eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.7هزار دنبال‌کننده
240 عکس
152 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ از چار رکن کعبه پرسیدم علی کیست گفتند با حیرت خدا هست و خدا نیست حجر و صفا و مروه و زمزم ندانست از بیت کردم این سؤال، او هم ندانست از اول خلقت علی مشکل‌گشا بود عالم نبود و آن جمال دلگشا بود او از خدا حکم دو عالم را گرفته او در تکامل دست آدم را گرفته خورشید، اسرار درون را با علی گفت پیش از درخشیدن همانا "یاعلی" گفت پیغمبران هم باعلی بودند و هستند پیش از نبوت با خدا این عهد بستند جبریل ذکر "لافتی الاعلی" گفت حتّی محمّد هم به خیبر "یاعلی" گفت حکم از خدا بود و قلم دست علی بود در فتح خیبر هم علم دست علی بود اوصاف حیدر را نماید کس چگونه؟ جان محمد را ستاید کس چگونه؟ خلقت کجا داند کجا داند علی کیست؟ تنها خدا داند خدا داند علی کیست این کفر نبوَد، تا خدا دارد خدایی با دست حیدر می‌کند مشکل گشایی آنانکه از میزان حق، حق را ربودند والله خاک کفش قنبر هم نبودند کی فتح کرده بدر و احزاب و احد را؟ کی کشته با یک ضربه عمرو عبدود را؟ کی در شب معراج با احمد نشسته؟ کی بر سر دوش محمد بت شکسته؟ کی کرده در میلاد، قرآن را قرائت؟ کی خوانده بر کفار آیات برائت؟ کی جز علی نفس پیمبر شد؟ بگویید آیینۀ زهرای اطهر شد؟ بگویید کی در اخوت شد برادر با پیمبر کی غیر حیدر شد برابر با پیمبر کی بهر حفظ جان احمد ترک جان گفت؟ کی جان به کف بگرفت و جای مصطفی خفت؟ کی یک تنه ره بست بر خیل عدو تنگ؟ کی بر بدن آمد نود زخمش به یک جنگ؟ کی جز علی بر خصم خود شمشیر بخشید؟ کی جز علی یک شب چهل منزل درخشید؟ کی مثل حیدر جوشن بی‌پشت پوشید؟ کی در تمام جنگ‌ها چون او خروشید؟ کی جز علی از اشک طفلی داشت پروا؟ کی غیر حیدر با پیمبر کرده نجوا؟ ای اهل عالم آیۀ اکمال دین چیست؟ این "لافتی الاعلی" درباره کیست؟ آن کس‌که خواندش خواجۀ کل،"کلُّ دین" کیست؟ میزان حق غیر از امیرالمومنین کیست؟ ای تیغ حق از بدر تا صفین حیدر! نفس محمد یا ابوالسبطین حیدر! شیر خدا و شیر پیغمبر تویی تو حیدر تویی، حیدر تویی، حیدر تویی تو تو مصطفی را مهری و قهری علی جان او شهر علم و تو درِ شهری علی جان این شهر غیر از تو درِ دیگر ندارد اسلام جز تو یا علی حیدر ندارد تو پای تا سر رحمۀٌ للعالمینی هم جان شیرین نبی، هم جانشینی من کیستم یک قطرۀ ناچیزِ ناچیز کز بحر جودت گشته‌ام لبریزِ لبریز بی‌تو خدا را بندگی کردم؟ نکردم جز با ولایت زندگی کردم؟ نکردم تابید از اول در دلم نور هدایت هرگز نخواندم یک نماز بی‌ولایت یک باغ گل دارم، اگر خارم علی جان هرکس که هستم دوستت دارم علی جان لطف غیورت کی مرا وا می‌گذارد؟ کی در جهنم دوستت پا می‌گذارد؟ دوزخ که جای دوستان مرتضی نیست! آخر جهنم را مگر شرم و حیا نیست؟! حتی اگر در قعر دوزخ پا گذارم از شعله‌های خشم آن باکی ندارم با این سخن داد از درون دل برآرم آتش مسوزان! من علی را دوست دارم "میثم"همین است و همین است و جز این نیست دین جز تولای امیرالمؤمنین نیست *شاعر : ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. ✍ سپرت سينۀ مجروح و ،زره پيرهنت اجلَت يار و، عسل لختۀ خون در دهنت روي هر زخم تو باشد اثر زخم دگر جاي مرهم که گذارند به زخم بدنت آبِ غسلت شده خون و ،کفنت زخمِ فزون تو شهيدي، چه‌نياز است به غسل و کفنت؟ مي‌زند چاک، گريبانِ جگر را يوسف گر ببيند که به خون شسته شده پيرُهنت جگر سنگ بسوزد ز غمت چون دل من تو چه‌کردي که شودسنگ، جواب سخنت؟ قتلگاه تو شده حجلۀ دامادي تو مي‌‌چکد خونِ سر از زلف شکن در شکنت چاک‌ چاک است تنت چون جگر پاکِ حسن اي ز سر تا به ‌قدم حُسن ِ حَسن در حَسَنت من نگه کردم و تو ديده به هم دوخته‌اي جگرم سوخت از اين ديده به هم دوختنت هر دلي شمع‌ صفت سوخته در ماتم تو چون دل «ميثم» دل ‌سوخته در انجمنت محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. من پسر خون خدا مهدی ام طالب خون شهدا مهدی ام مادر من مادر خون خداست مادر من ائمه را مقتداست مادر من امّ ابیها بود مادر من حضرت زهرا بود مادر من بهشت احمد بود روح دو پهلوی محمد بود مادر من سیدة الانبیاست دائرة المعارف کبریاست مادر من اسوه صبر و رضاست آینه پیمبر و مرتضاست عصمت حق، همسر حبل المتین امّ نبی، امّ کتاب، امّ دین مادر من روح نماز شب است حاصلی از تربیتش زینب است مادر من حسین می پرورد دامن پاک او حسن آورد مادر من دست یدالله بود دست مگو هستِ یدالله بود مادر من بود و نبود علی ست مادر من یاس کبود علی ست مادر من فدایی حیدر است شاهد او ناله پشت در است مادر من کیست امید علی ست مادر اولین شهید علی ست مادر من چو مرغ بی بال شد مثل کتاب وحی، پامال شد حیف از آن نخل که بی برگ شد اول زندگی جوانمرگ شد حیف که ناموس خدا را زدند مادر مظلومه ما را زدند حیف از آن سینه که در خون نشست حیف از آن دست که دشمن شکست ___________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
امشب رسول الله را قرآن دیگر شد عطا قرآن دیگر از خدا با نام کوثر شد عطا از مخزن سراللّهی تابنده گوهر شد عطا در نقش دختر بر پدر فرخنده مادر شد عطا سادات حورالعین به او از حیّ داور شد عطا جان مجسّم شد عطا روح منّور شد عطا مصداق کوثر آمده روح پیمبر آمده همگام حیدر آمده زهرای اطهر آمده خود قدر و شام قدرها پنهان به تار موی او از بوسه های مصطفی انداخته گل روی او ای اهل جنّت بشنوید از عطر جنّت بوی او انسیّة الحورا ولی حوراست خاک کوی او تصویر حسن کبریا در طلعت دلجوی او برتر ز کلّ انبیا فرزند و باب و شوی او جبریل مرغ بام او مفتاح جنّت نام او در بذل، گردون جام او در عزم، هستی رام او اختر چه اختر برتر از ماه جهان آراست این دختر چه دختر مادر خورشیدعاشوراست این مرآت سیمای فسبحان الّذی اسراست این معصومه و منصوره و انسیّة الحوراست این راضیّه و مرضیّه و صدیّقه الکبراست این هم دُرّة البیضاست این هم زهرة الزهراست این در رتبه هم شأن علی در قدر قرآن علی روح است و ریحان علی جان و جانان علی الله، یک صدّیقه و دو عیسی و دو مریمش جان هزاران مریم و عیساست جاری از