#حضرت_عباس_علیه_السلام_ولادت
ای حرمت قبلۀ حاجات ما
یاد تو تسبیح و مناجات ما
تاج شهیدان همه عالمی
دست علی ماه بنی هاشمی
ماه کجا روی دل آرای تو
سرو کجا قامت رعنای تو
ماه و درخشنده تر از آفتاب
مطلع تو جان وتن بوتراب
هم قدم قافله سالار عشق
ساقی عشّاق و علم دار عشق
سرور و سالار سپاه حسین
داده سر و دست به راه حسین
عمّ امام و اَخ وُ اِبنِ امام
حضرت عبّاس علیه السّلام
ای علم کفر نگون ساخته
پرچم اسلام برافراخته
مکتب تو مکتب عشق و وفاست
درس الفبای تو صدق و صفاست
مکتب جانبازی و سربازی است
بیسری آنگاه سرافرازی است
شمع شده آب شده سوخته
روح ادب را ادب آموخته
آب فُرات از ادب توست مات
موج زند اشک به چشم فُرات
یاد حسین و لب عطشان او
و آن لب خشکیدۀ طفلان او
تشنه برون آمده از موج آب
ای جگر آب برایت کباب
ساقی کوثر پدرت مرتضی است
کار تو سقّایی کرب و بلاست
مشک پر از آب حیاتت به دوش
طفل حقیقت ز کفت آب نوش
درگه والای تو در نشأتین
هست در رحمت و باب حسین
هر که به دردیّ و غمی شد دچار
گوید اگر یک صد و سی و سه بار
ای علم افراشته در عالمین
اکشف یا کاشف کرب الحسین
از کرم و لطف جوابش دهی
تشنه اگر آمده آبش دهی
چون نهم ماه محّرم رسید
کار بدان جا که نباید کشید
از عقب خیمۀ صدر جهان
شاه فلک جاه ملک پاسبان
شمر به آواز، ترا، زد صدا
گفت کجایید بَنُو اُختنا
تا برهانند ز هنگامهات
داد نشان خطّ امان نامهات
رنگ پرید از رخ زیبای تو
لرزه بیافتاد بر اعضای تو
من به امان باشم وجان جهان
از دم شمشیر و سنان بی امان
دست تو نگرفت امان نامه را
تا که شد از پیکر پاکت جدا
مزد تو زین سوختن و ساختن
دست سپر کردن و سر باختن
دست تو شد دست شه لافتی
خطّ تو شد خطّ امان خدا
پنج امامی که ترا دیدهاند
دست علم گیر تو بوسیدهاند
طفل بدی مادر والاگهر
برد ترا، ساحت قُدس پدر
چشم خداوند چو دست تو دید
بوسه زد و اشک ز چشمش چکید
با لب آغشته به زهر جفا
بوسه به دست تو بزد مجتبی
دید چو در کرب و بلا شاه دین
دست تو افتاده به روی زمین
خم شد و بگذاشت سر دیدهاش
بوسه بزد با لب خشکیدهاش
حضرت سجّاد هم آن دست پاک
بوسه زد و کرد نهان زیر خاک
حضرت باقر به صفّ کربلا
بوسه به دست تو بزد بارها
کای تو به اطفال حرم غمگسار
جان ز عطش در تب و دل بی قرار
مطلع شعبان همایون اثر
بر ادب توست دلیلی دگر
سوم این ماه چو نور امید
شعشعۀ صبح حسینی دمید
چارم این مه که پر از عطر و بوست
نوبت میلاد علم دار اوست
شد به هم آمیخته از مشرقین
نور ابوالفضل و شعاع حسین
وقت ولادت قدمی پشت سر
وقت شهادت قدمی پیشتر
ای به فدای سر و جان و تنت
وین ادب آمدن و رفتنت
مدح تو این بس که شه ملک جان
شاه شهیدان و امام زمان
گفت به تو گوهر والانژاد
جان برادر به فدای تو باد
شه چو به قربان برادر رود
کیست «ریاضی» که فدایت شود
