eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
6هزار دنبال‌کننده
270 عکس
204 ویدیو
44 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. اَلسَّلام ای مهربان ، ای مادر عالَم سلام ای به روی لاله ها زیباتر از شبنم سلام اَلسَّلام ای سایبان آفتاب روز حشر ای پناه راستین عالَم و آدم سلام اَلسَّلام ای مادر آب ای شکوه بی بدیل ای تبلور یافته در چشمه ی زمزم سلام اَلسَّلام ای جان شیرین علیِّ مرتضی وی تمامِ هستی پیغمبر اکرم سلام چشمه ی جاری ز قلب کوهساران فاطمه ای جهان از بودنت همچون جنان خُرَّم سلام ای مطهّر بانوی بیت امیرالمؤمنین ای گرامی دختر پیغمبر اعظم سلام ای تجلّای وجودت فوق مهر و فوق ماه ای مقامت برتر و بالاتر از مریم سلام می درخشی برتر از خورشید در دامان وحی ای نگینِ چشمگیر حضرت خاتم سلام هم پیمبر هم علی هر دو گُواهی می کنند علم تو مافوق هر عالِم ، تویی اَعْلَم ، سلام بر بلندای مقامت خیره چشم آسمان بر وجود نازنینت هم درود و هم سلام ابر رحمت از نفس های تو می آید پدید ای طراوت بخش مثل بارش نم نم سلام همچو «یاسر» در دو عالَم با قدی افراخته من گرفتم رشته مهر تو را محکم ، سلام ** حاج محمود تاری «یاسر»✍ .
. می آید استجابت اگر پیشواز تو فخر خداست محفل راز و نیاز تو محراب خانه نورُ علی نور می‌شود از جانماز و وصله ی چادر نماز تو فهم بشر به ساحت درکت نمیرسد پنهان شده به دست خداوند راز تو این آن حقیقتیست که کتمان نمیشود غیر از علی نبوده کسی هم‌ تراز تو ای ساده زیستی تو تدریس بندگی ای شوکت بهشت گلیم جهاز تو نامت سلام داشت قیامت قیام داشت زنده است آن شهادت تاریخ‌ ساز تو محشر که اختیار شفاعت به‌دست توست داریم ما امید به برگ جواز تو ✍ .
. علیهاالسلام فرازی از یک شُکوه خلقت نوری او زبانزد شد در آسمانِ علی زهرۀ محمد شد قلم کشید به تقدیرِ شومِ باورها عزیز قلب پدرها شدند دخترها... زمین از آن تب ظلمت نجات پیدا کرد طلوع آیۀ تطهیر را تماشا کرد صفات قدسیه تقدیم پیشگاهش شد پر فرشته به هر گام فرش راهش شد... خرد به درک حضورش خیال خام کند به احترام مقامش نبی قیام کند قسم به «بضعة مِنّی»، قسم به «اَعطَینا» فراتر از شب قدر است حرمت زهرا... روایت است قیامت، قیامت زهراست رضای حضرت حق در رضایت زهراست... سوار ناقه‌ای از نور می‌رسد مادر به داد این دل رنجور می‌رسد مادر... ثنای حضرت صدیقه کار هر کس نیست در این حریم که هر واژه‌ای مقدس نیست... خدا ‌کند که ببخشد بضاعت ما را چگونه شرح دهد قطره، وصف دریا را حبیبه‌ای‌ست که محبوبۀ خدا باشد یگانه‌ای‌ست که هم‌کفو مرتضی باشد... ملیکه بود، ولی خانه‌ای محقر داشت نبود اهل تَجمُّل، به عشق باور داشت... عفاف، سیرۀ او را به خط ناب نوشت حجابِ فاطمه را برترین حجاب نوشت اگر که فضۀ او خاک را طلا سازد نگاه فاطمه از خاک، فضه‌ها سازد نداشت خواب خوش از غصه‌های همسایه قنوت بسته چه شب‌ها برای همسایه... به مهر مادری‌اش تا ابد دلم گرم است تنور خانۀ زهرا هنوز هم گرم است... 📝 .