دمش پیش از ولادت مادری بر کلّ نسل آدمش بر دامن لطف و کرم پیوسته دست عالمش در چادر عصمت بود روح القدس نامحرمش روح دو صد روح القدس چون گل نثار مقدمش رضوان و کلّ هست او مرهون او پا بست او دست الهی دست او تیر قضا در شست او با دیده ی دریاییم با سینه ی سیناییم با ناله ی تنهاییم با سوز عاشوراییم با زشتی و زیباییم با پیری و برناییم با این صحراییم با این سر سوداییم با هستی و داراییم با پستی و بالاییم زهراییم زهراییم زهراییم زهراییم سر تا به پایم زمزمه ذکرم به لب بی واهمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه تو کیستی تو کوثری بر چرخ عصمت محوری هم کبریا را مظهری هم انبیا را رهبری ختم رسل را دختری شیر خدا را همسری دین خدا را یاوری خون خدا را مادری در خلق و خو پیغمبری در عزم و همّت حیدری ناموس حیّ داوری زهرای زینب پروری قرآن دعایی بر لبت ایمان چراغ مکتبت حورا کنیز زینبت شب عاشق ذکر شبت در چار بانوی بهشت اوّل تویی آخر تویی فلک نجات خلق را سکّان تویی لنگر تویی بر رحمةُ للعالمین دختر تویی مادر تویی بر شیر حق یعنی علی همسر تویی یاور تویی رضوان تویی جنّت تویی میزان تویی محشر تویی قرآن تویی کوثر تویی احمد تویی حیدر تویی خیل ملایک در صفت گردون غبار رفرفت هم روزی مادر کفت هم نام ما در مصحفت مریم گرفته دست خود بر رشته های چادرت آورده عیسی از فلک روی تضرّع بر درت روح الامین آرد سلام از سوی حیّ داورت موسی به سینا می برد فیض از فروغ منظرت ختم رسل گیرد چو جان ای جان قرآن در برت گه خیزد از جا پیش پا گه خم شود در محضرت گردون مطیع میل تو هستی نمی از سیل تو جنّ و ملایک خیل تو محو صلوة اللّیل تو ای شیر حق حیران تو، تو کیستی تو کیستی؟ ای چرخ در فرمان تو، تو کیستی تو کیستی؟ ای انبیا قربان تو، تو کیستی تو کیستی؟ ای جان احمد جان تو، تو کیستی تو کیستی؟ ای عقل سرگردان تو، تو کیستی تو کیستی؟ ای قدر و کوثر شأن تو، تو کیستی تو کیستی؟ آن کس که گوید مدح تو من نیستم من نیستم ای برتر از درک همه من کیستم من کیستم بی تو ولایت خویش را باور ندارد فاطمه بی تو نبوّت لحظه ای محور ندارد فاطمه بی تو محمّد (ص) تا ابد کوثر ندارد فاطمه بی تو امیرالمؤمنین همسر ندارد فاطمه بی تو امامت هیچگه مادر ندارد فاطمه بی تو عبادت روح در پیکر ندارد فاطمه با خاک کویت آبرو بر خلق عالم می دهی وز باغ مدحت میوه ها بر نخل «میثم» می دهی .............._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. ای همه عصمت و تقوا زقــــــــدم تا به سرت سرمه‌ی چشم ملائک همه از خــاک درت زن به شــایستگی‌ات دیــــده‌ی تاریخ ندید ای که وصف تو به قرآن شده از دادگــرت اولین شخص جهــانِ بشــــــــــــریت، احمد بارهـــا گفت: به قـــــربان تـو جـــان پــــــدرت غیر زینب که به دامــــــان تو تحصیلش بود دیده ی چــــرخ ندیده است نظیــــر دگــــرت چه خلوصی،چه خضوعی،چه خشوعی‌ست تو را که خـــــدا فخــــــــر نماید به نماز سحــرت؟ مجلسی را کــه تــو وارد شـــــوی از امر خدا انبیــــا برســـــر پا پیش تو حتی پــــــــــدرت دختــــــــــران درهمه جادست پدر می‌بوسند توکه هستی که زند بوسه به دستت پدرت؟ تو که هستی که به فرمان خداوند مجید قد به تعظیم برافراشته خیرالبشرت بیشتر شیفته‌ی روی منیرت می‌شد هرچه می‌دید نبی بیشتر از پیشترت بخداوند دو عالم، به دو عالم نبوَد چون تو و امّ و اَب و شوهر و دخت و پسرت رخت بندد به دیارِ عَدَم از شرم، عذاب گر به محشر فتد ای مظهر رحمت گذرت در مقامی که تو فرمان دهی و نهی کنی دو غلامند به تعظیم قضا و قدرت با تحیر بسوی ختم رسل برگردید تا علی یافت ز سرّ دو جهان باخبرت صفحه صفحه چو بقرآن نظرم می‌افتد آیه آیه است بتوصیف کتاب دگرت زیر این چرخ کهنسال، تو در شام زفاف جامۀ نو پی انفاق در آری ز برت شعله‌ها لاله شود در نظر دوزخیان فتد ای چشم خدا تا سوی دوزخ نظرت به کتاب و به رسول و به علی داد بقا عمر کوتاه تو و زندگی مختصرت تو که مرآت خدایی به چه جرم و گنهی نیلگون گشته ز سیلی رخ همچون قمرت تو که سر تا به قــــــدم احمد مرسـل بودی از چه خم گشت درایام جوانی کمـــــرت؟ بسته شد دست علی، تا تو ز پــــا افتـــــادی آه از بی کسیِ همســـر خونین جگــــرت به نگاه علّی و ناله‌ی زینب سوگند پسرت دید در آن کوچه چه آمد بسرت خانه‌ات نِی، که همه هستی عالم می‌سوخت گر نمی‌ریخت بر آن شعله، سرشک بصرت همه اوصاف تو نادیـده گــرفتم اما فخرت این بس که بود همچوحسینی پسـرت... ✍ ..........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. 📋این شب جمعه گدایی طعم دیگر میدهد / ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ غیر آهی در بساطم نیست، آه آورده‌ام هرچه دارم را به امید نگاه آورده‌ام من گدایی بی‌کسم، رو سوی شاه آورده‌ام با چه امیدی به این خانه پناه آورده‌ام در رجب توبه به من احساس بهتر می‌دهد این شب جمعه گدایی طعم دیگر می‌دهد سال‌های سال غفلت کردن من را ببخش سستی وقت عبادت کردن من را ببخش با همه جز تو رفاقت کردن من را ببخش جای شکرش کفر نعمت کردن من را ببخش درد من دنیا شده پس درد دین رفته کنار حرف حق محض رضای آن و این رفته کنار ریزه‌خوار لطف سلطانم، علی جانم علی تا علی دارم مسلمانم، علی جانم علی با علی لبریز ایمانم، علی جانم علی تا سحر هر لحظه می‌خوانم، علی جانم علی " یا مَنْ اَرجوهُ لِکُلِّ خَیر " سائل آمده توبه کرده با پشیمانیِ کامل آمده وقت درد دل شده حال دعایم را بده لطف کن امشب جواب گریه‌هایم را بده درد روح و جسم دارم، پس دوایم را بده میهمان آشنایم کربلایم را بده چون در این شبها به سمت کربلا رفتن خوش است کربلا هم گر نشد صحن رضا رفتن خوش است کربلا گفتیم و از کرببلایش سوختیم باز شد حرف حسین و با عزایش سوختیم ازغم گودال و ذبح از قفایش سوختیم مادری تا ناله زد از ناله‌هایش سوختیم می‌زنم روی سر، از داغ سرت جان می‌دهم من ته گودال جای خواهرت جان می‌دهم *شاعر : .........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