#ریاضی_یزدی
#مدح_علی_ع
#تضمین
ای پرتو آفتاب از سایه ی تو
وی عرش بلند، کمترین پایه ی تو
ای کعبه ی قدُسیانْ دلِ آگاهت
وی قبله ی مسلمین ولادت گاهت
آنجا که مَلَک مِهْر علی می جوید
وانجا که خدا مدح علی می گوید
من مورم و بایدم به دندان بردن
ران ملخی پیشِ سلیمان بردن
اکنون که سر مدح علی را دارم
آن بِهْ که دو بیتی از بزرگان آرم
آنگونه که «مولوی» زند دم ز ولی
وآنگونه که «بو علی» کند مدح علی
آن عارف عارفان و مرآت علوم
کز بلخ به شام رفت و از شام به روم
نخلی که کتاب مثنوی میوه ی اوست
او لُبِّ لُبابِ علم و باقی همه پوست
در مدح علی دو بیتِ زیبا دارد
گر بر سر دیدگان نهی جا دارد:
«رومی نشد از سِرِّ علی کس آگاه
زیرا که نشد کس آگاه از سِرِّ اِله
یک ممکن و این همه صفات واجب
لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه»
«
حافظ» که زبان آسمان دانندش
یعنی که «لسانِ غیب» می خوانندش
دیوان ورا نگاشته خامه ی حور
بر طارمِ سبزِ آسمان با خط نور
در مدح علی دو بیت زیبا دارد
گر بر سر دیدگان نهی جا دارد:
«در مذهب ما کلام حق، نادِ علیست
طاعت که قبول حق شود یادِ علیست
از جمله ی آفرینشِ کون و مکان
مقصود خدا، علی و اولادِ علیست»
آن مرد بزرگِ فکر و اندیشه «صَفی»
آن صوفی صافی صفا پیشه صفی
کز درس ولایتِ علی، آگاه است
با شعر مُفَسِّر کلام اللّه است
در مدح علی دو بیت زیبا دارد
گر بر سر دیدگان نهی جا دارد:
«از سِرِّ علی که جز خدا آگاه است؟
کو نقطه ی تحتِ باء بسم اللّه است
چون نقطه کند تَنَزُّل از مرکزِ خوش
گردد الف آن که اوّلِ اللّه است»
استاد ابوالفرج به گوهر سُفتن
گفتا ز علی چه می توانم گفتن؟
از «بوالفرج» و «ابو علی» مضمونی
بشنو ز «ریاضی» و چه خوش معجونی:
با ذات خدا ذات علی مَمْسوس است
در مدح علی وِجْهِه ی یا قُدّوس است
در بین بشر «ابو علی سینا» گفت:
معقول علی، نوع بشر مَحْسوس است
آن عارف وارسته و آن مرد خدا
استاد جلالِ دینْ، هُمایی سَنا
آن بر صدف پاک فضیلت گوهر
وآن تاج طلایی به سَرِ شعر و هنر
در مدح علی دو بیت زیبا دارد
گر بر سر دیدگان نهی جا دارد:
«چون نامِ علی نام خدای اَحَد است
بسم اللّه و یا علی مَدَدْ، هم عدد است
وآنگاه به حق چو با علی گشت یکی
هر جا که علی مدد کند حق مدد است»
از شاعر ناشناس شعری دیدم
بوسیدم و چون دسته ی گل بوییدم:
«اوصاف علی به گفتگو ممکن نیست
گنجایش بحر در سبو ممکن نیست
من ذات علی به واجبی نشناسم
امّا دانم که مثل او ممکن نیست»
شعری ز «صغیر» اصفهانی دیدم
در اوج لطافت و روانی دیدم
مَعنیش بزرگ و لفظ آن مختصر است
شعری که «ریاضی» بپسندد هنر است:
«عمری ست که دم به دم علی می گویم
در حال نشاط و غم علی می گویم
تا حال علی گفته ام ان شاءَاللّه
در باقی عمر هم علی می گویم»
#ریاضی_یزدی
.