. 🔹السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ...🔹 آن زهره‌ای که مهر به نورش منور است دردانه پیمبر و زهرای اطهر است بر تارک زنان جهان ، تاج افتخار بر گردن عروس فلک عِقد گوهر ست بانوی بانوان جهان ، سرور زنان درج عفاف و عصمت کبرای داور است او را پدر ، رسول خدا ، صدر کاینات او را علی ، ولی خداوند همسر است بحری ست پر ز دُر و گهرهای شاهوار یزدان ورا ، ستوده به قرآن که کوثر است کیهان تابش دو فروزنده آفتاب گردون گردش دو رخشنده اختر است خونی که داد سرور آزادگان حسین مرهون حسن تربیت و شیر مادر است خواندش پدر به ام ابیها که نور او فیض نخست و صادر اول ز مصدر است زین رو ز جمع اهل کسا ، نام فاطمه در گفته ی خدای تعالی مکرر است تا روزگار بوده و تا هست پایدار عرش خدا ، ز زهره ی زهرا منور است نور مقدسی که به گرداب حادثات کشتی نوح را وسط موج ، لنگر است نوری که زیب بخش مکان است و لامکان از باختر ، فروغ رخش تا به خاور است حورای انسی است و ز مشکین شمیم او گیسوی حور و روضه ی رضوان معطر است شه بانوی حجاز ، ولی کارِ خانه را با فضه ی کنیز ، شریک و برابر است در خانه‌ای که رد قدم های جبرییل گاه نزول وحی خدا ، زیب و زیور است از رنج کار ، آبله می‌زد به دست او دستی که بوسه گاه لبان پیمبر است پیراهن عروسی خود را به مستمند بخشد شب زفاف که مهمان شوهر ست در منتهای اوج بلاغت ، خطابه اش آهنگ، چون پیمبر و منطق، چو حیدر است با آن جلال و رتبه ی والا شنیده ام پهلوی او شکسته به یک ضربت در است آن هم دری که روح الامین اذن می‌گرفت والله ، جای گفتن الله اکبرست گویند تهمتی ست که ما شیعه می‌زنیم پس آتش خیام حسین از چه اخگر است؟ خواهد چو خونبهای جگرگوشه ‌های خویش فردای حشر ، محشر کبرای دیگر است خون خداست خون حسین عزیز او هر قطره خونش از دو جهان پربهاتر است این افتخار بس که ریاضی به درگهش عبد و غلام و بنده و مولا و چاکر است .   ✍ (س) .
. مدح حضرت زهرا(س) کیست زهرا مادر خورشید و ماه کیست زهرا نور تابان اله صبح نورانی به هر شام سیاه کیست زهرا بر همه عالم پناه مهر او باغ فدک نه نُه فلک انبیا گیرند از زهرا کمک ساره و حوا و مریم فاطمه جنت زیبای خاتم فاطمه صور اسرافیل را دم فاطمه مادر سادات عالم فاطمه سیب جنت را نتیجه فاطمه گوهرپاک خدیجه فاطمه فاطمه آیات نور مرتضاست شادی و وجد و سرور مرتضاست درخطر رمز عبور مرتضاست فاطمه سنگ صبور مرتضاست فاطمه یعنی حیا یعنی شرف فاطمه عشق امیر لوکشف خواهرم وقت ظهور فاطمه است این حجاب تو ز نور فاطمه است این حیا درس شعور فاطمه است چادرتو از غرور فاطمه است گر تورا دشمن تمسخر می کند فاطمه برتو تفاخر می کند هر زمان وقت رجز خوانی شود ذکر زهرا موجِ طوفانی شود عاشق او مرد میدانی شود نسل او قاسم سلیمانی شود هرکسی از راه زهرا خط گرفت باشهادت ازهمه سبقت گرفت حاجت مارا اجابت می کند بر امامان هم امامت می کند در قیامت هم قیامت می کند دوستانش را ضمانت می کند ماهمه در زیر دینش مانده ایم گریه کن های حسینش مانده ایم شعر بی زهرا ندارد اعتبار شعر بازهرا بماند یادگار رسم شاگردی به جا آرد (بهار) گوید این بیت از زبان (سازگار) "روز محشر کار ما با فاطمه است نقش پیشانی ما یا فاطمه است" (بهار)✍ .