مدینه! امامت کجا می‌رود؟  سفر کرده سوی خدا می‌رود دلِ شب، غریبانه تنها حسین  نهان از همه چشم‌ها می‌رود مدینه! چـه آرامی و ساکـتی  امـام غریبت کجا می‌رود؟ مدینه! زعباس و ا کبر بپرس  اگر می‌رود شب، چرا می‌رود؟ مدیـنه! تماشا کن ایـن قافـله  چه عاشق سوی کربلا می‌رود  اگر جان بـه بزم بـلا می‌برد  علی‌اصغرش را کجا می‌برد؟  فضا محو تاب و تب زینب است  گمانم که وقت نمـاز شب است همه هـاشمیات، مشغـول ذکر  بیابان پر از نغمۀ «یا رب» است «طرِمّاح»! محمل به سرعت مران  که بانوی این کاروان زینب است همه کودکـان را هم امشب مـدام  غریبانـه ذکر خدا بـر لب است حسین است چون ماه و اطراف او  فروزنـده هفتـاد و دو کوکب است  بیابـان! بـزن نـاله‌ای دلـنشین  که دخت علی گشته محمل نشین  عجب کاروانی، خـدا یـارشان  اجل آیـد از ره بـه دیدارشان متـاعِ همه گشته خونِ گلـو  خداونـد عالم خریـدارشان شود حجّشان با شهادت شروع  اسارت بـود آخرِ کـارشان گواهی دهم در کنـار فرات  بوَد آبشان خون رخسارشان  چو اینان عزیـزان پیغمبرند  مبادا کنی ای فلک خوارشان   قضا را چه امری مقدر شده؟  کـه سقّا پـریشانِ اصغر شده  در این کاروان کودکی شیرخوار  بـه دامـان مادر کشد انتـظار که روزی در آغوش گرم پدر  کند تشنه لب، جان خود را نثار بپاشد پدر خون او را به عرش  کند هدیـه بـر ذات پروردگار در آغوش خون خدا پر زند  بـه دامان زهرا بگیرد قرار به بابا بگوید که با دست خویش  سپر کن به تیر و به خاکش سپار بـه سقا بگویید آبش دهـد  ز خون دو بازو، گلابش دهد به زینب بگویید: با سوز و آه  بوَد کعبه‌ات گودی قتـلگاه بـه اکبر بـگویید: بـابا کنـد  چگونه به زخم جبینت نگاه؟ بـه زهرا بگویید: از کعب نی  شود پیکر دخترانـت سیـاه به قاسم بگویید: خون سرت  خضابِ رُخَت می شود بی‌گناه  به طفلان بگویید: در زیر خاک  بیاریـد از تـرس دشمن پناه به "میثم" بگویید اشک روان  فرستد بـه دنبال این کاروان ............................. کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. با آنكه حدّ جرمم بالاتر از عذاب است جرم مرا حساب و عفو تو بي حساب است با لطف بی کرانت در پيشگاه عفوت العفو يك گنه كار بالاترين ثواب است عفو تو كوه خجلت بر شانه ام نهاده بر روي دوشم اين كوه سنگين ترين عذاب است دستم به بند عصيان پايم به دام شيطان قلبم هماره بيمار چشمم هميشه خواب است چون لالۀ خزاني رفت از كفم جواني شرمنده پيريِ من از دوره شباب است با اين گناه بسيار گويي گنه نكردم برهر گناهم از تو صد پردۀ حجاب است مگذار تا بريزد بر خاك آبرويم بي آب رحمت تو اين آبرو سراب است اشك خجالت از من لطف و عنايت از تو جرم من است ظلمت عفو تو آفتاب است هر ناله شعلۀ دل هر شعله شاخۀ گل هر قطره اشك خجلت دريايي از گلاب است باران اشك "ميثم" از ابر رحمت توست اين ابر آسمانش از چشم بوتراب است ✍ .............................. کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. علیهم‌السلام ✍ کیم من قطره‌ای افتاده در دامان دریایم و یا چون ذرّه در دامان مهر عالم آرایم به‌خاک چارده‌معصوم رخ‌سُودم عجب‌نبود که گردد سرمهٔ چشم ملک خاک‌کف پایم اگر آواره ام آوارۀ آل رسول استم اگر دیوانه‌ام دیوانۀ اولاد زهرایم بگو تا عضوعضوم را جدا سازند از پیکر نخیزد جز صدای یاعلی از کلّ اعضایم بود از صدهزاران سال طاعات و عباداتم تولاّی علی بهتر وز آن بهتر تبرّایم اگر بی مهر او قرآن بخوانم خصم قرآنم و گر بی‌حبّ او ایمان بیارم کفر تنهایم به بینایی قسم صد بار نابینائی‌ام بهتر که‌افتدلحظه‌ای برخصم‌کوُرَش چشم‌بینایم بگو گردد چو قرآن آیه آیه پای تا فرقم به‌قرآن جز امیرالمؤمنین کس‌نیست مولایم نه باجنّت نه باحورا، نه با غلمان بود کارم که از مولای خود نبود به جز مولا تمنّایم بود شور ولایت در نوای روح انگیزم تو گویی‌می‌دمد روح‌القدس‌پیوسته در نایم به روزحشر دور چارده معصوم می‌گردم نه با جنّت بود کارم نه از نار است پروایم غلام میثم مولا امیرالمؤمنین گشتم که‌شد با نام«میثم» ختم شعر روح‌افزایم «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .................................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. و برای ، ، ✍ غبار صحن تو بر درد جان دواست بقيع! خرابه‌هاي تو، باغِ‌ بهشتِ ماست، بقيع! تو هم چو فاطمه در شهر خويش تنهايي غريبي و، همه كس با تو آشناست، اگر چه روي به كعبه نماز مي‌خوانيم تو قبله دلِ مايي، خدا گواست، بقيع! به آن چهار امامي كه در بغل داري براي ما حَرَمت مثل كربلاست بقيع! به ياد چهار پسر، در كنار چار مزار هنوز ناله اُمُّ البنين به پاست، بقيع! علي نگفت، به جان علي قسم، تو بگو كه قبرِ گمشدۀ فاطمه كجاست بقيع؟ هنوز نالۀ زهراست از مدينه بلند هنوز لرزه بر اندامِ مجتبي‌ست بقيع! قوي‌ترين سندِ غربت علي در تو عِذار نيليِ ناموسِ كبرياست، بقيع! ............................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. لیله‌ی میلاد مسعود ولیّ حق رضاست پاره‌ی جسم نبی چشم و چراغ مرتضاست عالم آل رسول و زاده پاک بتول رهبر ملک قدر فرماند‌ی جیش قضاست قبله هفتم که پیش بارگاه رفعتش آسمان با وسعت بی‌انتها، تحت الشعاست نجمه زاده آفتابی را به هنگام سحر کافتاب بامدادان ذرّه او را گداست قرص خورشید است این خورشید روی سرمدی ماه تابان است این، ماه که ماه مصطفی است شمس پیش شمس حسنش گاه مغرب گوشه گیر ماه از شرم رخش، هر صبحدم در انزواست موسی عمران بگردان روی از طور و ببین کانچه نادیدی عیان در خانة موسای ماست گر خدا خوانم و را در مرتبت کفر است کفر ور جدا گویم خطا گفتم خطا گفتم خطاست عقل مدحش را کند، یا وهم وصفش آورد کان حقیری ناتوان و این فقیری بینواست کنت نورالله شنیدی؟ این فروغ سرمدی است نحن وجه‌الله خواندی؟ این جمال کبریاست از کجا جوئی دوا؟ خاکش بود داروی درد وز که می‌خواهی شفا؟ درگاه او دار الشّفاست گِرد کویش بر مشامم خوشتر از بوی بهشت آب جویش در مذاقم بهتر از آب بقاست جز خدا هر کس بگوید وصف او را نادرست جز نبی هرکس بخواند مدح او را، نابجاست من ز خجلت آستین در کوی او دارم به رخ کآستان او زیرتگاه خیل انبیاست مرقد او کعبه جان و طوافش کار دل صحن پاکش مروه و ایوان زرّینش صفاست با وجود آنکه کس قدر ورا نشناخته هم گدا با او هم او با هر گدایش آشناست دل به رویش داده یوسف بسکه رویش دلفروز جان ز بویش جسته عیسی بسکه رویش جانفراست بوی عطر خلد، ارزانی برای اهل خلد من مشامم را صفا از خاک زوّار رضاست ناز دارد شهر نیشابور بر باغ بهشت ز آنکه خاکش جای پای ناقة آن مقتداست عقد گوهر ریخته، جاری نمودی از دولب آن حدیثی را که بین شیعه زنجیر طلاست کی بود خوفش ز مأمون چون بود باکش ز خصم آنکه نقش شیرهای پرده را فرمانرواست منجی خلق دو عالم در دو عالم اوست او ضامن آهو، گرش تنها بخوانی، نارواست درد اگر داری برو از خاک او درمان بگیر مشکل ار داری بیا آری رضا مشکل گشاست قدسیان رو بند خاک هر که اینجا زائر است عرشیان گویند آمین هر که را اینجا دعاست طوف قبرش کن که در محشر مقام زائرش فوق زوّار حسین ابن علی در کربلاست سر بخاکش مه که در میزان و در حشر و صراط زائر خود را رهائی بخش از خوف جزاست بشنو از موسای کاظم این روایت را که گفت زائر قبر رضا در عرش زوّار خداست ناز تا صبح جزا بر سفره مریم کند هر که را در کاسه از مهمانسرای او غذاست بر فراز قبّه‌اش دارد لوائی سبز رنگ شیعه تا صبح قیامت زنده زیر این لواست گربه عالم بنگری هر کشوری را مرکزی است مرکز ایران اسلامی، خراسان رضاست ای که موسایت ثناخوان گشته در مصر وجود وی که عیسایت بچرخ چارمین مدحت سراست ای که ذکر آشنایت، ناامیدان را امید وی که نام دلربایت، بی نوایان را نواست کیستم من؟ تا که در کوی تو گردم ملتجی اولیاءالله را سوی تو روی التجاست من نمی‌گویم خدائی لیک گویم چون خدا نعمتت بی ابتدا و رحمتت بی انتهاست بر فقیر اعطا نمودی پیشتر از آنچه خواست بر گدا انفاق کردی بیشتر از آنچه خواست من نه مدحت را از آن گفتم که دانستم که‌ای بل از آن گفتم که جز مدح تو را گفتن خطاست تشنه‌ای بودم که از آب بقا گفتم سخن چون تو خضر رحمتی در بیت بیتم رهنماست آنکه سائل را نراند از سر کویش توئی و اینکه گردیده گدایت «میثم» بی دست و پاست فخر بر رضوان کند زیرا در این کو، ملتجی است ناز بر شاهان فروشد ز آنکه بر این در، گداست ............................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8afس گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. ناله از پشت در بسته زدل ساز کنید همتی تا به دل دوست رهی باز کنید دامن دوست گرفته همه را بگذارید ناز دلدار خریده به همه ناز کنید اگر آتش جان خشک شد این قلزم اشک گریه با ریختن خون دل آغاز کنید یار اگر بر لبتان مهر خموشی زده است با زبان دل بشکسته به او راز کنید همدم دوست شوید و دم عیسی گیرید عجز آرید در این محفل و اعجاز کنید قاف و یا و الف و میم قیامت نگرید الف قامت او را چو برانداز کنید همچو وحی از لب خود نغمه دلبر شنوید اگر از سوز دل خسته نوا ساز کنید لحظه ای خاک نشین بر در این خانه شوید به که بر بام فلک یکسره پرواز کنید اشک اگر پرده دری کرد چو «میثم» باشید لب ببندید و ز دل راز خود ابراز کنید .............................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. محمد بحر بی‌پایان رحمت گوهرش زهرا علی فلک نجات آفرینش لنگرش زهرا رسول الله می نازد که دارد دختری چون او کتاب الله می نازد که باشد کوثرش زهرا به معراج نبوت گر بگیری اوج می بینی که گردون هاست در این راه و باشد محورش زهرا خلایق راست قرآن داور و، قرآن از آن بالد که در تفسیر و در تعبیر باشد داورش زهرا علی در غزوه ها یار محمد بود و می بودی در امواج غم و اندوه تنها یاورش زهرا همای قله قاف ولایت، ملک هستی را گرفته زیر پر زیرا بود بال و پرش زهرا درست ام ابیهاگر شود تفسیر می بینی که هر پیغمبری بود از نخستین مادرش زهرا سلام حق سلام انبیا بر شخص پیغمبر سلام شخص پیغمبر به تنها دخترش زهرا عبور ناقه اش چون روز محشر افتد از محشر کند محشر به پا محشر که گردد محشرش زهرا گریزد از قیامت تیره گی تا مرز تاریکی چو گردد با خدایی نور خود روشنگرش زهرا ولایت چیست بشنو آسمان کل خوبی ها که با شد مهر و ماه و آفتاب و اخترش زهرا محمد جان جان عالم است و هیچ می دانی؟ که باشد جان شیرین در درون پیکرش زهرا خدا در دیده ی ظاهر نمی گنجد اگر گنجد به چشم خواجه لولاک باشد مظهرش زهرا رسول الله را باشد دو قرآن، صامت و ناطق کتاب صامتش قرآن، کتاب دیگرش زهرا درود هر زن آزاده و هر مرد آزاده بر آن بانو که باشد در ولایت رهبرش زهرا ولایت همچو قرآن محمد جاودانی شد به یمن همت دخت ولایت پرورش زهرا محمد حی سرمد را بود پیغمبر خاتم که در هر عصر و هر نسلاست پیغام آورش زهرا عبادت سنگرش زهرا نبوت محورش زهرا ولایت همسرش زهرا امامت مصدرش زهرا محمد شهر علم و در علی ابن ابیطالب زهی شهری که باشد زینت بام درش زهرا درخت سبز توحید و نبوت کیست؟ پیغمبر امامان شاخه ها و شیعیان برگ و برش زهرا جز اینم، گر بود ایمان نداردم بهره از ایمان که دین، هم اولش زهرا بود هم آخرش زهرا بیا حج ولایت کن، که این حج تا ابد باشد صفا و مروه و سعی و منی و مشعرش زهرا علی سنگر نشین جنگ ها بود و عجب دارم که شد بعد از پیمبر حامی بی سنگرش زهرا تک تنها کنار آستان خانه پشت در خدا داند خدا داند چه آمد بر سرش زهرا غلاف تیغ خصم دون زکار انداخت دستش را بلی این بود پاداش جهاد اکبرش زهرا برای یاری حیدر فشاری دید پشت در که رفت از دست آنجا هم صدف هم گوهرش زهرا دریغا کز جفای اهل دوزخ پایمال آمد بهشت وحی و پرپر شد گل نیلو فرش زهرا گل لبخند روید ز آفتاب حشر ای میثم اگر بر خلق افتد سایه ای از چادرش زهرا ..................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. ▪️زینب که از خدا صلوات مکرّرش زیبد که بعد فاطمه خوانند کوثرش ▪️آن شیر دخت شیر الهی که گفته اند در خاندان شیر خدا شیر دیگرش ▪️زهرای دوّمی که نشد در تمام عمر عبّاس بی اجازه نشیند برابرش ▪️علاّمۀ معلّمه نادیده ای که بود تیغ سخن به خطبه چو شمشیر حیدرش ▪️این است آن ستم کُش دوران که در نبرد کرب و بلا و کوفه و شام است سنگرش ▪️کوفه مدینۀ نبوی بود و مسجدش گویی که بود حضرت زهرا سخنورش ▪️زینب، کدام زینب؟ آنکو که زنده ماند خون حسین با نفس روحپرورش ▪️زینب، کدام زینب؟ دختی که مصطفی در چهره دید صورت زهرای اطهرش ▪️کرب و بلا و کوفه نه، شهر دمشق نه گردید کلّ عالم هستی مسخّرش ✍ ................................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. 🚩 گلچینی از مسدّس ترکیب، در مدح حضرت اباالفضل العباس (عليه‌السلام).. گلزار زمین خوب تر از خلد برین است هر سو نگرم نور خداوند مبین است دامان زمین سجده گه روح الامین است در بیت ولایت پسری ماه جبین است این شمع فروزان حرمخانۀ دین است این نخل علی دسته گل ام بنین است در باغ ولا عطر گل یاس مبارک آمد به جهان حضرت عباس مبارک امروز بنی هاشمیان را قمر آمد از بحر خروشان ولایت گهر آمد گلزار امید علوی را ثمر آمد یا فاطمۀ ام بنین را پسر آمد گویی ملکی بود و به شکل بشر آمد بر حیدر کرّار، حسینی دگر آمد لبخند حسن بر گل رخسار حسین است خیزید که میلاد علمدار حسین است ای شیر خدا بوسه بزن بر سر و رویش ای فاطمه با خنده بزن شانه به مویش ای مهر ببر سجده به خاک سر کویش ای ماه ز گردون بگشا دیده به سویش ای خضر ببر آب بقا از لب جویش ای بحر بگیر آبرو از خون گلویش او یوسف دو فاطمه و پنج امام است در بین تمام شهدا ماه تمام است عبّاس که شد فوق بشر قدر و جلالش عباس که گردیده ملک محو جمالش هرگز نرسد دست به دامان کمالش عطر نبوی می دمد از باغ خصالش بر قامت رعنا و به حُسن و خط و خالش دائم صلوات نبی و احمد و آلش بنوشته به پیشانیش از روز ولادت عباس بود عاشق ایثار و شهادت من روز ازل رشتۀ آمال گسستم من دل به ولای پسر فاطمه بستم من عاشق و دل باختۀ عهد الستم من درهم و دینار عدو را نپرستم من منتظر تیر بلا بودم و هستم این سینه و پیشانی و چشم و سر و دستم من در طلب شیر نی ام، تشنۀ دردم من کودک گهواره نی ام، مرد نبردم قنداقه ام از دامن گهواره برآرید در زیر قدم های امامم بگذارید شیرم به چه کار آید!؟ شمشیر بیارید بر دامن گهواره به خونم بنگارید عباس، حسینی است حقیرش نشمارید بر گوش دل این نکتۀ شیرین بسپارید آن لحظه که عاشق به جهان چشم گشاید از لعل لبش زمزمۀ عشق برآید از روز ازل دست تو تقدیم خدا شد هر چند که در صحنۀ عاشور جدا شد جسمت به زمین قبلۀ جان شهدا شد بر نی سرت آئینۀ مصباح هدی شد افسوس که حقّ تو به شمشیر ادا شد یکبار نگو، جان تو صد بار فدا شد آن لحظه شدی کشته تو ای ماه مدینه کافتاد نگاهت به لب خشک سکینه ✍ .
. ای اختر تابان قمرت باد مبارک ای مادر ایران پسرت باد مبارک ریحانۀ خیر البشرت باد مبارک از خوب‌تران خوب‌ترت باد مبارک -فرزند تو بر پنج قمر نور دو عین است -با نـام علی آینـه روی حسین است ای پیش رویت آینه شمس ولایت ای همسر و ای مادر دو رکن هدایت امروز خدا کرده علی بر تو عنایت رویش کند از آینه غیب حکایت -گل بوسه بزن بر روی این گل پسر امشب -این جان حسین است که داری به بر امشب این خوب‌ترین گل زگلستان خلیل است این آینه حسن خداوند جلیل است این بر ملک و جن و بشر پیر و دلیل است بی‌مثل بدیل است، جمیل است، جمیل است -طوبای بهشت علوی این ثمر توست -تبریک که میلاد یگانه پسـر توست زیبا پسر تو پدر هشت امام است در پنجم ماه آمده و ماه تمام است این بر شهدا حامل خون است و پیام است این حجّ و زکات است و صلات است و صیام است -بـا هـر نفسش نغمـۀ تکبیر مبارک -بر خال و خطش آیۀ تطهیر مبارک ای نخل وجودت، ثمر یوسف زهرا ای روی تو قرصِ قمرِ یوسف زهرا ای پاره قلب و جگر یوسف زهرا ای یوسف زهرا، پسر یوسف زهرا -گلبوسه شیـرین دعـا بـر دهن تو -آیات خـدا مـوج زده در سخن تو ای با سخنت زنده شده جان ولایت ای روح کتاب الله و ریحان ولایت پیغامبر خون شهیدان ولایت از اشک شبت سبز گلستان ولایت -تو خون خدا در بدن خون خدایی -فریـاد خروشـان تمــام شهـدایی ای مرغ سحر مست مناجات شب تو پیوسته دعا بوسه نهاده به لب تو بال و پَرِ پرواز دعا تاب و تب تو ای وحی خدا بال زده در طلب تو -وصف تو شده زینت آیات شریفه -از متن مناجات تو داریم صحیفه ای وجه تو بر وجه خدا منظر دیگر سجاده خاکت دل شب سنگر دیگر مارا نبود غیر شما یاور دیگر برما نگشودند جز این در، درِ دیگر -ما در دو جهان بنده فرمان شماییم -در موج بلا دست به دامان شماییم ما راست گدایی و شما راست کرامت داریم همه عمر به کوی تو اقامت ای بر همه ملک الهیت امامت یک حرف ز قد قامت کرده قیامت -جن و بشر و حور و ملایک همگان گوش -با صوت مناجات تو دادند زکف هوش رخسار تو هنگام دعا سوره نور است سروِ قدِ تو سبزتر از نخلۀ طور است ما را همه جا با نفست فیض حضور است بی روی گلزار جنان خانه گور است -در دیده آن بنده که پاکیزه سرشت است -دامان بقیع تو بهشت است، بهشت است ای بر تو درود از نبی و از علی و آل ای سرو قدت وقت مناجات شده دال ای روح عبادت زده بر دور سرت بال کی مثل تو با بودن در بند کُند حال -کی مثل تو در حال چهل روز اسیری -در سلسله بر سلسله ها کرده امیری تو حج و زکاتی و صلاتی و صیامی تو یک تنه در شام بلا فاتح شامی در گوشۀ ویرانه سرا عرش مقامی آری تو امامی، تو امامی، تو امامی -هر چنـد که در ابـر، رخِ مـاه بگیرد -مـه چهره‌گشایـی کند و ابـر بمیرد ای جان دو عالم، همه عالم به فدایت ای جن و بشر یک‌سره محتاج دعایت ما دست گشودیم به دامان ولایت «میثم» متحیّر که چه گوید به ثنایت -ما را چه رسـد نزد شمـا مدح سرایی -بهتر که گشاییم سویت دست گدایی .. ........................................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. 🚩 مدینه و گل لبخند سیدالشهداست شب است و خانه ثارالله و چراغ هداست خدا عجب پسری داده بر امام حسین که پای تا به سر آیینۀ رسول خداست علی است نام و علی جلوه و علی آئین علی جلال و علی صورت و علی سیماست تمام چشم شده بـاغبان گلشن وحی نگاهش از همه جانب به لالۀ لیلاست تمامِ نـور بـود ذرّه، روی او خورشید تمامِ حسن بود قطره، حسن او دریاست خدا بـه یوسف زهرا دوباره یوسف داد چه یوسفی که سراپای یوسف زهراست هر آنکه دید جمال ورا به حیرت گفت محمد است ؟علی؟ یا که سیدالشهداست؟ محمد است علی؟ یاحسین؟ یاحسن است؟ به پنج تن قسم این حُسن کلِّ پنج تن است ز بـحر نـور درخشید گوهری دیـگر و یا به دست خدیجه است کوثری دیگر مـدینه مکه شده، مکه بیت عبـدالله کنـار آمنه بینـم پیمبـری دیـگر و یا که مکه شده خانۀ امام حسین و یا ز کعبه درخشیده حیدری دیگر دوباره فاطمه آورده یک امام حسن و یا عیان ز حسین است منظری دیگر مـگر که ام‌بنین بـاز زاده عبـاسی ظهـور کرده زعبـاس، منظری دیـگر مگر دوبـاره حسینی دگـر ظهور کند که بـاز جلوه کند روی اکبری دیـگر به جز درِ حرمش را که باب قرب خداست خداشناس نیـم گر زنـم دری دیـگر همین بس است مرا لطف و رحمت وکرمش که جان کبوتر بام و دلم بود حرمش قدش چو نخلۀ طوبا و هر دلی چمنش رخش چراغ وجود و وجود، انجمنش عجب مدار اگر آید از ریاض بهشت زند رسول خدا بوسه بر لب و دهنش ز مکتبِ «اَوَلَسنا عَلَی الحق‌»اش پیداست که جان تازه دهد بر حسین، با سخنش هزار قـافـله دل از پیمبران خـدا زدند چنگ محبت به زلف پر شکنش تن مطهـرش از جان پاک نیکوتـر سلام خلق و سلام خدا به جان و تنش عجب نـدارم اگر بشنوند بوی بهشت هزار یـوسف مصری ز بوی پیرهنش قرار می‌دهد از دست، روی دست پدر زبس که عاشق شمشیرها بـود بدنش گشوده دیده به رخسار دلربای حسین به عالم آمده تا جان کند فدای حسین نخورده شیر بـود تشنه کامِ جامِ الست به غیر دوست زده پشت پا به هر چه که هست علی، حسین، حسن، زینبین یـا عباس به هم دهند او را همچو لاله دست به دست دو دست در دل قنداقه و دو چشم به دست دلش بـه سلسلۀ زلف یـار شد پـا بست گرفت جان به کف و ایستاد بر سر پا به زخم‌های تنش چوبه‌های تیر نشست سلامِ عشق بـر آن عاشق خداجـوئی که هر چه را به جز عهد دوست بود،شکست روا بود که ننوشند خلق، آب حیات زجام او که زجام عطش بود سرمست اگـر نبـود خطا، آشـکار می‌گفتم که این پسر بود از کودکی حسین پرست جهان فداش که تا پای جان حسینی بود هنوز نامده در این جهان حسینی بـود الا تمام محمد به خلق و خوی و مرام به خلق و خوی و مرام محمدیت سلام! تـوئی شهید ولایت که از ولیت درود توئی علی که ولیِّ خدات گفته سلام شب ولادت تو آسمان به حیرت گفت: که صبح یازدهم کس نـدیده مـاه تمام قیام‌ها بـه قیـام تـو متصل بـایـد که زندگیت سراسر قیام بـود قیام توئی که از شب میلاد بر قد و قامت قُماط بـود بـه حج شهادتت احـرام شهادت تـو بـه تـوحید آبـرو بخشید ولایت تو همان دین ماست در اسلام اگر چه نیست نکوتر عبـادتی ز نماز بدون مهر تـو حتی بـود نماز حرام هماره نـور دهد مشعل هدایت تـو تمام طاعت "میثم" بود ولایت تو
. 📝 🖊 🖊 🖊 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ من کیم حر گنهکار اباعبدالله شده ام سخت گرفتار اباعبدالله رهبر و سید و مولای همه توابین چهره بنهاده به دیوار اباعبدالله جان به کف راهی بازار محبت شده ام گشتم امروز خریدار اباعبدالله پیش از آنی که خدا خلق کند آدم را نام من بود به طومار اباعبدالله دست و دل از سر و سرداری لشکر شستم تا شدم بنده دربار اباعبدالله او مرا یار شد و رخصت جانبازی داد من کیم تا که شوم یار اباعبدالله میشوم آب ز شرم دو لب عطشانش چشمم افتد چو به رخسار اباعبدالله آمدم بوسه به پای علی اکبر بزنم شوم از زمره ی انصار اباعبدالله یوسف فاطمه با یک نگهش عفوم کرد که بود لطف و کرم کار اباعبدالله میثما آرزوی هر دو جهان گر خواهی باش خاک ره زوار اباعبدالله شاعر: ✍ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
. امشب به ملايک خبری تازه رسيده لبخند نجات از نفس صبح دميده شيطان عوض جامه دل خويش دريده اوصاف خدا از دهن بت كه شنيده يك صبحدم و اين همه اعياد كه ديده اعياد خدا گشته از اين صبح پديدار ای بحر تجلا! گهرت باد مبارك ای طور نبوت! شجرت باد مبارک ای مكه! نسيم سحرت باد مبارک ای آمنه! قرص قمرت باد مبارک ميلاد گرامی پسرت باد مبارک دامان تو تا حشر بود مطلع الانوار ای گمشدگان! گمشدگان! راهبر آمد در عرصه ی بيدادگری، دادگر آمد تكبير بگوييد كه هجران به سر آمد تهليل برآريد كه پيغامبر آمد پيغامبر از بهر نجات بشر آمد آمد به جهان قافله را قافله سالار توحيد بود لاله ی بستان محمد جبرييل بود مرغ گلستان محمد تهليل بگوييد به فرمان محمد خلقت همه گشتند ثناخوان محمد ذكر همگان آيه ی ما كان محمد از قول خدای احد قادر دادار اين نور جمال ازل، اين خالق نور است اين هم سخن موسی، در وادی طور است اين روی صحف، صورت زيبای زبور است اين روح عدالت به محيط زر و زور است اين منجی آن دخترک زنده به گور است اين است كه گل سبز كند از شرر نار اين است كه او بود و همه خلق نبودند اين است كه با نام خوشش نامه گشودند اين است كه خيل ملكش سجده نمودند وصفش همه گفتند و شنيدند و سرودند گفتند و شنيدند و سرودند و ستودند با اين همه كردند به عجز سخن، اقرار اين است كه توحيد از او نام گرفته اين است كه خورشيد از او وام گرفته اين است كه از روح بشر، دام گرفته اين است كه دل از دمش آرام گرفته اين است كه از دست خدا جام گرفته سر تا قدم از علم الهی شده سرشار ای جان همه عالم و آدم به فدايت ای هستی هستی كمی از لطف و عطايت گلبوسه ی فردوس، به خاک كف پايت روييده مسيح از نفس روح فزايت كار ملک و ذكر خداوند، ثنايت اين ذكر الهی است كه دائم شده تكرار ای چرخ كهن خاک ره طفل صغيرت روشنگر بزم ازلی روی منيرت تا حشر، بزرگان جهانند حقيرت حتی به جنان اهل بهشتند فقيرت پيغامبران يكسره بودند بشيرت پيوسته نمودند به آقاييی ات اقرار اوصاف تو چون وصف خدا فوق حساب است قرآن تو را سلطه بر اين چار كتاب است حب تو ثواب است، ثواب است، ثواب است بغض تو عقاب است، عقاب است، عقاب است تو آب حياتی و جهان بی تو سراب است تو مهری و روز همه بی‌توست شب تار ما امت وحی و تو پيام آور مایی تا هست خدايی خدا، رهبر مايی تو جان همه عالمی و در بر مايی تو سايه ی لطف ازلی بر سر مايی تا شام ابد مشعل روشنگر مايي بی‌نور تو، توحيد محال است، نه دشوار بی دست تو حق بر روی كس در نگشايد بی دوستی ات حمد خداوند نشايد بی حسن تو يوسف ز كسی دل نربايد بی نام تو زنگ غمی از دل نزدايد مدح تو نه از «ميثم»، از خلق نيايد گيرم ز عقيق همه ريزد در شهوار ✍ .