#مباهله
گیرم که آفتاب جهان ذره پرور است
این بس مرا که سایه ی مهر تو بر سر است
ای دل چرا به غیر خدا تکیه می کنی؟
امید ما و لطف خدا از که کمتر است؟
بهر دو نان، خجالت دونان چه می کشی؟
ای دل صبور باش که روزی مقدّر است
خاطر ز گفتگوی مکرّر شود ملول
الاّ حدیث دوست که قند مکرّر است
فرخنده نامه ای که موشّح به نام اوست
زیبنده آن صحیفه که او زیب دفتر است
نامی که با خدا و پیمبر ز فرط قدس
زیب اذان و زینت محراب و منبر است
پشت فلک خمیده که با ماه و آفتاب
در حال سجده روی به درگاه حیدر است
شمس ضحی، امام هدی، نور هل أتی
چشم خدا و نفس نفیس پیمبر است
در آیه ی #مباهله این مهر و ماه را
جانها یکی و جلوه ی جان از دو پیکر است
وجهی چنان جمیل که از شدّت جمال
وجه خدا و جلوه ی الله اکبر است
نازم به دست او که یکی ناز شست او
از جای کندنِ درِ سنگینِ خیبر است
با اشک چشم، ابر کَرَم بر سر یتیم
با برق تیغ، صاعقه ای بر ستمگر است
جز راه او به سوی خداوند راه نیست
یعنی که شهر علم نبی را، علی، در است
بر تارک زمان و مکان، تاج افتخار
در آسمان فضل، درخشنده اختر است
کمتر ز ذرّه ایم و فزونتر ز آفتاب
ما را که خاک پای علی بر سر افسر است
وصف علی ز عقل و قیاس و خیال و وهم
وز هرچه گفته اند و شنیدیم، برتر است
شد عرض ما تمام و حدیث تو ناتمام
حاجت به مجلس دگر و وقت دیگر است
طبع لطیف و شعر «ریاضی» به لطف و شهد
شاخ نبات خواجه شیراز و شکّر است
#ریاضی_یزدی✍
..__________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
#ولادت_حضرت_زهرا
امروز تشعشع خدایی
از ساحت قدس کبریایی
.
افتاد ز ماورای افلاک
بر چهرۀ پاک شاه لولاک
.
سرمیزند آفتاب سرمد
در خانۀ کوچک محمد
.
این عید مبارک است و مسعود
چون فاطمه است طرفه مولود
.
پر کرد زمین و آسمان را
بیت الشرف فرشتگان را
.
نور رخ این فرشتۀ پاک
از خاک رود ببام افلاک
.
ای روح عظیم آسمانی
وی نام تو نام جاودانی
.
از جوهر قدس تار و پودت
وز نور محمّدی وجودت
.
ای تاج سر زنان عالم
ای مفخر دودمان آدم
.
معیار کمال زن توئی تو
مقیاس جلال زن توئی تو
.
ای پارۀ پیکر پیمبر
هم مادر و هم خجسته دختر
.
ای دختر بهترین پدرها
ای مادر برترین پسرها
.
ای همسر شاه شهسواران
ای نفس نبی و روح قرآن
.
ای خلقت تو بزرگ آیت
پیوند نبوّت و ولایت...
#امروز_تشعشع_خدایی
#ریاضی_یزدی✍
.........___________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
﷽
#تخریب_بقیع
سلام بر بقیع
ای بهشت برین و دارِ سلام
ای زمین بقیع برتو سلام
.
عنبری یا عبیری یا عودی
هرچه هستی بهشت موعودی
.
ای بقیع ای بهشت روی زمین
خاکی و برتر از بهشت برین
.
صَدف و پر زِ گونه گونه گهر
فرش و از بام عرش بالاتر
.
چه نگین ها که زیب سینۀ توست
چه گهرها که درخزینۀ توست
.
آن عزیزان که در تو پنهانند
جسم خاکی و یک جهان جانند
.