. بده قوتی که قلم زند به مدیح عشق تو نوکری نه بیان بود نه زبان بود تو خودت بگو که چه گوهری ثمر خدیجه و مصطفی چه نتیجه ای شده محشری به مدیحه ات چه بیان کنم که ز درک ما تو فراتری " به کدام واژه بخوانمت به کدام واژه ی نارسا" تو خلاصه ی همه انبیا تو سلاله ی خلف رسول زکمال تو چه بیان کنم که فراتری ز همه عقول تو بریده ای زجهان دل و به همین جهت شده ای بتول وبدون مهرتو فاطمه نشود ولایت ما قبول به کدام جذبه سفرکنم به رواق مهر تو ذره سا تو زلال نور رسالتی چه قیامتی نبوی نَما لَمعاتِ حق به بیان تو نفحات حضرت کبریا چه کسی به شان تو می رسد مترادف شه لافتی به دلیل آیه ی انما و به نص سوره ی هل اتی "به کدام جلوه بجویمت متعالیا و مقدّسا" صلوات حق به ولادتت صلوات حق به عبادتت به حقیقت و به سیادتت به نجابت و به صداقتت شده خم چرا قد مصطفی؟! به دستبوسی و به ارادتت ز کرامت و ز عنایتت شده پر دلم ز محبتت "چه خوش است صحبت دوستان به صفای سایه ی این کسا" نه نمی رسم به مدیح تو به زبان الکن و نارسا کلمات افاقه نمی کند به سکوت می رسم ای بسا* تو خودت به چامه ی این حقیر نظری ز مرحمتت نما به کدام واژه بخوانمت* حَقِ مطلبت بشود ادا "فَلَقد قَصَدتُکَ والهاً و لقد أتیتُکَ آنِسا" ✍ ابیات داخل پراتز تضمین شده از شاعر گرانقدر آقای ذکریا اخلاقی می باشد. .
. ای همه عصمت و تقوا زقدم تا به‌سرت سرمه‌ی چشم ملائک همه از خاک درت زن به شایستگی‌ات دیده‌ی تاریخ ندید ای که وصف تو به‌قرآن شده از دادگــرت اولین شخص جهــانِ بشریت، احمد بارها گفت: به‌قـربان تـو جان پدرت غیر زینب که به‌دامان تو تحصیلش بود دیده‌ی چرخ ندیده است نظیـر دگرت چه خلوصی، چه خضوعی، چه خشوعی‌ست تو را که خدا فخر نماید به‌نماز سحــرت؟ مجلسی را کــه تــو وارد شـــــوی از امر خدا انبیا برسـر پا پیش تو حتی پدرت دختران درهمه جادست پدر می‌بوسند تو که هستی که زند بوسه به‌دستت پدرت؟ تو که هستی که به‌فرمان خداوند مجید قد به‌تعظیم برافراشته خیرالبشرت بیشتر شیفته‌ی روی منیرت می‌شد هرچه می‌دید نبی بیشتر از پیشترت بخداوند دو عالم، به دو عالم نبوَد چون تو و امّ و اَب و شوهر و دخت و پسرت رخت بندد به دیارِ عَدَم از شرم، عذاب گر به‌محشر فتد ای مظهر رحمت گذرت در مقامی که تو فرمان دهی و نهی کنی دو غلامند به تعظیم قضا و قدرت با تحیر بسوی ختم رسل برگردید تا علی یافت ز سرّ دو جهان باخبرت صفحه صفحه چو بقرآن نظرم می‌افتد آیه آیه است به‌توصیف کتاب دگرت زیر این چرخ کهنسال، تو در شام زفاف جامۀ نو پی انفاق در آری ز برت شعله‌ها لاله شود در نظر دوزخیان فتد ای چشم خدا تا سوی دوزخ نظرت به‌کتاب و به‌رسول و به‌علی داد بقا عمر کوتاه تو و زندگی مختصرت تو که مرآت خدایی به چه جرم و گنهی نیلگون گشته زسیلی رخ همچون قمرت تو که سر تا به قــــــدم احمد مرسـل بودی از چه خم گشت در ایام جوانی کمرت؟ بسته شد دست علی، تا تو ز پا افتادی آه از بی‌کسیِ همسر خونین جگرت به نگاه علّی و ناله‌ی زینب سوگند پسرت دید در آن کوچه چه آمد بسرت خانه‌ات نِی، که همه هستی عالم می‌سوخت گر نمی‌ریخت بر آن شعله، سرشک بصرت همه اوصاف تو نادیـده گــرفتم اما فخرت این بس که بود همچوحسینی پسـرت... .