. ای سامره‌ات قبله‌ی دل، کعبه‌ی جان‌ها ای سفره‌ی احسان تو پیوسته جهان‌ها ای عبد خداوند و خداوندِ زمان‌ها ای پایه‌ی قدر و شرفت فوق مکان‌ها آگاه ز اسرار عیان‌ها و نهان‌ها کوتاه به مدح تو و وصف تو زبان‌ها ای روی تو در بزم ازل شاهد و مشهود وی آمده ساجد به خدا بر همه مسجود هم قبله‌ی حاجاتی و هم حجت معبود هم حمدی و هم احمد و هم حامد و محمود غیر از تو که باشد پدرِ مهدی موعود؟ مهدی که بهار آرد در فصلِ خزان‌ها ای جان جهان ای همه جان‌ها به فدایت ای نام نکویت حَسَن، ای حُسنِ خدایت خورشید پناه آرد در ظلِّ لوایت امضای عبادات همه مهر ولایت بالاتر از آنی که بگویند ثنایت بر اوج جلالت نرسد وهم و گمان‌ها در وصف تو اشیاء زبانند زبانند جز مدح تو را خلق نخوانند نخوانند گل‌های جنان بی‌تو خزانند خزانند با آنکه مقام تو ندانند ندانند پیوسته روانند روانند روانند تا دور مزار تو بگردند روان‌ها بوی خوش جنت ز غبار قدم توست عیسای مسیح آنچه که دارد ز دم توست حاتم که کریم است، گدای درم توست تو دست خدا هستی و هستی کرم توست تنهـا نـه فقـط سامره‌ی دل حرم توست هر جا نگرم از تو عیان است نشان‌ها تو درِّ گرانمایه‌ی دَه بحر کمالی تو مهر فروزانِ سماواتِ جلالی تو عبد، ولی عبد خداوند جمالی احمد رخ و حیدر ید و صدیقه خصالی دوم حسن از حسن خدای متعالی ای شاهد حُسن ازلت چشم زمان‌ها ای خلقِ سماوات و زمین خاک در تو ای چار علی آمده جد و پدر تو ای منتقم آل محمّد پسر تو پیوسته سلام از طـرف دادگر تو بر مهدی و بر نرجس نیکو سیَر تو مهدی که بُوَد در کف او خط امان‌ها * * ای در جگر شیعه شررهای غم تو ای ارث تو از مادر تو عمر کم تو با آنکه بوَد عرش به ظلِّ علم تو خم شد کمر چرخ ز بار الم تو دارند به یادت همه در سینه فغان‌ها با آنکه وجودت همه جا تحت نظـر بود از نور تو لبریز دل جن و بشر بود وز علم تو دشمن را احساس خطر بود هر جا که خبر بود، فقط از تو خبر بود پیوسته تو را قوت و غذا خونِ جگر بود پُر بود دلت روز و شب از درد نهان‌ها افسوس که شد گلشن عمر تو خزانی آه ای جگرت سوخته از سوز نهانی دادند تو را زهر در ایام جوانی جان شد به لبت از ستم دشمن جانی شد کار محبان ز غمت مرثیه‌خوانی جوشید شرار از نفس مرثیه‌خوان‌ها بگذار که با سوز جگر یار تو باشم بگذار که پیوسته گرفتار تو باشم هر چند که خوارم چه شود خار تو باشم افتاده به خاک ره زوّار تو باشم با مهدی موعود عزادار تو باشم هر چند بوَد شرح غمت فوق بیان‌ها ✍استاد .
. می‌وزد طُرفه نسیمی که دم روحانی‌ست همه جا جلوه‌ی یار و همه جا نورانی‌ست شب وجد و شب شادی، شب مدحت خوانی‌ست هشتمین روز همایون ربیع الثّانی‌ست از محیط عظمت گوهر زهرا آمد البشاره حسن دیگر زهرا آمد آمد از برج ولایت قمر یازدهم یا ز دریای امامت گهر یازدهم یا ز سینای نبوّت شجر یازدهم حجّت یازدهم دادگر یازدهم خرّم این گلشن توحید و گل یاسمنش می‌برد دل ز همه حُسن حَسن در حسنش کبریا وجه و نبی صورت و حیدر سیرت حَسنی حُسن و حسینی دم و زهرا عصمت یازده ماه به یک آینه در یک صورت عجبا یک پسر و این‌همه مجد و عظمت خاکیان مژده که امروز درخشید به خاک گوهر ده یم نور و یم یک گوهر پاک این پسر کیست که پیر خردش خاک در است به خدا از همه خوبانِ جهان، خوب‌تر است این پسر آینه‌ی طلعت خیر البشر است بشنوید این پدر حجّت ثانی عشر است صلوات همه بر ماه جمال پدرش پدر و مادر من باد فدای پسرش عسکر او ملک و حوری و جنّ و بشرند پرتوی از رخ او اختر و شمس و قمرند خلق عالم به گدایّی درش مفتخرند همه خوبان جهان منتَظِر منتَظَرند منتَظَر کیست همان حجّت ثانی عشر است یوسف فاطمه مهدی خلف این پسر است این پسر، والی شهر قَدَر و مُلک قضاست این پسر، عیسیِ جان با نَفَس روح فزاست این پسر شافع و فریادرس روز جزاست این گل باغ علیّ بن جواد بن رضاست روی حق، حُسن نبی، بازوی حیدر دارد آنچه خوبان همه دارند، فزونتر دارد اهل معنی ولی ذوالمننش می‌خوانند اختران جمله مه انجمنش می‌خوانند عارفان واقف سّر و علنش می‌خوانند پای تا سر همه حُسن و حَسنش می‌خوانند سرو قد، ماه جبین، گلرخ و شیرین دهن است حسن است این، حسن است این، حسن است این، حسن است دیده را فیض ملاقات حق از دیدارش مهر افتاده به خاک قدم زوّارش همه دم ذکر خدا بر لب گوهر بارش همه جا سامره با یاد گلِ رخسارش مُلک پهناور هستی به قدومش گلشن دیدۀ حضرت هادی به جمالش روشن ای دل اهل ولا زائر سامرّایت کعبۀ خلق جهان روی جهان آرایت حَسن و حُسن ز پا تا سر و سر تا پایت فرش از بال ملائک حرم زیبایت ای همه خلق جهان سائل لطف و کرمت شود آیا که برم سجده به خاک حرمت؟ کیستی تو پسر فاطمۀ زهرایی نبوی خُلق و علی خوی و حسن سیمایی جلوه‌ی سیزدهم، یازدهم مولایی حسن عسکری و گوهر ده دریایی مکتبت بندگی و دوستی و هم عهدی‌ست پدرت هادی و فرزند عزیزت مهدی‌ست من کی‌ام بنده‌ی آلودۀ دربار توأم گنهم کرده گرفتار و گرفتار توأم با دو دست تهی خویش، خریدار توأم چه کنم تو گل من هستی و من خار توأم دوست دارم که به جز دوست خطابم نکنی بپذیریّ و بخوانیّ و جوابم نکنی نگهی بر من و بر دیده‌ی گریانم کن نظری بر دل و بر حال پریشانم کن غرق عصیانم، غرق یم غفرانم کن بلکه با خاک درت پاک ز عصیانم کن هر که‌ام، هر چه بدم، «میثم» این درگاهم ذاکرم ذاکر اولاد رسول اللّهم استاد .