هر طرف رُخ نَهفته در دل خاک
پارۀ از تن پیمبر پاک
.
این یکی خاک پاک دختر اوست
پارۀ پیکر مطهر اوست
.
ساحت قُدس حَضرت زَهراست
کز جَلالت شَفیعه دو سرا است
.
پسری را که او بجان پرورد
کربلا را علم به عالم کرد
.
روز اسلام ازآن نشد چون شب
که گره زَد به گیسوی زِینب
.
دره التلج و تاج دین باشد
زیب او یازده نِگین باشد
.
این اِمامان که در بقیع دَرند
اِفتخارات عالم بشرند
.
چار فصل کتاب تکوی نند
چار رکن میانی دین ند
.
سدره المنتهای ایمانند
ترجمان رموز قرآنند
.
وارِث اَنبیای صِدّی قین
سایه های خدا بروی زمین
.
هر یکی نخلۀ زِ نخلۀ طور
هریکی آیۀ زِ سورۀ نور
.
دست پروردگان خانۀ وحی
مرغ لاهوت آشیانۀ وحی
.
روشنی بخش روی مِهر و مَه اند
پسران عزیز فاطمه اند
.
مشکلی دارم ای بقیع عزیز
ای تو ما را شَفیع رَستاخیز.
#بقیع #ریاضی_یزدی
.
.
#حضرت_زهرا
🔹السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ...🔹
آن زهرهای که مهر به نورش منور است
دردانه پیمبر و زهرای اطهر است
بر تارک زنان جهان ، تاج افتخار
بر گردن عروس فلک عِقد گوهر ست
بانوی بانوان جهان ، سرور زنان
درج عفاف و عصمت کبرای داور است
او را پدر ، رسول خدا ، صدر کاینات
او را علی ، ولی خداوند همسر است
بحری ست پر ز دُر و گهرهای شاهوار
یزدان ورا ، ستوده به قرآن که کوثر است
کیهان تابش دو فروزنده آفتاب
گردون گردش دو رخشنده اختر است
خونی که داد سرور آزادگان حسین
مرهون حسن تربیت و شیر مادر است
خواندش پدر به ام ابیها که نور او
فیض نخست و صادر اول ز مصدر است
زین رو ز جمع اهل کسا ، نام فاطمه
در گفته ی خدای تعالی مکرر است
تا روزگار بوده و تا هست پایدار
عرش خدا ، ز زهره ی زهرا منور است
نور مقدسی که به گرداب حادثات
کشتی نوح را وسط موج ، لنگر است
نوری که زیب بخش مکان است و لامکان
از باختر ، فروغ رخش تا به خاور است
حورای انسی است و ز مشکین شمیم او
گیسوی حور و روضه ی رضوان معطر است
شه بانوی حجاز ، ولی کارِ خانه را
با فضه ی کنیز ، شریک و برابر است
در خانهای که رد قدم های جبرییل
گاه نزول وحی خدا ، زیب و زیور است
از رنج کار ، آبله میزد به دست او
دستی که بوسه گاه لبان پیمبر است
پیراهن عروسی خود را به مستمند
بخشد شب زفاف که مهمان شوهر ست
در منتهای اوج بلاغت ، خطابه اش
آهنگ، چون پیمبر و منطق، چو حیدر است
با آن جلال و رتبه ی والا شنیده ام
پهلوی او شکسته به یک ضربت در است
آن هم دری که روح الامین اذن میگرفت
والله ، جای گفتن الله اکبرست
گویند تهمتی ست که ما شیعه میزنیم
پس آتش خیام حسین از چه اخگر است؟
خواهد چو خونبهای جگرگوشه های خویش
فردای حشر ، محشر کبرای دیگر است
خون خداست خون حسین عزیز او
هر قطره خونش از دو جهان پربهاتر است
این افتخار بس که ریاضی به درگهش
عبد و غلام و بنده و مولا و چاکر است
.
#ریاضی_یزدی ✍
#مدح_حضرت_زهرا(س)
.