. ((مدح حضرت زهرا سلام الله علیها)) هر که دارد در دلش مهر و ولای فاطمه پر شود ظرف وجودش از عطای فاطمه منصب شاهی نباشد در خور عشاق او شهریاران سینه چاکان گدای فاطمه باکی ازهول عظیم عرصه محشرمباد تا به محشر سایه افکنده لوای فاطمه هر که باشد پای بست مکتب اولاد او میشود روزی احوالش دعای فاطمه جان ناقابل نباشد قابل جان باختن تارو پود عالم هستی فدای فاطمه خلقت کون ومکان رانیست جزحب علی خلقت حیدر نباشد جز برای فاطمه قهر او قهر خدا باشد به قول مصطفی مهر او در سینه ها مهر خدای فاطمه خانه دل با غمش رخت سیه بر تن کند روسفیداست خانه ای که شدسرای فاطمه دختر پیغمبر و پیغمبرانه زیستن؟ جلوه دارازحجره ای که شدحرای فاطمه سفره احسان وخوان لطف او بی انتهاست دیدۀ عالم بود مات از سخای فاطمه اهل رضوان گر صفا گیرند از باغ جنان باغ جنت خود صفا دار از صفای فاطمه نام زهرا اسم اعظم،سرخلقت فاطمه ست عرشیان و فرشیان تحت لوای فاطمه او محبان را امان از نار دوزخ میکند ای دو عالم پیش مرگ این وفای فاطمه چهره نیلی و جسم نیلگون و پشت خم کی بود از بعد پیغمبر سزای فاطمه؟ دست چون پهلوشکست ودل میان خون نشست دیده تار و ناتوان سر تا به پای فاطمه بشکند دستی که زد سیلی به بانوی علی تار و کم سو شد پس از آن دیده های فاطمه پیرشد چشمان حیدر بسکه ازغم گریه کرد داشت در دل،درد و دل های شفای فاطمه حیف شد از بهر درد پیکر پر درد او مرگ شد آخر در این خانه دوای فاطمه شد به پا شور قیامت آندمی که پشت در درد آمد سوی او آمد صدای فاطمه ✍ .
. مادرانه لطف زهرا در قیامت هم قیامت میکند مهربانی هایش آنجا هم سرایت میکند چون که آید درصف محشر نه تنها عاشقان هر ملک بر ساحتش عرض ارادت میکند شهد نام فاطمه چون از عسل شیرینتر است هرکه نامش را بَرد حس حلاوت میکند درمیان موج وطوفانهای دریای بلا عاشقان راکشتی امنش هدایت میکند عادتش احسان وکارش دم به دم باشد کرم خیرو خوبی را به عشاقش عنایت میکند او محبان علی را میخرد روز جزا خوش به حالش هر که بامولا رفاقت میکند درسوال وپرسش تاریکی قبرم فقط گفتن یک ذکرِ یا زهرا کفایت میکند از تمام گریه کن های حسینش بی درنگ درصف طولانی محشر عیادت میکند مثل آن مرغی که چیند دانه از روی زمین نوکران را یک به یک زهرا شفاعت میکند ✍ .
. السلام علیک یا فاطمة الزهرا از ابر صبر و از دلِ دریا قرار رفت از دست عقل و از کف دل اختیار رفت تابید سبز عشق به دنیای تیره فام سرما از آسمان شبِ بی بهار رفت بیداد جهل جای خودش را به عدل داد تنهایی ولایت از این روزگار رفت سیبی که چید حضرت پیغمبر از بهشت امروز در جهنم دنیا به کار رفت زهرا که نور روز ازل شد خدای او دستش به کار خلقت این روزگار رفت روز ازل که اوج هنرمندی خدا در آفرینش گل خلقت (خاتم) به کار رفت از شاعران فاطمه پیش پیامبر ابیات شاعرانه تری انتظار رفت کوثر برای شرح "اَلَم نَشرَح " آمد و از بین اَبتران حجاز اعتبار رفت کم کم برای چیدن تسبیح فاطمه مولا پی تدارک چندی انار رفت آن دختری که داشتنش را پیامبر ص تا انتهای سدره‌ی پروردگار رفت آن همسری که با نفس اِن‌یکادی‌اش حیدر به سوی هیمنه ی کارزار رفت مستوره ای که با ادب و عفت و حجاب آوازه اش فراتر از این روزگار رفت همسایه ای که از کرم و مهربانی‌اش "اَلجار" او مقدّمِ بر "ثم دار" رفت ریحانه ای که ذکر ولایت مداری اش همواره با بُرندگی ذوالفقار رفت هر سر که خاک شد به کف پای فاطمه فرشی شد و به عشقِ علی روی دار رفت ✍ .