. اگر بال و پرم بخشند، بی زهرا نمی‌خواهم وگر جان و سرم بخشند، بی زهرا نمی‌خواهم اگر روز قیامت از عطش جانم به لب آید شراب کوثرم بخشند، بی زهرا نمی‌خواهم اگر آب بقا ریزند، بی حیدر نمی‌نوشم و گر چشم ترم بخشند، بی زهرا نمی‌خواهم اگر سلمان شوم بی مهر زهرا، نامسلمانم خلوص بوذرم بخشند، بی زهرا نمی‌خواهم اگر چون نخل خشکی باشم و از روضه‌ی رضوان همه برگ و برم بخشند، بی زهرا نمی‌خواهم اگر با آن همه فیض مِنی در ماه ذیحجّه وقوف مشعرم بخشند، بی زهرا نمی‌خواهم اگر با دست جبریل امین پروانه‌ی جنّت به صبح محشرم بخشند، بی زهرا نمی‌خواهم اگر از کلّ سادات ملک بر قلّه‌ی گردون مقام برترم بخشند، بی زهرا نمی‌خواهم اگر بر مسند شاهی به بام عرش بنشینم هزاران کشورم بخشند، بی زهرا نمی‌خواهم اگر از کثرت اشک سحر در خلوت شب‌ها دو دریا گوهرم بخشند، بی زهرا نمی‌خواهم اگر دائم بمیرم وز نفس‌های مسیحایی روان بر پیکرم بخشند، بی زهرا نمی‌خواهم اگر با جام خضر از چشمه‌ی آب بقا هر دم حیات دیگرم بخشند، بی زهرا نمی‌خواهم کی‌ام من! «میثمم!» عمری گدای کوی زهرایم و گر صد افسرم بخشند، بی زهرا نمی‌خواهم استاد ✍ .
. امشب به شبستان ولایت قمر آمد  خورشید جمالات خدا جلوه‌گر آمد  طوبـای تمنـای رضـا را ثمـر آمد  در بیت رضا بـاز رضای دگـر آمد  -میـلاد جـواد‌بـن جـوادبـن جـواد است  -این باب مراد است مراد است مراد است  خیزید که امشب شب شادی و سرور است  خیزیـد کـه میــلاد تجلیگــه نــور است  هر لحظه هزاران شب شوق و شب شور است  از پـا ننشینیـد شـب صبـح ظهــور است  -رخسـار خداونـد، عیان آمده امشب  -یا باز، محمّد به جهان آمده امشب؟  این موهبت و لطف خداداد، مبارک  بر آل محمّـد شـب میـلاد، مبارک  این عید بود بر همه اعیاد، مبارک  میـلاد جـوادبـن‌رضا بـاد، مبارک  -جود و کرم و لطف حق آغاز شد امشب  -قرآن به روی دست رضا باز شد امشب  سـر تـا بـه قدم آینـۀ حسن خدایی  کارش ز همه خلق جهان عقده‌گشایی  جان همگـان در قـدمش باد فدایی  جود آمـده بـر درگـه او بهـر گدایی  -در وسعـت ملـک ازلـی نـور ببینید -ای چشم بد از ماه رخش دور!ببینید! ای ماه رجب بوسه بزن بر سر و رویش  ای مهر ببـر سجده به خاک سر کویش  ای لیلۀ قـدر این تـو و این طرۀ مویش  ای خلـق خـدا روی بیـارید بـه سویش -این باب کرم، باب دعا، باب مراد است  -والله جواد است جواد است جواد است  ای چشم رضا محـو تماشای جمالت  جبریل، پرش سوخته در سیر کمالت  خورشید بـرد سجده به ایوان جلالت  میراث محمّد شرف و خُلق و خصالت  -بالیده رضا لحظه‌به‌لحظه به وجودت  -مشهورتر از کـل امامان شده جودت  داده است خداوند به فضل تو گواهی  در کودکی‌ات سینـه پـر از علـم الهی  دادی خبـر از ابـر و هوا و یم و ماهی  مأمون که نبودش به درون غیر سیاهی  -گویی که شراری شد و یکباره برافروخت  -در آتش بغض و حسد و کینۀ خود سوخت  در سن طفولیتت ای عالِم عالَم  علم ازل و علـم ابد بود مجسم  زانو زده در محضر تو زادۀ اکثم  نه زادۀ اکثم که تمام علما هم -تـا زنگ ز آینـۀ دل‌هـا همه شوید  -قرآن به زبان تو سخن گفته و گوید  من سائل لطف و کرمت بودم و هستم  هرجا که روم در حرمت بودم و هستم  یک قطرۀ کوچک ز یمت بوده و هستم  موری سـر خاک قدمت بودم و هستم  -با آن که گناهم را دانستی و دانی  -آنی ز دل خویش نراندی و نرانی هرچنـد کـه دائم خجلم از گل رویت  سوگند بـه رویت نـروم از سـر کویت  امـروز دگـر گشتـم ریـگ تـه جویت  ای لطف و کرم عادت و احسان همه خویت  -تنها نه ز رأفت به روی دوست بخندی  -بر دشمن خـود هم در این خانه نبندی  من شاخۀ خـاری به گلستان شمایم  هرجا بنشینم بـه سـر خوان شمایم  یک عمر نمک‌گیـر نمکدان شمایم  از لطف شمـا نیـز ثنـاخوان شمایم  -ای چشم تـو چشم کـرم و لطف الهی  -باشد که به «میثم»کنی از لطف نگاهی . ...┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab‌
چه بهتر است ببخشم به لطف و احسانم  چگونـه جسـم ضعیـف تو را بسـوزانم؟  اگـر تـو خالـق خـود را خـدا نمـی‌دانی  منم خـدا و تـو را عبـد خویش می‌دانم شـرار قهـر مرا آب بحـر، کـافی نیست  مگـر ز اشک تـو آبی بـر آن بیفشـانم  تو غافلـی و مـرا لحظـه‌ای نمی‌خوانی  بیا منم که تو را سوی خویش می‌خوانم  هـزاربـار شـدم از تـو خشمگیـن امّـا  تـو کیستـی کـه ز تـو انتقـام بستانم؟  به عزتم قسم ار سـوی مـن بیـایی باز  تو را ز لطف در آغـوش خویش بنشانم  ز بس که اشک تو را دوست دارم، از رحمت  بلا دهم کـه تـو را لحظـه‌ای بگریانم   هـزاربـار گنـه کـرده‌ای بیـا یک‌بار  بگـو:الـه مـن العفـو مـن پشیمانم  ز سال‌ها گنهت بگذرم به یک العفو  ببخشم و به تو ثابت کنم که رحمانم  اگـرچـه از همه آلوده‌تر بوَد «میثم» به ذات اقـدسم او را ز در نمـی‌رانم