیدید روایت است به نَقلی که ناله‌ها کردی حسین گفتی و رِی را تو کربلا کربلا کردی غریبِ شهر  پُر از غربتِ مدینه شدی روایت است که مسمومِ زهرِ کینه شدی  تو زهر خوردی و آتش به سینه‌ات انداخت به خاکِ رِی نه به خاکِ مدینه‌ات انداخت شبیهِ جدِّ خودت شعله‌ور شدی آقا غریب بودی و خونین‌جگر شدی آقا شبیهِ جدِّ خودت نه  که او شبیه نداشت تو داشتی و شبیهت حسن ضریح نداشت ضریح داری و  پیرِ کرم ندارد آه هنوز جد غریبت حرم ندارد آه نوشته‌اند مقاتل که سینه چاک شدی تو زنده بودی و زنده به زیر خاک شدی نصیب روضه‌ی تو روضه‌های دیرین شد تو زنده بودی و دیدی که سینه سنگین شد برای یاری تو هیچکس نمی‌آید مکن دوباره تقلا ، نفس نمی‌آید دوباره رو به حسینت سلام کردی وای تو دست و پا نزدی و تمام کردی وای *در برخی از مقاتل آمده حضرت با جور و ظلم ؛ سرانجام زنده به گور و شهید می‌شوند (حسن لطفی ) .
. نذر حسنی علیه السلام درسایه ولایت نام گرامیش اگر عبدالعظیم بود عبد خدای بود و مقامش عظیم بود گر از کرامتش همه کس فیض می برد از نسل خاندان امامی کریم بود عطر حدیث آل رسول از لبش چکید در مکتب فضیلت و تقوا فهیم بود تنها نبود پیک خوش الحان باغ عشق پرهیزگار و عابد و زاهد، حکیم بود آموخت درس بندگی از اهل بیت نور محبوب پیشگاه خدای علیم بود غیر از خدا نداشت نیازی به هیچ کس در عمر خویش صاحب طبعی سلیم بود لبخند مهربانی و گرمش چو آفتاب دست نوازشی به سر هر یتیم بود گل سیرتان عشق به مدحش سروده اند اخلاق او لطیف تر از هر نسیم بود پیوسته او به منزل مقصود می رسید زیرا صراط زندگی اش مستقیم بود هفتاد و نه بهار ز عمرش گذشت و باز در سایه امید و ولایت مقیم بود در گلشن همیشه بهار حریم او هر گل که دیده ایم به ناز و نعیم بود هر کس که رو نمود بر این آستانه گفت این بوستان عشق بهشتی شمیم بود پروانه بهشت به دستش دهد خدا هر کس که زائر حرم این کریم بود عبد حقیر اوست "وفایی" اگر چه باز دل در جوار حضرت عبدالعظیم بود ✍ .
. ای حریمت رشک جنّات النّعیم ای دل اهل تولاّیت حریم نسل طاها زاده ی و المرسلات نجل بسم الله رحمان الرّحیم مشعل اِنّا هدیناه السّبیل طلعت مرآت اللهُ الحکیم زائر کوی تو عیسای مسیح آستانت طورِ موسای کلیم زینت عرش خداوند ودود از چه در شهر ری گشتی مقیم با تجلاّی تو از ظلمت چه باک در تولاّی تو از آتش چه بیم یاد تو یاد خداوند و رسول خطّ تو خطّ صراط المستقیم دور صحنین تو با صوت ملیح این ندا پیوسته خیزد از نسیم یا کریم ابن کریم ابن کریم یا ابالقاسم و یا عبدالعظیم شهر ری که از تو گرفته احترام قبر تو کعبه، حرم بیت الحرام بر رواق قبر و خدّامت درود بر مزار و صحن و زوّارت سلام فیض جوشد از حریمت روز و شب نور خیزد از مزارت صبح و شام کاروان دل شده لبّیک گو دور صحنین تو می گردد مدام تا قیامت بر تمام اهل ری سایه ی گلدسته هایت مستدام هر که آید در کنار تربتت می رسد بوی بقیعش بر مشام هر چه خواندم در ثنایت نارسا هر چه گفتم در مدیحت نا تمام یا کریم ابن کریم ابن کریم یا ابالقاسم و یا عبدالعظیم تا مکان در قلب ایران کرده ای شهر ری را کعبه ی جان کرده ای خاک پاک شهر ری را سر به سر با قدوم خود گلستان کرده ای گنبد و گلدسته های خویش را شمع جمع اهل ایمان کرده ای سالها از فتنه ی عبّاسیان رو به صحرا و بیابان کرده ای روز و شب بر غربت اجداد خویش خون دل جاری به دامان کرده ای نام خود را ای غریب شهر ری سال ها از خلق پنهان کرده ای با وجود فتنه ی اهل جحیم شهر ری را باغ رضوان کرده ای زخم دل ها را تو مرهم بوده ای درد جان ها را تو درمان کرده ای یا کریم ابن کریم ابن کریم یا ابالقاسم و یا عبدالعظیم ای تماشایت تماشای حسن در تو پیدا روری زیبای حسن قامتت سرو دل آرای حسین طلعتت مرآت سیمای حسن باغ حسنت جنّت اهل بهشت سرو قدّت قدّ و بالای حسن هم تولاّیت تولاّی علی هم تجلاّیت تجلاّی حسن میوه ای از بوستان مصطفی پاره ای از کلّ اعضای حسن بهترینی در جمال و در کمال برترینی بین ابنای حسن اختری تابنده از برج ولا گوهر نابی زدریای حسن خوش بود تا خوانم این ترجیع را بین زوّارت به آوای حسن یا کریم ابن کریم ابن کریم یا ابالقاسم و یا عبدالعظیم ای چراغ آسمان ها در زمین روشنی بخش دل اهل یقین لاله ی گلزار ختم الانبیا سرو بستان امیرالمؤمنین زائرت روز و شب فوج ملک پرده دارت حضرت روح الامین انس و جان آرد به تو روی نیاز دسته دسته از یسار و از یمین سوره های مصحف رخسار تو طا و ها و حا و میم و یاو سین پای خدّام تو بر چشم ملک فرش زوّار تو بال حور عین روز و شب بر زائرت آید ندا فادخلوها بسلامٍ آمنین ای سپهر معرفت در قلب خاک ای تو را دست حسن در آستین یا کریم ابن کریم ابن کریم یا ابالقاسم و یا عبدالعظیم تو سپهر منزلت را اختری تو به دریای فضیلت گوهری شهریار ملک ری در شهر ری سیّد اولاد سبط اکبری گر ولی الله فرمودت ولیّ در مقام خود ولایت پروری گنبد زرّین تو گوید که تو خلق را از خاک ری روشنگری در کمال و زهد و تقوی و شرف شاهد شخصیّت پیغمبری هم ولیِّ اولیای کبریا هم شفیع دوستان در محشری هر چه می گویم به وصفت نارساست هر چه می خوانم از آن بالاتری بوستان سرخ عصمت را گلی نخل سرسبز ولایت را بری مادر گیتی نیارد مثل تو جز که آرد مجتبای دیگری یا کریم ابن کریم ابن کریم یا ابالقاسم و یا عبدالعظیم دیدن ختم رسل دیدار توست شاهد حُسن حَسن رخسار توست خوبرویان گلستان بهشت نرگس بیمارشان بیمار توست جان کلافی روی دست مشتری دل اسیر برده ی بازار توست منطق و فقه و روایات و حدیث در حقیقت زنده از گفتار توست آفتاب رحمت پروردگار جلوه گر در سایه دیوار توست باغ جنّت با همه زیبائیش روز محشر عاشق زوّار توست دست تو دریای امواج کرم جام اهل معرفت سرشار توست باشد از دنیا و عقبی خوب تر اینکه «میثم» شاعر دربار توست یا کریم ابن کریم ابن کریم یا ابالقاسم و یا عبدالعظیم  .
. دراین حریم مقدس که قبله ی دلهاست دلم همیشه به یاد کرامت مولاست همیشه دست به دامان مجتبایم من دلم خوش است دراین آستان گدایم من شدم به لطف خدا ودعای ثارالله زخادمان همین آستان بحمدلله َ زلطف حضرت عبدالعظیم مشهودست که از ازل زکریمان این حرم بودست غباراین حرم ازدل غبارمیروبد زهردلی که براین آستانه درکوبد الا که حرف شهیدان راهتان این است که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است منی که در حرمت روز خویش شب کردم دلم شکست وشهادت زتو طلب کردم بیاودرحق این سائلت کرامت کن مرا بخوان ومهیای برشهادت کن بیا وعاقبتم رابخیرکن مولا به لطف خویش مراهم ظهیرکن مولا شاعر: .
. یادواره درسایه ولایت نام گرامیش اگر عبدالعظیم بود عبد خدای بود و مقامش عظیم بود گر از کرامتش همه کس فیض می برد از نسل خاندان امامی کریم بود عطر حدیث آل رسول از لبش چکید در مکتب فضیلت و تقوا فهیم بود تنها نبود پیک خوش الحان باغ عشق پرهیزگار و عابد و زاهد، حکیم بود آموخت درس بندگی از اهل بیت نور محبوب پیشگاه خدای علیم بود غیر از خدا نداشت نیازی به هیچ کس در عمر خویش صاحب طبعی سلیم بود لبخند مهربانی و گرمش چو آفتاب دست نوازشی به سر هر یتیم بود گل سیرتان عشق به مدحش سروده اند اخلاق او لطیف تر از هر نسیم بود پیوسته او به منزل مقصود می رسید زیرا صراط زندگی اش مستقیم بود هفتاد و نه بهار ز عمرش گذشت و باز در سایه امید و ولایت مقیم بود در گلشن همیشه بهار حریم او هر گل که دیده ایم به ناز و نعیم بود هر کس که رو نمود بر این آستانه گفت این بوستان عشق بهشتی شمیم بود پروانه بهشت به دستش دهد خدا هر کس که زائر حرم این کریم بود عبد حقیر اوست "وفایی" اگر چه باز دل در جوار حضرت عبدالعظیم بود ✍ .