. صلی الله علیکِ یا فاطمةَ الزهراء بهشت خدا زیر پاهای توست همه لحظه هایم به رؤیای توست به یاد تو هر دم تپش می کند به سینه دل من فقط جای توست همه آرزوهای من بودی و همه سرّ هستی ز سودای توست من از واژه های تو آیم پدید وجودم پر از شعر زیبای توست به باران چشمم قسم مادرا همیشه دلم مست و شیدای توست به قلبم قیامت کند مهر تو عجب محشری در تولای توست هر آن که محب تو شد با خداست که قرب خدا در تمنای توست هزاران مسیح آمده محضرت که محتاج روح مسیحای توست شکوه همه آفرینش تویی خدا هم ببین در تماشای توست تویی نور هفت آسمان و زمین علی مات این نور والای توست کسی که تو را دوست دارد به جان به جنّت به همراه بابای توست حسین تو صورت به پایت گذاشت بهشت خدا زیر پاهای توست ✍ .
. سلام اللّه علیها‌‌‌‌ شما جایِ خودت بانو پرِ چادر قداست داشت خدا می‌داند این نخ‌ها چه اندازه سخاوت داشت حرم جایِ خودش سجّاده‌ات از نور مَملو بود وَ تسبیحت هوایِ مرتضی را بی‌نهایت داشت تنورِ خانه‌ات شد باعثِ دلگرمیِ خورشید وَ حتی خردهِ نانِ مانده بر سفره کرامت داشت کلامت یکسره نور و مَرامت مهر و رحمت بود امامت آرزویِ دیدنت مثلِ عبادت داشت اَلا اِی سوره‌یِ کوثر بهارِ عمرِ پیغمبر صدوُده یاعلی هدیه برایِ روزت اِی مادر منی که مادری‌هایِ شما را خوب حس کردم به لطفِ ذکرِ یازهرا دوا شد هر کجا دردم تمامِ افتخارم اعتبارم منصبم این است که دورِ هر کسی کرده غلامیِ تو می‌گردم در این دنیایِ واٰنفسا که نفسم شد نفس‌گیرم جرس فریاد می‌دارد بگویم فاطمه هر دم شما عشقِ دل‌افروزی که پشتِ ما به تو گرم است خدا می‌داند از هر کس به غیر از یار دلسردم شبیهِ کودکِ دردانه‌یِ مفقود در صحرا شبِ تارِ مرا کرده سحر نجوایِ یازهرا سلام اِی روحِ اَعطیناٰ سلام اِی جلوه‌یِ کوثر سلام اِی مادرِ بابا اَسد در خانه‌یِ حیدر سلام اِی بانویِ باران سلام اِی باور و ایمان سلام اِی ذکرِ زیبایِ قنوتِ شخصِ پیغمبر سلام اِی بنده‌یِ رب شأنِ مذهب مادرِ زینب سلام آموزگارِ صبر و ایثارِ دو تا دلبر سلام اِی دین و آئینم‌‌ سلام اِی شورِ شیرینم سلام اِی آنکه می‌بینم که هستی فکرِ این نوکر نگاهم کن وَگرنه از نفس در راه می‌افتم در این دنیایِ غرقِ فتنه‌ها در چاه می‌افتم بیا مادر نگاهم کن بیا وُ روبه‌راهم کن اگر سر‌به‌هوا بودم بیا وُ سربه‌راهم کن مرا نذرِ حسینت کن مرا قربانیِ زینب منم حرِّ پشیمان پس عزیزِ خیمه‌گاهم‌ کن صدایِ ناله از غزّه یمن لبنان و سوریه به گوشم می‌رسد مادر بیا وُ غرقِ آهم کن بده رخصت که سربازِ سپاهِ منتقم باشم نگاهم کن نگاهم کن نگاهم کن نگاهم کن بخوان ندبه که می‌خواند عزیزت را فرات و نیل دعا کن تا بسوزد ریشه‌یِ مَنحوسِ اسرائیل‌‍‌‌ 📃۱۴۰۳/۹/۲۷ حرم سیدالکریم علیه السلام .